برای #امام_زمانم چه کنم؟
👆👆👆
#آخرین_عروس💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت2⃣6⃣
#حكيمه از جاى برمى خيزد و به نزد نرجس مى رود و شروع به خواندن مى كند:
بِّسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ
(إِنَّـآ أَنزَلْنَاهُ فِى لَيْلَةِ الْقَدْرِ )(وَ مَآ أَدْراكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ )(لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْر )(تَنَزَّلُ الْمَلـائكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْر ) (سَلامٌ هِىَ حَتَّى مَطْـلَعِ الْفَجْرِ )
به نام خداوند بخشنده و مهربان. و ما قرآن را در شب قدر نازل كرديم. و تو چه مى دانى كه شب #قدر چيست؟ شب قدر بهتر از هزار ماه آن شب تا به صبح سرشار از بركت و رحمت است.
من به فكر فرو مى روم. دوست دارم بدانم چرا #امام_عسكرى(ع) به حكيمه دستور خواندن سوره قدر را مى دهد.
به راستى چه ارتباطى بين سوره #قدر و #مهدى(عج) وجود دارد؟
در اين #سوره مى خوانيم كه فرشتگان شب #قدر از آسمان به زمين نازل مى شوند.
اين #فرشتگان، ساليان سال در شب قدر بر #مهدى(عج)، نازل خواهند شد.
امشب بايد سوره #قدر را خواند; زيرا امشب شب تولّد صاحبِ #شب_قدر است.
🌟🌈🌟🌈🌟🌈🌟
#حكيمه در كنار نرجس نشسته است و مشغول خواندن سوره قدر است كه ناگهان #نورى تمام فضاى اتاق را فرا مى گيرد.
#حكيمه ديگر نمى تواند #نرجس را ببيند. پرده اى از #نور ميان او و #نرجس واقع شده است.
ستونى از #نور به سوى آسمان رفته است و تمام #آسمان را روشن كرده است.
#ادامه_دارد...
@emamamm
برای #امام_زمانم چه کنم؟
👆👆👆
#آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت3⃣6⃣
#حكيمه مات و مبهوت شده است. او تا به حال چنين صحنه اى را نديده است. او مضطرب مى شود و از اتاق بيرون مى دود و نزد #امام_عسكرى(ع) مى رود:
ــ پسر برادرم!
ــ چه شده است؟ عمّه جان!
ــ من ديگر #نرجس را نمى بينم، نمى دانم #نرجس چه شد؟
ــ لحظه اى صبر كن، او را دوباره مى بينى.
حكيمه با سخن #امام آرام مى شود و به سوى #نرجس باز مى گردد.
وقتى وارد اتاق مى شود منظره اى را مى بيند، بى اختيار مى گويد: "خداى من! چگونه آنچه را مى بينم باور كنم؟"
او #نوزادى مى بيند كه در هاله اى از #نور است و رو به قبله به #سجده رفته است!
اين همان كسى است كه همه هستى در #انتظارش بود.
به راستى چرا او به #سجده رفته است؟
او در همين لحظه اوّل، بندگى و خشوع خود را در مقابل #خداى بزرگ نشان مى دهد.
بوى خوش #بهشت تمام فضا را گرفته است.
پرندگانى سفيد همچون پروانه بالاى سرِ #مهدى(عج) پرواز مى كنند.
#حكيمه منتظر مى ماند تا #مهدى(عج) سر از سجده بردارد.
اكنون #مهدى(عج) پيشانى از روى زمين برمى دارد و مى نشيند.
به به! چه چهره زيبايى!
#حكيمه نگاه مى كند و مبهوت زيبايى او مى شود.
به اين چهره آسمانى خيره مى شود. در گونه راست #مهدى(عج) خالِ سياهى مى بيند كه زيبايى او را دو چندان كرده است.
#حكيمه مى خواهد قدم پيش گذارد و او را در آغوش بگيرد; امّا مى بيند كه #مهدى(عج) نگاهى به سوى آسمان مى كند و چنين مى گويد:
🌹اَشْهَدُ اَنْ لا الهَ الاّ الله
وَ اَشْهَدُ اَنَّ جَدّى رَسُولُ الله...🌹
شهادت مى دهم كه خدايى جز الله نيست.
گواهى مى دهم كه جدّ من، محمّد پيامبر #خداست و ...
تو به من نگاه مى كنى. دوست دارى از ادامه ماجرا با خبر بشوى.
امّا مى بينى كه من به گوشه اى خيره شده ام. صدايم مى زنى و مى گويى:
ــ كجايى؟ چرا ديگر نمى نويسى؟
ــ دارم فكر مى كنم.
ــ حالا چه موقع #فكر كردن است؟ حالا بگو به چه #فكر مى كنى؟
#ادامه_دارد...
@emamamm
👆👆👆
#آخرین_عروس
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت4⃣6⃣
به #جوانى فكر مى كنم كه حرف هاى بعضى از روشنفكران را خوانده است.
او وقتى اين #كتاب را بخواند و ببيند كه من نوشته ام: "مهدى(عج) در همان لحظه اوّل تولّد سخن گفت"، تعجّب خواهد كرد.
او همه جا خواهد گفت: "اين نويسنده خرافه مى نويسد".
ــ بايد براى او جوابى پيدا كنى.
ــ بيا با هم فكر كنيم.
بعد از مدّتى تو مى گويى: "من جواب را يافتم".
من خيلى خوشحال مى شوم. از تو مى خواهم كه جواب را برايم بگويى.
تو لبخندى مى زنى و مى گويى:
ــ مثلاً من نويسنده ام و تو همان جوان! حالا تو از من سؤال كن.
ــ باشد. هر چه تو بگويى!
ــ شما شيعه ها چه حرف هاى عجيب و غريبى مى زنيد، شما مى گوييد كه مهدى(عج) وقتى به دنيا آمد سخن گفت.
ــ نه، تو بايد در نقش يك پرسشگر بدبين سؤال كنى!
ــ شما شيعه ها چقدر خرافه پرست هستيد! هر چيزى كه علماىِ شما بگويند قبول مى كنيد. آخر يك نوزادى كه تازه به دنيا آمده است چگونه مى تواند حرف بزند؟
ــ برادر عزيز! شما مى گويى يك نوزاد نمى تواند سخن بگويد؟
ــ بله. اين ها همه دروغ است كه به خوردِ شما مى دهند.
ــ يعنى سخن گفتن يك نوزاد دروغ است؟
ــ خوب، معلوم است كه #دروغ است.
ــ ببخشيد شما #قرآن همراه خود داريد؟
ــ من حافظ كلّ #قرآن هستم.
