eitaa logo
اخبات
160 دنبال‌کننده
865 عکس
475 ویدیو
28 فایل
در آپارات با همین آیدی هستم. ارتباط با بنده: @m_karimi_sh
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب «بیداری بزرگ در برابر بازتنظیم بزرگ» به گفته مترجمان آن، بیشتر برای شناخت آنکه اندیشه‌های غیر اسلامی نیز به دنبال تغییر جهان هستند و جهان اسلام را از ظرفیت‌های این تغییر می‌دانند، به فارسی ترجمه شده و کل آن مورد تایید مترجمان نیست؛ خود مترجم نیز در مقدمه کتاب چند نقد به آن وارد کرده است. بعد از اینکه کتاب را تمام کردم، چند نسبت به این کتاب به نظرم رسید که در ادامه ذکر می‌کنم: الف. اشتباه در تحلیل وضعیت موجود ۱. عدم درک درست از مدرنیته؛ نویسنده (الکساندر ) مدرنیته را مکتب شیطان می‌داند و بازتنظیم بزرگ را مرحله فعلی مدرنیته. اما فلسفه ارسطو، سنت‌های رومی-یونانی و... را تماما در جای خودشان چیز خوبی می‌داند و معتقد است اگر جهان غرب از مدرنیته نجات یابد، خوب است که بسمت مسیحیت و موارد مذکور بعنوان سنت‌های خویش بازگردد. گویا نویسنده دوران مدرنیته و شکل‌گیری آن را یک اتفاق دفعی می‌داند و متوجه روندی که منتج به مدرنیته و مکاتب ذیل آن (مثل لیبرالیسم و کمونیسم و...) شده نیست! این درحالی‌ست مدرنیته محصول همان اندیشه‌ها و نگاه‌های یونانی-رومی و فلاسفه‌ای چون ارسطو است. ۲. عدم درک درست از ترامپیسم؛ در ترسیم جبهه‌بندی‌های کنونی که مقابل بازتنظیم بزرگ و روند مدرنیته وجود دارد، دوگین در کنار چین، روسیه و جهان اسلام و بخشی از جنبش‌های اروپایی، برای «ترامپیسم» نقش ویژه‌ای قائل است و بارها از آن یاد کرده؛ حتی همین نام کتابش که «بیداری بزرگ» است را نیز از مطالب یکی رسانه‌های طرفدار ترامپ گرفته است. این که مسلّم است اشتباه است و ترامپ صرفا در حد اختلاف سلیقه و منفعت‌خواهی با دموکرات‌ها درافتاده و از این طریق مزاحمتی برای پشت پرده دموکرات‌ها که همان صاحبان نظریه بازتنظیم بزرگ هستند، ایجاد کرده. وگرنه ترامپ جدای از آن سیستم نیست. ۳. عدم شناخت همه‌جانبه از ظرفیت‌های جبهه‌های مقابل مدرنیته؛ دوگین شاید تحت تاثیر رسانه‌های غربی و شاید هم به دلایل دیگر، نقش روسیه و چین را بزرگترین نقش‌ها در برابر بازتنظیم بزرگ می‌داند. در جایی می‌گوید روسیه در خط مقدم این جنگ با مدرنیته است و مهم‌ترین عنصر جبهه ضد بازتنظیم بزرگ است. درمورد چین هم نظر ویژه‌ای دارد. حتی در جایی می‌گوید روسیه دارای بال‌های اسلامی، آفریقایی و... است! احتمالا از جهت نفوذ سیاسی روسیه در این مناطق این حرف را زده. اما سوال این جاست که در این جبهه خودی، آیا روسیه مکتب گسترده‌ای دارد که بتواند برای جهان جدید حرفی در زمینه‌های مختلف داشته باشد؟ آیا به صرف نفوذ سیاسی روسیه در آفریقا و جهان اسلام می‌توان گفت که این کشور دارای «بال‌های» اسلامی و آفریقایی و... است؟! آیا به‌جز اسلام، مکتب دیگری در چین یا روسیه می‌تواند اینگونه در سراسر جهان رهبران بزرگی با ظرفیتی مثل امام خامنه‌ای در ایران، سید حسن نصرالله در شامات، شیخ زکزاکی در آفریقا و... تربیت کند؟ و اگر نمی‌تواند، پس براساس چه چیزی مهم‌ترین عنصر جنگ با مدرنیته است؟! به صرف زور نظامی و سیاسی؟ ب. اشتباه در شناخت لوازم نظریه چهارم (نظریه جهان جدید که به دست مدعیان آن، مثل روسیه، چین، جهان اسلام و... ساخته می‌شود.) ۱. تکرار اشتباه لسه‌فر، در سطح تمدن؛ دوگین می‌گوید در جهان نظریه چهارم، نباید هیچ نظر عالم‌گیری وجود داشته باشد و جوامع مختلف نباید یکدیگر را قضاوت کنند؛ باید هر جامعه را واگذاشت تا براساس ارزش‌های خودش، خودش را بسازد. این اشتباه، به‌خاطر نگاه نویسنده نسبت‌به نظریات گلوبالیسم‌ها است؛ در غلط‌بودن اینکه گلوبالیست‌ها می‌خواهند اوامر خود را در سراسر جهان پیاده کرده و یکسان‌سازی انجام دهند، شکی نیست. اما هر تفکری اگر بخواهد انسان را نجات دهد، نمی‌تواند جزیره‌ای عمل کند و در بلندمدت باید به فکر انتقال معارف خود به جوامع اطراف باشد تا بتواند آن‌ها را نجات دهد. کمااینکه پیامبر اسلام به پادشاهان ایران و روم نامه فرستاد و آن‌ها را دعوت کرد. کمااینکه ما معتقدیم اندیشه‌های امام و رهبری باید به زبان‌های دیگر ترجمه شود تا دیگران متوجه اصل حق بشوند. نظریه عالم‌گیر وجود دارد و باید عملی هم بشود. وگرنه، دوباره دچار لسه‌فر، این‌بار در سطح سنت‌های محلی می‌شویم. یعنی هر جامعه‌ای هرکار دوست داشت بکند. از طرفی دیگر، این جزیره‌ای عمل‌کردن باعث ضعیف‌شدن ضدمدرنیته‌ها و قوی‌شدن طرفداران مدرنیته که به لحاظ نظری متحد هستند می‌شود. پایان...