eitaa logo
ایلاف | مرکز هنری و رسانه ای
151 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
67 فایل
|| مرکز هنری رسانه‌ای ایلاف || 🌐 وب سایت https://elaf.ir 📱 اینستاگرام https://instagram.com/elaf.media 👤 ارتباط با ما و ثبت سفارش : @elaf_info
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃سایه روی سرم هیچ پناهگاهی در هیچ کجای این زمین، امن نیست. امروز می‌خواهند با سلاح توهم، ما را گرفتار پناهگاه‌های خیالی کنند. ما اگر از احساس ناامنی بمیریم، دل به پناهگاه‌های خیالی خوش نمی‌کنیم. آقا! بگذار سایۀ تو را همیشه روی سرم احساس کنم. من زیر سایۀ تو احساس امنیت می‌کنم. سایه‌ات را از روی سرم برندار. من به امنیت نیاز دارم. شبت بخیر سایۀ روی سرم! مرکز هنری رسانه‌ای ایلاف 🌐www.elaf.ir 🆔@elaf_media
🍃 معتکف کوی حسین چشم هایت را بده به من می خواهم یک بار با چشم های تو ضریح شش گوشه را طواف کنم. مزار حسین چشم بر هم زدنی از فرشته ها خالی نمی شود. طواف مزار او به همراه فرشته ها لطف دیگری دارد. می خواهم دست در بال فرشته ها شش گوشه را زیارت کنم و برایشان روضه بخوانم و صدای ناله شان را بشنوم. ضجه فرشته هایی که در مصیبت حسین از خود بیخود می شوند، حکومت غم حسین در آسمان را نشانم می دهد. غم حسین بیداد کرده. زندگی در زمین و آسمان به برکت غم حسین جاری است. من در این تردید ندارم اما دوست دارم آن را ببینم. چشم هایت را دریغ نکن از من. شبت بخیر معتکف کوی حسین مرکز هنری رسانه‌ای ایلاف• 💎 @elaf_media
🍃ساقی دل تشنه ها چشم هایت را بده به من. با چشم های تو می خواهم نهر علقمه را به تماشا بنشینم. من قصه نهر و مشک و سقا را شنیده ام اما می دانم اگر این قصه را ببینم، اطاعت و بندگی از همه وجودم خواهد جوشید. مشک و نهر علقمه را وقتی می گذارم در کنار سقای حسین، می توانم از نهر جوشان و مشک تیرخورده و از تن صدپاره سقا، درس اطاعت بگیرم اما درس وقتی دیدنی می شود، در جان آدم می نشیند. اگر چه شاید تاب نیاورم، اما من می دانم دیدن لب های خشکیده ساقی آن هم در کنار نهر، طعم اطاعت را چنان به جانم می چشاند که تمرد برایم از زهر هلاهل تلخ تر می شود. با چشم های تو بگذار معنای قمر بنی هاشم را بفهمم شبت بخیر ساقی دل تشنه ها. @abbasivaladi مرکز هنری رسانه‌ای ایلاف• 💎 @elaf_media
🍃مسافر کربلا بارها گفته‌ام که تماشای نماز شبت از آرزوهای من است. دوست دارم یک بار هم که شده گوشه‌ای بنشینم و مناجات شبانه‌ات را نگاه کنم. تا امروز که این آرزو برآورده نشده؛ اما کاش منت می‌گذاشتی به سرم و تماشای نماز شبت را در راه زیارت اربعین نشانم می‌دادی! آقا! یک شب مرا به موکبی دعوت کن که در آن بیتوته می‌کنی. تماشای نماز شب تو در راه کربلا، هم فال است و هم تماشا. من می‌دانم که حال تو در این مسیر فرق می‌کند! بگذار با همۀ روسیاهی‌ام مهمان نماز شبت باشم. شبت بخیر مسافر کربلا! |☫| ایلاف مدیا |☫| 🏴 @elaf_media
🍃امام تنها می‌ترسم از روزی که پس از عمری بفهمم، تو را طوری تفسیر کردم که مثل من باشی،‌ بی آن که نیازی باشد تغییری کنم. این هم خیانت به توست و هم خیانت به خودم. خدا نکند روزی بیاید که شیطان مرا در این دام بیندازد. که اگر در این دام بیفتم، از فریادهای تو فقط آنهایی را می‌شنوم که مرا تأیید می‌کنند. چه روزگاری بدی می‌شود وقتی بفهمی عمری خیال می‌کردی مأمومی غافل از این که خودت را امام کرده‌ای و امام خویش را مأموم. التماست می‌کنم مرا به این عاقبت مبتلا نکن! شبت بخیر امام تنها! |☫| ایلاف مدیا |☫| 🇮🇷 @elaf_media
🍃زبان خدا دارم با خودم فکر می‌کنم که اگر ما تو را برای خودت نخواهیم، وقتی که بیایی و دنیا را آباد کنی و سایۀ امنیت و نعمت و سلامت و عدالت را بر سرمان بگسترانی، شاید باز هم تو را فراموش کنیم و نیازی به حضورت نبینیم. باید کسی آن روز فریاد بزند که اگر باز هم غایب شوی، امنیت و نعمت و سلامت و عدالت رخت برخواهند بست تا ضرورت حضورت را دریابیم. چند نفر تو را برای خودت می‌خواهند؟ معلوم است؟ و چند نفر تو را برای خودت خواستن را ضرورت می‌بینند؟ معلوم است؟ شاید هنوز خیلی‌ها به دنبال فهمیدن جواب این سؤال هستند: تو را برای خودت خواستن یعنی چه؟ کاش زبان گویایی این حقیقت را برای همه روشن می‌کرد! شبت بخیر زبان خدا! ☫| ایلاف مدیا |☫| 🇮🇷 @elaf_media
