هدایت شده از قصه های مهدوی ( اِلتجا♡)
🔸سرباز بی نشان
#داستان_تشرف بافندهای از دزفول به محضر امام عصر علیهالسلام👇
https://eitaa.com/elteja_tales/386
#به_امید_دیدار
#نمایش_صوتی
👈عضویت در قصه های مهدوی
@Elteja_tales
هدایت شده از قصه های مهدوی ( اِلتجا♡)
🔸یک بیابان اضطرار
#داستان_تشرف آیت الله نمازی شاهرودی، خدمت امام عصر علیه السلام در بازگشت از سفرِ حج👇
https://eitaa.com/elteja_tales/390
#به_امید_دیدار
#نمایش_صوتی
👈عضویت در قصه های مهدوی
@Elteja_tales
هدایت شده از قصه های مهدوی ( اِلتجا♡)
🔸قطره و دریا
#داستان_تشرف هایی از زندگی مرحوم سیّد مهدی بحرالعلوم👇
https://eitaa.com/elteja_tales/395
#به_امید_دیدار
#نمایش_صوتی
👈عضویت در قصه های مهدوی
@Elteja_tales
هدایت شده از قصه های مهدوی ( اِلتجا♡)
🔸سخنرانیهایش نظیر نداشت.
همه منبرش را دوست داشتند.
استادش پرسید:
راستش را بگو،
این نفوذ کلام را از کجا آوردی؟
اولش از جواب طفره رفت.
اما بالاخره به زبان آمد:
"رفته بودم سامرا، برای زیارت.
حرم خلوتتر از همیشه،
متوسل شدم به صاحب الزمان علیه السلام،
گفتم: آقا، من مهمان پدرتان هستم.
ناگهان نوری تمام حرم را روشن کرد... "
▫️داستان مهمانِ سامرا 👇
https://eitaa.com/elteja_tales/399
#داستان_تشرف
👈عضویت در قصه های مهدوی
@Elteja_tales
▫️ماه، ماه رمضان بود.
وقت، وقت افطار؛
تنها بود.
از خدا مهمان خواست.
در زدند.
رفت به استقبال.
خورشید، پشت درب خانهاش طلوع کرده بود.
نماز مغرب را به امام زمانش اقتدا کرد.
نماز که تمام شد امام فرمود:
دعای ماه رمضان را بخوان.
خواند:
اللّهُمَّ أدخِل عَلی أهل القُبورِ السُّرورَ؛
اللّهُمَّ أغنِ کُلَّ فَقيرٍ...
رسید به این فراز:
اللّهُمَّ رُدَّ کُلِّ غریب
صدای محزون امامش را شنید که:
غریب واقعی منم!
دعا که تمام شد حجت خدا فرمود:
حقیقتِ این دعا، دعا برای فرج من است
و استجابت کامل آن در زمان ظهور...
📚 برگرفته از بیانات حجتالاسلام سید حسین هاشمینژاد.
#رمضان
#داستان_تشرف
#زیبایی_های_ظهور
👈 عضویّت در اِلتجا 👉
@Elteja
هدایت شده از قصه های مهدوی ( اِلتجا♡)
🔸راه را در بیابان گم کرد.
ترس همه وجودش را برداشت.
به رسم مذهب پدری شروع کرد صدا زدن:
یا ابابکر، یا عمر، یا عثمان، به فریادم برسید...
جواب نگرفت.
ناخودآگاه یاد حرفهای مادرش افتاد:
ما شیعیان امامی داریم که در سختیها به دادمان میرسد.
نامش اباصالح است...
با خودش عهدی کرد:
اگر اباصالح نجاتم دهد، به مذهب مادرم درمیآیم.
فریاد زد:
"یا اباصالح المهدی ادرکنی"
ناگهان آقایی نورانی کنار خودش دید...
▫️داستان تشرف یاقوت روغنفروش👇
https://eitaa.com/elteja_tales/401
#داستان_تشرف
👈عضویّت در قصههای مهدوی
@Elteja_tales
هدایت شده از قصه های مهدوی ( اِلتجا♡)
▪️مردی که با یک اشاره حافظ قرآن شد!
این حکایت جذاب را اینجا بشنوید👇
https://eitaa.com/elteja_tales/415
#داستان_تشرف
#قرآن
👈عضویّت در قصههای مهدوی
@Elteja_tales
هدایت شده از قصه های مهدوی ( اِلتجا♡)
▫️علامه بحرالعلوم چطور بحرالعلوم شد؟!
#داستان_تشرف زیبای سید بحرالعلوم به محضر مقدس امام عصر علیه السلام در مسجد سهله.👇
https://eitaa.com/elteja_tales/417
▫️به مناسبت سالروز ولادت جناب سید مهدی بحرالعلوم (عید فطر)
👈عضویّت در قصههای مهدوی
@Elteja_tales
هدایت شده از قصه های مهدوی ( اِلتجا♡)
▫️جوان بود و اهل گناه.
یک روز گذرش به مسجد شهر افتاد.
واعظی بالای منبر بود.
داشت از اوصاف مهدی علیه السلام میگفت.
جوان، دلش رفت!
دست از همه چیز کشید.
روز و شب کارش شد گریه و دعا.
حاجتش شده بود دیدن مهدی موعود.
یک روز در سجده مشغول مناجات بود که دستی به شانهاش خورد...
👈 جوانی که امام زمان علیه السلام هفت روز مهمان خانهاش شد! 👇
https://eitaa.com/elteja_tales/419
#توبه
#داستان_تشرف
👈عضویّت در قصههای مهدوی
@Elteja_tales
هدایت شده از قصه های مهدوی ( اِلتجا♡)
🔸شبِ چهارشنبه،
نزدیک اذان صبح،
آمده بود سامرا برای زیارت.
ناگهان صدایی شنید.
انگار کسی مشغول دعا بود.
گوشهایش را تیز کرد ببیند کدام دعاست.
شنید:
«خدا شیعیان من را...»
⬅️ تشرفی کمتر شنیده شده از مرحوم سید بن طاووس، به مناسبت سالروز وفات آن بزرگوار (پنجم ذیالقعده)👇
https://eitaa.com/elteja_tales/442
#داستان_تشرف
#حامی_شیعیان
👈عضویّت در قصّههای مَهدوی
@Elteja_tales
هدایت شده از قصه های مهدوی ( اِلتجا♡)
▪️طواف خورشید
▫️#داستان_تشرف دختر آیتالله اراکی به محضر امام عصر علیهالسلام، در کنار خانهی خدا👇
https://eitaa.com/elteja_tales/454
#حج
👈عضویّت در قصّههای مَهدوی
@Elteja_tales