🔸آمده بود دمشق، زیارت حضرت زینب سلام الله علیها.
دید حرم پر از گرد و غبار است.
جارو پیدا نکرد!
شروع کرد به غبارروبی حرم،
با دست خالی، با عبایش!
غافل از اینکه امام زمانش همان موقع، در حرم بود...
🔘 امام زمان علیهالسلام، در حرم حضرت زینب سلاماللهعلیها 👇
https://eitaa.com/elteja_tales/285
#داستان_تشرف
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
💠 قصههای مهدوی در بله👇
ble.ir/join/Nzc4NzU5NG
▪️کانال قصههای مهدوی👇
@Elteja_tales
▪️کانال اصلی التجا👇
@Elteja
4_5776173685278773094.mp3
4.49M
🔸امام زمان علیهالسلام، در حرم حضرت زینب سلاماللهعلیها...
📚 شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام، ج۳، ص۱۴۲.
#داستان_تشرف
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
▪️کانال قصههای مهدوی👇
@Elteja_tales
▪️کانال اصلی التجا👇
@Elteja
▫️خبر پیچید در شهر:
« زینب کبری به اذن خدا دوباره زنده شده!
آن هم ۱۵۰ سال بعد از عاشورا! »
مردم دستهدسته به دیدنش میرفتند.
خبر رسید به امام سلام الله علیه.
فرمود:
اگر واقعا زینب باشد،
باید کاری را که میگویم انجام دهد...
🔘 #حکایت زنی که ادّعا میکرد زینب کبری است. 👇
https://eitaa.com/elteja_tales/287
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
💠 کانال قصههای مهدوی در بله👇
ble.ir/join/Nzc4NzU5NG
▪️کانال قصههای مهدوی👇
@Elteja_tales
▪️کانال اصلی التجا👇
@Elteja
4_5780584423418236145.mp3
4.43M
#حکایت زنی که ادّعا میکرد زینب کبری است.
📚 الخرائج ج ۱ ص ۴۰۴ / همچنین ج ۲ ص۲۶۱.
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
▪️کانال قصههای مهدوی👇
@Elteja_tales
▪️کانال اصلی التجا👇
@Elteja
▫️یک نگاه ...
فقط یک نگاهت کافیست برای باز شدن کورترین گره ها...
میشود یک نگاهت را هم نصیب من کنی؟!
#به_امید_دیدار...✨
🔘 #نمایش_صوتی "در حوالیِ حرم"👇
https://eitaa.com/elteja_tales/289
#داستان_تشرف
💠 کانال قصههای مهدوی در بله👇
ble.ir/join/Nzc4NzU5NG
▪️کانال قصههای مهدوی👇
@Elteja_tales
▪️کانال اصلی التجا👇
@Elteja
1_1170809410.mp3
13.84M
▫️یک نگاه ...
فقط یک نگاهت کافیست برای باز شدن کورترین گره ها...
میشود یک نگاهت را هم نصیب من کنی؟!
#به_امید_دیدار...✨
🔘 #نمایش_صوتی "در حوالیِ حرم".
#داستان_تشرف
👉 Elteja_tales | عضویت در قصّههای مهدوی
👉 Elteja | عضویّت در اِلتجا
▪️برای دخترش خواستگار زیاد میآمد.
اما هیچکدام باب میل نبود.
میخواست دامادش هم مومن باشد هم سید.
دلش گرفت.
دست به دامان حضرت مادر شد:
چهارده شب، حدیث کساء، با دلی شکسته.
روز چهاردهم خانوادهای از تهران تماس گرفت...
👈 حکایتی عجیب از برکات حدیث کساء 👇
https://eitaa.com/elteja_tales/297
#حکایت
#حدیث_کساء
👈 عضویت در قصههای مهدوی
@Elteja_tales
Hekayate Hadis Kesa-Damade Momen.mp3
6.61M
▪️حکایتی عجیب از برکات حدیث کساء.
📚حدیث کساء و آثار شگفت، ص۹۸.
