eitaa logo
پروانگی 🇵🇸
306 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
634 ویدیو
11 فایل
⚘سلام⚘ https://eitaa.com/raji14
مشاهده در ایتا
دانلود
هرچند سر عشق تو با عقل جدا شد آواز نفس می‌رسد از عشق تو گاهی @eitaaparvanegi
هدایت شده از پروانگی 🇵🇸
🍂 نمی‌خوا..ستی دل ازم بکّنی ولی کاری کردم بریدی ازم مگه چاره‌ای داشتم غیر از این؟ زدم روی احساس مُهر عدم نگاه تو خورشید پرمهر بود ولی من نبودم برات پنجره پر از دونۀ عشقه دستای تو ولی این کبوتر باید بپّره پر از زخمه قلب درختای پیر یه عمری تبر خوردن از این و اون آوردی برام مرهم عشقتو؟ چه فایده عزیزم؛ نمی‌شم جوون بهاری نمونده توی چشم من تا چشم تو رو توش مهمون کنم بذار خونۀ ویرون قلبمو مث قبل، خرج زمستون کنم می‌دونم منو دوست داری ولی باید باز از عشق دوری کنم منم دوست دارم تو رو می‌دونی؟ ولی حیف باید صبوری کنم... @eitaaparvanegi
هدایت شده از پروانگی 🇵🇸
باز هم صبح را بغل کردم غم خود را در آه حل کردم عوض چای تلخ هرروزی کام دل را پر از عسل کردم باز تصویر توست در جانم روشن از نور توست ایوانم از تنور محبتت ای دوست! هر شب و صبح می‌رسد نانم باز یارب مرا صدا کردی با نگاه خود آشنا کردی ازمیان تمام مخلوقات بهر عشقت مرا سوا کردی  قلب من شد بهار با یادت چشم شد چشمه‌سار با یادت تیر صیادها نخورد به من دل من شد شکار با یادت در دلم یک غزال می‌رقصد عقل و وهم و خیال می‌رقصد ماهی سرخ عشق تو دارد در شرابی زلال می‌رقصد من کلاغ و درخت و صحرایم آتش و آسمان و دریایم شعر و احساس و عقل و نور و یقین واژه و حرف و صوت و معنایم باز آغوش توست معبد من خانۀ عشق توست مقصد من کشتگان تو مقتلی دارند کنج آغوش توست مشهد من @eitaaparvanegi
هدایت شده از پروانگی 🇵🇸
نگذار در آیینه‌ام تصویر غم باشد نگذار سهم من ز لبخند تو کم باشد تا کی عزیزم رشته‌های گیسویم باید در دوری‌ات بازیچۀ طوفان غم باشد خالی‌ترم از پوچ وقتی نیستی ای هست! نگذار محصول من از هستی عدم باشد یک عمر اسمت روز و شب  ورد زبانم بود دم می‌زنم از دوست تا وقتی که دم باشد باور نداری دوستت دارم مگر ای عشق؟ دیگر نباید حرف عاشق با قسم باشد! طی کرده‌ام تنها، مسیر آشنایی را بردار در این راه تنها یک قدم! باشد؟ @eitaaparvanegi
به‌جای چای عراقی به من شراب بده شراب عشق خودت را به این خراب بده چقدر تشنه بمانم برای دیدن تو؟ بیا به تشنۀ رویت دو قطره آب بده جواب خواهش من نیست بوستان بهشت جواب من تویی ای دوست! پس جواب بده ببین که خسته‌ام از بی‌ستارگی ای نور! به آسمان من از عشق خود شهاب بده نداده سفرۀ تقدیر، رزقْ بهتر از اشک به من عزیز دلم رزق بی‌حساب بده چگونه مرغک بی‌پر به آسمان برود؟ برای اوج گرفتن پر عقاب بده دوباره غرق خیال زیارت تو شدم خیال خوب عزیزم! به من ثواب بده حسین! خواسته‌ام را که خوب می‌دانی- به حق فاطمه! جان ابوتراب! بده نه‌اینکه چای عراقی نمی‌دهد مستی به‌جای چای ولیکن شراب ناب بده @eitaaparvanegi
وقتی مرا ای جان من از من جدا کردی جان مرا ای خویش با خود آشنا کردی روزی که اسمم را جهان از دفترش خط زد تنها تو در تنهایی اسمم را صدا کردی دل دادنت را می‌شد از خط نگاهت خواند هرچند فرصت رفت و از گفتن ابا کردی مهر مرا در سینه آسان دفن کردی، حیف! وقتی مرا نامهربانم مبتلا کردی اول مرا مهمان نان شادی‌ات کردی آخر به دستم سفرۀ غم را عطا کردی یک بار هم آخر نگفتی دوستم داری با این نگفتن هم به جان من جفا کردی حق دارم ای زیبا که مهرت را کنم انکار حق دارم ای ظالم بگویم ادعا کردی @eitaaparvanegi
