🍂 الهه 🍂
#پارتِقبلی👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 #الهه #پارت102 مامان جون من خودم بیشتر از هرکسی حالم بده غصه
#پارتِقبلی👆👆👆👆
💞❣💞❣💞
💞❣💞❣
💞❣💞
💞❣
💞
#الهه
#پارت103
مامان رو به روی مهدی ایستاده بود و نکاتی رو بهش تذکر میداد چون مهدی پشت سر هم و بیحوصله میگفت چشم چشم به روی چشمم نگران نباشید
از بالای پله ها نظاره گرشون بودم
مامان مهری و زن دایی هم هرازگاهی چیزی میگفتن که مهدی به گذاشتن انگشتاش روی چشمش بسنده میکرد
بابابزرگ و دایی محسن هم مشغول حرف زدن باهمدیگه بود و دایی مثل همیشه اخم غلیظی به پیشونی داشت
از پله ها که رفتم پایین اولین نفر دایی متوجه حضورم شد
به به خانوم دکتر
لبخند زورکی زدم و به جمعی که برگشتن سمت من و بقول خودشون قربون قد و بالام رفتن سلام کردم
الهه جان چیزی نیاز نداشتی دیگه؟
نه زن دایی
مامان مهری رفت سمت اتاقش و با دست اشاره کرد که برمیگرده
مامان دوباره صورتش داشت در هم میشد برای گریه
دایی سری از تاسف تکون داد
مامان مهری اومد مشتش بسته بود نزدیکتر که شد مشتشو باز کرد و گردنبندی با آویز بزرگ و درشت مربعی شکل تو هوا پاندول وار تکون خورد با کمی دقت متوجه شدم عکس یه عمارت روش حکاکی شده
اوورد نزدیک گردنم
بپوش مادر میخواستم شب عروسیت بدمت ولی الان بی هوا دلم کشید بندازم گردنت
خودش کمی تلاش کرد بعد محمد مهدی رو صدا زد که برام ببنده
اومد پشت سرم ایستاد و مقنعه ام رو بالا برد
قفل گردنبند رو گرفت و بازی کرد باهاش برخورد نوک انگشتش با پوست گردنم بدنم رو به مور مو انداخت چشمامو بستم بالاخره موفق شد دست کشید
برید دیگه عجله کنید دیر میشه تا فرودگاه با ماشین تاکسی برید که نخوای ماشینو تو پارکینگ بذاری
ماهم نیایم بهتره ملیحه دوباره میخواد آه و ناله کنه
محمد مهدی سری تکون داد و دسته چمدونم رو گرفت و کشید
بابابزرگ بغلشو باز کرد
مواظب خودت باش بابا تو نوه ی منی نوه ی من باید گرگ بیابون باشه تو کرمانشاه بی دست و پا نباشیا اون شهر ماست فقط یه مقدار دور موندیم
بعد دایی
بعد زن دایی
بعد مامان و مامان مهری با چشمای اشکی
هوا سرد شده بود شالگردنمو دور بینیم پیچوندم و پا به حیاط گذاشتم
الهه مامان بهت زنگ میزنم گوشیتو اصلا سایلنت نذار
چشم
الو آقا اره همینجا جلوی عمارت چشم اومدیم
زودتر لطفا
محمد مهدی دیگه نمیشد اونیکه از جون مایه میذاشت تا من بخندم
بالاخره از مامان دل کندم و سوار آژانس شدم و کنار محمد مهدی قرار گرفتم که نگاهشو دوخته بود به خیابونای پاییز
هوا سوز داشت و سرد بود رفتار محمد مهدی سردتر
#رفتن_به_پارت_اول👇
https://eitaa.com/elahestory/135
#کپی_حرام_و_پیگرد_قانونی_دارد⛔️⛔️⛔️
کانالهاۍمــا در ایتـــــا👇
🎭 @fotoactor 🎭
🍂 @elahestory 🍂
💑 @khateratezanane 💑
💞
💞❣
💞❣💞
💞❣💞❣
💞❣💞❣💞