eitaa logo
آرشیوآموزش مجازی۳۱۳
92 دنبال‌کننده
19 عکس
96 ویدیو
70 فایل
علی تقوی کارشناس قرآن وحدیث دانش آموخته درس خارج فقه‌ حضرات‌آیات: نوری همدانی شب زنده دار مقتدایی اعرافی دوره های آموزشی کانال: ۱-آشنایی با امربه معروف ۱۴ج ۲-احکام کاربردی امربه معروف ۱۸ج بزودی: ۳-پرسشها و پاسخها ۲۹ج ۴-تذکر درخانواده وبستگان ۶ج و...
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آثار نزدیک دانستن ظهور امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف برگرفته شده از کتاب سلوک منتظران نویسنده:دکترسیدمحمدبنی هاشمی
درهایی_از_دریایی_oh7w.pdf
5.08M
♨️ دُرهایی از دریایی‼️ 💠 ارائه‌ی چند آیه از قرآن کریم همراه با پیام‌ها و مفاهیم بسیار زیبای آن در اثبات حقیقت عفاف و حجاب و ناموس‌داری در قرآن... 🔺 @RooyinDezh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| بزرگترین مایه‌ آبروریزی برای ما اینه؛ که امام زمان علیه‌السلام هنوز برامون «حاجت» نشده باشه! و در خودمون «دلتنگی و بی‌تابی» براش احساس نکنیم!‌ منبع:جلسه چهارم از مبحث استغاثه @ostad_shojae | montazer.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان پیر مرد قفل ساز و امام زمان (عج) مردی سالها در آرزوی دیدن امام زمان(عج) بود و از اینکه توفیق پیدا نمی کرد امام را ببیند، رنج می برد. مدّت ها ریاضت کشید. شبها بیدار می ماند و دعا و راز و نیاز می کرد. معروف است، هرکس بدون وقفه، چهل شبِ چهارشنبه به مسجد سهله (کوفه) برود و نماز مغرب و عشاء خود را آنجا بخواند، سعادت تشرّف به محضر امام زمان(عج) را خواهد یافت. این مرد عابد مدّت ها این کار را هم کرد، ولی باز هم اثری ندید. (ولی به خاطر این عبادتها و شب زنده داری ها و… صفا و نورانیت خاصّی پیدا کرده بود). تا اینکه روزی، به او الهام شد: «الان حضرت بقیة الله(عج)، در بازار آهنگران، در مغازه پیرمردی قفل ساز نشسته است. اگر می خواهی او را ببینی، به آنجا برو!» او حرکت کرد، و وقتی به آن مغازه رسید، دید حضرت مهدی(عج) آن جا نشسته و با آن پیرمرد گرم گفت و گو هستند. اینک ادامه داستان از زبان آن دانشمند: به امام(عج) سلام دادم. حضرت جواب سلامم را داد و به من اشاره کرد که اکنون ساکت باش و تماشا کن! در این حال دیدم پیرزنی که ناتوان بود، عصا به دست و با قد خمیده وارد مغازه شد، و قفلی را نشان داد و گفت: آیا ممکن است برای رضای خدا، این قفل را سه ریال از من بخرید؟ من به این سه ریال پول احتیاج دارم. پیرمرد قفل ساز، قفل را نگاه کرد و دید قفل، بی عیب و سالم است. گفت: مادر، چرا مال مسلمانی را ارزان بخرم و حق کسی را ضایع کنم؟ این قفل تو اکنون هشت ریال ارزش دارد. من اگر بخواهم سود کنم، به هفت ریال می خرم. زیرا در این معامله، بیش از یک ریال سود بردن، بی انصافی است. اگر می خواهی بفروشی، من هفت ریال می خرم، و باز تکرار می کنم که قیمت واقعی آن هشت ریال است، من چون کاسب هستم و باید نفع ببرم، یک ریال ارزان تر خریداری می کنم. پیرزن ابتدا باور نکرد و گفت: هیچکس این قفل را سه ریال از من نخرید. تو اکنون میخواهی هفت ریال از من بخری..؟! به هرحال پیرمرد قفل ساز، هفت ریال به آن زن داد و قفل را خرید. وقتی پیرزن رفت، امام زمان(عج) خطاب به من فرمودند: مشاهده کردی؟! این گونه باشید تا من به سراغ شما بیایم. ریاضت و سیر و سلوک لازم نیست. مسلمانی را در عمل نشان دهید تا من شما را یاری کنم. از بین همه افراد این شهر، من این پیرمرد را انتخاب کردم. چون او دین دارد و خدا را می شناسد. از اول بازار، این پیرزن برای فروش قفلش، تقاضای سه ریال کرد، امّا چون او را محتاج و نیازمند دیدند، همه سعی کردند از او ارزان بخرند و هیچکس حاضر نشد حتی سه ریال از او بخرد. درحالی که این پیرمرد به هفت ریال خرید. به خاطر همین انسانیت و انصافِ این پیرمرد، هر هفته به سراغش می آیم و با هم گفت و گو میکنیم. امیر مؤمنان علی (ع): «هر کس با مردم به انصاف رفتار کند خداوند بر عزتش بیفزاید».