♡ ای غصۀ مقدس من! درد محترم! ای باعث سرور من! ای شادی دلم! روزم به یاد روی تو ای دوست می‌رود هم‌صحبت من است خیال تو شام هم هستی؛ ولی نه مثل همین هست‌ها که هست یا نیستی؛ بدون همانندی عدم وقتی تو را صدا بزنم، با زبان توست در دست توست موقع تحریرِ من  قلم گشتم درون جان و ندیدم رخ تو را این دل مگر نبود همانند جام جم؟ آخر برای آن که به‌دنبال عشق توست تقدیر عشق را به دمی می‌زنی رقم می‌خواهمت ولی به تو دستم نمی‌رسد اندازۀ هزار جهان  دور از توام @eitaaparvanegi
بگذار آغوشت عزیزم خانه‌ام باشد پروانه‌های بوسه‌ات بر شانه‌ام باشد جای سراب عشق هر بیگانه‌ای بگذار عشق تو ای جانانه در پیمانه‌ام باشد از سایۀ مهرت مکن محروم این دل را بگذار سقفی بر سر ویرانه‌ام باشد! من از تنور این‌وآن نانی نمی‌گیرم ای‌کاش نان عشق تو صبحانه‌ام باشد طوفان دنیا گیسوی جان را پریشان کرد باید که دست مهربانت شانه‌ام باشد من تاروپود دیگران را پاره می‌خواهم تا یاد شمعت پیلۀ پروانه‌ام باشد چیزی ندارم تا به دستت آورم یوسف! غیر از کلافی شعر تا بیعانه‌ام باشد یک‌عمر در آوارگی طی کرده‌ام ای دوست بگذار آغوش عزیزت خانه‌ام باشد @eitaaparvanegi
نامه و نالۀ جانم به جوابی نرسید دلم از باغ تو ای جان جهان! عشق نچید کاشکی سبز‌شدن سخت نبود این‌مقدار منتظر ماند دلم، باد بهارت نوزید هرچه ای دوست به من سنگ زدی سود نکرد باز گنجشک دلم از لب بامت نپرید آه ای یوسف بی‌چاه کجا پنهانی؟ چشم در مصر جهان گشت و تو را هیچ ندید سروِ دل با تبر هیچ بلایی نشکست عاقبت زیر غم دوری‌ات ای عشق خمید هر که آمد به من از بادۀ دیدارت گفت دلم از وصل تو هربار شنید و نچشید جان پروانۀ من شیفته شد با هر شمع پشت هر صورت دلخواه تو بودی و ندید @eitaaparvanegi
در درد می‌غلطی دوایت نیست فریاد می‌خواهی صدایت نیست پر داری و آزاد از بندی پرواز می‌خواهی هوایت نیست چشم‌انتظار زنگ بارانی آیینه‌ای اما صفایت نیست قصدت عبور از نیل اندوه است اما شکیبایی... عصایت... نیست شهر وجودت شاه می‌خواهد دیوانه‌ای! فرمانروایت نیست بین هزاران چشم می‌گردی می‌گردی اما آشنایت نیست در عشق هم ماندی بلاتکلیف دیگر دلیل شعرهایت نیست @eitaaparvanegi
به چشم‌های تو باید چه گفت جز خورشید! درون درج دهانت که چیده مروارید؟ کسی به قامت خوبت نگفت غیر از سرو به قامت خم من هم نگفت غیر از بید بیا و گوشهٔ آغوش خویش بندم کن از این بهشت عزیزم مرا مکن تبعید برای اینکه بدانی که دّوّسّتّتّ دّاّرّمّ به روی کل حروفش گذاشتم تشدید خیال کرد دلِ خسته دوستش داری خیال خام دلم را نمی‌کنی تأیید به هر طرف که نگاهم دوید، دید تو را به من بگو که همین نیست معنی توحید؟ دلم به هرم نگاه تو گرم شد ای دوست به چشم‌های تو باید چه گفت جز خورشید! @eitaaparvanegi
♡ مهربانم! اشک آوردم برای شانه‌ات غنچه‌های گریه‌ام جاری است در گلخانه‌ات دور شمع یادت ای خورشید! خاکستر شدم سورهٔ حمدی بخوان بر مرقد پروانه‌ات ای کبوترهای صحن انقلابت حسرتم! کی به گنجشک دل من می‌رسد از دانه‌ات؟ از کرم با ما گداها می‌‌نشینی بر زمین ما کجا ای آسمان و مجلس شاهانه‌‌ات! با کدامین باده‌ات ای دوست مستم می‌کنی؟ چای چایی‌خانه‌ات یا آب سقاخانه‌ات؟ هم دوباره غرق لبخند است از شادی دلم هم دوباره اشک آوردم برای شانه‌ات @eitaaparvanegi
