eitaa logo
🌺ــهـشـتـــ❤️ـــبــهـشــتـــ🌺
480 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
ادبی، مذهبی، تاریخی، شهدا و... ادمین کانال @seyyed_shiraz آیدی 👆جهت انتقادات و پیشنهادات، سوالات شرعی، اعتقادی و...
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5816736610552645299.mp3
28.8M
🍃🌷 ﷽ 🎤 مهدی رسولی 📥 حجم تقریبی : ۲۷ مگابایت ⏰ زمان تقریبی : ۲۹ دقیقه یا من اسمه دوا و ذکره شفاء🍃 لطفاً کانال هشت بهشت را به دوستان💖 خوبتان معرفی کنید 🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
...الحسین(ع) تقدیم نگاه مهربونتون 🔅التماس دعا🔅 @nardeban_ta_khoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷 ﷽ 🌸 سحر دهم ... ✍این بار،تو قلم را در دستان من،بچرخان ... ناتوان ترین سرانگشتان،همان هايي اند که بی اذن تو می نگارند و بی نام تو، تکرار می شوند! دستان خالی من کجا، و تکرار مکرر نام تو،کجا! 🕊دلبر رعناقد من؛ نیمه شب،بدون تو،یعنی سکــوت ... نیمه شب،بدون تو،یعنی هیــــچ ... نیمه شب،بدون تو،یعنی تمـــام ... من ...هر سحـــر،با تـــو"آغاز"می شوم. 🕊قلم را در دستان من بچرخان، همان قدر که ده سحر است، کام سرانگشتان مرا، به لذت عاشقی ات، سیراب کرده ای! 🕊قلم را در دستان من بچرخان. تا طعم دهمین بوسه های عاشق کش تو را نیز، برای همه کاغذهای زمین،ملموس کند. 🕊می دانی دلبرم ...؟ سجاده ام،بال در می آورد، وقتی که سحرهای رمضان، عطر تو،در خانه مان،می پیچد! آنقدر که حتی قلمم،جان می گيرد، و نجواهای بی جان مرا،به گوش تو می رساند! 🕊سجاده ام،بال در می آورد، وقتی تو،سفره‌دار ضیافتش هستی ... چرا که هیـچ نقطه کوچکی را، از ادراک این ضیافت خالی نمی گذاری ... 👈قلم را در دستان من بچرخان ... میخواهم؛تو را با قلمم فریاد کنم! یا اللــهُ ... یا اللــهُ ... یا اللــهُ ... 👇 💖 @eightparadise
🍃🌷 ﷽ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: مثل خديجه پيدا نخواهد شد. خديجه در آن هنگام كه مردم مرا تكذيب كردند، مرا تصديق نمود، و مرا با ثروت خود برای پیشرفت دین خدا یاری نمود ... وفات (س) تسلیت باد😔 👇 💖 https://eitaa.com/eightparadise
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷 ﷽ ما‌موشك‌هامون ‌اینقدر‌آتش‌به‌اختیار‌هستن‌که‌وقتی‌سرگردون میشن؛ سرازاسرائیل‌درمیارن ... سالروز شهادت https://eitaa.com/eightparadise
🍃🌷 ﷽ (س) وصیت حضرت خدیجه (س): 💔 حضرت خدیجه (س) سه سال قبل از هجرت بیمار شد. چون بیماری خدیجه شدت یافت،به پیامبر عرض کرد: یا رسول الله! چند دارم: 1⃣- من در حق تو کوتاهی کردم، مرا عفو کن. پیامبر (ص) فرمود: هرگز از تو تقصیری ندیدم و تو نهایت تلاش خود را به کار بردی. در خانه ام بسیار خسته شدی و اموالت را در راه خدا مصرف کردی. عرض کرد: 2⃣- یا رسول الله! وصیت دوم من این است که مواظب این باشید؛ و به (س) اشاره کرد. - چون او بعد ازمن یتیم و غریب خواهد شد. پس مبادا کسی از زنان به او آزار برساند. مبادا کسی به صورتش سیلی بزند. مبادا کسی بر اوفریاد بکشد. مبادا کسی با او برخورد غیر ملایم و زننده ای داشته باشد.😞 اما وصیت سوم را شرم می کنم برایت بگویم. آن را به فاطمه عرض می کنم تا او برایت بازگو کند. 3⃣ سپس فاطمه را فراخواند و به ایشان فرمود: نور چشمم! ❤️ به پدرت رسول الله بگو: مادرم می گوید: من از «قبر در هراسم؛ از تو می خواهم مرا درلباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی، کفن کنی.