#حکایت
#حدیث_کساء
👈 عضویت در قصههای مهدوی
@Elteja_tales
▫️دلم که بهانه ات را میگیرد، به روضه ها پناه می برم،
هرجا که روضة الحسین باشد، حتما عطر گل نرگس هم هست.
#به_امید_دیدار...✨
🔘 #نمایش_صوتی "روضه خوان". 👇
https://eitaa.com/elteja_tales/299
#داستان_تشرف
👈 عضویت در قصههای مهدوی
@Elteja_tales
4_5883979735230318397.mp3
11.2M
▫️دلم که بهانه ات را میگیرد، به روضه ها پناه می برم،
هرجا که روضة الحسین باشد، حتما عطر گل نرگس هم هست.
#به_امید_دیدار...✨
🔘 #نمایش_صوتی "روضه خوان".
#داستان_تشرف
👈 عضویت در قصههای مهدوی
@Elteja_tales
▪️دستهایش میلرزید.
باید رضایتنامه را امضا میکرد.
دکتر گفته بود:
"امید زیادی به زنده ماندنشان نیست؛
نه همسرت، نه نوزادت."
رضایت داد.
با گریه آمد خانه.
ساعتی بعد تلفنش زنگ خورد.
از بیمارستان بود.
دلش ریخت...
👈 حکایت معجزه حدیث کساء در شفای یک بیمار سرطانی 👇
https://eitaa.com/elteja_tales/301
#حکایت
#حدیث_کساء
👈 عضویت در قصههای مهدوی
@Elteja_tales
4_5820914870702313329.mp3
4.27M
👈 حکایت معجزه حدیث کساء در شفای یک بیمار سرطانی...
#حکایت
#حدیث_کساء
👈 عضویت در قصههای مهدوی
@Elteja_tales
▪️تلفن خانه زنگ خورد.
گوشی را برداشت.
پسرش بود.
تماس گرفته بود برای خداحافظی:
"مادر!
اولیای دم، رضایت ندادند.
حکم اعدامم امضا شده..."
مضطر شد.
رفت سر سجاده.
پناه برد به نماز استغاثه به حضرت زهرا سلام الله علیها
ساعتی بعد دوباره تلفن خانه زنگ خورد...
♦️حکایت زیبایی از برکات نماز استغاثه به حضرت زهرا سلام الله علیها 👇
https://eitaa.com/elteja_tales/304
#حکایت
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
👈 عضویت در قصه های مهدوی
@Elteja_tales
4_5825712928992529983.mp3
2.78M
▪️حکایت زیبایی از برکات نماز استغاثه به حضرت زهرا سلام الله علیها .
#حکایت
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
👈 عضویت در قصه های مهدوی
@Elteja_tales
▪️امام زمان علیه السلام به او فرمود:
برایم روضه مادرم را بخوان!
👈 این حکایت جذّاب را اینجا بشنوید 👇
https://eitaa.com/elteja_tales/306
#داستان_تشرف
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
👈 عضویت در قصه های مهدوی
@Elteja_tales
4_5843723247283080300.mp3
6M
▪️امام زمان علیه السلام به او فرمود:
برایم روضه مادرم را بخوان!
#داستان_تشرف حاج قدرت الله لطیفی نسب به محضر امام عصر علیه السلام.
📚 شیدای گمنامی، ص۵۲.
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
👈 عضویت در قصه های مهدوی
@Elteja_tales
▪️دهه اوّل محرم.
دعوتش کرده بودند روضهخوانی.
قبل منبر، بانی مجلس صدایش زد.
گفت:
امشب روضه حضرت زهرا بخوان.
پرسید:
روضه حضرت زهرا؟ آن هم شب اول محرم؟!
روضه مادر را خواند.
شبهای دوم و سوم هم.
شب آخر، روضهخوان سرّ ماجرا را پرسید.
بانی مجلس گفت:
من قبلا سنّی بودم ...