من #مسلمانى هستم كه كتاب خدا و سنّت #پيامبر را قبول دارم.
من هر سه روز يك بار #قرآن را
ختم مى كنم.
#ادامه_دارد...
@emamamm
👆👆👆
#آخرین_عروس💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود😘
#قسمت5⃣6⃣
ــ حالا چه موقع فكر كردن است؟ حالا بگو به چه فكر مى كنى؟
ــ
ــ خدا از تو قبول كند. آيا براى فهميدن قرآن هم همين اندازه تلاش مى كنى؟
ــ مى دانستم مى خواهى از بحث فرار كنى. فهم قرآن چه ارتباطى به بحث ما دارد؟
ــ نه، اتفاقاً اين خيلى به بحث ما مربوط است. شما گفتى قرآن را حفظ هستى. آيا مى توانى آيه 29 سوره مريم را بخوانى؟
ــ آرى. گفتم كه من حافظ قرآنم. گوش كن: (فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِى الْمَهْدِ صَبِيًّا).
ــ آفرين! آيه بعدى آن را هم برايم بخوان.
ــ (قَالَ إِنِّى عَبْدُ اللَّهِ آتَانِىَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِى نَبِياً ).
ــ خوب حالا مى توانى اين دو آيه را برايم ترجمه كنى؟
ــ آرى. خدا در اينجا قصّه مريم(س) را مى گويد. وقتى او عيسى(ع) را به دنيا آورد، مردم به او تهمت ناروا زدند، زيرا مريم شوهر نكرده، مادر شده بود! خداوند به مريم(ع) وحى كرد كه از مردم بخواهد تا با عيسى(ع) سخن بگويند.
ــ خوب. مردم چه كردند؟
ــ آنها گفتند ما چگونه با كودكى كه در گهواره است سخن بگوييم؟ آنها باور نمى كردند كه عيسى(ع) بتواند سخن بگويد.
ــ بعد از آن چه شد؟
ــ وقتى مردم در كنار گهواره عيسى(ع) آمدند، او با زبانى شيوا گفت: "من بنده اى از بندگان خدا هستم كه خدا مرا به پيامبرى مبعوث كرده است".
ــ برادر! آيا يادت هست كه مى گفتى سخن گفتن يك نوزاد خرافات است؟ آيا هنوز هم سر حرف خودت هستى؟ تو الآن گفتى كه قرآن از سخن گفتن عيسى(ع)در گهواره خبر داده است، آيا اين همان خرافه اى بود كه مى گفتى؟
كاش همه شيعيان مثل تو، اين گونه نسبت به قرآن شناخت داشتند. كاش جامعه ما در كنار خواندن قرآن به فهم قرآن نيز توجّه مى كرد. كاش اين قدر آموزه هاى قرآنى در ميان ما غريب نبود!
ياد يكى از استادان خود افتادم. خدا رحمتش كند، من خيلى مديون راهنمايى هاى او هستم. او بارها به من مى گفت:
"بهترين راه براى دفاع از حقّانيّت اهل بيت(ع)، اين است كه به قرآن مراجعه كنى".
قرآن اشاره به سخن گفتن عيسى(ع) در گهواره مى كند; امّا ممكن است يك نفر اشكال بگيرد كه عيسى(ع) پيامبر بود و در گهواره سخن گفت، امّا مهدى(عج) كه پيامبر نيست. چگونه بايد جواب او را بدهيم؟
دانشمندان و نويسندگان اهل سنّت در كتاب هاى خود نوشته اند: "مهدى از فرزندان فاطمه است و وقتى ظهور كند #عيسى از آسمان نازل مى شود و پشت سر او نماز مى خواند".
#ادامه_دارد...
@emamamm
👆👆👆
#آخرین_عروس💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود😘
#قسمت6⃣6⃣
پس وقتى #عيسى(ع) مى آيد پشت سر #مهدى(عج) نماز مى خواند، معلوم مى شود كه مقام #مهدى(عج)، بالاتر از #عيسى(ع) است.
اگر #عيسى(ع) به اذن خدا توانست در گهواره سخن بگويد #مهدى(عج) هم به اذن خدا مى تواند اين كار را بكند.
اكنون #مهدى(عج)، سر خود را به سوى آسمان مى گيرد و چنين دعا مى كند:
"بار خدايا! وعده اى را كه به من دادى محقّق نما و زمين را به دست من پر از عدل و داد نما. بار خدايا! به دست من گشايشى براى دوستانم قرار بده".
آرى، #مهدى در اين لحظات براى ظهورش دعا مى كند، او مى داند كه دوستانش سختى هاى زيادى خواهند كشيد. او براى دوستانش هم دعا مى كند.
#حكيمه جلو مى رود تا #مهدى(عج) را در آغوش بگيرد. به بازوىِ راست #مهدى(عج)نگاه مى كند، مى بيند كه با خطّى از نور آيه 81 سوره "اسرا" بر آن نوشته شده است:
(جَآءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِـلُ)
حق آمد و باطل نابود شد. به راستى كه باطل، نابودشدنى است.
#حكيمه در فكر فرو مى رود به راستى چه رمز و رازى در اين آيه است كه بر بازوى #مهدى(عج) نوشته شده است؟
#ادامه_دارد
@emamamm
👆👆👆
#آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود 😘
#قسمت9⃣6⃣
اين وعده بزرگ خداست و خدا هميشه به وعده هاى خود عمل مى كند.
اكنون #مهدى(عج) در آغوش پدر اين آيه را مى خواند تا همه بدانند او وعده خدا را محقّق خواهد كرد.
و اگر كسى اهل دقّت باشد مى تواند امروز خيلى چيزها را بفهمد.
#مهدى(عج) اين آيه را مى خواند تا با مادر خويش سخن بگويد.
همان مادر مظلومى كه در مدينه به خانه اش حمله كردند و آنجا را به آتش كينه سوزاندند!
#فاطمه(س) اوّلين كسى بود كه مورد ظلم و ستم واقع شد و حقّش را غصب كردند.
#مهدى(عج) مى خواهد با مادرش سخن بگويد:
اى مادر پهلو شكسته ام! ديگر غمگين مباش كه من آمده ام!
من آمده ام تا براى اين #مظلوميّت، پايانى باشم.
اين وعده خداست.
