eitaa logo
🌺ــهـشـتـــ❤️ـــبــهـشــتـــ🌺
479 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
ادبی، مذهبی، تاریخی، شهدا و... ادمین کانال @seyyed_shiraz آیدی 👆جهت انتقادات و پیشنهادات، سوالات شرعی، اعتقادی و...
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌷 ﷽ سر كودكتان داد نزنيد❌ داد زدن سر کودک شاید نظر او را جلب کند اما کار درست را نمی آموزد با این کار کودک یاد می‌گیرد که او هم با داد زدن به اهدافش برسد ضمناً مدام داد زدن، شما را بر کودک بی اثر می کند 👇 💖 @eightparadise
🍃🌷 ﷽ ❤️🍃❤️ 🔵سعی کنید را ...‼️ 🔻فرض کنید همسر شما کمی زود از کوره در میره و این ویژگی شخصیتی ایشون هست، 👈❌ با همچین فردی نباید تو شرایط بحث و دعوا دهن به دهن گذاشت ❌چون اینکار فقط و فقط باعث تشدید تنش میشه. 👈👌 و گفتن جمله 👈✅« !» ✅👉 میتونه بهترین یک زن یا مرد با سیاست باشه که در شرایط همسرشو می‌کنه. 👈 اما این نکته رو در نظر بگیرید که حتماً وقتی هر دوتون هست ✅در مورد اون موضوع با هم بزنید... 👇 💖 @eightparadise
🍃🌷 ﷽ 🔻خشمِ بزرگِ خدا🔻 ✍ بعضی از کارهایِ ما خشمِ خدا رو به همراه داره، و خدا بر ما غضب میکنه. ⁉️امّا فکر می‌کنید بیشترین خشم‌ و غضبِ خدا برای چه موضوعی است؟!🤔 جواب در ابتدای سوره صف اومده: 🕋 یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا، لِمَ تَقُولُونَ مٰا لاٰ تَفْعَلُونَ؟! کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اَللهِ أَنْ تَقُولُوا مٰا لاٰ تَفْعَلُونَ (صف/۲و۳) 💢ای کسانی که آورده‌اید! 💢چرا سخنی را می‌گوئید که خودتان نمی‌کنید؟! 💢 این امر بسیار موجبِ خشم و غضبِ خداست که سخنی بگوئید، که خودتان نمی‌کنید!! کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اَللهِ... مَقْت👈 یعنی بغضِ شدید، نسبت به کسی که کار قبیحی انجام داده. 👈 در زمانِ عرب جاهلی، اگر کسی با زن بابای خودش ازدواج می‌کرد، به این ازدواج می‌گفتند "نِکاح مَقْت". یعنی ازدواجی که بسیار زشت و ناپسند است.😱 کلمه "کَبُرَ" هم قبلش اومده، که به معنی کبیر و بزرگ است. پس: کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اَلله👈 یعنی کاری که نزد بسیار بسیار زشت و ناپسند است. کاری که غضبِ خیلی خیلی شدیدِ رو به همراه داره. 🔥️ این غضبِ خیلی خیلی شدیدِ برای کسی است که بزنه، ولی خودش نکنه. 👌 زدن آسونه، امّا کردن دشوار. یه جمله معروف هست که میگن: 👈"زبان، ترجمان دل است"👉 ☝️ اگه راهِ این دو تا از هم جدا بشه، یعنی زبان یه چیز بگه و دل یه چیز دیگه، یه چیز باشه و یه چیز دیگه، این نشانه‌ی است. 📣 از طرف هر کسی اتّفاق بیفته بد است، امّا کجا بدتر است؟! ❌ اگر برای مسئولینِ یک جامعه‌ی اسلامی و اتّفاق بیفته بدتر و زشت‌تر است. ☜ یعنی کسانی که امورِ مسلمین رو بدست می‌گیرند، اگه خودشون اهل‌ِ نباشند و فقط بزنند، این خیلی بدتره. لذا امام علی (ع) این آیه رو در فرمانِ خود به مالک اشتر یادآوری میکنه و می‌فرماید: 👈 "از اینکه به مردم وعده بدهی، و تخلّف کنی سخت بپرهیز، زیرا این کار موجبِ خشمِ عظیم در نزد خدا و مردم خواهد شد، چنان که قرآن می‌گوید: کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللّٰهِ أَنْ تَقُولُوا مٰا لاٰ تَفْعَلُونَ". 📚 نهج البلاغه، نامه ۵۳. 👆👆👆 قابل توجّه اونایی که بلدند فقط برای ما بزنند، و نکنند.😐 وعده بدن، بزنن زیر قولشون.. اونایی که خیلی خوب برای ما صحبت می‌کنند، ولی وقتی میری زندگی‌هاشون، خونه‌هاشون، ویلاهاشون، ماشین‌هاشون، زن و بچه‌هاشون، و... رو میبینی، حالت ازشون بهم می‌خوره.🤢🤮 🌸 👇 https://eitaa.com/eightparadise
🍃🌷 ﷽ 🌷 🌷 از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! 🌸اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... 🌸دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم... 🌸به سومین کوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... 🌸به چهارمین کوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... 🌸به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... 🌸ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ... کم آوردم... گذشتم.. 🌸هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان میکرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم... 🌸هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... 🌸پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... 🌸دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... 🔴از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت... 🌹 گاهی،نگاهی...🌹 ، ، ، ✅لطفاً کانال هشت بهشت را به دوستان خوبتــ😍ــون معرفی کنید👇 🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷 ﷽ ⭕️ ⭕️ از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! 🌸اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... 🌸دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم... 🌸به سومین کوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... 🌸به چهارمین کوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... 🌸به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... 🌸ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ... کم آوردم... گذشتم.. 🌸هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان میکرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم... 🌸هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... 🌸پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... 🌸دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... 🔴از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت... 🌹 گاهی،نگاهی...🌹 همراهی تون باعث افتخاره 👇 🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷 ﷽ ⭕️ ⭕ از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! 🌸اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... 🌸دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم... 🌸به سومین کوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... 🌸به چهارمین کوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... 🌸به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... 🌸ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ... کم آوردم... گذشتم.. 🌸هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان میکرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم... 🌸هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... 🌸پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... 🌸دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... 🔴از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت... 🌹 گاهی،نگاهی...🌹 🌸الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸 از مرگ ناراحتیم ولی آب به آسیاب منافقین نریزیم نگاه خاص و پر مهر همراه همیشگی زندگیمون ان شاء الله ╭━━⊰⊰⊰❀👇 🇮🇷👇❀⊱⊱⊱━━╮ بفرمائید 🌸ــهـشـتـــ ـبـــهـشـتـــ🌸 @eightparadise ╰━━⊰⊰⊰❀🍃❤️ 🍃❀⊱⊱⊱━━╯