ذکرکثیر.mp3
1.98M
منظور از ذکر کثیر که در قرآن آمده چیست؟ 📀جلسات تفسیر انفسی قرآن | ۳۱۵ https://eitaa.com/joinchat/2620915901C0f4873ffd8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان سید عبدالکریم کفاش سید عبدالکریم کفاش شخصی بود که مورد عنایت ویژه امام زمان (عج) قرار داشت و حضرت دائماً به او سر می زد. روزی حضرت به حجره کفاشی او تشریف آوردند در حالی که او مشغول کفاشی بود. پس از دقایقی حضرت فرمودند: «سید عبدالکریم، کفش من نیاز به تعمیر دارد ، برایم پینه می زنی؟»  سید عرض کرد: آقاجان به صاحب این کفش که مشغول تعمیر آن هستم قول داده ام کفش را برایش حاضر کنم، البته اگر شما امر بفرمائید چون امر شما از هر امری واجب تر است، آن را کنار می گذارم و کفش شما را تعمیر می کنم. حضرت چیزی نگفتند و سید مشغول کارش شد.  پس از دقایقی مجدداً حضرت فرمودند: «سید عبدالکریم! کفش من نیاز به تعمیر دارد، برایم پینه می زنی!؟» سید کفشی را که در دست داشت کنار گذاشت، بلند شد و دستانش را دور کمر مبارک حضرت حلقه زد و به مزاح گفت : قربانت گردم اگر یک بار دیگر بفرمایید "کفش مرا پینه می زنی" داد و فریاد می کنم آی مردم آن امام زمانی که دنبالش می گردید، پیش من است، بیایید زیارتش کنید! حضرت لبخند زدند و فرمودند: «خواستیم امتحانت کنیم تا معلوم شود نسبت به قولی که داده ای چقدر مقید هستی.»  (کتاب روزنه هایی از عالم غیب؛ آیت الله سید محسن خرازی)
مراتبکسبمعرفتنسبتبهامامزمانعجالله.mp3
8.62M
مراتب معرفت معرفت یافتن به امام، تنها راهی است که انسان را به معرفت و عبودیت خدای عزوجل می‌رساند. منظور از صراط و حکمت که در قرآن آمده چیست؟ https://eitaa.com/joinchat/2620915901C0f4873ffd8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تشرف حاج آقا فشندی تهرانی به محضر امام زمان (عج) « آنچه را که اکنون می خوانید داستانی است، که در سال ۱۳۵۴ به یک واسطه شنیدم؛ که شخص مذکور در نزد عده ای از علما در صفائیه قم نقل کرده، و خوشبختانه در روز ۱۶ ذی الحجه الحرام سال ۱۴۰۰ هجری قمری خود شخصاً در صحن مقدس «فاطمه معصومه» سلام الله علیها او را زیارت و آثار صدق و دوستی اهل بیت(ع) از سیمایش مشهود و ضمن داستانهای زیادی از شرفیابی اش خدمت امام زمان ارواحنا فداه همین داستان را نیز پرسیدم و برخی از نکات دیگر داستان را نیز برایم تعریف فرمود. اینک اصل ماجراکه راستی شگفت انگیز و امید بخش است و می فهماند که در این زمانها نیز افرادی لایق آن هستند که اینچنین مورد توجه حضرت مهدی علیه السلام باشند. « سال اولی که به مکه مشرف شدم از خدا خواستم ۲۰ سفر به مکه بیایم تا بلکه امام زمان علیه السلام را هم زیارت کنم. بعد از سفر بیستم نیز، خداوند منت نهاد و سفرهای دیگر هم به زیارت خانه خدا موفق شدم. ظاهراً سال ۱۳۵۳ بود بود به عنوان کمکی کاروان از تهران رفته بودم، شب هشتم از مکه آمدم برای عرفات تا مقدمات کار را فراهم کنم که فردا شب وقتی حاجی ها همه باید در عرفات باشند از جهت چادر و وضع منزل نگران نباشند. شرطه ای آمد و گفت: آقا چرا الان آمدی؟ کسی نیست. گفتم: برای این جهت که مقدمات کار را آماده کرده باشم. گفت: پس امشب باید خواب نروی. گفتم: چرا؟ گفت: به خاطر آن که ممکن است دزدی بیاید و دستبرد بزند. گفتم: باشد. و بعد از رفتن شرطه، تصمیم گرفتم، شب را نخوابم. برای نافله شب و دعاها وضو گرفته، مشغول نافله شدم. بعد از نماز شب، حالی پیدا کردم و در همین حال بود که شخصی آمد درب چادر و بعد از سلام وارد شد و نام مرا برد من از جا بلند شدم پتویی چند لا کرده زیر پای آقا افکندم. او نشست و فرمود: چایی درست کن گفتم: اتفاقاً تمام اسباب چایی حاضر است ولی چای خشک از مکه نیاورده ام و فراموش کرده ام. فرمود: شما آب روی چراغ بگذار تا من چایی بیاورم. از میان چادر بیرون رفت و من هم آب را روی چراغ گذاشتم. طولی نکشید که برگشت و یک بسته چای در حدود ۸۰ الی صد گرم به دست من داد. چایی را دم کردم پیش رویش گذاردم، خورد و فرمود: خودت هم بخور، من هم خوردم؛ اتفاقاً عطش هم داشتم چایی لذت خوبی برای من داشت. بعد فرمود: غذا چه داری؟ عرض کردم: نان. فرمود: نان خورش چه داری؟ گفتم: پنیر. فرمود: من پنیر نمی خواهم. عرض کردم: ماست هم از ایران آورده ام. فرمود: بیاور. گفتم: این که از خود من نیست مال تمام اهل کاروان است. فرمود: « ما سهم خود را می خوریم. دو سه لقمه خورد. » در این وقت چهار جوان صبیح که موهای پشت لبشان تازه سبز شده بود، جلوی چادر آمدند با خود گفتم: نکند اینها دزد باشند. اما دیدم سلام کردند و آن شخص جواب داد. خاطرم جمع شد. سپس نشستند و آن آقا فرمود: شما هم چند لقمه بخورید. آنها هم خوردند. سپس آقا به آنها فرمود: شما بروید. خداحافظی کردند و رفتند.  ولی خود آقا ماند و در حالی که نگاه به من داشت سه بار فرمود: خوشا به حالت حاج محمد علی. گریه راه گلویم را گرفت. گفتم: از چه جهت؟ فرمود: « چون امشب کسی در این بیابان برای بیتوته نمی آید، این شبی است که جدم امام حسین علیه السلام در این بیابان آمده. » بعد فرمود: دلت می خواهد نماز و دعای مخصوص که از جدم هست بخوانی؟ گفتم: آری. فرمود: برخیز غسل کن و وضو بگیر. عرض کردم: هوا طوری نیست که من با آب سرد بتوانم غسل کنم. فرمود: من بیرون می روم تو آب را گرم کن و غسل نما. او بیرون رفت، من هم بدون اینکه توجه داشته باشم چه می کنم و این کیست، وسیله غسل را فراهم کرده و غسل نمودم و وضو گرفتم ؛ دیدم آقا برگشت. فرمود: حاج محمد علی غسل کردی و وضو ساختی؟ گفتم: بلی. فرمود: دو رکعت نماز بجا بیاور، بعد از حمد ۱۱ مرتبه سوره « قل هو الله » بخوان و این نماز امام حسین (علیه السلام) در این مکان است. بعد از نماز شروع کرد، دعایی خواند که یک ربع الی بیست دقیقه طول کشید ولی هنگام قرائت اشک مانند ناودان از چشم مبارکش جریان داشت. هر جمله دعا را که می خواند در ذهن من می ماند و حفظم می شد. دیدم دعای خوبی است مضامین عالی دارد و من با اینکه دعا زیاد می خواندم و با کتب دعا آشنا بودم به مانند این دعا برخورد نکرده بودم لهذا در فکرم خطور کرد و تصمیم گرفتم فردا برای روحانی کاروان بگویم بنویسد؛ لیکن تا این فکر در ذهنم آمد آقا از فکر من خبر دار شد برگشت و فرمود: « این خیال را از دل بیرون کن؛ زیرا این دعا در هیچ کتابی نوشته نشده و مخصوص امام علیه السلام است و از یاد تو می رود. » بعد از تمام شدن دعا نشستم و عرض کردم: آقا آیا توحید من خوب است که می گویم: این درخت و گیاه و زمین و همه اینها را خدا آفریده؟ فرمود: خوب است و بیشتر از این از تو انتظار نمی رود.
