eitaa logo
🌷سی‌ روز سی‌ شهید ۱۴🌷
2.7هزار دنبال‌کننده
588 عکس
127 ویدیو
2 فایل
برای چهاردهمین سال متوالیِ که هرروز از 🌙ماه رمضان رو با یاد یک شهید سپری می‌کنیم و ثواب هر عمل مستحبی که انجام می‌دیم به روح آن شهید هدیه می‌کنیم. 📽️🎭کلیپ جذاب روزانه ما رو از دست نده. سایتمون👇🏻 http://emamzadeganeshgh.ir ارتباط با ادمین 👇🏻 @Rzvndk
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️ شانزدهم آبان ماه ۵۹ بود که برای اولین بار، ما را به خوزستان اعزام کردند. برای گرفتن برگه مأموریت، به ساختمان استانداری خوزستان مراجعه کردیم. ستاد جنگ‌های نامنظم در آنجا قرار داشت. شهید چمران، فرمانده نظامی آن تشکیلات را به عهده داشت و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای هم، جزء فرماندهان آن ستاد بود. مأموریت ما، ۱۰ روزه بود به خط اعزام می‌شدیم و بعد از اتمام مأموریت به اهواز برمی‌گشتیم. اولین اعزام ما، زمانی بود که سوسنگرد، برای بار دوم، در حال سقوط بود. امکانات جنگی در حداقل میزان خودش بود و به خاطر این محدودیت‌ها، گروه ما حتی به تعداد نفرات سلاح نداشت. حدود ۵ اسلحه و نفری دو نارنجک، همه‌ی مهمات ما بود. یک کیسه مواد غذایی، (برای هر نفر به ازای ۴۸ ساعت، یک کنسرو تن ماهی، ۱ کنسرو لوبیا، ۱ کمپوت سیب یا گلابی، مقدار کمی نخودچی کشمش و بیسکویت) هم جیره غذایی‌مان! برای اینکه بتوانیم این زمان ۴۸ ساعت را دوام بیاوریم با هم شریک می‌شدیم؛ مثلاً یک کنسرو تن ماهی را باهم می‌خوردیم. البته نان هم نداشتیم. گاهی از بیسکویت، به جای نان استفاده می‌کردیم که مقداری جلوی گرسنگی ما را بگیرد. برای اعزام به سوسنگرد، تا جایی که ممکن بود با ماشین جلو رفته و بقیه مسیر را تا نزدیکی شهر، باید پیاده طی می‌کردیم. فرمانده به ما گفته بود: «وقتی وارد شهر شدید هر سنگر خالی که پیدا کردید در آن مستقر شوید و به سمت دشمن تیراندازی کنید.» 🌻🍃 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
☀️ برای اینکه از تیررس دشمن دور باشیم وارد کانالی شدیم و از آن طریق، به پیشروی ادامه دادیم. به جایی رسیدیم که ساختمان‌های شهر کاملاً مشخص بود. آنجا بود که زمین‌گیر شدیم. چرا که عده‌ای از بچه‌ها در ورودی شهر، با دیدن افرادی که از داخل شهر به عقب بازمی‌گشتند، اسلحه‌های خود را تحویل داده و به عقب برگشتند. چند ساعتی را در همان کانال ماندیم. دیگر قدرت ادامه نداشتیم. یکی از افراد گلوله‌ای به گردنش اصابت کرد و مجروح شد. آتش عراقی‌ها خیلی شدید بود. آنها سرشار از امکانات و مهمات بودند و ما با دست خالی در مقابلشان ایستاده بودیم. گلوله‌ها با سرعت و صدای زیادی از بالای سرمان رد می‌شدند و کاری از ما بر نمی‌آمد. آنجا بود که هنرنمایی بیژن عیان شد. همان موقع بود که با صدای شلیک‌ها و رگبارها شروع کرد به بشکن زدن و ادا درآوردن و خندیدن و شوخی کردن؛ و جو سنگین و وحشتناک گروه را شکست. روحیه بچه‌ها تقویت شده بود. به بچه‌ها گفتیم حالا که اینجا گیر افتاده‌ایم و کاری