🍃🌷
﷽
#قطره_ای_از_دریای_قرآن
سه #قانون در یک آیه ی #قرآن که هر مسلمان باید آن را بداند و بدان عمل کند👇👇
💢خُذِ الْعَفْوَ
گذشت داشته باش
💢و َأْمُرْ بِالْعُرْف
و به کار نیک دستور بده
💢وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِين َ
و از نادانان چشمپوشی کن.
📚قرآن کریم، سوره ی مبارکه ی اعراف آیه ۱۹۹
👇
💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#کلام_ناب
هر وقت ڪہ دستت از همہ جا ڪوتاہ شد بگو:
🍂و أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّـہِ ۚ إِنَّ اللَّـہَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ🍂
ڪارم را بہ خدا میسپارم، خداوند بینای بہ بندگان است.
👇
💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#تاریخی
🌸 کریم اهل بیت
دوره های زندگی امام حسن علیه السلام:
امام حسن مجتبی علیه السلام در شب نیمه رمضان سال سوم هجری در مدینه چشم به جهان گشود و حدود هفت سال از دوران زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم را درک کرد و پس از آن حضرت حدود سی سال با پدر بزرگوارشان علی بن ابی طالب علیه السلام ملازمت داشت. بعد از شهادت امیرالمؤمنان علیه السلام به مدت ده سال عهده دار مقام امامت بودند و در ٢٨ صفر سال پنجاه هجری در سن ۴٧ سالگی به دستور معاویه بن ابی سفیان و به دست جعده دختر اَشْعَثِ بنِ قِیس مسموم شد و بر اثر همان زهر به شهادت رسید.
چگونگی شهادت امام حسن علیه السلام:
حکومت اموی پس از تحمیل صلح بر امام حسن علیه السلام گرچه به بسیاری از اهداف خود رسیده بود، ولی هم چنان وجود امام حسن علیه السلام مانع از به اجرا درآوردن برخی از نیّات پلید آنان بود. از جمله اهدافی که معاویه دنبال می کرد تعیین جانشین برای خود بود. وی از اجرای این تصمیم که برخلاف مفاد صلح نامه او با امام حسن علیه السلام بود وحشت داشت و می دانست که اگر در زمان حیات آن حضرت به چنین کاری دست بزند، بدون شک با مخالفت شدید حسن بن علی علیه السلام روبه رو خواهد شد. بر این اساس تصمیم گرفت از هر راه ممکن امام علیه السلام را به شهادت برساند. پس از بررسی های زیاد جعده همسر امام حسن علیه السلام را مناسب ترین فرد برای تحقق بخشیدن به این هدف پلید دید. آن گاه به صورت محرمانه و با ارسال صدهزار درهم به جعده، به او قول داد که اگر امام حسن علیه السلام را به شهادت برساند او را به همسری یزید درخواهد آورد. بدین وسیله جعده آن حضرت را با ریختن زهر در آب آشامیدنی مسموم کرد و طولی نکشید بر اثر آن، امام حسن علیه السلام به شهادت رسید.
⚫️وصیت امام حسن علیه السلام:
چون امام حسن علیه السلام را مسموم کردند و حال او دگرگون شد برادرشان امام حسین علیه السلام به بالین آن حضرت حاضر شدند. وقتی جویای احوال او گشتند امام حسن علیه السلام فرمودند: «خود را در اوّلین روز از روزهای آخرت و آخرین روز از روزهای دنیا می بینم». در ادامه، این گونه وصیت فرمودند: «گواهی می دهم به وحدانیت خدا و این که برای او شریکی نیست و تنها او سزاوار پرستش است. هرکه اطاعت او را در پیش گیرد رستگار می شود و هرکه نافرمانی اش کند گم راه می گردد و کسی که از گناهان و تقصیراتش به نزد او توبه کند هدایت می شود. ای حسین،جنازه مرا در کنار جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم دفن کن به شرط آن که کسی مانع این کار نباشد. اگر تو را از این کار باز داشتند مبادا بر آن پافشاری کنی؛ چون راضی نیستم به خاطر این کار قطره ای خون به زمین ریخته شود».
