هدایت شده از آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
احمد عزیزی (زادهٔ ۴ دی ۱۳۳۷ – درگذشتهٔ ۱۶ اسفند ۱۳۹۵) شاعر معاصر کُرد اهل کرمانشاه بود وی بر اثر بروز یک بیماری، ۹ سال پایان عمرش را با سطح هشیاری پایین به سر برد.
عزیزی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به دعوت شمس آل احمد به تهران آمد و موفق به دیدار شهید آیت الله مطهری شد. وی با آغاز جنگ تحمیلی به همراه خانواده به تهران آمد و سپس برای مدتی ساکن شهرستان نور شد، سپس در تهران اقامت گزید و به همکاری با روزنامه جمهوری اسلامی پرداخت.
عزیزی شاعری منحصر به فرد و ارائه دهنده سبک جدید مثنوی در کشور بود. دلیل سرشناسی وی همین سبک متمایز و نو در شعر (مثنوی) و نثر شطحگونه بود.
تمایل سبک وی به معنویت و عرفان اسلامی با فرم جدیدی از مثنوی -ملهم از مثنوی مولوی- در شعر معاصر بینظیر است. این سبک تأثیر بسیار زیادی در شعر معاصر گذاشتهاست.
او مثنویهایش را غالباً با وصف طبیعت آغاز میکند و با تمهیدات گوناگون و با توسل به مناسبات و ترکیبات نو وتجنیسات سنتی، رفته رفته به موضوع اصلی گریز میزند.
وی در ساختن ترکیبات نو به شیوه شعرای سبک هندی نیز مهارتی خاص دارد. برای نمونه میتوان به این ترکیبها اشاره کرد: جبرئیل آباد الهام، آب بازیهای فطرت، تابستان عُزلت، تب خیس تکلم، درختان پا به ماه، کولیان شبنم فروش و ....
کفشهای مکاشفه، شطحیات، یک لیوان شطح داغ، باران پروانه، روستای فطرت، قوس غزل، ترانههای ایلیایی از جمله آثار وی است.
نمونه ای تلخیص شده از یکی از مثنویهای وی تقدیم شما خواهد شد.
#معرفی_شاعر
#احمد_عزیزی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
پروانگی 🇵🇸
من که براش فاتحه خوندم....
شما هم بخونید
همیشه که نباید برای حافظ فاتحه فرستاد...
زدم قاب تو را ای دوست بر دیوار این خانه
به این صورت دلم را اندکی خوش میکنم هر روز
#زینب_نجفی
#راجی
@eitaaparvanegi
هدایت شده از روشنگری آخرالزمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیا آفتاب پس ابر...
تو که در چشم خود خورشید داری
نمیخواهی که فانوسی بیاری؟
گرفته خار غم دنیای ما را
نمیآیی گل شادی بکاری؟
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
#زینب_نجفی
#راجی
دیگر برای دیدنم دیر است ای دوست
پیشم نیا بوسیدنم دیر است ای دوست
دیگر از این چشمه نخواهی خورد آبی
خشکیدهام جوشیدنم دیر است ای دوست
میشد که تنپوش زمستان تو باشم
حالا ولی پوشیدنم دیر است ای دوست
عطری نمانده در گل پژمردۀ تو
حتی برای چیدنم دیر است ای دوست
دور است از اینجا مزار آرزویم
افزون بر این، گرییدنم دیر است ای دوست
نه غم نه شادی هیچ احساسی نمانده
خوشحالیام...رنجیدنم...دیر است ای دوست
#زینب_نجفی
#راجی
@eitaaparvanegi
هدایت شده از پروانگی 🇵🇸
کم نوشت از غم پروانه و بسیار گریست
پابهپای دل او شمع گرفتار گریست
تازه شاعر شده بود و قلمش لکنت داشت
با غزل کرد به عشق خودش اقرار و گریست
هرچه میخواست بخندد دهنش باز نشد
چشم را بست و از این بخت بهناچار گریست
شعرگفتن که عزیز دل من آسان نیست
پای هر بیت سرایندهء آن زار گریست
گفت گل درعوض دادن یک قطرهء عطر
آنچنان درد کشیدیم که عطار گریست
آن که دلدادهء آواز کبوترها بود
سالها مثل خودم بر سر دیوار گریست
شاعری مرد ولی هیچکسی غمگین نیست
در عزایش غزل و دفتر و خودکار گریست
#زینب_نجفی
#راجی
@eitaaparvanegi
🍀🌷🍀 🌷 🍀🌷🍀
نشستهام که عزیزم! امید را بنویسم
به یاد روی تو صبحی سپید را بنویسم
به روی بام اگرچه نشسته بوم، نباید
به روی صفحۀ دل جز نوید را بنویسم
به من که اهل جنونم اجازهای بده لیلا!
کنار سرو سرافراز، بید را بنویسم
بهجای طعنه به اخلاق سرد و خشک زمستان
مصمّمم که عنایات عید را بنویسم
چه بهتر است که بعد از نوشتن از در بسته
از آن کسی که میآرد کلید را بنویسم
خدا کند که به من از شراب خود بچشانی
که مست باشم و شعری جدید را بنویسم
شهید عشق، چه کم از شهید معرکه دارد؟
بهجای واژۀ "عاشق"، "شهید" را بنویسم؟
#زینب_نجفی
#راجی
@eitaaparvanegi
🍀🌷🍀 🌷 🍀🌷🍀
امشب خیالات خطا را دور میریزم
آیینههای بیصفا را دور میریزم
دیگر نمیخواهم برای دردها دارو
پیش طبیب خود دوا را دور میریزم
حتی اگر با کوزۀ آبی بیاید خضر
سوغاتی آب بقا را دور میریزم
از من نپرس از علت این کارها؛ دارم-
اندیشه و چونوچرا را دور میریزم
امشب تو را از دست خواهم داد میدانم
دیگر تقاضای وفا را دور میریزم
داری از اینجا میروی؟ پس دستخطها چه؟
باشد! تمام نامهها را دور میریزم
امشب برای بار اول بوسه میخواهم
دیدار آخر شد حیا را دور میریزم
#زینب_نجفی
#راجی
@eitaaparvanegi
هدایت شده از آنتی روباه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم گرفته برایت
زبان سادهی عشق است
🦊 @antirobah | آنتی روباه
🦊 @antirobah | آنتی روباه