از ما برنمی‌آید بیایید حداقل خوراکی‌هایمان را بخوریم که اگر شهید شدیم عراقی‌ها نگویند این‌ها از گرسنگی مرده‌اند! بعد از آن بود که فرمانده‌مان، دستور عقب‌نشینی داد. همه راه افتادیم. من و بیژن و یک نفر دیگر، مجروحی را که کنارمان بود داخل یک پتوی سربازی گذاشتیم و به سمت عقب حرکت کردیم. خون زیادی از او رفته بود و قادر به صحبت کردن نبود. مسافت زیادی را پیاده آمدیم تا جایی که یک وانت لندرور پیدا کردیم و مجروح را داخل آن گذاشتیم که به بیمارستان منتقل شود. بعداً شنیدیم او به شهادت رسیده است. بیژن به حق‌الناس و بیت‌المال به شدت حساس بود. همان وقت که زیر آتش دشمن و شرایط سخت حمل مجروح، در حال حرکت بودیم گاهی می‌دیدیم افراد اسلحه و مهمات خود را گذاشته‌اند و فرار کرده‌اند. او می‌گفت: «ما خیلی کمبود مهمات داریم و این‌ها بیت‌المال است؛ نباید هدر برود.» او بی هیچ ترسی، زیر آتش می‌رفت و سلاح‌ها و فشنگ‌های روی زمین مانده را جمع می‌کرد و ما با آن وضعیت، آنها را هم به عقب برگرداندیم. 🌻🍃 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
☀️ بیژن از خانواده‌ مذهبی و مؤمنی بود. روی احکام اسلام، تقیّد خاصی داشت. در جمع‌ دوستان تذکر می‌داد که مادرم گفته: «غیبت خوب نیست». از آن به بعد وقتی بچه‌ها جمع می‌شدند و صحبت به غیبت می‌کشید، به شوخی می‌گفتند: «بچه‌ها غیبت نکنید! مادر بیژن گفته غیبت خوب نیست.» اهل نماز اول وقت بود و به شدت به آن اهمیت می‌داد. یادم می‌آید یک بار که در مأموریت بودیم، یک قمقمه آب برای ۲۴ ساعت داشتیم که باید با آن، همه اموراتمان را می‌گذراندیم. او با وضویی که با آن نماز صبحش را خوانده بود نماز مغرب و عشایش را هم خواند. حتی مراقبت کرد که نخواهد نمازش را با تیمّم بخواند و حتماً با وضو باشد. در روزهای مرخصی هم بیژن بیکار نمی‌نشست و به بچه‌ها آموزش قرآن می‌داد. او همراه خود تخته سیاهی داشت که به کمک آن، روخوانی و روانخوانی را یادشان می‌داد. 🌻🍃 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
☀️ نحوه شهادت شهید «بیژن افشار» از بیان دوست ایشان جناب «آقای نوروزشاد»🎤🌷 در آبان ماه سال ۶۰، بیژن مجدداً به ستاد جنگ‌های نامنظم در اهواز مراجعه کرد. سراغ بچه‌هایی که با او آشنا بودند رفت که بتواند دوباره فعالیت‌های خود را از سر بگیرد و در مأموریت‌ها شرکت داشته باشد. در شهر اهواز با پسر «شهید ملک‌پور» که قبلاً یکی از اعضای گروه ما بود و در آن زمان فرمانده شده بود ملاقات کرد. همراه آنها در خط مقدم حضور یافت. چند روز بعد از حضور مجدد او در خط، در سحر روز نوزدهم آبان‌ماه، وقتی برای نماز صبح از سنگر خارج شد خمپاره ۶۰ جلوی پایش به زمین اصابت کرد. از شدت اصابت ترکش خمپاره، ساق پایش کاملاً از بین رفت و بدنش از پا تا بالای صورت پر از ترکش شد. وقتی او را به طرف بیمارستان حرکت دادند داخل ماشین به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 🌻🍃 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲🏻دعای روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان یادمان شهید حسن باقری🇮🇷