#یا_وجیها_عندالله_اشفع_لنا_عندالله
👇
💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#دردانه_ی_شعر
#مرثیه_رسول_اکرم 😔
بوی غم می رسد انگار... دلم می ریزد
اشک از دیده ی غمبار حرم می ریزد
از نگاهِ نگران، برق اِلَم می ریزد
خوب پیداست که باران ستم می ریزد
آه آرامش زهراست به هم می ریزد
یا... قرار است که پیغمبر اکرم برود
سایه ی خنده از این گلکده کم کم برود
مهربانی که برای همه همچون خورشید
نور از خنده ی لب های ترش می بارید
از گرفتاری امّت به جزا می ترسید
روز و شب در پی ارشاد بشر می گردید
مثل او هیچ رسولی غم و اندوه ندید
در دلم شور عجیبی ست، نمی دانم چیست؟!
در گلو بغض غریبی ست، نمی دانم چیست؟!
دخترت زار به سر می زند ای وای دلم
بر دلم غصه شرر می زند ای وای دلم
پدرم حرف سپر می زند ای وای دلم
حرف از داغ پسر می زند ای وای دلم
دل بریدن ز تو بابا به خدا آسان نیست
بعد تو واسطه ی وحیِ خدا با ما... کیست؟
این جوان کیست...؟ که از دیدن رویش در دل
غصه وارد شده و خنده ز لب شد زائل
آه یا رب شده انگار صبوری مشکل
گفت با لحن غریبانه ولی چون سائل
با اجازه... بگذارید بیایم داخل
با ادب آمد و در پیش پدر زانو زد
پرده از صورت پوشیده ی خود یک سو زد
مژده ای رحمت رحمان! که سحر نزدیک است
ای رسول مدنی! صبح سفر نزدیک است
شب بیچارگی نسل بشر نزدیک است
به علی نیز بگو... روز خطر نزدیک است
وقت برپا شدن آتش در نزدیک است
پدر آماده ی رفتن به سماوات، ولی...
نگران است برای غم فردای علی...
تکیه بر دست علی زد گل باغ ایجاد
نظری کرد به زهرا و دوباره افتاد
آه از سینه ی افلاک برآمد... فریاد
به علی فاطمه را باز امانت می داد
داشت اما خبر از قصه ی زهرا، ای داد
این همه بی کسی ای وای سرم... درد گرفت
دل سرشارِ غم و شعله ورم... درد گرفت
او زِ فردای حسین و حسنش داشت خبر
از خزان گشتن باغ و چمنش داشت خبر
از به آتش زدن یاسمنش داشت خبر
از غم حیدرِ خیبر شکنش داشت خبر
از حسین و بدن بی کفنش داشت خبر
اشک از دیده فرو ریخت و روحش پر زد
پر زد و دختر مظلومه ی او بر سر زد
🔸شاعر:
مجتبی روشن روان
👇
💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#کوله_پشتی_شهدا
#لحظه_ی_مطمئن_عشق
قسمت آخر
پیکرش که آمد رفتیم معراج شهدا. اولش که باور نمیکردم این پیکر توی تابوت، محسن باشد. محسن لاغر بود و هیچ شباهتی به این پیکر نداشت. فریاد میزدم: «این محسن من نیست!» به زور مرا کشاندند پای تابوت. اسم محسن روی کفن بود. چیزی که همیشه توی تصوراتم از آن فراری بودم و به خودم مجال فکرش را نمیدادم. با محسن که تنها شدم پیکرش را کشیدم توی بغلم. سر نداشت ولی جای سرش را گذاشتم روی پاهایم. گفتم: «محسنجان! پس پیکرت کو؟ مگه قرار نبود سالم برگردی؟ کجای پیکرت برگشته که هرچی این پنبهها رو فشار میدم دستم بهات نمیرسه؟! باید دو دستی این پنبهها رو فشار بدم که استخوانهات رو لمس کنم؟» آمدند سراغم که باید برویم. میخواستند پیکر را آماده کنند و ببرند مسجد امام حسین تا حضرت آقا بیایند دیدنش. از کنار محسن بلند شدم و آمدم بیرون ولی تا سوار ماشین شوم گفتم: «محسن! همینقدر دلت تنگ شده بود؟! اگه راست گفتی، دلتنگیهات رو نشونم بده.» نشستم روی صندلی ماشین ولی انگار دستی آمد و مرا پیاده کرد. گفتند: «کجا؟!» گفتم: «نمیام. میخواهم پیش محسن باشم.»
برگشتم توی معراج. پیکر را گذاشتند توی تابوت. خودم تابوت را مرتب کردم و رویش پرچم کشیدم. دور تابوتش چرخیدم و گفتم: «الهی دورت بگردم.» قربان صدقهاش رفتم، درددل کردم، کمی نشستم، کمی غر زدم، کمی نازکردم، دوباره بلند شدم، قدم زدم، دوباره نشستم، سرم را گذاشتم روی تابوتش، به عکسش خیره شدم، حرف زدم و گلایه کردم. همه این کارها را کردم تا شاید التهاب دلم آرام بگیرد. وقتی آتش دلم کمی آرام شد محسن را تا خانه ابدیاش بدرقه کردم. برایم سخت بود. تمام جان و آمال و آرزهایم را گذاشتند توی خاک ولی صدای محسن نگذاشت بشکنم: «خانم، بیقراری نکن. آروم باش. من پیشت هستم.»
#شهید_محسن_حججی
#به_روایت_همسرش
#پایان
👇
💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#تلنگر_تفکر
💠لاستیک پنچر
یک راننده خوب هنگام عزیمت به سفرهای طولانی همهی وسایل و لوازم یدکی مورد نیاز را برمیدارد. او میداند در بیابان که «لنگه کفشی غنیمت است» گاه به خاطر یک قطعه کوچک ممکن است ساعتها معطل شده و در گرما یا سرمای راه، زجر کشیده و آزار ببیند.
یکی از این لوازم ضروری وجود یک چرخ زاپاس است. اگر چرخ زاپاس ماشین پنچر شده باشد حرکت با این ماشین نوعی کمخردی و رفتاری غیر عقلائی محسوب میشود.
حال فرض کنید راننده بداند که چرخ ماشیناش یک سوراخ ریز و کوچک دارد سوراخی که گرچه خروج هوا از آن به درازا انجامیده و باد آن لاستیک به این زودیها خارج نمیشود ولی با این وجود، آیا حرکت در چنین وضعیتی عملی اشتباه نمیباشد؟
همانگونه که یک راننده خوب حتی از سوراخهای ریز لاستیک ماشین و کم بادی آنها غفلت نمیورزد، یک انسان عاقل نیز هرگز نباید از گناهان کوچک و به این بهانه که کوچکاند غفلت کند و در مسیر بندگی خداوند متعال به آنها توجه نکند؛ زیرا گاهی حتی یک گناه کوچک میتواند انسان را از حرکت بازداشته و صاحبش را در بیابان و برهوت گرفتار خطراتی جبرانناپذیر کند.
☀️امام باقر علیهالسلام میفرمایند:
✨اتَّقُوا المُحَقَّراتِ مِنَ الذُّنُوبِ فَاِنَّ لَها طالِبا.📚(الکافی، ج ۲، ص ۲۷۰)
«از گناهانی که کوچک شمرده میشوند، بپرهیزید زیرا آن گناهان نیز دارای مواخذه کننده [و پیگیری به نام الله تعالی] است.»
#غفلت
#گناه
👇
💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#زمزم_احکام
س ٣۶٨. اگر انسان در وضعيتى باشد که اصلاً جهت قبله را نداند و گمانش نيز به هيچ طرف نرود، وظيفه اش نسبت به نماز چيست، يعنى به کدام جهت نماز بخواند؟
ج. ✍در مفروض سؤال بنا بر احتياط بايد به چهار طرف نماز بخواند و اگر براى چهار نماز وقت ندارد، به هر اندازه که وقت دارد، نماز بخواند.
💠
س ٣٧١. نماز خواندن در زمينى که قبلاً وقف بوده و دولت آن را تصرّف نموده و در آن مدرسه ساخته است، چه حکمى دارد؟
ج. ✍اگر احتمال قابل توجهى داده شود که تصرّف مذکور مجوّز شرعى داشته است، نماز خواندن در آن مکان اشکال ندارد.
💠
س ٣٧٣. اگر شخصى مدتى بر سجاده يا با لباسى که خمس به آن تعلّق گرفته است، نماز بخواند، نمازهاى او چه حکمى دارد؟
ج. ✍نمازهايى که تا به حال در آن خوانده، صحيح است.
💠
س ٣٧۴. آيا اين گفته که بايد مردان هنگام نماز جلوتر از زنان بايستند، صحيح است؟
ج. ✍بنا بر احتياط واجب لازم است بين زن و مرد در حال نماز، حداقل يک وجب فاصله باشد و در اين صورت اگر زن و مرد محاذى يکديگر بايستند يا زن جلوتر از مرد بايستد نماز هر دو صحيح است.
📚 #استفتائات_مقام_معظم_رهبری
#احکام_نماز
👇
💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#به_خاطر_بسپاریم_که
چشمـ ـها را باید شُست
جور دیگر باید دید
🚖
راننده ی تاكسي گفت:
«ميدوني بهترين شغل دنيا چيه؟»
گفتم: «چيه؟»
گفت: «راننده تاكسي.»
خنديدم.
راننده گفت:
«جون تو...
هر وقت بخواي مياي سركار،
هر وقت نخواي نمياي،
هر مسيري خودت بخواي ميري،
هر وقت دلت خواست
يه گوشه ميزني بغل استراحت ميكني،
هي آدم جديد ميبيني،
آدمهاي مختلف،
حرفهاي مختلف،
داستانهاي مختلف...
موقع كار ميتوني راديو گوش بدي،
ميتوني گوش ندي،
ميتوني روز بخوابي شب بري سر كار،
هر كيو دوست داري ميتوني سوار كني،
هر كيو دوست نداري سوار نميكني،
آزادي، راحتي.»
ديدم راست مي گه ...
گفتم: «خوش به حالتون.»
راننده گفت:
«حالا اگه گفتي بدترين شغل دنيا چيه؟»
گفتم: «چي؟»
راننده گفت: «راننده تاكسي.»
بعد دوباره گفت:
.. هر روز بايد بري سر كار،
دو روز كار نكني
ديگه هيچي تو دست و بالت نيست،
از صبح هي كلاچ، هي ترمز،
پادرد،
زانودرد،
كمردرد،
با اين لوازم يدكي گرون،
يه تصادفم بكني كه ديگه واويلا ميشه،
هر مسيري مسافر بگه
بايد همون رو بري،
هرچي آدم عجيب و غريب هست
سوار ماشينت ميشه،
همه هم ازت طلبكارن،
حرف بزني يه جور،
حرف نزني يه جور،
راديو روشن كني يه جور،
راديو روشن نكني يه جور،
دعوا سر كرايه،
دعوا سر مسير،
دعوا سر پول خرد،
تابستونها از گرما ميپزي،
زمستونها از سرما كبود ميشي.
هرچي ميدويي آخرش هم لنگي.»
به راننده نگاه كردم.
راننده خنديد و گفت:
«زندگي همه چيش همينجوره.
هم ميشه بهش خوب نگاه كرد،
هم ميشه بد نگاه كرد»
چشم ها را باید شُست
جوردیگر باید دید
👇
💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#دل_نوشته ❤️✍
بعضیها عجیب خوبند...
با یک اتفاق می آیند و می نشینند ته ته دلت
و با هر بهانه و تلخی و اخم و تخم و هزار دلیل دیگر
از دلت نمیروند!
خوب میخندند
خوب گوش میکنند
اصلا انگار آمده اند که مایه دلگرمیت باشند..
حتی اگر نباشند
رد پایشان روی دلت میماند تا تمام عمر!
عشق می ورزند!
حتی متلکهایشان به جانت مینشیند...
بعضی ها عجیب خوبند...
یادشان که می افتی روحت جانی دوباره میگیرد!
یادشان که می افتی بی اراده لبخند به لبانت مینشیند!
بعضی ها را کم میبینی و حتی اگر نبینی باز با تو هستند
بعضی ها عجیب می آیند و
عجیب تر آنکه دیگر نمیروند!
حتی وقتی که از کنارت رفته اند!
میمانند
لبخندشان...
تصویرشان...
صدایشان...
حرفهایشان...
همه را پیشت امانت میگذارند!
و تو میمانی و یاد و آرزوی دیدار دوباره آنها...
بعضیها عجیب خوبند
👇
💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#چراغ_راه
از ابوسعید ابوالخیر سوال کردند:
این حُسن شهرت را از کجا آوردی؟
ابوسعید گفت:
شبی مادر از من آب خواست،
دقایقی طول کشید تا آب آوردم،
وقتی به کنارش رفتم،
خواب، مادر را در ربوده بود،
دلم نیامد که بیدارش کنم،
به کنارش نشستم تا پگاه،
مادر چشمان خویش را باز کرد و
وقتی کاسه ی آب را در دستان من دید،
پی به ماجرا برد و گفت:
"فرزندم، امیدوارم که نامت عالمگیر شود"
#مادر
👇
💖 @eightparadise
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌷
﷽
#ورزشی
سهراب مرادی تمام طلاها را درو کرد
🏅 ملیپوش دسته ۹۶ کیلوگرم کشورمان در مسابقات وزنهبرداری قهرمانی جهان در پایان حرکت دوضرب با مهار وزنه ۲۳۰ کیلوگرم در رده اول قرار گرفت و رکوردهای جهان در این دسته را نیز شکست.
🇮🇷
👇
💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#مشق_عشق
💞
تو را " دوست دارم... "
چه فرقى ميكند چرا
يا كه از چه وقت
يا چه طور شد ؟
چه فرقى ميكند ...
تو بايد باور كنى
كه نميكنى !
من بايد فراموش كنم
كه نمى كنم ...
❣
👇
💖 @eightparadise
🍃🌷
﷽
#مناجات
💫يَا أَوَّلَ كُلِّ شَيْءٍ وَ آخِرَهُ
💫يَا إِلَهَ كُلِّ شَيْءٍ وَ مَلِيكَهُ
💫يَا رَبَّ كُلِّ شَيْءٍ وَ صَانِعَهُ
💫يَا بَارِئَ كُلِّ شَيْءٍ وَ خَالِقَهُ
💫يَا قَابِضَ كُلِّ شَيْءٍ وَ بَاسِطَهُ
💫يَا مُبْدِئَ كُلِّ شَيْءٍ وَ مُعِيدَهُ
💫يَا مُنْشِئَ كُلِّ شَيْءٍ وَ مُقَدِّرَهُ
💫يَا مُكَوِّنَ كُلِّ شَيْءٍ وَ مُحَوِّلَهُ
💫يَا مُحْيِيَ كُلِّ شَيْءٍ وَ مُمِيتَهُ
💫يَا خَالِقَ كُلِّ شَيْءٍ وَ وَارِثَهُ
سبحانک یا لااله الا انت الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب 4⃣9⃣
🌷اى آغاز و انجام هر چیز
🌷اى معبود و مالک هر چیز
🌷اى پروردگار و سازنده هر چیز
🌷اى پدید آرنده و آفریننده هر چیز
🌷اى بست و باز کننده هر چیز
🌷اى پدید آرنده و بازگرداننده هر چیز
🌷اى بوجود آورنده و اندازه گیر هر چیز
🌷اى بود کننده و تبدیل کننده هر چیز
🌷اى زنده کننده و میراننده هر چیز
🌷اى آفریننده و وارث هر چیز
#جوشن_کبیر
👇
💖 @eightparadise
4_5839261858594292691.mp3
1.95M
🍃🌷
السلام_علیـڪ هـر صبحــ🌤ـے
روبہ ارباب گرچہ مُستَحب سٺـــ
این رَه و رَسـمِ عاشقـــے ڪردن
شیـوهے نوڪران با اَدب سٺــــ
السلام علیک یا اباعبدالله
#زیارت_عاشورا
#صوت
#فرهمند
🌷🌷🌷
@eightparadise