eitaa logo
🌷سی‌ روز سی‌ شهید ۱۴🌷
3.1هزار دنبال‌کننده
588 عکس
127 ویدیو
2 فایل
برای چهاردهمین سال متوالیِ که هرروز از 🌙ماه رمضان رو با یاد یک شهید سپری می‌کنیم و ثواب هر عمل مستحبی که انجام می‌دیم به روح آن شهید هدیه می‌کنیم. 📽️🎭کلیپ جذاب روزانه ما رو از دست نده. سایتمون👇🏻 http://emamzadeganeshgh.ir ارتباط با ادمین 👇🏻 @Rzvndk
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 او طی سال‌ها حضورش در جبهه‌ی سوریه، چندین بار مجروح شد؛ اما به گفته خانواده‌اش، آنها از بسیاری مجروحیت‌های هادی بی‌خبر بودند. برادرش می‌گوید: «من گاهی که با هادی حرف می‌زدم، متوجه می‌شدم حرف‌هایم را خوب نمی‌شنود! غافل از این که وضعیت گوشش، ناشی از مجروحیت‌هایی بود که از ما پنهان می‌کرده است!» خواهر شهید می‌گوید: هادی از نظر نظامی بسیار آدم ماهر و توانمندی بود. طوری که فکرش را نمی‌کردیم کسی بتواند او را از پا درآورد. اما بار آخر که دیدم مجروحیت سختی یافته، کمی احساس خطر کردم. خودش هم انگار که می‌خواست ما را آماده شهادتش کند، می‌گفت: «گلوله خوردن اصلاً ترس ندارد! من این بار که مجروح شدم فهمیدم شهادت راحت‌تر از آن چیزی است که فکرش را می‌کنیم.»  🏴🕯 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🦋 حسین مقدسی دوست و همرزم شهید می‌گوید:🎤 هادی همیشه می‌گفت: «دعا کنید تروریست‌ها تسلیم بشوند تا اینکه کشته بشوند.» یک بار تعریف می‌کرد در منطقه‌ای با فاصله چند متری از تروریست‌ها قرار داشتیم. می‌دیدیم که یکی از آنها پایش قطع شده است. در حالی که دوستانش قبر او را می‌کندند، تیمم کرد و نمازش را خواند. هادی اعتقاد داشت که برخی از این تروریست‌ها فریب‌خورده هستند و کاش می‌شد طوری آنها را اصلاح کرد و به راه آورد. 🏴🕯 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🦋 شرق حلب و میدان مین برجای مانده از تروریست‌ها، همان مکان و بهانه‌ای است که ۱۶ آبان ماه ۱۳۹۵، هادی زاهد را به مسلخ عشق کشاند. او در این روز، برای گفت‌وگو با تعدادی از اکراد سوری به منطقه موردنظر رفت و ندانسته به همراه یکی از مجاهدان عراقی وارد میدان مین شد و همانجا پایش روی مین رفت و به شهادت رسید. برادر شهید می‌گوید: «هادی موقع شهادت، لبخندی بر لب داشت که دیدنش حس خاصی به آدم می‌بخشید. در فیلمی که از او برجای مانده، این لبخند به وضوح نمایان است. حتی وقتی پیکرش را به ایران منتقل کردند، ما این لبخند را روی لب‌هایش دیدیم.» 🏴🕯 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲🏻دعای روز بیست و دوم ماه مبارک رمضان یادمان شهدای فتح‌المبین🇮🇷
📖 هادی مقاومت، مجموعه مدافعان، جلد۷ 🖋️ به قلم: سبحان خسروی 📇 انتشارات: مقاومت 🌷(خاطرات پاسدار شهید هادی زاهد) 📖 اولین درس، مجموعه کتاب کودک مدافعان حرم، جلد ۵ 🖋️ به قلم: علی اکبر قلیچ خانی 📇 انتشارات: شهید کاظمی خاطرات شهید مدافع حرم؛ هادی زاهد
برای مطالعه بیشتر در مورد این شهید به سایت امامزادگان عشق (شهید هادی زاهد) مراجعه بفرمائید👇 B2n.ir/h88923
می‌خواستم از تو بگویم؛ از شجاعت از مهربانی، از عطوفت، از صداقت لرزید دستانم، تمام قصه این شد: آری! همین لبخند تو، حین شهادت ✍🏻زهرا دشتیار ۱۴۰۳/۱/۱۴ 🏴🕯🦋 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖇 روزی که به خاک سپرده شد، با بچه‌های تیم سی‌روز سی‌شهید، چقدر به حالش غبطه خوردیم! شهیده «فائزه رحیمی» همسن بچه‌ی منه! ببین تو زندگیش چه کرده که با اون سن کم، الان توی بهشت زهرا، بین اونهمه شهید راحت خوابیده! مگه آدم از زندگیش چی ‌می‌خواد؟! خدایا این جمله تکراریه ولی خودت می‌دونی چقدر دلمون شهادت می‌خواد؛ مردن رو که همه بلدن... در همراهی امروز، از لطف و همکاری سرکار خانم «زهرا بابا‌ولی» دوست و رفیق قدیمیِ شهیده‌ رحیمی و از محبت‌های بی‌دریغ رفیق قدیمی‌ام «مهدیه نوروزی» عزیز، جهت هماهنگی با خانواده شهیده و البته باعث و بانی خیر امروز، دوست نویسنده‌ام «سمیرا اکبری» نازنین، بی‌نهایت سپاسگزارم.