هدایت شده از پروانگی 🇵🇸
🎊🎈🎊🎈🍀🎈🎊🎈🎊 بر خلق خوش رسول امجد صلوات بر آینهٔ حضرت ایزد صلوات امروز ولادت دو تا خورشید است بر حضرت صادق و محمد صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم @eitaaparvanegi 🎊🎈🎊🎈🍀🎈🎊🎈🎊
هدایت شده از پروانگی 🇵🇸
❤️ از آنچه آمده در فکر ما قشنگ‌تری ز هرچه ساخته دست خدا قشنگ‌تری به چشم حسن‌پسندم کسی نمی‌آید تویی که از همه ای دلربا قشنگ‌تری بهشت، سوخته در اشتیاق دیدن تو تو از بهشت هم ای باصفا قشنگ‌تری      چه احتیاج به باغ و بهار دارم من؟ که از بهار، تو ای دلگشا! قشنگ‌تری جمال و خوبی و قدس تو را نهایت نیست تو از لطافت بی‌انتها قشنگ‌تری برای جلوۀ حق، هرچه هست آیینه است تو از تمامی آیینه‌ها قشنگ‌تری به هود و یوسف و داوود مؤمنم اما تویی که از همۀ انبیا قشنگ‌تری نشسته‌ام که بگویم به شعر مدح تو را تو احمدی که ز حمد و ثنا قشنگ‌تری نمی‌رسد به تو دستان وهم ما ای ماه از آنچه آمده در فکر ما قشنگ‌تری السَّلامُ عَليْكَ يَا رَسُولَ اللّٰهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَحْمَةَ اللّٰهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خِيَرَةَ اللّٰهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حَبِيبَ اللّٰهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خاتَِمَ النَّبِيِّينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَيِّدَ الْمُرْسَلِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا فَاتِحَ الْخَيْرِ... @eitaaparvanegi
♡ تو نیستی انگار در دنیا کسی نیست من مانده‌ام تنها در این دنیای خالی @eitaaparvanegi
با آینهٔ چشم تو محرم نشدم بر زخم جنون خویش مرهم نشدم جای تبرت نشسته روی دل من هرچند شکسته‌ام ولی خم نشدم @eitaaparvanegi
مرا ببر به ملاقات خود،  به مهمانی تو را نگاه کنم با دو چشم بارانی درون برزخ بود و نبود محبوسم مرا رها کن از این تنگنای حیرانی کجا نفس بکشم بی هوای آیاتت؟ چقدر دورم از اندیشه‌های قرآنی! خودت به تیغ محبت بریز خون مرا نشد برای تو نفس چموش قربانی تو شور و شوق بهاری تو نور امّیدی مرا رها نکنی در غم زمستانی بگو که راه به آغوش آسمان باز است بگو کبوتر آواره را نمی‌رانی برای آنکه به دیدار خویشتن برسم مرا ببر به ملاقات خود،  به مهمانی @eitaaparvanegi
باید ای دیوانه مرگ عشق را باور کنی بر مزارش، چشم‌های پاک خود را تر کنی باید از این‌پس به‌جای دست‌دادن با بهار غنچه‌های عشق را در باغ دل پرپر کنی او تو را از خاطرش برده است پس حالا تو هم یاد آن نامهربان را باید از سر در کنی رسم دنیا بی‌وفایی بوده از اول بخند! بیشتر از این نباید خاک غم بر سر کنی دل نمی‌بندی تو آسان؛ مانده‌ام حالا چطور بعد از آن دلدار فکر دلبر دیگر کنی خسته‌ای مانند تشنه در ملاقات سراب چای دم کردم بیا تا خستگی را در کنی @eitaaparvanegi
آسمان جان من ابری شد و باران گرفت شادمانی را غمت از این لب خندان گرفت هیچ درمانگاه چشمت غیر بیماری نداشت نسخۀ عمر مرا پیچید و از من جان گرفت لاله‌های عشق را نامهربان چیدی چرا؟ لاله‌ها را چیدی و قلب من و گلدان گرفت قند صبحم تلخ شد بی خندۀ شیرین تو دوری تو شهد را ای قند! از قندان گرفت نعش احساس مرا داری تماشا می‌کنی مُرد احساسی که یک روز از نگاهت جان گرفت راحت از من برد دل، راحت مرا تنها گذاشت عشق با من سخت تا کرد و به او آسان گرفت @eitaaparvanegi
آمد به خیال بال‌هایم پرواز درهای وصال آسمان هم شد باز تنها نه دلم غرق شده در تسبیح دنیا شده با مِهر تو مشغول نماز @eitaaparvanegi
♡ گنجشکم و از دست مهرت دانه می‌خواهم بر شاخه‌های سرو عشقت لانه می‌خواهم یک دشتْ پر از پیله‌های خالی‌ از عشقم یک مشت پروانه؛ بله! پروانه می‌خواهم در تاک دنیا طعم مستی نیست بانوجان! از بادۀ پاک شما پیمانه می‌خواهم گیسوی توحیدم گره خورده است معصومه! انگشت‌هایت را بیاور شانه می‌خواهم کاخ تکبّر ساختم یک‌عمر در قلبم حالا ولی این کاخ را ویرانه می‌خواهم بر روی من قفل است راه آسمان ای دوست! من یک کلید کهنه‌ام دندانه می‌خواهم دیدی تمام دست‌ها را پس زدم جز تو! از دست‌های مهربانت دانه می‌خواهم @eitaaparvanegi
جوابی در زمین ای دوست! هم‌سنگ سؤالم نیست هوای آسمان هم یار با رؤیای بالم نیست کدامین تور با خود برده ماهی‌های مهرت را؟ که تصویر قشنگ عشق در قلب زلالم نیست کجا پیدا کنم آهوی سرگردان روحم را که در شش گوشۀ آفاق ردّی از غزالم نیست به‌روی ماه‌های شهر بستم روزن دل را که جز خورشید رویت در زوایای خیالم نیست نگاهم جز تو را در عرصۀ هستی نمی‌‌جوید نگاری جز تو ای زیبای بی‌همتا حلالم نیست ز خاک خویش کندم خارهای ناامیدی را به‌جز امّید دیدار تو برگی بر نهالم نیست زلیخاوار در فکر وصال یوسف خویشم که غیر از او عزیزی قدردان خط‌وخالم نیست @eitaaparvanegi
ای قل هو الله احد! دریاب جانم را تفسیر الله الصمد! پر کن جهانم را من گم شدم در خود؛ صراط‌ المستقیمم کو؟ کو آن که پیدا می‌کند در من نشانم را؟ سیمرغ قاف معرفت! وقت شکارت نیست؟ از شوق و ایمان ساختم تیر و کمانم را هر روز بالیدم شکفتم برگ‌وبر دادم اما ندیدم روی ماه باغبانم را بااینکه یک عمر است در دام زمین حبسم محو از خیال خود نکردم آسمانم را کیْ با تو بودم؟ از کجا بودم؟ کجا هستم؟ گم کرده‌ام دیگر زمانم را  مکانم را باران مهرت بام دل را غرق دریا کرد لبریز کن از عشقْ  چشمم... ناودانم را با هیچ طوفانی نمی‌لرزد دلم دیگر بر شاخۀ عشق تو بستم آشیانم را دارم شهادت می‌دهم ای عشق! زیبایی بشنو دوباره از دلم بانگ اذانم را @eitaaparvanegi
♡ چقدر فاصله دارم از آفتاب نگاهت! چقدر پنجره دارم به سمت صورت ماهت! خیال نور رخت ماهتاب ظلمت من شد خدا کند که بیفتد نگاه من به پگاهت تو باغبان شفیق تمام باغچه‌هایی نگاه کن به دل مرده‌ام به خشک‌گیاهت نگاه و خنده و مهر و سخن قشون تو هستند بگیر ملک دلم را به غمزه‌های سپاهت همیشه زیر پر مهر توست لانۀ قلبم چه خوب شد که مرا راه داده‌ای به پناهت به یادم باش امید مهربانم @eitaaparvanegi
شبی مانند سارق آمد و با خود دلم را برد مرا تقسیم بر دو کرد و بخش عاقلم را برد چه سود از بذر پرهیزی که عمری پرورش دادم؟ تبر آورد داس آورد کلّ حاصلم را برد حصاری چیدم از انکار تا از هم جدا باشیم ولی با چکّش اصرار حدّفاصلم را برد شبیه سیل ویرانگر به بنیان وجودم زد خودم، آرامشم، داروندارم، منزلم را برد هزاران جلد دیوان داشتم در گنجۀ قلبم صفا و سعدی و عطار و فیض و بیدلم را برد نوشتم روی شن‌‌ها مهربانم دوستت دارم شبیه موج یورش برد و نقش ساحلم را برد @eitaaparvanegi