♡
سنگی؛ بهقصد قلب بلور من آمدی
گنجشکم و به نیت تور من آمدی
نگذاشتم که وارد قلبم شود کسی
تااینکه تو به چشم غیور من آمدی
با من چه کار داشت سلیمان عشق تو؟
با عزم خردکردن مور من آمدی
کوه غرور بودم و حالا غبار راه
وقتی که خاک گشت غرور من آمدی
طوفان یأس شمع امید مرا نکشت
امشب برای کشتن نور من آمدی
نه در زمان جشن تولّد برای عشق
اما به وقت ختم سرور من آمدی
نگذاشتی اگرچه قدم در اتاق من
ممنون از اینکه بر سر گور من آمدی
دیوان شعرهای مرا باز کردهای!
نامهربان! برای مرور من آمدی...
#زینب_نجفی
@eitaaparvanegi
♡
صبح آمد و رفتیم به استقبالش
شادابی و برکت آمده دنبالش
ای خالق صبح و شادی و نور و امید
هر دل که گرفته را بکن خوشحالش
@eitaaparvanegi
♡
تو نیستی انگار در دنیا کسی نیست
ملیاردها آدم نمیآید به چشمم
#زینب_نجفی
@eitaaparvanegi
♡
تو نیستی انگار در دنیا کسی نیست
دنیای من بودی نمیدانستم اما
#زینب_نجفی
@eitaaparvanegi
♡
با یک نگاه روز و شبم را به خیر کن
ای بهترین خیال شب و روز من حسین!
زینب نجفی
@eitaaparvanegi
♡
سفر نکرد دل من به آسمان خودم
به خاک رفت و نزد سر به کهکشان خودم
درون محفل بیگانهها به شادی رفت
شبی نشد دل دیوانه میهمان خودم
سپرد گوش به ناقوس و سجده کرد به بت
نخواست بشنود از کعبه و اذان خودم
نداشت فایده عمرم بدون دیدن تو
نداشت آینه تصویر جز زیان خودم
گل خیال تو را کاشتم درون دلم
چه خوب! هستم از امروز باغبان خودم
نه اهل شعرم و نه آدم مناجاتم
که حرف میزنم اینگونه با زبان خودم
کجاست مرهم آغوش بیهمانندت
که از گزند جهان خستهام به جان خودم
کجا بگردم و پیدا کنم تو را ای خوب!
کجاست خانۀ مهر تو مهربان خودم!
خدای مهربانم
#زینب_نجفی
@eitaaparvanegi