چرا #مهدى(عج) در آغوش پدر اين آيه را مى خواند؟ چرا ياد از مظلوميّت اين خاندان مى كند؟
كيست كه مظلوميّت اين خاندان را نداند؟
تو كه خبر دارى و خوب مى دانى تا پيامبر زنده بود اين خاندان عزيز بودند; امّا وقتى پيامبر رفت، ظلم ها و ستم ها آغاز شد. مسلمانان چقدر زود روز غدير را فراموش كردند و حكومت سياهى ها فرا رسيد و چه كارها كه نكردند!
خدا به پيامبرِ خود خبر داده بود كه بعد از او با #فاطمه(س) چه مى كنند. دل #پيامبر پر از غم شده بود.
#ادامه_دارد...
@emamamm
👆👆👆
#آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود 😘
#قسمت0⃣7⃣
شبى كه #پيامبر به #معراج رفت، چشمانش به نورِ #مهدى(عج) افتاد كه در عرش خدا بود. در آن هنگام #خدا به پيامبر گفت: " #مهدى كسى است كه با انتقام از دشمنان، دل هاى دوستان تو را شفا خواهد داد. او "لاّت" و "عُزّى" را از خاك بيرون خواهد آورد و آنها را به آتش خواهد كشيد".
مى دانم مى خواهى بدانى كه "لاّت" و "عُزّى" چه هستند؟
آنها دو بُت بزرگ زمان جاهليّت بودند كه مردم آنها را به جاى #خدا پرستش مى كردند.
اين دو بت، نمادِ جهل مردم روزگار هستند.
لاّت و عُزّى، حقيقت كسانى است كه بى جهت قداست پيدا مى كنند
و بتِ مردم مى شوند و در سايه اين قداست دروغين به ظلم و ستم مى پردازند.
آنها در مقابل #حق مى ايستند و تلاش مى كنند تا حق را از بين ببرند.
به راستى چرا بايد #لاّت و #عُزّى در آتش بسوزند؟
چرا خدا در شب #معراج اشاره مى كند كه #مهدى(عج) اين دو بت را آتش خواهد زد؟ چرا؟
شايد اين كنايه از #مطلب ديگرى باشد!
آيا مى خواهى با كسانى كه نمادِ لاّت و عُزّى هستند آشنا شوى؟
بيا بار ديگر به #تاريخ نگاهى داشته باشيم!
در شهر #مدينه بعد از وفات پيامبر، حوادث زيادى روى داد، كسانى كه به عنوان جانشين پيامبر روى كار آمده بودند، ظلم و ستم را آغاز كردند...
#پيامبر تازه از دنيا رفته بود و دو نفر تصميم گرفته بودند از #على(ع) بيعت بگيرند.
دو مرد به سوى خانه وحى مى آمدند; اوّلى، رئيس بود و دوّمى، معاون!
آنها به مردم گفته بودند تا هيزم زيادى جمع كنند.
مردم هم به حرف هاى آنها گوش كردند و مقدار زيادى هيزم كنار خانه #فاطمه(س) جمع نمودند.
به راستى آنها مى خواستند با آن هيزم ها چه كنند؟
دوّمى درِ خانه #فاطمه(س) را محكم زد، فاطمه به پشت در آمد:
ــ كيستيد و چه مى خواهيد؟
ــ فاطمه! به #على بگو از خانه بيرون بيايد، و اگر اين كار را نكند من اين خانه را آتش مى زنم !
ــ آيا مى خواهى اين #خانه را آتش بزنى ؟
ــ به خدا قسم ، اين كار را مى كنم ، زيرا اين كار براى حفظ اسلام بهتر است .
ــ چگونه شده كه تو جرأت اين كار را پيدا كرده اى ؟ آيا مى خواهى نسل پيامبر را از روى زمين بردارى ؟
ــ اى #فاطمه ! ساكت شو ، محمّد مرده است ، ديگر از وحى و آمدن فرشتگان خبرى نيست ، همه شما بايد براى بيعت بيرون بياييد ، حال اختيار با خودتان است ، يكى از اين دو را انتخاب كنيد: بيعت با #خليفه ، يا آتش زدن همه شما.
#ادامه_دارد...
@emamamm
👆👆👆
#آخرین_عروس💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود😘
#قسمت1⃣7⃣
هیچ کس باور نمیکرد که اینان می خواهند خانه #فاطمه (س) را به آتش بکشند .
آنها این سخن را از پیامبر شنیده بودند:. هر کسی #فاطمه را آزار دهد مرا آزار داده است ".
پس چرا آنها میخواستند درِ خانه #فاطمه(س) را آتش بزنند؟
امّا بار ديگر صداى دوّمى در فضاى مدينه پيچيد:
ــ اى #فاطمه ! اين حرف هاى زنانه را رها كن ، برو به #على بگو براى بيعت با خليفه بيايد .
ــ آيا از #خدا نمى ترسى كه به خانه من هجوم مى آورى ؟
ــ در را باز كن، اى #فاطمه! باور كن اگر اين كار را نكنى من خانه تو را به آتش مى كشم .
#فاطمه(س) به يارى #على(ع) آمده بود، آنها چه بايد مى كردند؟
بعد از لحظاتى، دوّمى در حالى كه شعله آتشى را در دست داشت به سوى خانه #فاطمه(س) آمد.
او فرياد مى زد: "اين خانه را با اهل آن به آتش بكشيد" .
هيچ كس باور نمى كرد ، آخر به چه جرم و گناهى مى خواستند اهلِ اين خانه را آتش بزنند ؟
چند نفر جلو آمدند و گفتند:
ــ در اين خانه #فاطمه و #حسن و #حسين هستند .
ــ باشد ، هر كه مى خواهد باشد ، من اين خانه را آتش مى زنم .
هيچ كس جرأت نداشت مانع كارهاى دوّمى شود .
سرانجام او نزديك شد و شعله آتش را به هيزم ها گذاشت ، آتش #شعله كشيد .
درِ #خانه نيم سوخته شد . او جلو آمد و لگد محكمى به در زد .
#ادامه_دارد...
@emamamm
👆👆👆
#آخرین_عروس💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود 😘
#قسمت2⃣7⃣
#فاطمه(س) پشت در ايستاده بود... صداى ناله #فاطمه(س) بلند شد .
دوّمى درِ خانه را محكم فشار داد ، صداى ناله #فاطمه(س) بلندتر شد . ميخِ در كه از آتش، داغ شده بود در سينه #فاطمه(س) فرو رفت .
بعد از مدّتى #فاطمه(س) بر روى زمين افتاد.
فريادى در فضاى #مدينه پيچيد: "بابا ! يا رسول الله ! ببين با #دخترت چه مى كنند "
اوّلى همه اين صحنه ها را مى ديد و هيچ اعتراضى نمى كرد، چرا كه او خودش دستور اين كارها را داده بود.