برای مطالعه بیشتر در مورد این شهید به سایت امامزادگان عشق (شهید غلامرضا(بیژن) آقاکوچک افشاری) مراجعه بفرمائید👇 B2n.ir/m03562
شوقت برای رفتن، زیباترین پیام است دلداده‌ای و این راه، شیدایی مدام است. ای قلب تو پر از عشق؛ ای روح تو پر از عزم تنها تو را شهادت، آرام و التیام است ✍🏻فاطمه شعرا ۱۴۰۳/۱/۱۶ ☀️🌻🍃 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖇 هرسال، آخرین جمعه ماه مبارک رمضان و روز قدس، ما را پای سفره شهدای راه آزادی قدس شریف می‌نشاند. و شهیدی از میان این شهدای عزیز که یادمان می‌دهد برای اینکه فردی مفید و تأثیرگذار باشی نیازی نیست همه‌ی امکانات برایت فراهم باشد. با وجود محدودیت‌های بسیار جسمی و کهولت سن هم می‌شود برای آزادگی و اقتدار هم‌وطنانت بدرخشی و در محضر خداوند سربلند باشی. و ما این‌ها را امروز، از شهید «شیخ احمد یاسین» فراخواهیم گرفت.
☀️🇵🇸 نام و نام خانوادگی شهید: احمداسماعیل یاسین تولد: ۱۳۱۵ه.ش، روستای الجورات، توابع شهرستان مجدال، جنوب غزه، فلسطین. شهادت: ۱۳۸۳/۲/۲، غزه، فلسطین. گلزار شهید: آرامگاه شیخ رضوان، مرکز غزه. ✌️ 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️🇵🇸 📚 خدا، مادر، کودک صفحات تاریخ را که ورق می‌زنی پر است از معجزه‌ی مادران و کودکانشان. مادری که کودکش را در صندوق می‌گذارد و به رود خروشان می‌سپارد؛ به اتکای نوری که در دلش امید می‌دهد. و کودک می‌شود موسی! و فرعون را از تخت ظلم به پایین می‌کشد... مادری دیگر کودک نابینا و فلج خود را بر صندلی چرخ‌دار با توکل بر خدا تربیت می‌کند؛ و می‌شود شیخ احمد یاسین می‌شود رهبر حماس می‌شود خاری در چشم فرعون‌های ظالم زمانه... می‌شود شهید شیخ احمد یاسین و کلامش باران می‌شود بر دل‌های حاصلخیز مردم مظلوم غزه تا به امروز مادرانی که بذر امید در عمق جانشان ریشه کرده، در باریک‌ترین محدوده سرزمین فلسطین، در طوفانی‌ترین روزهای بلا، کودکان خود را چنان تربیت کنند که هرکدام می‌شوند موسی می‌شوند احمد یاسین می‌شوند خار چشم فرعون‌ها... ✍🏻وحید کیانی ۱۴۰۲/۱۱/۱۶ 👩🏻‍💻طراح: مطهره‌سادات میرکاظمی 🎙با صدای: کوثر راد 🎞تدوین: زهرا فرح‌پور ✌️ 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
☀️🇵🇸 تولد و کودکی🧍🏻 «شیخ احمد اسماعیل یاسین»، در ربیع‌الثانی ۱۳۵۵ هجری قمری، برابر با ژوئن ۱۹۳۶ میلادی، سالی که شاهد اولین انقلاب مسلحانه، علیه نفوذ روزافزون صهیونیست‌ها بود، در روستای جورات عسقلان، ناحیه مجدال، در جنوب نوار غزه به دنیا آمد. دوران ابتدایی را در دبستان الجوره (زادگاهش) گذراند. تا کلاس پنجم در آنجا به تحصیل ادامه داد؛ تا آنکه فاجعه فلسطین رخ داد و مردم آن را آواره کرد. بنابراین در ۱۲ سالگی، در سال ۱۹۴۸ به همراه خانواده خود به نوار غزه گریخت. او در سال ۱۹۴۹ خانواده هفت نفره خود را با کار در یک رستوران در غزه اداره می‌کرد. ✌️ 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
