eitaa logo
التجا
17.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
862 فایل
▫️سامانه تخصصی پیرامون مهدویت و دعا برای ظهور ▪️توجه ویژه به مناسبت‌های آیینی با رویکرد مهدوی ▫️در قالب؛ سخن آوا، عکس نوشته، داستانک، تشرفات و ... 👈 آدرس ما در اینستاگرام: https://www.instagram.com/elteja_com 🚫بدون تبلیغ و تبادل ادمین: @thdjvd
مشاهده در ایتا
دانلود
عهدِ ما نکاتی پیرامون اهمیت و فضیلت زیارت معصومین علیهم‌السلام. 🎵 قسمت دوم👇 https://eitaa.com/elteja/5125 🔘 ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام @Elteja
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
عهدِ ما نکاتی پیرامون اهمیت و فضیلت زیارت معصومین علیهم‌السلام. 🎵 قسمت دوم 🔘 ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام @Elteja
▪️فرمود: به شيعيان و دوستان ما بگوييد كه خدا را قسم دهند به حقّ عمّه‏‌ام حضرت زينب سلام الله علیها تا فرج مرا نزديک گرداند. 🎵 روایت سی و یکم: خطبه زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) در مجلس یزید (۱) 👉 https://eitaa.com/elteja/5127 🔘 ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام @Elteja
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️" صباحاً و مساءً " بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام می‌بیند و خون می‌گرید! 🎵 روایت سی و یکم: خطبه زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) در مجلس یزید (۱) 🔘 ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام @Elteja
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️مهمترین پیام اربعین چیه؟؟! " اربعین، عهدی با مهدی سلام‌الله‌علیه " علیه‌السلام نشر دهیم 🙏 🔘 ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام @Elteja
🔘 به مناسبت سالروز وفات آیت الله مرعشی (هفتم شهریور) ▪️دلش می‌خواست امام زمان علیه السلام را ببیند. برای رسیدن به حاجتش نذری کرد: چهل هفته، شب چهارشنبه، پای پیاده تا مسجد سهله. هفته سی و ششم رسید. از نجف راه افتاد، اما دیروقت. بین راه ترس آمد سراغش: تاریکی شب، تنهایی، خطر راهزن‌ها... نه دلش می‌آمد برگردد، نه ترس می‌گذاشت جلو برود. ناگهان از پشت سر صدای پایی شنید. قلبش ریخت... 🎧 این حکایت جذّاب را اینجا بشنوید👇 https://eitaa.com/elteja_tales/504 علیه‌السلام عضویّت در قصّه‌های مَهدوی(اِلتجا♡) @Elteja_tales
▪️«ای که مرا خوانده‌ای» داستانِ زیارت اربعین سه جوان دانشجوست که برای زیارتشان قصد و نیّتی متفاوت دارند. 👈 این مجموعه صوتی در هشت قسمت تقدیم شما خواهد شد. علیه‌السلام @Elteja
▪️ای که مرا خوانده‌ای... 📖 داستانِ زیارت اربعین سه جوان دانشجو 🎧 فصل اول: دعوت ↶ https://eitaa.com/elteja/5132 علیه‌السلام @Elteja
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ای که مرا خوانده‌ای... 📖 داستانِ زیارت اربعین سه جوان دانشجو 🎧 فصل اول: دعوت علیه‌السلام @Elteja
▪️فرمود: به شيعيان و دوستان ما بگوييد كه خدا را قسم دهند به حقّ عمّه‏‌ام حضرت زينب سلام الله علیها تا فرج مرا نزديک گرداند. 🎵 روایت سی و دوم: خطبه زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) در مجلس یزید (۲) 👉 https://eitaa.com/elteja/5134 @Elteja
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️" صباحاً و مساءً " بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام می‌بیند و خون می‌گرید! 🎵 روایت سی و دوم: خطبه زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) در مجلس یزید (۲) @Elteja
عهدِ ما نکاتی پیرامون اهمیت و فضیلت زیارت معصومین علیهم‌السلام. 🎵 قسمت سوم👇 https://eitaa.com/elteja/5136 @Elteja
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
عهدِ ما نکاتی پیرامون اهمیت و فضیلت زیارت معصومین علیهم‌السلام. 🎵 قسمت سوم @Elteja
🔘 ازدواج پر ماجرا حکایتی زیبا از مسجد سهله ‍▪️خاطرخواه دختری شده بود، اما به دامادی قبولش نمی‌کردند. می‌گفتند دخترمان خواستگار بهتر دارد. دلش شکست. رفت مشهد. کنار ضریح این طور مناجات کرد: فقط همین حاجتم را بدهید، عهد می‌کنم دیگر چیزی نخواهم، حتی اولاد! چیزی نگذشت که به حاجتش رسید! چند سالی گذشت. دلش طاقت نیاورد. از خدا بچه می‌خواست. با زنش راهی عتبات شد. شب چهارشنبه، رسیدند مسجد سهله. آنقدر گرم مناجات بود که حساب ساعت از دستش رفت. ناگهان به خودش آمد: در این تاریکی شب چطور برگردم؟ دلش مثل سیر و سرکه می‌جوشید. دست به دامان صاحب سهله شد. نگاهش به مقام امام زمان علیه السلام افتاد. مقام، غرق نور بود. سیّدی نورانی دید، سر سجاده، مشغول ذکر. سیّد فرمود: با خیال راحت دعا و زیارت بخوان. امن و آسوده برمی‌گردی! دلش آرام گرفت. شروع کرد زیارت‌نامه خواندن: السلام علیک یا صاحب الزمان... سید فرمود: و علیک السلام! تعجب کرد! به خودش گفت: بگذار به این سید التماس دعا بگویم. شاید اولاددار شدم. یادش به عهد مشهد افتاد، خجالت کشید. زنش جلو آمد. گفت: آقا سید، دعایم کنید. سه حاجت دارم: اول: رزق وسیع، دوم: می‌خواهم قبل از شوهرم بمیرم، سوم: مشهدالرضا دفن شوم. فرمود: به هر سه می‌رسی. خداحافظی کردند که بروند. بیرون مسجد سوالی ذهنشان را درگیر کرد: این سید نورانی که بود؟ برگشتند مقام را نگاه کردند؛ تاریک تاریک! فهمیدند صاحب سهله بوده. خیلی امن و آسوده برگشتند. همان طور که امام زمان علیه السلام فرموده بود. وقتی برگشتند ایران، باب رزق به رویشان باز شد. چند سال بعد، زن در مشهدالرضا آرام گرفت. 📚برگرفته از العبقری الحسان، ج۲، ص۴۸۴. علیه‌السلام 🔘 ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام @Elteja
▪️تصاویر مناسب پست در شبکه‌های اجتماعی 🔘 ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام @Elteja