در آن روزِ #آتش و #خون، اوّلى و دوّمى با كمك هم، اين صحنه هاى دردناك را آفريده بودند.
چه لزومى دارد كه من نام آنها را ببرم. تو خودت آن دو نفر را خوب مى شناسى.
اكنون من سؤال مهمّ دارم:
آيا آن دو نفر كه خانه #فاطمه(س) را آتش زدند و او را مظلومانه #شهيد كردند، نبايد سزاى كار خود را ببينند؟
اگر #مهدى(عج) در آغوش پدر از مظلوميّت اين #خاندان سخن مى گويد، براى اين است كه قلبش داغدار مادرش #فاطمه(س) است.
#مهدى(عج) هنوز در آغوش پدر است. پدر، گلِ #نرجس را مى بويد و مى بوسد.
پدر گاه دست به چشمان زيباى فرزند خود مى كشد و گاه با او سخن مى گويد، گويا در اين لحظه، تمام شادى هاى دنيا در دل اين #پدر موج مى زند.
پدر دستِ كوچك #مهدى(عج) را در دست گرفته و آن را مى بوسد.
اين همان دستى است كه انتقام ظلم هايى را كه بر #حضرت_زهرا(س) و فرزندان او شده است، خواهد گرفت.
بايد اين دست را بوسه زد. اين دست، دست #خداست.
اين همان دست است كه همه زمين را پر از #عدل و #داد خواهد كرد در حالى كه پر از ظلم و ستم شده باشد.
#همسفرم!
آيا آنچه را من مى بينم تو هم مى بينى؟
پدر قدم هاى #مهدى(عج) را غرق بوسه مى كند!
اين كار چه حكمتى دارد؟
من تا به حال كمتر ديده يا شنيده ام كه پدرى، پاىِ #فرزندش را ببوسد.
وقتى #امام_عسكرى(ع) بر پاى مهدى بوسه مى زند در واقع، تمام هستى بر قدم هاى #مهدى(عج) بوسه مى زند.
به راستى در اين كار چه رمز و رازى نهفته است؟
من بايد براى تو گوشه اى از قصّه #معراج را بگويم:
#پيامبر به #معراج رفته بود. او هفت آسمان را پشت سر گذاشته و به #ملكوت رسيده بود.
#ادامه_دارد...
@emamamm
👆👆👆
#آخرین_عروس💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود😘
#قسمت3⃣7⃣
پيامبر به معراج رفته بود. او هفت آسمان را پشت سر گذاشته و به ملكوت رسيده بود.
او از #حجاب ها عبور كرده و به ساحت قدس الهى رسيده بود و خدا با او سخن گفت: "اى #محمد ! تو بنده من هستى و من خداى تو ! تو نورِ من در ميان بندگانم هستى ! من كرامت خويش را براى اَوصياى تو قرار دادم".
#پيامبر در جواب گفت: "اَوصياى من، چه كسانى هستند؟".
خطاب رسيد: "به عرش من نگاه كن!".
پس #پيامبر به عرش نگاه كرد و در آنجا نورهايى را ديد كه بسيار درخشان بودند.
اين ها نور دوازده امام(ع) بودند. در كنار نور آنها نور #فاطمه(س) قرار داشت.
خدا در عرش خود سيزده نور (على و #فاطمه، #حسن و #حسين(ع) و بقيه امامان تا #مهدى(عج) را قرار داده بود.
پيامبر نگاه كرد و در ميان همه اين نورها، يكى را ديد كه ايستاده است و نور او از همه درخشنده تر است. به راستى اين نور كه بود؟
خداوند به پيامبر خود گفت: "اين همان #مهدى است، او #قائم است، همان كه انتقام خون دوستان مرا مى گيرد و #ظهورش دل هاى مؤمنان را شفا مى بخشد.
او دين مرا زنده مى كند".
#امام_عسكرى(ع) بوسه بر پاى #مهدى(عج) مى زد و اين براى ما سؤال شد.
اكنون مى توانيم به سؤال خود جواب بدهيم:
از همان لحظه اى كه خدا نور #مهدى(عج) را در عرش خود آفريد آن نور ايستاده بود، او "قائم" بود. واژه "قائم" به معناى "ايستاده" است.
#ادامه_دارد..
@emamamm
👆👆👆
#آخرین_عروس💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود😘
#قسمت4⃣7⃣
اصلاً وجود #مهدى(عج) براى #قيام و ايستادن است. هستى او براى برخاستن و قيام است.
بى جهت نبود كه چون #امام_صادق(ع) نام #مهدى(عج) را شنيد از جا برخاست و دست بر سر گذاشت.
چه زيباست كه تو هم وقتى نام او را مى شنوى از جاى خود بلند شوى و به نشانه احترام دست بر سر بگيرى.
آرى، امشب #امام_عسكرى(ع) بر پاى #مهدى(عج) بوسه مى زند، اين پاى مبارك، نمادِ حاكميّت خداست، نمادِ پايان ظلم است. نماد #آزادى و آزادگى واقعى بشر است.
هنوز پرندگانى سبز رنگ بالاى سر #مهدى(عج) در حال پروازند. به راستى اين ها از كجا آمده اند؟
چقدر زيبايند!
#حكيمه همين سؤال را مى خواهد از #امام_عسكرى(ع) بپرسد:
ــ سرورم! اين پرندگان از كجا آمده اند؟
ــ عمّه جان! اين ها پرنده نيستند، اين ها #فرشتگان هستند.
ــ اينجا چه مى كنند؟
ــ خبر به آنها رسيده است #مهدى(عج) به دنيا آمده است. آنها آمده اند تا فرمانده خود را بينند.
زمانى كه #مهدى(عج) ظهور كند اين #فرشتگان به يارى او خواهند آمد و در واقع سربازان او خواهند بود.
#ادامه_دارد...
@emamamm
👆👆👆
#آخرین_عروس💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود😘
#قسمت5⃣7⃣
گويا اين #فرشتگان از كربلا به سامرّا آمده اند. معمولاً #فرشتگان در آسمان ها هستند، چه شده است كه اين #فرشتگان از كربلا به اينجا آمده اند؟
شايد فكر كنى كه اين فرشتگان براى زيارت #امام_حسين(ع) به كربلا آمده بودند و وقتى خبر تولّد #مهدى(عج) را شنيدند به اينجا آمدند؟
آيا موافقى براى رسيدن به جوابِ بهتر به گذشته سفر كنيم.
به 194 سال قبل...
