🍃🌷
﷽
#تربیت_فرزند
سر كودكتان داد نزنيد❌
داد زدن سر کودک شاید نظر او را جلب کند اما کار درست را نمی آموزد
با این کار کودک یاد میگیرد که او هم با داد زدن به اهدافش برسد
ضمناً
مدام داد زدن، #حرف شما را بر کودک بی اثر می کند
👇
💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#همسرانه
❤️🍃❤️
#بانوی_خونه
#آقای_خونه
🔵سعی کنید #همدیگر را #بفهمید...‼️
🔻فرض کنید همسر شما کمی زود از کوره در میره
و این ویژگی شخصیتی ایشون هست،
👈❌ با همچین فردی نباید تو شرایط بحث و دعوا دهن به دهن گذاشت
❌چون اینکار فقط و فقط باعث تشدید تنش میشه.
👈👌 #سکوت و گفتن جمله
👈✅« #حق_با_شماست!» ✅👉
میتونه بهترین #تصمیم یک زن یا مرد با سیاست باشه
که در شرایط #بحرانی همسرشو #آروم میکنه.
👈 اما این نکته رو در نظر بگیرید که حتماً وقتی #حال هر دوتون #خوب هست
✅در مورد اون موضوع با هم #حرف بزنید...
👇
💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#تلنگر_تفکر
🔻خشمِ بزرگِ خدا🔻
✍ بعضی از کارهایِ ما خشمِ خدا رو به همراه داره، و خدا بر ما غضب میکنه.
⁉️امّا فکر میکنید بیشترین خشم و غضبِ خدا برای چه موضوعی است؟!🤔
جواب در ابتدای سوره صف اومده:
🕋 یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا، لِمَ تَقُولُونَ مٰا لاٰ تَفْعَلُونَ؟! کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اَللهِ أَنْ تَقُولُوا مٰا لاٰ تَفْعَلُونَ (صف/۲و۳)
💢ای کسانی که #ایمان آوردهاید!
💢چرا سخنی را میگوئید که خودتان #عمل نمیکنید؟!
💢 این امر بسیار موجبِ خشم و غضبِ خداست که سخنی بگوئید، که خودتان #عمل نمیکنید!!
کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اَللهِ...
مَقْت👈 یعنی بغضِ شدید، نسبت به کسی که کار قبیحی انجام داده.
👈 در زمانِ عرب جاهلی، اگر کسی با زن بابای خودش ازدواج میکرد، به این ازدواج میگفتند "نِکاح مَقْت". یعنی ازدواجی که بسیار زشت و ناپسند است.😱
کلمه "کَبُرَ" هم قبلش اومده، که به معنی کبیر و بزرگ است. پس:
کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اَلله👈 یعنی کاری که نزد #خدا بسیار بسیار زشت و ناپسند است. کاری که غضبِ خیلی خیلی شدیدِ #خدا رو به همراه داره.
🔥️ این غضبِ خیلی خیلی شدیدِ #خدا برای کسی است که #حرف بزنه، ولی خودش #عمل نکنه.
👌 #حرف زدن آسونه، امّا #عمل کردن دشوار.
یه جمله معروف هست که میگن:
👈"زبان، ترجمان دل است"👉
☝️ اگه راهِ این دو تا از هم جدا بشه، یعنی زبان یه چیز بگه و دل یه چیز دیگه، #حرف یه چیز باشه و #عمل یه چیز دیگه، این نشانهی #نفاق است.
📣 #نفاق از طرف هر کسی اتّفاق بیفته بد است، امّا کجا بدتر است؟!
❌ اگر #نفاق برای مسئولینِ یک جامعهی اسلامی و #حکومت_اسلامی اتّفاق بیفته بدتر و زشتتر است.
☜ یعنی کسانی که امورِ مسلمین رو بدست میگیرند، اگه خودشون اهلِ #عمل نباشند و فقط #حرف بزنند، این خیلی بدتره.
لذا امام علی (ع) این آیه رو در فرمانِ خود به مالک اشتر یادآوری میکنه و میفرماید:
👈 "از اینکه به مردم وعده بدهی، و تخلّف کنی سخت بپرهیز، زیرا این کار موجبِ خشمِ عظیم در نزد خدا و مردم خواهد شد، چنان که قرآن میگوید:
کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللّٰهِ أَنْ تَقُولُوا مٰا لاٰ تَفْعَلُونَ".
📚 نهج البلاغه، نامه ۵۳.
👆👆👆
قابل توجّه اونایی که بلدند فقط برای ما #حرف بزنند، و #عمل نکنند.😐
وعده بدن، بزنن زیر قولشون..
اونایی که خیلی خوب برای ما صحبت میکنند، ولی وقتی میری زندگیهاشون، خونههاشون، ویلاهاشون، ماشینهاشون، زن و بچههاشون، و... رو میبینی، حالت ازشون بهم میخوره.🤢🤮
🌸
👇
https://eitaa.com/eightparadise
🍃🌷
﷽
#کوله_پشتی_شهدا
🌷 #خیابان_شهدا 🌷
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!
🌸اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...
🌸دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم...
🌸به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
🌸به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
🌸به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
🌸ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل...
کم آوردم...
گذشتم..
🌸هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
🌸هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
🌸پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...
🌸دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
🔴از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...
🌹 #شهدا گاهی،نگاهی...🌹
#عید_قربان، #عید_غدیر، #خوزستان
#واکسن،
✅لطفاً کانال هشت بهشت را به دوستان
خوبتــ😍ــون معرفی کنید👇
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷
﷽
#کوله_پشتی_شهدا
⭕️ #خیابان_شهدا ⭕️
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!
🌸اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...
🌸دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم...
🌸به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
🌸به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
🌸به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
🌸ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل...
کم آوردم...
گذشتم..
🌸هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
🌸هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
🌸پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...
🌸دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
🔴از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...
🌹 #شهدا گاهی،نگاهی...🌹
#دفاع_مقدس
همراهی تون باعث افتخاره 👇
🌸 https://eitaa.com/eightparadise 🌸
🍃🌷
﷽
#کوله_پشتی_شهدا
⭕️ #خیابان_شهدا ⭕
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!
🌸اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...
🌸دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم...
🌸به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
🌸به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
🌸به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
🌸ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل...
کم آوردم...
گذشتم..
🌸هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
🌸هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
🌸پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...
🌸دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
🔴از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...
🌹 #شهدا گاهی،نگاهی...🌹
🌸الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸
از مرگ #مهسا_امینی ناراحتیم ولی آب به آسیاب منافقین نریزیم
نگاه خاص و پر مهر #امام_زمان همراه همیشگی زندگیمون ان شاء الله
╭━━⊰⊰⊰❀👇 🇮🇷👇❀⊱⊱⊱━━╮
بفرمائید 🌸ــهـشـتـــ ـبـــهـشـتـــ🌸
@eightparadise
╰━━⊰⊰⊰❀🍃❤️ 🍃❀⊱⊱⊱━━╯