عرض کردم: آیا من دوست اهل بیت(ع) هستم؟ فرمود: آری و تا آخر هم هستید و اگر آخر کار شیطانها فریب دهند آل محمد(ص) به فریاد می رسند. عرض کردم: آیا امام زمان در این بیابان تشریف می آورند؟ فرمود: امام الان در چادر نشسته. با این که حضرت به صراحت فرمود، اما من متوجه نشدم. و به ذهنم رسید، که: « یعنی امام در چادر مخصوص به خودش نشسته ».  بعد گفتم: آیا فردا امام با حاجیها در عرفات می آید؟ فرمود: آری. گفتم: کجاست؟ فرمود: در « جبل الرحمه » است. عرض کردم: اگر رفقا بروند می بینند؟  فرمود: می بینند ولی نمی شناسند. گفتم: آیا فردا شب امام در چادرهای حجاج می آید و نظر دارد؟ فرمود: در چادر شما چون فردا شب مصیبت عمویم حضرت ابوالفضل(ع) خوانده می شود امام می آید. بعداً دو اسکناس صد ریالی سعودی به من داد و فرمود: یک عمل عمره برای پدرم بجای بیاور. گفتم: اسم پدر شما چیست؟ فرمود: حسن. عرض کردم: اسم شما؟ فرمود : سید مهدی.  قبول کردم آقا بلند شد برود. او را تا دم چادر بدرقه کردم. حضرت برای معانقه برگشت و با هم معانقه نمودیم و خوب یاد دارم که خال طرف راست صورتش را بوسیدم. سپس مقداری پول خرد سعودی به من داده فرمودند: برگرد. تا برگشتم، دیگر او را ندیدم، این طرف و آن طرف نظر کردم کسی را نیافتم.  داخل چادر شدم و مشغول فکر که این شخص کی بود. پس از مدتی فکر، با قرائن زیاد مخصوصاً اینکه نام مرا برد و از نیت من خبر داد و نام پدرش و نام خودش را بیان فرمود، فهمیدم امام زمان علیه السلام بوده، شروع کردم به گریه کردن. یک وقت متوجه شدم شرطه آمده و می گوید: مگر دزدها سر وقت تو آمدند؟ گفتم: نه. گفت پس چه شده؟  گفتم: مشغول مناجات با خدایم. به هر حال به یاد آن حضرت تا صبح گریستم و فردا که کاروان آمد قصه را برای روحانی کاروان گفتم. او هم به مردم گفت: متوجه باشید که این کاروان مورد توجه امام علیه السلام است. تمام مطالب را به روحانی کاروان گفتم، فقط فراموش کردم که بگویم آقا فرموده فردا شب چون در چادر شما مصیبت عمویم خوانده می شود می آیم. شب شد اهل کاروان جلسه ای تشکیل دادند و ضمناً حالت توسل آن هم به محضر عباس علیه السلام بود.  اینجا بیان امام زمان علیه السلام یادم آمد؛ هر چه نگاه کردم آن حضرت را داخل چادر ندیدم ناراحت شدم و با خود گفتم: خدایا وعده امام حق است. بی اختیار از مجلس بیرون شدم. درب چادر همان آقا را دیدم. عرض ادب کرده می خواستم اشاره کنم، مردم بیایند، آن حضرت را ببینند، اما آقا اشاره کرد: حرف نزن.  به همان حال ایستاده بود تا روضه تمام شد و دیگر حضرت را ندیدم. داخل چادر شده جریان را تعریف نمودم. »
بشارت 19 امام مرکر تعادل.mp3
1.91M
توجه مداوم به حضرت مهدی ﷺ قوای درونی و رفتارهای انسان را متعادل می کند..‌. 🌷امام در مرکز اعتدال و دارای مزاج بهاریست. ⚘️ 💿 نکات شرح کتاب بشارت از حضرت حجت ۱۹ https://eitaa.com/nafahat256
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهترین راه برای موفقیت و هدایت... از امروز شروع کنیم 🎙 علامه مصباح رحمت الله علیه https://eitaa.com/joinchat/2620915901C0f4873ffd8