طوفان سرخ میوزيد، دشت پر از خون بود، لاله ها بر زمين افتاده بودند. امام #حسين(ع) غريبانه، تنها و تشنه در وسط ميدان ايستاده بود.
او از پشت پرده اشكش به يارانِ #شهيد خود نگاه مى كرد. همه پر كشيدند و رفتند. چه با وفا بودند و صميمى!
طنينِ صداى امام در دشت پيچيد: "آيا يار و ياورى هست تا مرا #يارى كند؟".
هيچ جوابى نيامد.
كوفيان، سرِ خود را پايين گرفتند. آرى! ديگر هيچ خداپرستى در ميان آنها نبود، آنها همه عاشقان دنيا بودند و به سكّه هاى طلاى يزيد فكر مى كردند.
فرياد غريبانه را پاسخى نبود امّا...
صداى غربت #حسين(ع)، شورى در آسمان انداخت. فرشتگان تاب شنيدن نداشتند. #حسين(ع) بى يار و ياور مانده بود.
در يك چشم به هم زدن، چهار هزار فرشته به كربلا آمدند. آنها به #حسين(ع)گفتند: "اى #حسين! تو ديگر تنها نيستى! ما آمده ايم تا تو را يارى كنيم، ما تمام دشمنان تو را به خاك و خون مى نشانيم".
همه آنها، منتظر اجازه #امام_حسين(ع) بودند تا به دشمنان هجوم ببرند. امّا #امام به آنها اجازه مبارزه نداد.
همه #فرشتگان تعجّب كردند. آنها گفتند:
ــ مگر تو نبودى كه در اين صحرا فرياد مى زدى: "آيا كسى هست مرا يارى كند". اكنون ما به يارى تو آمده ايم.
ــ من ديدار #خدا را انتخاب كرده ام. مى خواهم تا با #خون خود، درخت اسلام را آبيارى كنم.
آن روز #اسلام به خون #حسين(ع) نياز داشت. اگر او #شهيد نمى شد يزيد اسلام را نابود مى كرد و هيچ اثرى از آن باقى نمى گذاشت. اين خون #حسين(ع) بود كه جانى تازه به #اسلام بخشيد.
#ادامه_دارد..
@emamamm
برای امام زمانم چه کنم؟
👆👆👆
#آخرین_عروس
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت 6⃣7⃣
اكنون من #سؤال مهمّ دارم:
آيا آن دو نفر كه خانه #فاطمه(س) را آتش زدند و او را مظلومانه #شهيد كردند، نبايد سزاى كار خود را ببينند؟
اگر #مهدى(عج) در آغوش پدر از مظلوميّت اين خاندان سخن مى گويد، براى اين است كه قلبش داغدار مادرش #فاطمه(س) است.
#مهدى(عج) هنوز در آغوش پدر است. پدر، گلِ #نرجس را مى بويد و مى بوسد.
پدر گاه دست به چشمان زيباى فرزند خود مى كشد
و گاه با او #سخن مى گويد، گويا در اين لحظه، تمام شادى هاى دنيا در دل اين #پدر موج مى زند.
پدر دستِ كوچك #مهدى(عج) را در دست گرفته و آن را مى بوسد.
اين همان دستى است كه انتقام ظلم هايى را كه بر #حضرت_زهرا(س) و فرزندان او شده است، خواهد گرفت.
بايد اين دست را بوسه زد. اين دست، دست #خداست.
اين همان دست است كه همه زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد در حالى كه پر از ظلم و ستم شده باشد.
همسفرم!
آيا آنچه را من مى بينم تو هم مى بينى؟
پدر قدم هاى #مهدى(عج) را غرق بوسه مى كند!
اين كار چه حكمتى دارد؟
من تا به حال كمتر ديده يا شنيده ام كه پدرى، پاىِ فرزندش را ببوسد.
وقتى #امام_عسكرى(ع) بر پاى مهدى بوسه مى زند در واقع، تمام هستى بر قدم هاى #مهدى(عج) بوسه مى زند.
به راستى در اين كار چه رمز و رازى نهفته است؟
من بايد براى تو گوشه اى از قصّه معراج را بگويم:
پيامبر به #معراج رفته بود. او هفت آسمان را پشت سر گذاشته و به #ملكوت رسيده بود.
#ادامه_دارد..
@emamamm
برای #امام_زمانم چه کنم؟
👆👆👆
#آخرین_عروس
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت 7⃣7⃣
پيامبر به #معراج رفته بود. او هفت آسمان را پشت سر گذاشته و به ملكوت رسيده بود.
او از #حجاب ها عبور كرده و به ساحت قدس الهى رسيده بود و خدا با او سخن گفت: "اى #محمد ! تو بنده من هستى و من خداى تو ! تو نورِ من در ميان بندگانم هستى !
من كرامت خويش را براى اَوصياى تو قرار دادم".
پيامبر در جواب گفت: "اَوصياى من، چه كسانى هستند؟"
خطاب رسيد: "به عرش من نگاه كن!".
پس #پيامبر به عرش نگاه كرد و در آنجا نورهايى را ديد كه بسيار درخشان بودند.
اين ها نور دوازده #امام(ع) بودند. در كنار نور آنها نور #فاطمه(س) قرار داشت.
خدا در عرش خود سيزده نور (على و #فاطمه، #حسن و #حسين(ع) و بقيه امامان تا #مهدى(عج) را قرار داده بود.
پيامبر نگاه كرد و در ميان همه اين نورها، يكى را ديد كه ايستاده است و نور او از همه درخشنده تر است. به راستى اين نور كه بود؟
خداوند به پيامبر خود گفت: "اين همان #مهدى است، او #قائم است، همان كه انتقام خون دوستان مرا مى گيرد و ظهورش دل هاى مؤمنان را شفا مى بخشد. او دين مرا زنده مى كند".
#امام_عسكرى(ع) بوسه بر پاى #مهدى(عج) مى زد و اين براى ما سؤال شد.
#ادامه_دارد..
@emamamm
👆👆👆
#آخرین_عروس
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت 8⃣7⃣
اكنون مى توانيم به سؤال خود جواب بدهيم:
از همان لحظه اى كه خدا نور #مهدى(عج) را در عرش خود آفريد آن نور ايستاده بود، او "قائم" بود. واژه "قائم" به معناى "ايستاده" است.
اصلاً وجود #مهدى(عج) براى #قيام و ايستادن است. هستى او براى برخاستن و #قيام است.
بى جهت نبود كه چون #امام_صادق(ع) نام #مهدى(عج) را شنيد از جا برخاست و دست بر سر گذاشت.