🌸 نام و نام خانوادگی شهیده: فائزه رحیمی تولد: ۱۳۸۲/۵/۱۸، تهران. شهادت: ۱۴۰۲/۱۰/۱۳، کرمان، حادثه تروریستی. گلزار شهید: تهران، بهشت زهرا سلام‌الله‌علیها، قطعه ۲۸، ردیف ۳۱، شماره ۱۴. 🕊 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 📚 مسیر خون نزدیک مسیر منتهی به مزار حاج قاسم، از اتوبوس که پیاده می‌شویم سقلمه‌ای به فائزه می‌زنم و می‌گویم: «ببین دختر! همه روسری مشکی پوشیدن، فقط من و تو روسری رنگ روشن پوشیدیم.» فائزه که انگار روی زمین بند نبود، در اطرافش دنبال چیزی می‌گشت. گفت: «بی‌خیال دختر! نیت مهمه...» _ از دست تو، نیت مهمه، نیت مهمه! همیشه همین را می‌گفت. وقتی، در هیئت به جای اینکه بیاید وسط مجلس روضه گوش بدهد، می‌رفت آخر مجلس برای بچه‌ها نقاشی می‌کشید و سرگرمشان می‌کرد؛ یا می‌رفت دم در و کنار پله‌ها می‌ایستاد و کارهایی می‌کرد که هیچ‌کس دنبالش نبود همین را می‌گفت. رویم را کمی کیپ می‌کنم و به روسری آبی فائزه نگاه می‌کنم و دوباره لجم می‌گیرد. باید روسری مشکی پیدا کنیم. اینجوری نمی‌شود. فائزه را گم می‌کنم، این دختر چرا یک‌جا بند نمی‌شود! در ثانیه‌ای قیامت به پا می‌شود. میان صدای جیغ و گریه کودکان، صدایش می‌کنم؛ باید پیدایش کنم؛ باید در مسیر غرق به خون دنبال دختری با روسری آبی بگردم... ✍🏻زهرا فرح‌پور ۱۴۰۲/۱۱/۲۳ 👩🏻‍💻طراح: منا بلندیان 🎙با صدای: سمیه میرزائی 🎞 کلیپ: زهرا فرح‌پور 🕊 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🌸 خورشید پانزدهمین روز از مردادماه سال ۱۳۸۲، شاهد تولد دختری بود که قرار بود سال‌ها با شیطنت‌های دوران کودکی‌اش شناخته شود. فائزه دختر بچه‌ی باهوشی بود که هیچ‌وقت یک‌جا بند نمی‌شد و گاهی با شیطنت‌هایش، اشک مادرش را درمی‌آورد! هرچه بزرگ‌تر شد از آن بازیگوشی‌ها کاسته شد و بر وقار و متانت و خانمی‌اش افزود. جنب و جوش‌هایش اما برجای ماند. در هر زمینه‌ای که خود را توانمند می‌دید فعالیت می‌کرد و حرفی برای گفتن داشت. هرجا که نیاز به حضورش بود دریغ نمی‌کرد و به بهترین شکل، سرباز گوش به فرمان رهبرش در جبهه جهاد تبیین بود‌. از معلمی و تحصیل و نویسندگی و روایتگری و آمر به معروف و ناهی از منکر، تا همکاری در واکسیناسیون در شرایط اوج کرونا، شرکت در اردوهای جهادی، مسئولیت خبرنگاری بسیج دانشگاه، خادمی حسینیه امام‌رضا علیه‌السلام و بالاخره، پشتیبان و خادم دانشجویان در سفر کرمان؛ سفری که حاج‌قاسم مهر قبولی سال‌ها تلاش و پشتکارش را امضا کرد تا فائزه‌ی ۲۰ ساله، فائز و رستگار شود. 