👈 حکایت شیعه شدن یک سنّی از برکت توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها 👇
https://eitaa.com/elteja_tales/318
#حکایت
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
👈 عضویت در قصه های مهدوی
@Elteja_tales
4_5859688323622113180.mp3
5.34M
▪️حکایت شیعه شدن یک سنّی از برکت توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها.
#حکایت
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
👈 عضویت در قصه های مهدوی
@Elteja_tales
▫️این دست رفاقت من...
با من رفیق شو
تا برایت سنگ تمام بگذارم.
(امضا: حجت بن الحسن العسکری)
#به_امید_دیدار...✨
🔘 #نمایش_صوتی "رفیق ترین". 👇
https://eitaa.com/elteja_tales/320
#داستان_تشرف
👈 عضویت در قصه های مهدوی
@Elteja_tales
4_5893093733141843766.mp3
9.54M
▫️این دست رفاقت من...
با من رفیق شو
تا برایت سنگ تمام بگذارم.
(امضا: حجت بن الحسن العسکری)
#به_امید_دیدار...✨
🔘 #نمایش_صوتی "رفیق ترین".
#داستان_تشرف
👈 عضویت در قصه های مهدوی
@Elteja_tales
▪️سیّدی بود در نجف،
مردم میگفتند علم غیب دارد!
به خودش گفت:
«بگذار امتحانش کنم.»
رفت پیش سیّد.
گفت:
«من گمشدهای دارم، بگویید الان کجاست؟»
سیّد در فکر فرو رفت.
یکدفعه رنگ صورتش تغییر کرد.
بهتزده گفت: ...
#حکایت
#معرفت_حضرت
🔘 حکایت سیّدی که از غیب میگفت! 👇
https://eitaa.com/elteja_tales/324
👈 عضویت در قصه های مهدوی
@Elteja_tales
Hekayate Seyedi Ba Elme Qeib.mp3
4.77M
▪️حکایت سیّدی که از غیب میگفت!
#حکایت
#معرفت_حضرت
📚به نقل از فرزندان مرحوم آخوند خراسانی
👈 عضویت در قصه های مهدوی
@Elteja_tales
🔸دعوایشان بالا گرفته بود.
هیچکدام کوتاه نمیآمدند.
بحث سر این بود:
حق با علی علیهالسلام بود یا ابوبکر؟
عالِم سنّی گفت:
" اصلا نه حرف من، نه حرف تو.
آن در را ببین.
از اولین کسی که آمد، میپرسیم.
هر چه گفت میپذیریم.
قبول؟!"
عالِم شیعه قبول کرد.
ته دلش اما نگران بود.
اهل آن شهر همه اهل سنّت بودند.
در دلش به امام زمان متوسّل شد.
چند دقیقه گذشت.
مردی وارد شد...
👈 شعری که امام زمان علیه السلام در دفاع از مولا امیرالمومنین علیهالسلام خواند 👇
https://eitaa.com/elteja_tales/326
#داستان_تشرف
#امیرالمومنین_علیه_السلام
👈 عضویت در قصه های مهدوی
@Elteja_tales
88-Emdad Hazrat Be A'leme shie Dar mobahese_5883986963660279264.mp3
4.5M
🔸شعری که امام زمان علیه السلام در دفاع از مولا امیرالمومنین علیهالسلام خواند.
📚 النجم الثاقب ، ج۲ ص۶۸۳.
#داستان_تشرف
#امیرالمومنین_علیه_السلام
👈 عضویت در قصه های مهدوی
@Elteja_tales
▪️افتاده بود زندان.
شکنجهها امانش را بریده بود.
طاقتش به آخر رسید.
متوسّل شد.
خواب پیامبر خدا را دید.
پیامبر صلی الله علیه وآله راه چاره را نشانش داد.
فرمود:
«هر وقت کارد به استخوانت رسید...»
👈 #داستان_توسل ابوالوفاء شیرازی 👇
https://eitaa.com/elteja_tales/328
#حامی_شیعیان
👈 عضویت در قصه های مهدوی
@Elteja_tales