🌷 رهبر انقلاب: وقتی «اَلّلهُمَّ کُن لِوَلِیّک» را میخوانید، در واقع دارید ارتباط میگیرید با امام زمانتان، که فرموده‌اند: ما را دعا کنید، ما هم شما را دعا میکنیم. @abbasivaladi
روزه داران کوچک... در روزه دارانی هستند که به تکلیف نرسیده اند اما با زبان روزه شهیـد میشوند.. احکام روزه یهود برای دیگران چقدر سختگیرانه است! آنها ماه ها است که کودکان غزه را در روزه بدون افطار و عید گرفتار کرده اند... 🔰🔰🔻مرگ بر حقوق بی بشر 🔻این تصاویر در عصر حقوق بشر و در جلوی چشمان عالم اتفاق افتاد 🔹در واقع برای این مردم دیگر دادرسی نیست مگراینکه مقاومت کنند و شهید شوند 🔹اگر ما سکوت کنیم خدا آنچنان عرصه را بر ما هم تنگ می کند تا مضطر شویم 🔻ما باید به این مردم کمک کنیم 🔻از کسی جز خدا نترسیم و وسط میدان باشیم 🔹نباید خود را دچار روزمرگی و سیاست بازیهای درون کشور خود بکنیم همان اندازه که به کشور و مردم خود اهمیت می دهیم باید این مردم مظلوم را هم از خود بدانیم 🔹بیایید برای آمدن امام زمان هم دعا کنیم که دعا بالاترین سلاح و ابزار ماست. 😭😭😭😭
زندهکردنیادامامزمانعجاللهدردلها.mp3
3.14M
آیت الله بهجت همیشه خود را در محضر حضرت می دید، بلکه به هر بهانه‌ای دیگران را هم متوجه ایشان می نمود. امامان معصوم(علیه السلام)، واسطه رزق : هر نعمتی که خداوند به ما می دهد، از برکت وجود اهل بیت علیه السلام است . چنانچه در زیارت جامعه نیز آمده است : « بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَي وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْاَرْضُ وَ السَّماءُ» هر نعمتی که در زمین و آسمان نصیب ما می شود به یمن وجود اهل بیت علیه السلام است ، چه خوب است که همیشه بعد از غذا نیز شکرگزار وجود امام زمان علیه السلام باشیم، این رسم بسیار خوبی است که وقتی غذا تمام شد، به بچه هامان بگوییم اول از آقا تشکر کن و بگو : « اللهم بارِک لِمولانا صاحب الزمان» خدایا این نعمتی که به من رسید از برکت مولایم امام زمان علیه السلام است در این صورت زندگی شیرین و گلستان خواهد شد. اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان https://eitaa.com/nafahat256
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨پدر مهربان ما 💚امام پدر مهربان ماست ما فرزندان و عیال ایشان هستیم و احوالات تک تک ما برای امام اهمیت دارد.... (نشر دهید❤️) ⚘️ 💿 نکات شرح نجم الثاقب https://eitaa.com/joinchat/2620915901C0f4873ffd8
مهم ترین کار در اول سال کدامست؟ ✨مهم ترین کار در اول سال، توجه و توسل به قلب نظام هستی و مرکز وجود، آقا امام زمان ارواحنا فداست ایشان مرکز قدرت عالم و مثبت ترین موجود نظام هستی است. و توجه به ایشان باطن ما را نور محض می کند. این توجه در ابتدای سال، در کل سال ما اثر دارد. ⚘️ 💿 جلسه مناسبتی آداب نوروز https://eitaa.com/joinchat/2620915901C0f4873ffd8