🕊 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🌸 سرکار خانم «زهرا باباولی» دوست و رفیق صمیمی «شهیده فائزه رحیمی» درباره او می‌گوید:🎤 آشنایی ما برمی‌گردد به مهرماه سال ۸۸؛ زمانی که از محل زندگی سابقمان اسباب‌کشی کردیم و با فائزه همسایه شدیم. از آن روز به بعد، شدیم بهترین دوست هم؛ تا همین الان. ⚜بچه که بودیم هر روز صبح، می‌آمد جلوی در خانه ما. عصر هم من می‌رفتم طبقه بالا. آن‌ها طبقه‌ی دوم بودند و ما طبقه‌ی اول. عصرها می‌رفتیم دوچرخه‌‌سواری. فصل بهار هم بالای درختان توت پیدایمان می‌کردند. آنقدر روابطمان شیرین و خوب بود که یک‌روز باهم صیغه خواهری خواندیم؛ برای همه‌ی عمر. با اینکه خیلی‌ها مسخره‌مان می‌کردند. ⚜ باهم بزرگ شدیم. مثل دوتا خواهر. خیلی شوخی داشتیم؛ هرچه که به هم می‌گفتیم از هم ناراحت نمی‌شدیم؛ چون قلبا هم‌دیگر را دوست داشتیم. فائزه طاقت ناراحتی من را نداشت و اگر مرا در آن حال می‌دید کلی با من شوخی می‌کرد تا غم و غصه را از دلم بیرون کند. ⚜بهترین ویژگی فائزه، خوش‌رویی و خنده‌رویی‌اش بود. حتی در بدترین شرایط، لبخند به لب داشت و با کسانی که فکر و عقایدشان متفاوت با خودش بود هم برخورد خوبی می‌کرد. ⚜فائزه آدم بسیار فعالی بود. از ده سالگی وارد بسیج محلات شد و در دوازده سالگی شد بسیجی فعال. در بسیج دانشجویی، حوزه هنری، نهاد رهبری و حوزه علوم اسلامی هم فعالیت می‌کرد. هیچ وقت شرایط سخت روزهای کرونا را که در مرکز واکسیناسیون کار می‌کردیم، یادم نمی‌رود! هر جا همه خسته می‌شدند و کم می‌آوردند کارها را به فائزه می‌سپردند و او همه را دقیق و بی‌نقص انجام می‌داد. بعضی لیست‌ها را که حتی آقایان حاضر نمی‌شدند وارد سامانه کنند با دقت و حوصله وارد سیستم می‌کرد و از این بابت گله‌ای نداشت. ⚜ با خانواده رفتار خوبی داشت. امر پدر و مادرش را اطاعت می‌کرد. در عین حال که باهم خیلی رفیق بودند و مدام شوخی می‌کردند احترامش به آن‌ها مثال‌زدنی بود. دلسوز خانواده‌اش بود؛ هر وقت چیزهای گران‌قیمت می‌خرید عذاب وجدان می‌گرفت که نکند فشاری را به خانواده متحمل کرده باشد. 🕊 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🌸 ⚜ارادتش به امام حسین علیه‌السلام و خون شهدا از او خادم‌الحسین(ع) و خادم الشهدا ساخت. خیلی اهل بهشت زهرا(س) و معراج شهدا رفتن بود. ⚜ برای شرکت و قبولی در آزمون دبیرستان فرهنگ، خیلی تشویقش کردم. پذیرشش در آن مرکز آموزشی، شد نقطه عطف زندگی فائزه. بعد هم قبولی‌اش در دانشگاه فرهنگیان، از او دختری ساخت که در همه مسائل و تصمیمات زندگی پخته و عاقلانه رفتار می‌کرد؛ از آن به بعد دیگر فائزه شر و شور و پرشیطنت قبل نبود. ⚜فائزه در کار رسانه‌ای و جهاد تبیین بسیار قوی عمل می‌کرد. در شرایط خاص مدام مطالبی را منتشر می‌کرد و استوری می‌گذاشت و از هیچ توهینی هم ابایی نداشت. ارادت خاصی به حاج قاسم سلیمانی داشت. هر شب‌ جمعه رأس ساعت ۱:۲۰ برای حاج قاسم وضعیت می‌گذاشت. آخرین وضعیتی هم که ۱۸ ساعت قبل از شهادتش در پیام‌رسان بله گذاشت مربوط به دلتنگی حاج قاسم بود. در تشییع حاج قاسم جزء اولین نفراتی بود که خودش را رساند. اخر هم در سالگرد او، در مراسم بزرگداشت او و کنار او به شهادت رسید. 🕊 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid