🔰 وسعت زمین
◾️ مؤمن نمىتواند در پوست خود بماند اين است كه برخورد مىكند.
◽️ در اين برخورد يا موفق مىشود كه بسازد و يا در گير مىشود و صابر مىماند و يا مقهور و ضعيف مىگردد.
◾️ اگر در محيطى كه هستى نتوانستى كارى انجام بدهى، بايد هجرت كنى،
كه ماندگار شدنت به تحليل رفتنت منتهى مىشود
◽️و عذر نياور كه ضعيف بودم؛ چون زمين خدا وسعت داشت
و در آن آيه هست كه ملائكه از يك دسته مىپرسند: شما در كجا بوديد...؟
«قالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفينَ فِى الاَْرْضِ قالُوا أَلَمْتَكُنْ أَرْضُ اللهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِيها ».
مىگويند: آيا زمين خدا گسترده نبود كه شما هجرت كنيد...؟
◾️پس اگر توانايى نداريد زمين خدا گسترده است
و اگر پس از مرحله تقوا و اطاعت، صبر كرديد و درگير شديد،
صابرها پاداش بىحساب و بىاندازه دارند.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب صراط، صفحه ۸۰
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
🌐www.einsad.ir
🔰غصه های اولیای خدا ...
🆔 @einsad
📡https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰ایمان
🔷🔹 ايمان چيزى جز عشق و نفرت نيست.
هَلِ اْلايمان الّا الْحُبِّ وَ الْبُغْض.
🔹 ايمان عشق در راه او و نفرت به خاطر اوست. ايمان رهبرى و جهت دادن به عشق و نفرت است. ايمان حد قلبى مذهب است.
🔹 الَّذينَ آمَنُوا أَشَّدُ حُبّاً للَّهِ.
آنها كه ايمان مى آورند از عشق بزرگترى براى خدا برخوردار مى شوند.
🔹 قالَتِ الْاعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا، وَ لكِن قُولُوا أَسْلَمْنا فَلَمَّا يَدْخُلِ الْايمانُ فى قُلُوبِكُم.
اعراب مى گفتند ما ايمان آورده ايم، ماگرويده ايم.
بگو شما ايمان نياورده ايد،
بگوييد اسلام آورده ايم.
هنوز ايمان در دل شما راهى نيافته است.
🔹 هنوز اين عشق خدا در سينه ها خرگاه نزده است.
هنوز ديگران پاسدار دلها هستند. اين عشق به تدريج شكل مى گيرد و پيچيده مى شود.
🔹 اين گياه آهسته سربلند مى كند تا از تمامى وجود تو سرازير مى شود و از دست و پا و چشم و گوش و فكر و خيال تو، جوانه مىدهد و بار مى آورد.
🔹 انَّ الْايمانَ مَبْثُوثٌ عَلَى الْجَوارِحِ.
ايمان بر تمامى وجود تو پراكنده است. ممكن است دست تو ايمان آورده باشد، ولى هنوز چشم تو ايمان نياورده باشد و خالى مانده باشد.
هر كدام از اعضا و جوارح تو كه از اين عشق زنده شدند، به ايمان مى رسند، تا آنجا كه روحُ الايمان در تمامى وجود تو سايه مى گستراند.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب صراط، صفحه ۹۰
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
🌐www.einsad.ir
بیست_و_یکمین_سالمرگ_استاد_علی_صفایی_حائری_.mp3
26.11M
🔰 بیست و یکمین #سالروز_ارتحال
استاد علی صفایی حائری
به نام حق
◾️ سلام بر تمام همراهان و علاقمندان به اندیشه و آثار استاد علی صفایی حائری.
◀️ امسال برای حفظ حرمت جانها، نتوانستیم در سالگرد وفات استاد گردهم آییم.
◀️ ولی از نزدیکی دلها و گرمی حضورتان بهره بردیم و پادکستی در بزرگداشت مقام استاد تقدیمتان میکنیم.
◀️ این اولین تجربه در این مسیر است. آن را به چشم نقطه آغاز بنگرید و ضعف های ما را به ما هدیه کنيد.
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
🌐www.einsad.ir
🔰علامت های مومن
◼️▪️ ايمان را با علامت هايش مى توان شناخت.
مؤمن به امْن مى رسد، پس نه خوفى از آينده دارد و نه حزنى
برگذشته و نه حيرتى در حال.
◼️ و با همين امْن به تسلّط مى رسد.
او ذليل نخواهد شد.
◼️ حتى ذليل قدرت و توانايى خود، كه او به عزت رسيده و بر قدرتش مسلط شده است.
▪️ ذلت در او راهى ندارد.
▪️و اين تسلط او را به شهادت مى رساند،
كه تمامى حادثه ها در وجود او پيش بينى شده اند
و با اين شهادت به انتظار مى رسد و آماده مى گردد.
◼️ اين امْن و تسلط و شهادت و انتظار،
علامت هاى اين وجود راه رفته و اين مؤمن خود يافته است.
▪️ و همانطور كه گذشت،
در وسعت امن، خوف، حزن، حيرت، ذلت، راه ندارد.
◼️ مؤمن را با اين علامتها بشناس
نه با عمل ها و اين علامت ها در حالت هاى او هستند،
نه در اعمال او.
همانطور كه بارها به اين نكته اشاره شده،
◼️ آدم نه با حرف و نه با عمل، كه با علامت ها شناسايى مىشود.
آدم هايى را مى بينى كه كوچك ترين حادثه او را در هم مى پيچيد
و زمين مىزند.
اين وجود راه نيفتاده و خود را نيافته است
و گرنه كوچكترها،
او را زير و رو نمى كردند.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب صراط، صفحه ۹۴
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
🌐www.einsad.ir
⚫️ به مناسبت سالروز رحلت استاد
دلنوشته ای چند از دوستداران استاد که برای ما ارسال نمودند تقدیم تان می شود:
بیست و یکسال پیش بود که دیدم پدرم در اتاقک کارگاهش بلند بلند گریه می کند؛ پرسیدم چی شده؟ گفت: استادصفایی رفت! او به رسم هر ماه، در سفر زیارتی امام رضا علیه السلام دچار سانحه تصادف شده بود.
خیلی زود یاد اولین برخوردم با ایشان افتادم؛ شبی در تهران مهمان منزل پدرم بودند؛ وقتی زنگ زدند من رفتم در را باز کنم تا از در وارد شدند سرم را بوسید و چه برخورد عجیبی داشت.
شیخ علی صفایی، از آن مربیان دینی بود که بی ریا و بی ادا، بذر محبّت می کاشت و با دانش و منشِ مثال زدنی اش، ذرّه ذرّه رویشِ شاگردانش را دنبال می کرد.
کتابهایش همه پرنیانی از علم و معنویت بود؛ یکی از اساتید بزرگ حوزه گفته بود عمق مطهری را با نثر شریعتی با هم داشت.
از مزایای ایشان بهره مندیِ گسترده از گنجینه ی ادعیه ی معصومین علیهم السلام بود؛ چقدر با شرح دعایِ مکارم الاخلاقش، جانِ تازه گرفتم.
می گفت طلبه نباید وابسته به شهریه و منبر باشد و خوب است که حرفه ای بیاموزد؛ در قم با همکاری پدرم کارگاهی برای کارِ طلبه ها و دانشجویان راه انداختند.
دغدغه ی رفع مشکلات مردم را داشت و درب خانه اش تا پاسی از شب، به روی عموم مردم باز بود. وقتی وارد می شدی، اول می پرسید شام خورده ای؟ اگر می گفتی نه، می رفت غذایی برایت آماده می کرد.
مشکلات اقتصادی و خانوادگی اطرفیانش خیلی ذهنش را درگیر می کرد و این حدیث امام رضا علیه السلام ورد زبانش بود که " بهترین زندگی را کسی دارد که اوضاعِ مردم در حیات او بهتر شود"
بی شک برای همیشه در خاطرِ مربیان خواهد ماند...
به اهل کتاب و فرهنگ توصیه می کنم آثار ایشان را از دست ندهند:
#مسئولیت_و_سازندگی
#انسان_در_دوفصل
#نامه های_بلوغ
#رد_پای_نور
#روزهای_فاطمه
#بهار_ رویش
#غدیر
#وارثان_عاشورا
#صراط
#با_جاری_قرآن
#ای_قامت_بلند_امامت(درباره حضرت مهدی علیه السلام)
مصطفی آذرخشی