چه #زيباست كه تو هم وقتى نام او را مى شنوى از جاى خود بلند شوى و به نشانه احترام دست بر سر بگيرى.
آرى، امشب #امام_عسكرى(ع) بر پاى #مهدى(عج) بوسه مى زند، اين پاى مبارك، نمادِ حاكميّت #خداست، نمادِ پايان ظلم است. نماد آزادى و آزادگى واقعى بشر است.
هنوز پرندگانى سبز رنگ بالاى سر #مهدى(عج) در حال پروازند. به راستى اين ها از كجا آمده اند؟ چقدر زيبايند!
#حكيمه همين سؤال را مى خواهد از #امام_عسكرى(ع) بپرسد:
ــ سرورم! اين #پرندگان از كجا آمده اند؟
ــ عمّه جان! اين ها پرنده نيستند، اين ها #فرشتگان هستند.
ــ اينجا چه مى كنند؟
ــ خبر به آنها رسيده است #مهدى(عج) به دنيا آمده است. آنها آمده اند تا فرمانده خود را بينند.
زمانى كه #مهدى(عج) ظهور كند اين فرشتگان به يارى او خواهند آمد و در واقع سربازان او خواهند بود.
#ادامه_دارد...
@emamamm
👆👆👆
#آخرین_عروس
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت 9⃣7⃣
بعد از #شهادت حسين(ع)، اين چهار هزار فرشته در كربلا ماندند، آنها منتظرند تا #مهدى(عج) به دنيا بيايد تا به ديدارش بيايند
آنها سربازان #مهدى(عج) هستند و آماده اند تا در هنگام #ظهورش او را يارى كنند
الله اكبر! الله اكبر!
اين صداى #اذان صبح است كه به گوش مى رسد، وقت نماز است. دو فرشته از طرف خدا به زمين مى آيند.
اين دو از بزرگ ترين فرشتگان آسمان ها هستند. گويا يكى از آنان #جبرئيل است و ديگرى روح القدس!
جبرئيل را كه مى شناسى؟
همان فرشته اى كه امين وحى است و آيات #قرآن را بر پيامبر نازل كرد
روح القدس هم فرشته اى است كه در شب قدر نازل مىشود
آيا مى دانى آنها براى چه آمده اند؟
آنها آمده اند تا #مهدى(عج) را به آسمان ها ببرند.
او را به عرش ببرند، هم اكنون خدا مى خواهد #مهدى(عج) را ببيند
شايد بگويى كه خدا در همه جا هست، پس چرا فرشتگان مى خواهند #مهدى(عج)را به عرش ببرند؟
شنيده اى كه #پيامبر هم در شب معراج به آسمان ها سفر كرد. او به ملكوت خدا رفت و در آنجا خدا با او سخن گفت
به راستى چرا خدا #پيامبر را به معراج برد؟
#خدا مى توانست با پيامبرش در روى زمين سخن بگويد
#ادامه_دارد...
@emamamm
👆👆👆
#آخرین_عروس
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت 0⃣8⃣
خداوند مى خواست تا همه اهل آسمانها، مقام پيامبر را با چشم خود ببينند
خدا #پيامبر خود را به يك مهمانى مخصوص دعوت كرده بود
روز نيمه #شعبان آغاز شده است و خدا يك مهمان عزيز دارد
خدا آخرين #حجّت خودش را مى خواهد به همه فرشتگان و اهل آسمان ها نشان بدهد
در اين لحظه، بهترين و بزرگ ترين فرشتگان آمده اند
تا #مهدى(عج) را از هفت آسمان عبور دهند و او را به عرش خدا ببرند
#امام_عسكرى(ع) فرزندش را به جبرئيل و روح القدس مى دهد و خودش مشغول نماز صبح مى شود
اين چنين است كه سفر آسمانى #مهدى(عج) آغاز مى شود...
نگاه كنيد!
اين زيباترين تابلويى است كه من كشيده ام
از هر #پيامبر در او علامتى است.
از هر نقشى در او نشانى است و از هر گلستان در او گلى!
من با دست خودم او را آفريده ام
اى #جبرئيل بشتاب!
اى #روح_القدس برخيز!
برويد، زود هم برويد، #مهدى مرا برايم بياوريد.
"قائم" را به نزد من آوريد
همان كه صاحب الأمر، صاحب العصر، صاحب الزّمان است
او پسر #پيامبر من و فرزند #على و #فاطمه است
گل #نرجس چقدر تماشايى است!
فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ
#ادامه_دارد...
@emamamm
👆👆👆
#آخرین_عروس
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت 2⃣8⃣
در زبان #عربى به آن كسى كه تازه با او آشنا شده ايم، مى گوييم: "اَهلاً و سَهلاً"; امّا به دوست عزيزى كه براى ديدارش اشك شوق مى ريزيم، مى گوييم: "مَرحَباً بِكَ".
جمله اوّل براى كسى است كه تازه با او آشنا شده اى. تو مى خواهى به او بگويى: " غريبى نكن! تو مهمان ما هستى".
امّا جمله دوّم فقط براى كسى است كه با تمام وجود به او #عشق می ورزيم و او را دوست داريم.
در واقع ما مى خواهيم به او بگوييم: "عزيزم! اين خانه، #خانه خودت است، همه زندگىِ من از آنِ توست. تو به خانه خودت آمده اى".
ميزبان وقتى به #مهمان خود اين كلمه را مى گويد، مى خواهد به او اعلام كند كه تو در خانه من راحت باش، گويى كه همه چيز از آن خودت است، اينجا خانه خودت است.
همسفرم!
خدا در صبح روز نيمه شعبان #مهدى(عج) را به عرش برده و به او گفته است: "مَرحَباً بكَ".
در واقع خدا با اين سخن مى خواسته چنين بگويد:
#مهدىِ من! تو به عرش من آمدى. تو مهمان من هستى.
بدان كه همه هستى، از آنِ توست!
و عرش من خانه توست.
آسمان ها و زمين، عرش و فرش، همه از براى توست.
#مهدى من! در اينجا غريبى نكنى!
قدم بگذار كه خانه، خانه توست.
ما بايد به اين نكته توجّه كنيم كه چرا خداوند به #مهدى(عج) نگفت: "اَهلاً و سَهلاً".
#ادامه_دارد...
@emamamm
👆👆👆
#آخرین_عروس
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت 3⃣8⃣
اين جمله را به غريبى مى گويند كه تازه با او آشنا شده اند، امّا #مهدى(عج) كه غريبه نيست!
خدا به #مهدى مى گويد: "مَرحَباً بِكَ"، تا فرشتگان خيال نكنند #مهدى(عج) غريبه است، نه، نور #مهدى(عج) هزاران سال پيش در عرش خدا بوده است.