😞 فاطمه زهرا (س) از اتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبر (ص) عرض کرد. پیامبر اکرم (ص) آن پیراهن را برای خدیجه فرستاد. ایشان بسیار خوشحال شدند. هنگام وفات حضرت خدیجه، پیامبر اکرم (ص) غسل و کفن وی را به عهده گرفت. که جبرئیل در حالیکه کفن از همراه داشت، نازل شد و عرض کرد: - یا رسول الله، خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید: ❤️- ایشان اموالش را در راه ما صرف کرد و ما سزاوارتریم که کفنش را به عهده بگیریم. حضرت خدیجه (س): 😔 حضرت خدیجه (س) در سن ۶۵ سالگی در ماه رمضان سال ۱۰ بعثت در خارج از جان به جان آفرین تسلیم کرد. پیغمبر خدا (ص) شخصا خدیجه را غسل داد، حنوط کرد و با همان پارچه  ای که   از طرف خداوند برای خدیجه آورده بود، کفن کرد. رسول خدا (ص) شخصا درون قبر رفت، سپس خدیجه را در خاک نهاد و آنگاه سنگ لحد را در جای خویش استوار ساخت. او بر خدیجه اشک می ریخت، دعا می کرد و برایش آمرزش می طلبید. آرامگاه خدیجه درگورستان مکه در «حجون » واقع است... وفات امّ المؤمنین، حضرت خدیجه(س) تسلیت باد.🏴 🏴 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج 🏴 🌸بــفـرمــائــیـد هـــشـــتــ بــهــشـــتــ🌸 👇 💖 https://eitaa.com/eightparadise
🍃🌷 ﷽ ام المومنین خدیجة الکبری مثل فدک نام تو را هم غصب کردند تو بهترین مصداق « اُم‌ّ المؤمنینی » 🌸 👇 💖 https://eitaa.com/eightparadise
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 🍃🌷 ﷽ دیگر آن دیوانه ے بے تاب سابق نیستم توبه ڪردم از گناه عشق،! عاشق نیستم . شیشه بودم، سنگ ها اما نفهمیدند من فرق دارم با همه، آیینه ے دق نیستم . صاف و ساده بودنم را هیچ ڪس باور نڪرد خالیم از هر سیاست ،من "مصدق" نیستم! . دور باید شد از این "خاڪِ غریبِ" لعنتے صبر ڪن "سهراب"جان، من توے قایق نیستم! . آه دنیا خسته ام از زندگے آنقدر ڪه با ادامه دادانش دیگر موافق نیستم . بغض دارم، بغض یعنے مرگ! اما گریه نه... شاعری مغرور هستم، اهل هق هق نیستم مے شود فهمید از حال خرابم، ذره ای دیگر آن دیوانه ے بے تاب سابق نیستم 🔸 #؟؟؟؟؟ 👇 💖 https://eitaa.com/eightparadise 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
1_870776094.mp3
3.65M
🍃🌷 ﷽ (تندخوانی) قرآن کریم 🔊 قاری معتز آقایی 🕐 زمان: ۳٠ دقیقه 🍃🌺خوشبختي یعني بہ نیابت از امام زمانت هر روز قرآڹ بخوني... 🌸 👇 https://eitaa.com/eightparadise
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷 ﷽ ✍صدایی نا آشنا و مردانه به گوشم رسید. تعجب کردم،آنجا چه خبر بود؟ بی سرو صدا به سمت منبع صدا رفتم، از جایی داخل آشپزخانه کنار دیوار ایستادم و گوش کردم. عثمان با مردی حرف میزد. مرد مدام از شرایط بد روحی مادر میگفت و با اصطلاحاتی که هیچ از آنها سر در نمی آوردم برای عثمان توضیح میداد که مادر باید به برود و عثمان با لحنی عصبی از او میخواست تا راه حل دیگری پیدا کند. راهی که آخرش به رفتن از این شهر منتهی نشود،اما مرد پافشارانه تاکید میکرد که درمان فقط برگشتن به سرزمین مادریست و بس و این عثمان را دیوانه میکرد ناراحت بودم از اعتمادی که به