☀️🇵🇸 معلولیت و بیماری‌ها🧑🏻‍🦽🦠💊 او در شانزده سالگی در معرض آسیب شدیدی قرار گرفت؛ طوری‌که تمام زندگی او را تحت‌تأثیر قرار داد. هنگام بازی با تعدادی از هم‌سالانش، دچار شکستگی مهره‌های گردن شد. او به هیچ‌کس، حتی به خانواده‌اش، چیزی نگفته بود که در هنگام کشتی گرفتن با یکی از دوستانش(عبدالله الخطیب) مجروح شده تا مبادا موجب اختلاف و درگیری بین خانواده‌هایشان شود. این امر تا سال ۱۹۸۹ میلادی یعنی حدود ۳۷ سال بعد آشکار نشد. پس از ۴۵ روز از قرار دادن گردنش در گچ، مشخص شد که او در اثر فلجی که در آن دوران متحمل شده بود، تا پایان عمر این‌گونه زندگی خواهد کرد. وی علاوه بر فلج کامل، از بیماری‌های بسیاری نیز رنج می‌برد. از جمله: از دست دادن بینایی چشم راست در دوران زندان، ضعف شدید در دید چشم چپ، التهاب مزمن گوش و حساسیت در ریه‌ها و برخی بیماری‌ها و سایر عفونت‌های روده‌ای. ✌️ 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
☀️🇵🇸 اشتغال و فعالیت فرهنگی👨🏻‍🏫 او تحصیلات متوسطه خود را در سال تحصیلی ۱۹۵۷ میلادی به پایان رساند و با وجود مخالفت اولیه به دلیل وضعیت سلامتی خود، موفق به یافتن فرصت شغلی شد.  او به عنوان معلم ادبیات عرب و تربیت اسلامی به کار مشغول شد. در مساجد غزه به سخنرانی و تدریس پرداخت و به مشهورترین سخنرانان نوار غزه تبدیل شد. ✌️ 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
☀️🇵🇸 فعالیت‌های سیاسی در سال ۱۹۸۳ به اتهام نگهداری اسلحه و تشکیل سازمان نظامی و فعالیت علیه اسرائیل بازداشت و در دادگاه نظامی اسرائیلی محاکمه و به ۱۳ سال زندان محکوم شد. ✌️ 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
☀️🇵🇸 ایجاد حماس او در سال ۱۹۸۷ به همراه گروهی از فعالان اسلامگرا، جنبش مقاومت اسلامی (حماس) را در غزه بنیان گذاشت. در سال ۱۹۸۵ در چارچوب تبادل اسراء میان اسرائیل و جنبش آزادی‌بخش فلسطین پس از تحمل ۱۱ ماه زندان، آزاد شد. در سال ۱۹۸۸ نیروهای دفاعی اسرائیل با یورش به منزلش، او را مورد بازجویی قرار داده و تهدید به تبعید به لبنان کردند. در ۱۶ اکتبر ۱۹۹۱ دادگاه نظامی با کیفر خواستی در ۹ بند، او را به اتهام تشویق برای ربودن و قتل سربازان اسرائیلی، تأسیس حماس و تشکیل دستگاه‌های امنیتی و نظامی متهم کرده و او را به حبس ابد به علاوه ۱۵ سال زندان محکوم کرد. در روز چهارشنبه ۱۱ آبان ۱۳۷۶ در توافقی که میان اردن و اسرائیل بسته شد و در مقابل آزادی دو جاسوس سازمان اطلاعات و وظایف ویژه اسرائیل (موساد) که در جریان تلاش ناموفق برای کشتن خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی حماس دستگیر شده بودند آزاد شد. ✌️ 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
☀️🇵🇸 سفر به ایران🇮🇷 او در ۲ مه ۱۹۹۸ (۸ اردیبهشت ۱۳۷۷) به مدت شش روز از ایران دیدن کرد و با رهبر جمهوری اسلامی ایران، سید علی خامنه‌ای دیدار و گفتگو کرد. ✌️ 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid