ای دل! به دوش خویش کمی غصّه بار کن
غمگین شو و به ماتم خود افتخار کن
امشب برای خاطرههایی که دفن شد
اشکی بریز و فاتحهای را نثار کن
تن کن لباسِ مشکی خود را عروس عشق!
خود را برای جشن غمت نونوار کن
خوش باش اگرکه قبر تو متروک مانده است
رقصی برای غربت سنگ مزار کن
آغوش سرد قبر برای غمت بس است
خود را درون سینهء او ماندگار کن
یک بیت در رثای عزیزت قلم بزن
چشم چکامه را قدحی اشکبار کن
خورشید اگر به چشم تو تاریک آمده
قدری دعا برای دل پرغبار کن
حالا که مرده عشق تو دلواپسش نباش
او را به سوی شهر عدم رهسپار کن
#زینب_نجفی
@eitaaparvanegi
🥀
به نامههام عزیزم! چرا جواب ندادی؟
به جان تشنهام ای رود عشق! آب ندادی
هزار غنچۀ نامت شکفت روی لب من
به غنچههای سلامم ولی جواب ندادی
برای آنکه ببندم به دستِ رشتۀ تقوا-
دو پای معصیتم را... به من طناب ندادی
پیالۀ دل خود را بگو که بشکنم اینک
گذشت عمر من اما نمی شراب ندادی
فدای چشم خرابت! خراب چشم تو هستم
چرا جواز عمارت به این خراب ندادی؟
ببین که در تبوتابم به قصد خانۀ خورشید
خبر، غبار دلم را از آفتاب ندادی
دوباره آمدهام تا بگیرم اذن زیارت
زکات ماهِ رخ اندازۀ نصاب ندادی...
#زینب_نجفی
#راجی
@eitaaparvanegi
♡
از من خبر بگیر کمی، بیوفای من!
یک بار رنجه کن قدمت را برای من
مانند من نبود کسی آشنای تو
حالا چرا غریبه شدی؟ آشنای من!
مشقم درست بود و دلم یک غلط نداشت
شد عشقِ بیحساب تو تنها خطای من
میمیرم از مصائب عشقت ولی چه باک!
وقتی که هست بوسۀ تو خونبهای من
فریاد میزنم که تو را دوست دارمت
تا پر شود تمام جهان از صدای من
رفتی به روی بامْ تماشای ماه نو
بالابلندتر شدی امشب، بلای من!
#زینب_نجفی
@eitaaparvanegi
🦋
پاره کن پیلۀ لبهای مسیحایی را
جان بده این همه پروانۀ شیدایی را
آمدم با سبدی بوسه که تقدیم کنم
پیشکش کن تو هم آن بوسۀ صهبایی را
شده فرهادْ دلم، تا که خدا داد به تو-
چشمهای عسل و گیسوی خرمایی را
گونهات را چه کسی خون دل مجنون کرد؟
چه کسی داد به تو لالۀ لیلایی را؟
در کدام آینه تصویر رخت پیدا نیست؟
چه کنم این همه تصویر تماشایی را!
آفتاب دل من! باز کن آغوشت را
گرم کن! گرم؛ عزیزم! من سرمایی را
هیچکس جز تو چنین در دل من رخنه نکرد
باز کردی درِ این خانۀ تنهایی را
همه گفتند که رخسارۀ دنیا زیباست
در تو دیده است دلم آنهمه زیبایی را
گفتن از عشق به جز مایۀ بدنامی نیست
سر کشیدم به خدا بادۀ رسوایی را
#زینب_نجفی
#پروانگی
@eitaaparvanegi
از عشق اگر عبور کنم، درد میکشم
تا خویش را مرور کنم، درد میکشم
در تنگنای روح خودم گیر کردهام
تا از خودم عبور کنم درد میکشم
پسلرزههای عشق که پایان نیافته
تا عشق را به گور کنم درد میکشم
سرخ است از حرارت دل، سینۀ افق
تا سینه را تنور کنم درد میکشم
دنیا حواس چشم مرا پرت کرده است
این چشم را که کور کنم درد میکشم
تا قلب زنگخوردۀ خود را قدمقدم
تبدیل به بلور کنم درد میکشم
سیارۀ سیاه دلم را، ستارهها!
تا آنکه غرق نور کنم درد میکشم
#زینب_نجفی
@eitaaparvanegi