عثمان پیدا کردم،از غریبه ای که در خانه بود و از تجویزی که برای مادر داشت. ایران ترسناکترین نقطه ی زمین بود،پر از مسلمان غوطه ور در کلمه ی خدا آنجا ته ته دنیا بود تصور سفر به آن خاک بعد از سالیان،با توجه به شرایط تبلیغاتی دولتهای غربی علیه این کشور و تصویری که پدر برایم ساخته بود،غیر قابل باور می نمود،حتی اگر میمردم هم پا به آنجا نمیگذاشتم. هر چند که در آخرین سفر،جز زنانِ چادر به سر و مردان ریش دار،تجربه ی بدی در ذهنم نماند اما از آن سفر سالها میگذشت و شرایط بسیار تغییر کرده بود. حالا منشا اصلی خونریزی و مرگ و زن کشی در دنیا،ایران بود. تا زمانی که پدر زنده بود جنایات و هرج و مرجهای ایران مدام از طریق تلویزیون و بروشورهای سازمان در خانه دنبال میشد. هر چند که هیچ وقت برایم مهم نبود اما خواسته و ناخواسته به گوشم میرسید صدای عثمان کمی بالا رفت - تو نمیفهمی دارم چی میگم،انگار یادت رفته که قبل از اینکه اینجوری دربه در بشم،منم رشته ی تو رو خوندم پس یه چیزایی حالیمه انقدر جریانو پیچیده نکن سارا نباید از اینجا بره،اینو بکن تو کلَت هر درمانی،هر تجویزی،هر چی که فکر میکنی درسته باید همینجا انجام بشه،تو همین شهر مرد با لحنی پر آرامش جواب داد - آروم باش پسر،تو انگار بیشتر از اینکه نگران این خونواده باشی،نگران خودتی. اگه درسایی که خوندی یادت مونده باشه،الان باید بدونی که اون زن بیشتر از هر چیزی به دوری از اینجا و رفتن به خاک خودش احتیاج داره تو منو آوردی اینجا که مشکل اون زنو حل کنم یا به فکر علاقه ی تو باشم؟ روی زمین چمپادمه زدم پس حرفهای صوفی در مورد عثمان کاملا درست بود. کاش دنیا چند لحظه ساکت میشد. صدای گام های تند و سپس ایست عثمان را شنیدم: - سارا! سارا تو اینجایی؟ پیشانی به زانوام چسباندم،دوست نداشتم چشمان تیره رنگش را ببینم. مسلمانها همه شبیه به هم بودند. در هر چیزی به دنبال منفعت خود میگشتند،محبتهای این مرد هم به خاطر خودش بود نه مهربانی های یک انسان یا مسلمان ترسو عثمان رو به رویم زانو زد،صدای قدمهای آن مرد روانشناس را شنیدم در جایی در کنار عثمان ایستاد،بی حرف،بی کلام، حرکت محتاطانه و آرام دستان عثمان را روی انگشتانم حس کردم - سارا جان از کِ کی اینجایی؟ منظورم اینه کی اومدی؟ چقدر صدایش ترسیده و دستپاچه به نظر میرسید نفسهایش تند بود و عمیق سکوت کرد احساس کردم مرد روانشناس بازوی عثمان را گرفت و از جا بلندش کرد: - میشه یه لیوان آب برامون بیاری؟ عثمان اعتراض کرد - آخه مرد ایست داد: - هییس ممنون میشم رفت با بی میلی و این و آن پا کردنی کوتاه مرد درست رو به رویم،تکیه زده به دیوار نشست: - ببخشید که بی اجازه وارد خونت شدیم. تو الان میتونی با پلیس تماس بگیری و یا حتی از هر دومون شکایت کنی.یا اینکه مکث کرد طولانی... - یا اینکه به چشم یه دوست که اومدیم اینجا تا کمکت کنیم نگاهمون کنی باز هم میل خودته راست میگفت میتوانستم شکایت کنم اما عثمان مهربانی هایش هرچند هدفدار،اما زیاد بود ولی من کمک نمیخواستم وقتی با سکوتم مواجه شد از نفسش کمک گرفت،نفسی عمیق و پر صدا - من همه چیز رو میدونم و اینجام تا کمکت کنم اما من تقاضایی برای کمک نداشتم پس ایستادم و آماده رفتن - من احتیاجی به کمکتون ندارم در سکوت نگاهم کرد،سری تکان داد و لبانش را جمع کرد - شک دارم،البته راجع به شما اما در مورد اون زن نه مطمئنم که نیاز به کمک داره جسارتش عصبیم میکرد - بلند شو و از خونه ی من برو بیرون ایستاد و دستی به کت و شلوار سرمه ای رنگش کشید: - در مورد مهمون نوازی ایرانی ها افسانه های عجیب غریبی شنیده بودم،اما انگار فقط در حد همون افسانست عثمان لیوان به دست رسید. - چیزی شده؟ این مرد قبل از یک روانشناس،دیوانه ای عصبی کننده بود دندانهایم روی هم دیگر ساییده میشد. به سمتم آمد درست رو به رویم ایستاد و در چشمانم خیره شد: - عثمان من که میگم فکر ازدواجو از سرت بیرون کن ایشون بیشتر از مادرشون احتیاج به کمک دارن صدای اعتراض عثمان بلند شد: - یان،ساکت شو ✍ زهرا اسعد بلند دوست ⏪ 📝 @eightparadise ‌ 🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷 ﷽ (ع) در نامه‌ای به شیخ مفید نوشتند: ⚡️ إِنَّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ لِمُرَاعَاتِکُمْ، وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ، وَ لَوْلَا ذَلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللَّأْوَاءُ، وَ اصْطَلَمَکُمُ الْأَعْدَاءُ، فَاتَّقُوا اللهَ جَلَّ جَلَالُهُ، وَ ظَاهِرُونَا عَلَی انْتِیَاشِکُمْ مِنْ فِتْنَةٍ قَدْ أَنَافَتْ عَلَیْکُمْ... 💢 ما در رعایتِ حالِ شما کوتاهی نمی‌کنیم، و شما را از یاد نبرده‌ایم... 💢 اگر جز این بود، گرفتاری‌ها از همه طرف به شما رو می‌آورند، و دشمنان شما را از بین می‌بردند. 💢 پس پیشه کنید، و به ما اعتماد کنید، و چاره این و را که به شما رو آورده است از ما بخواهید... 📚 بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۶. به نقل از احتجاج طبرسی. ➖➖🚥🚥➖➖ دقّت کنیم❗️ داستان دو طرفه است.🔁 یعنی یه کاری ما باید انجام بدیم، و یه کاری هم (ع) انجام میده.😐 👈 از طرفِ ما باید رعایت بشه.. ما که ادّعای و محبّ اهلبیت بودن داریم، و خودمون رو به می‌چسبونیم،🙂 باید از این بزرگواران و پیروی داشته باشیم. 👈 از اون طرف هم، مراعاتِ حالِ ما رو انجام میده، و ما رو یاد می‌کنه..😊 و در گرفتاریها از ما دستگیری میکنه..❤️ ✔ امّا توجّه داشته باشیم که: این دو تا با هم نسبتِ مستقیم دارند..🤔 یعنی هرچقدر که و ما بیشتر باشه، عنایتِ حضرت هم بیشتر میشه.. و بیشتر هوامون رو داره..👌 📣 هرچقدر که ما از اطاعتِ بیشتری داشته باشیم، بیشتر مراقبِ ماست. ☝️ این مطلب تا جایی پیش میره که امام، تمامِ انتخابهای مأمومِ خودش رو زیر نظر می‌گیره.. و اجازه نمیده پای مأموم تو هیچ چاله‌ای بره...🚶‍♂🕳 و امام در همه حال مواظبِ فرد میشه..❣ ❌ پس از طرفِ هیچ کوتاهی و قصوری نیست.. ✅️ هر چی کوتاهی و کمبود هست، از طرفِ خودِ ماست.. اگر انتخاب نادرستی در زندگی داشتیم،😔 اگر جایی پامون لغزید،😢 اگر مشکلی برامون پیش اومد😩 و خلاصه هر مشکلی که بود... مطمئن باشیم که خودمون کوتاهی کردیم. ⛔️ کوتاهی‌ها از ماست، نه ... آقاجان! عزیزم 🙏 ما رو بخاطرِ همه کوتاهی‌‌ها و ضعفهامون ببخش.. برامون دعا کن🤲 و اجازه نده که بیشتر از این، از شما دور بشیم...😔 🌸 👇 https://eitaa.com/eightparadise
🍃🌷 ﷽ ✉️ ٢۵ 👈نامه به مأمور جمع آوری ماليات در سال٣٦ هجری 1⃣ اخلاق اجتماعی كارگزاران اقتصادی با ترس از خدایی كه يكتاست و همتایی ندارد، حركت كن، در سر راه هيچ مسلمانی را نترسان، يا با زور از زمين او نگذر، و افزون تر از حقوق الهی از او مگير، هرگاه به آبادی رسيدی، در كنار آب فرود آی ، و وارد خانه كسی مشو، سپس با آرامش و وقار به سوی آنان حركت كن، تا در ميانشان قرارگيری، به آنها سلام كن، و در سلام و تعارف و مهربانی كوتاهی نكن. سپس می گویی: 《ای بندگان خدا، مرا ولی خدا و جانشين او به سوی شما فرستاده، تا حق خدا را كه در اموال شماست تحويل گيرم، آيا در اموال شما حقی است كه به نماينده او بپردازيد؟》 اگر كسی گفت: نه، ديگر به او مراجعه نكن، و اگر كسی پاسخ داد: آری ، همراهش برو، بدون آنكه او را بترسانی، يا تهديد كنی، يا به كار مشكلی وادار سازی، هر چه از طلا و نقره به تو رساند بردار، و اگر دارای گوسفند يا شتر بود، بدون اجازه اش داخل مشو، كه اكثر اموال از آن اوست. آنگاه كه داخل شدی مانند اشخاص سلطه گر، و سختگير رفتار نكن، حيوانی را رم مده، و هراسان مكن، و دامدار را مرنجان، حيوانات را به دو دسته تقسيم كن و صاحبش را اجازه ده كه خود انتخاب كند، پس از انتخاب اعتراض نكن، سپس باقيمانده را به دو دسته تقسيم كن و صاحبش را اجازه ده كه خود انتخاب كند و بر انتخاب او خرده مگير، به همين گونه رفتار كن تا باقيمانده، حق خداوند باشد. اگر دامدار از اين تقسيم و انتخاب پشيمان است، و از تو درخواست گزينش دوباره دارد همراهی كن، پس حيوانات را درهم كن، و به دو دسته تقسيم نما همانند آغاز كار، تا حق خدا را از آن برگيری و در تحويل گرفتن حيوانات، حيوان پير و دست و پا شكسته، بيمار و معيوب را به عنوان زكات نپذير، و به فردی كه اطمينان نداری، و نسبت به اموال مسلمين دلسوز نيست، مسپار. تا آن را به پيشوای مسلمين رسانده، در ميان آنها تقسيم گردد. 2⃣ حمايت از حقوق حيوانات در رساندن حيوانات آن را به دست چوپانی كه خيرخواه و مهربان، امين و حافظ، كه نه سختگير باشد و نه ستمكار، نه تند براند و نه حيوانات را خسته كند، بسپار، سپس آنچه از بيت المال جمع آوری شد برای ما بفرست، تا در نيازهایی كه خدا اجازه فرمود مصرف كنيم، هرگاه حيوانات را به دست فردی امين سپردی، به او سفارش كن تا: (بين شتر و نوزادش جدایی نيفكند، و شير آن را ندوشد تا به بچه اش زيانی وارد نشود، در سوار شدن بر شتران عدالت را رعايت كند، و مراعات حال شتر خسته يا زخمی را كه سواری دادن برای او سخت است بنمايد، آنها را در سر راه به درون آب ببريد، و از جاده هایی كه دو طرف آن علفزار است به جاده بی علف نكشاند و هر چندگاه شتران را مهلت دهد تا استراحت كنند و هرگاه به آب و علفزار رسيد، فرصت دهد تا علف بخورند و آب بنوشند.) تا آنگاه كه به اذن خدا بر ما وارد شوند، فربه و سرحال، نه خسته و كوفته، كه آنها را بر اساس رهنمود قرآن، و سنت پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) تقسيم نماييم، عمل به دستورات يادشده مايه بزرگی پاداش و هدايت تو خواهد شد. ان شاءالله. 🌺فقط حیدر امیرالمؤمنین است 🌺 📚 🌸 👇 https://eitaa.com/eightparadise
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷 ﷽ 🌸 سحر یازدهم ... ✍کویری بودم تشنه؛ که بارش باران نگاه تو،سیرابم کرد. 🕊جنس نگاه تو،از جنس سحرهای رمضان است؛ یوسف من، اولین نگاه تو را، در رمضانی بی نظیر، پیدا کرده ام! 🕊نميدانم میان "تــو" و "لیلــه القدر"، چه سری است که هر آنچه را، تو نگاه میکنی، لیله القدر،بر قيمتش می افزاید. 👈راز میان شما هر چه هست،باشد! من دلخوشم به تو،که همین حوالی نفس می کشی و سیاهی قلب هايمان، نگاهت را از ما،ساقط نمی کند. 🕊فقــــط ... یک درد می ماند،که سالهاست، در کنار اطمینان قلبهایمان،خودنمایی می کند. 🕊"نداشتنت"...درد بی درمانی است! و اين درد را تنها کسی لمس می کند، که یکبار حرارت آغوش تو،مَستش کرده باشد. 🕊یقیـــن دارم؛ بی تو ماندن،محال است ... بی تو رسیدن،محال است ... بی تو نفس کشیدن،محال است ... اما من همچنان بدون تو،زنده ام! 🕊تا آمدن تو ... فقط یک قدم راه مانده است ... مـــن،باید،قدم ... بردارم، تا تــــو را،پیــــدا ... کنم! 🕊درد نداشتنت ... با نسخه زیر ... درمان میشود ... راکد ... نباش! بی خیال ... نباش! ساکن ... نباش! برو ... می یابی اش! ✍ و من،این رمضان، بسویت،قدم برمی دارم. برای قدم هايم، امن یجیب بخوان! 👇 💖 @eightparadise
1_884358896.mp3
4.07M
🍃🌷 ﷽ (تندخوانی) قرآن کریم 🔊 قاری معتز آقایی 🕐 زمان: ۳۴ دقیقه 🍃🌺خوشبختي یعني بہ نیابت از امام زمانت هر روز قرآڹ بخوني... 🌸 👇 https://eitaa.com/eightparadise
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷 ﷽ امام زمانمــ ❤️ــــــ دوست داشتنَت سحـرخیـزترین حسِ دنیاست ڪہ صبــــح‌ها پیش از باز شدنِ چشم‌هایم در من بیدار می‌شود... 🌷🍃💖 همین که تو هر صبح در خیالِ منی؛ حالِ هر روزِ من خـوب است... صبحت بخیر آقایِ خوبی ها ❤️ ✋سلام مهربانان همراه روزتون بخیر در پناه خدا و نگاه امام زمان(عج) 👇 💖 https://eitaa.com/eightparadise
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_968434564.mp3
4.46M
🍃🌷 ﷽ 📱 🎙واعظ: حاج آقا 🔖 عظمت 🔖 📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید. التماس دعا 👇 @eightparadise
🍃🌷 ﷽ ⚠️قابل توجه پدر بزرگ و مادر بزرگها و والدینی که اعتقاد دارند اگر بچه غذا نمی‌خورد به زور باید به او غذا داد و برای اینکه کودک غذا بخورد برای او جایزه در نظر می‌گیرند !!! فشار آوردن برای خوردن غذا موجب شرطی شدن کودکان می شود ، همین امر باعث می‌شود کودک تا بزرگسالی بد غذا شود! پس کودک باید یاد بگیرد غذا خوردن فقط برای رفع گرسنگی و تأمین نیازهای بدن است و والدین باید بدانند غذا نباید ابزار تشویق یا تنبیه کودک باشد. همچنین جایزه و پاداش گاهی اوقات به نوعی باج دادن تبدیل می شود بنابراین والدین باید مراقب باشند پاداش به باج دهی تبدیل نشود. گاهی کودک بیماری و مشکل خاصی ندارد یا بداخلاقی می کند و غذایش را پس می‌زند . این رفتار در سنین زیر ۲ سال خیلی شایع است، اما معمولا در سنین بین ۲ تا ۵ سال که رفتار کودکان در حال شکل‌گیری است هم اتفاق می‌افتد . در این شرایط بسیاری از مادران وقتی می‌بینند کودکشان غذایش را نمی‌خورد، غذای دیگری برایش تهیه می‌کنند یا پیشنهاد می‌دهند فلان غذا را که دوست‌داری برایت درست می‌کنم. این‌کار اشتباه است. 👈کودک، به خصوص کودک بالای ۲ سال باید بداند غذایی که سرسفره برایش گذاشته می‌شود مربوط به اوست و باید بخورد. 🌸 👇 https://eitaa.com/eightparadise
🍃🌷 ﷽ همیشه فردایی نیست؛ تازندگی فرصت دیگری برای جبران این غفلت ها به مادهد کسانی راکه دوست داری همیشه درکنارخود داشته باش وبگوچقدر به آنهاعلاقه و نیاز داری... " مراقبشان باش " 🍃گارسیا مارکز 🌸 👇 https://eitaa.com/eightparadise