🍃حضرت منتقم آقا! ما که سایۀ امنیت روی سرمان است، حال مادری را که نمی‌داند یک لحظه بعد، فرزندش شیر می‌خورد یا تیر، چه می‌فهمیم؟! ما نمی‌دانیم چه می‌کشد پدری که هر چشم بر هم زدنی را لحظۀ آخر زندگی فرزندانش می‌بیند و فرزندانی که نمی‌دانند در دم بعدی، یتیم‌اند یا جنازه‌شان در آغوش پدر. و چه می‌فهمیم حال کودک خردسالی را که روی جنازۀ مادر به گریه افتاده و او را التماس می‌کند از خواب بیدار شود. یک روز می‌آیی و ورق را برمی‌گردانی. آن روز باشیم یا نباشیم روز عید زمین است. کاش عید زمین زودتر فرا برسد! شبت بخیر حضرت منتقم! ☫| ایلاف مدیا |☫| 🇵🇸🇮🇷 @elaf_media
🍃مهربان هر چقدر سنگینی مصیبت‌های این روزهای مردم غزه را می‌بینم، به قدرت تحملشان که نگاه می‌کنم، همۀ وجودم می‌شود شگفتی. مگر می‌شود بار این همه داغ را یک جا تاب آورد؟! نکند اینهایی که می‌بینیم همه خواب باشد! کمی که بیشتر فکر می‌کنم، در میان علامت‌های سؤالی که در مقابلم صف کشیده‌اند،‌ به یک پاسخ می‌رسم: تو، فقط تو. آری، دست لطف تو روی قلب مردم غزه است که کوه مصیبت‌ها را روی دوش می‌کشند و باز هم نفس می‌کشند. جز نگاه لطف تو هیچ پاسخ دیگری برای این همه صبر ندارم. شبت بخیر مهربان! 🇵🇸🇮🇷 @elaf_media
🍃آقای من من مبتلا به درد کوچک انگاری گناهان شده ام، دردی که همهٔ هستی ام را دارد به باد فنا می دهد و ابدیتم را به ویرانه ای بدل می کند. این درد دهشتناک قاتل انگیزه ام برای جبران است و مرا تماشاچی گناهانم کرده. آقا! در میان گناهانی که کوچکشان می بینم، هیچ گناهی ترسناک تر از گناه شکستن دل تو نیست. من این گناه را هم کوچک می بینم و از کنارش بی خیال عبور می کنم. مرا نجات بده از این درد دهشتناک. نگذار با این درد از دنیا بروم. من از شر شدن عاقبتم می ترسم. شبت بخیر آقای من! 🇵🇸🇮🇷 @elaf_media
🍃مهربان من امروز شنیدم جدّت رسول خداصلی الله علیه و آله، سواره که راه می‌پیمود، ابایی نداشت از این که کسی را پشت سر خویش سوار کند. عجب تواضع شیرینی! خوش به حال هر کسی که یک بار هم که شده سوار بر مرکب جدت شد و به بهانۀ این که نیفتد، دستش را روی شانۀ پیامبر گذاشت و شاید هم سرش را روی کتف مبارکش. آقا! یقین دارم وقتی که بیایی، مو به مو به سنّت جدت عمل خواهی کرد. کاش یک روز سواره از کنارم عبور کنی و مرا بر مرکبت سوار کنی! پشت سرت که بنشینم، جان از بدنم عزم مفارقت می‌کند. پس حتما باید محکم بگیرمت. به دست‌های گره خوردۀ بی‌جان اعتباری نیست. می‌دانم که تو دستم را محکم می‌گیری. کاش مقصدت طول و دراز باشد! من اگر سوار بر مرکبت شدم، آخر با چه دلی پیاده شوم؟! امشب با همین خیال می‌خوابم، شاید خوابش را دیدم. شبت بخیر مهربان من! 🇵🇸🇮🇷 @elaf_media
🍃راهنمای حیرت زدگان من دوست دارم آن طور که تو می‌خواهی زندگی کنم. کوچک‌ترین و بزرگ‌ترین کارهایم را آن گونه انجام دهم که تو دوست داری. از ریزترین تصمیم‌های زندگی‌ام تا درشت‌ترین آنها را مطابق دلخواه تو بگیرم؛ طوری که بهانۀ لبخندی باشم که گوشۀ لبت می‌نشیند. یکی از این لبخندها را اگر روی لبت بنشانم، می‌دانم که ابدیت خویش را خریده‌ام؛ ولی آقا گاهی به قدری حیران می‌شوم که دوست دارم تو را پیدا کنم و در برابرت دست به سینه بایستم و بپرسم تو چه کاری را دوست داری و کدام تصمیم دلخواه توست، تا همان کار را انجام بدهم و همان تصمیم را بگیرم. وقتی که از تو فاصله دارم، حیرت و سردرگمی جزئی از زندگی‌ام شده. راه نزدیک شدن به تو چیست. از این همه حیرت خسته‌ام. بگو چه کار کنم تا ببینمت؟! شبت بخیر راهنمای حیرت زدگان! 🇵🇸🇮🇷 @elaf_media