هنوز هيچ فرشته اى خلق نشده بود كه اين نور اينجا بود.
خدا همه محبّتى را كه به #مهدى(عج) دارد با اين جمله نشان مى دهد، خدا مهدى را دوست دارد و چه بسيار هم او را دوست دارد!
اكنون همه #فرشتگان منتظرند تا ادامه سخن خدا را بشنوند. تا اين لحظه خدا فقط به #مهدى(عج) خوش آمد گفته است.
بِكَ اُعطى
اين دوّمين جمله اى است كه از #ملكوت اعلى به گوش مى رسد.
فرض كن يك نفر را خيلى دوست دارى، وقتى او را مى بينى به او مى گويى: "به خاطر تو زنده ام".
امّا يك وقت است كه تو #عاشق او شده اى، در اينجا يك واژه "فقط" را در اوّل جمله ات مى آورى و مى گويى: "فقط به #خاطر تو زنده ام".
اضافه كردن واژه "فقط"، معناى جمله را تغيير مى دهد.
آيا مى دانى براى مفهوم واژه "فقط" در زبان #عربى از چه واژه اى استفاده مى شود؟
عرب ها كار را خيلى راحت كرده اند، آنها به جاى اين كه واژه #مخصوصى براى مفهوم "فقط" درست كنند، با پيش انداختن قسمتى از جمله، اين كار را مى كنند.
اُعطى بِكَ : به واسطه تو عطا مى كنم.
بِكَ اُعطى : فقط به واسطه تو عطا مى كنم. در اين جمله، واژه "بِكَ" بر واژه "اعطى" مقدّم شده است.
* * *
خدا به #مهدى(عج) مى گويد:
بِكَ اُعطى
فقط تو محور عطا و بخشش من مى باشى!
همه هستى و جهان را به #طفيل وجود تو خلق كرده ام.
تويى گل سرسبد #عالم هستى!
من به هر كس، هر چه بدهم به خاطر تو مى دهم.
گوش كن! سخن #خدا ادامه دارد:
بِكَ اَغْفِرُ
به واسطه تو گناهان #بندگانم را مى بخشم. هر كس كه بخواهد توبه كند و به سوى من بازگردد به واسطه تو، #مهربانى خود را به او نازل مى كنم.
تو تنها راه ارتباطى #بندگانم با من مى باشى.
هر كس كه محتاج #رحمت من است بايد سراغ تو بيايد.
#همسفرم!
اين جمله هايى است كه خدا با #مهدى(عج) مى گويد.
خدا به #مهدى(عج) حكومت بر تمام جهان را مى دهد و تمامى رحمت هاى خود را به او عطا مى كند.
از اين لحظه به بعد هر خيرى و بركتى به كسى برسد از راه #مهدى(عج) مى رسد.
اگر #جبرئيل كه بزرگ ترين فرشته خداست حاجتى داشته باشد بايد بداند كه خدا حاجت او را به واسطه #مهدى(عج) مى دهد. روزى همه بندگان به واسطه #مهدى(عج)مى رسد.
يادم باشد كه اگر حاجت مهمّى دارم بايد دست توسّل به #مهدى(عج) بزنم، زيرا او بعد از خدا و به اذن خدا، همه كاره اين عالم است.
اگر يك وقت شيطان مرا فريب داد و گناهى كردم، بايد خدا را به حقّ #مهدى(عج)قسم بدهم كه گناهم را ببخشد، زيرا همه عفو و بخشش خدا به دست اوست.
#ادامه_دارد...
@emamamm
#آخرین_عروس
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت 4⃣8⃣
هنوز #خدا با مهمان عزيزش سخن مى گويد. لحظاتى مى گذرد...
اكنون وقت خداحافظى فرا رسيده است. مهمانى بزرگ #خدا تمام شده است.
گوش كن! خدا با #جبرئيل و روح القدس سخن مى گويد:
اى فرشتگان من!
#مهدى را به نزد پدرش بازگردانيد و به او بگوييد كه نگران فرزندش نباشد، من حافظ و نگهبان #مهدى هستم تا روزى كه قيام كند و حق را به پا دارد و باطل را نابود كند.
من با خود فكر مى كنم: چه رمز و رازى در اين سخن نهفته است؟ چرا خدا اين پيام را براى #امام_عسكرى(ع) مى فرستد؟
مگر خطرى جانِ #مهدى(عج) را تهديد مى كند؟ آيا دشمن نقشه اى دارد؟ نمى دانم. بايد صبر كنيم.
اين راز را به زودى كشف مى كنيم.
#امام_عسكرى(ع) در كنار سجاده خود نشسته است.
او نماز خود را تمام كرده و به آسمان نگاه مى كند.
نگاه كن!
او دست خود را بلند مى كند و #مهدى(عج) را از فرشتگان مى گيرد.
#مهدى(عج) در آغوش گرم پدر است.
پدر او را مى بوسد و مى بويد، #مهدى بوىِ آسمان ها را گرفته است.
اكنون #حكيمه وارد مى شود، لبخندى بر لب دارد، او خيلى خوشحال است. حال #نرجس خوب است و مى تواند به فرزندش شير بدهد.
#امام_عسكرى(ع)
#مهدى(عج) را به حكيمه مى دهد تا او را به نزد مادر ببرد.
حكيمه #مهدى(عج) را مى گيرد و به سوى #نرجس مى رود:
#نرجس تو ديگر #ملكه تمام هستى شده اى!
#ادامه_دارد...
@emamamm
#آخرین_عروس
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت 7⃣8⃣
نگاه #نرجس به امام خيره مى ماند. امام براى او آيه چهاردهم سوره قصص را مى خواند:
🌹فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ كَىْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَ لاَ تَحْزَنَ🌹
#موسى را به مادرِ او باز گردانديم تا قلب او آرام گيرد.
چرا #امام اين آيه را براى #نرجس خواند؟
اين #آيه چه حكايتى دارد؟ بايد به تاريخ نگاهى بياندازيم...
داستان يوكابد، مادرِ #موسى(ع) را كه يادت هست؟
روزى او در گوشه اتاق خود نشسته بود. او خيلى نگران جانِ #فرزندش بود.
#مأموران فرعون در جستجوى نوزادان پسر بودند.
آنها هزاران #نوزاد پسر را سر بريده بودند.
يوكابد به #موسى(ع) نگاه مى كرد و اشك مى ريخت.
او رو به #آسمان كرد و گفت: خدايا چه كنم؟
لحظه اى بعد، صدايى به گوش او رسيد: "اى مادر #موسى!
فرزند خود را در اين صندوق بگذار و آن را به آب بيانداز".
اين صدا از سوى #آسمان بود كه به گوش يوكابد رسيده بود.
او نگاهى به اطراف خود انداخت. صندوقى را ديد.
#فرشتگان اين صندوق را از آسمان آورده بودند.
#يوكابد فرزندش را در آن صندوق نهاد و به سوى رود #نيل حركت كرد و صندوق را در آب انداخت.
امواجِ سهمگينِ آب، صندوق را با خود بردند.
اين امواج به سوى #دريا مى رفتند.
#مادر با حسرت به صندوق نگاه كرد، او با خود فكر كرد كه سرانجام #موسى چه خواهد شد؟
نكند او در دريا غرق شود؟
مادر بى تاب شده بود و مهرِ مادرى در وجودش شعله مى كشيد
و اشكش جارى شد.
بار ديگر صدايى به گوشش رسيد: "ما #موسى را به تو باز مى گردانيم و دل تو را شاد مى كنيم".
#ادامه_دارد.....
@emamamm
👆👆👆
#آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت8⃣8⃣
#مادر با شنيدن اين سخن آرام شد و به خانه خود رفت.
امّا امواج دريا #موسى(ع) را به كجا برد؟
فصل بهار بود و ملكه #مصر، هوس دريا كرده بود. او همراه با فرعون به كنار ساحل آمده بود تا هوايى تازه كند.
سايبانى براى #ملكه در كنار ساحل درست كرده بودند.
كنيزان زيادى در صف ايستاده بودند.
ملكه در كنار #فرعون نشسته بود و به دريا خيره شده بود.
نسيم #بهارى میوزيد. صداىِ موسيقى آب به گوش مى رسيد.
#صندوقى در دريا شناور بود!
همه نگاه ها به آن سو رفت. امواج دريا آرام آرام، صندوق را به طرف #ساحل آورد.
كنيزان به سوى صندوق رفته و آن را باز كردند، #نوزاد زيبايى را در صندوق يافتند و او را براى ملكه آوردند.
سال ها از زندگى زناشويى ملكه با فرعون مى گذشت امّا آنها بچّه اى نداشتند.
وقتى ملكه نگاهش به #موسى افتاد، خداوند مهرِ #موسى(ع) را در دل او قرار داد.
#ملكه بى اختيار موسى(ع) را در بغل گرفت و او را بوسيد و گفت: چه بچّه نازى!
سپس #ملكه رو به فرعون كرد و گفت: اى فرعون! اين بچّه را به عنوان فرزند خود قبول كن! ببين چه #بچّه خوشگلى است!
فرعون مى ترسيد
اين همان كسى باشد كه قرار است تاج و تخت او را نابود كند، او مى خواست اين #بچّه را هم به قتل برساند
ملكه اصرار زيادى كرد و به او گفت: آخر تو بعد از #گذشت اين همه سال، نبايد فرزند پسرى داشته باشى كه بعد از تو اين تاج و تخت را به #ارث ببرد؟
#ادامه_دارد...
@emamamm
👆👆👆
#آخرین_عروس
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت 0⃣9⃣
به راستى چقدر كارهاى خدا عجيب ولى با حكمت و زيباست!
فرعون كه هفتاد هزار نوزاد را كشته است تا موسى(ع) به دنيا نيايد، براى گرسنگى موسى غصّه مى خورد و ناراحت است.
موسى(ع) خواهرى داشت كه از اين موضوع باخبر شد.
او به مادر خود خبر داد و از او خواست تا او هم براى شير دادنِ فرزند نزد فرعون برود.
وقتى موسى(ع) در آغوش مهربان مادر خود قرار گرفت، شروع به شير خوردن كرد.
ملكه وقتى اين صحنه را ديد به سوى فرعون رفت و با شوقى زياد فرياد زد: اى فرعون!
بچّه ما شير مى خورد!
شادى تمام وجود فرعون را فرا گرفت.
ملكه نگاه كرد ديد كه موسى(ع) با چه آرامشى در آغوش اين مادر خوابيده است. او رو به مادر موسى(ع) كرد و گفت: آيا حاضر هستى كه بچه ما را به خانه خود ببرى و او را براى ما بزرگ كنى؟
البته تو بايد هر روز او را اينجا بياورى تا ما بچّه خودمان را ببينيم؟
مادر موسى(ع) لبخندى زند و تقاضاى ملكه را پذيرفت.
ملكه دستور داد تا هديه هاى بسيار ارزشمند به او دادند و او را همراه با نوزادش با احترام روانه خانه خودش كردند.
هنوز ظر نشده بود كه مادر در خانه خودش نشسته بود و موسى(ع) را در آغوش گرفته بود.
او با خود فكر مى كرد كه چگونه #خدا به وعده خود وفا كرد.
و #قرآن چقدر زيبا در اين آيه از آرامش مادر #موسى(ع) سخن مى گويد:
🌹فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ كَىْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَ لاَ تَحْزَنَ🌹
#موسى را به #مادرِ او باز گردانديم تا قلب او آرام گيرد.
#نرجس وقتى اين آيه را مى شنود، اشك چشم خود را پاك مى كند و قلبش آرام مى شود.
#ادامه_دارد...
@emamamm
برای امام زمانم چه کنم ؟
برای امام زمانم چه کنم؟ #آخرین_عروس 7⃣9⃣ حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود ما دشت ها، كوه ها و صحر
برای امام زمانم چه کنم؟
👆👆👆
#آخرین_عروس 8⃣9⃣
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود?
از آشنايان سؤال مى كنيم كه شيخ را كجا مى توانيم پيدا كنيم، جواب مى دهند بايد به خارج از شهر برويم.
كنار رودخانه.
در آنجا مسجدى مى سازند. او در آنجاست.
تو از من مى پرسى: چرا مسجد را در خارج از شهر مى سازند؟
من نمى دانم چه جوابى به تو بدهم، صبر كن تا از يكى بپرسم.
به سمت خارج شهر حركت مى كنيم تا به كنار رودخانه برسيم.
نگاه كن، گويا همه مردم شهر در اينجا جمع شده اند.
همه مشغول كار هستند و در ساختن اين مسجد كمك مى كنند.
يكى از دوستانم را مى بينم.
صدايش مى زنم و از او توضيح مى خواهم. او مى گويد:
ــ مگر خبر ندارى كه اين مسجد به دستور امام ساخته مى شود؟
ــ نه، من مسافرت بودم و تازه از راه رسيده ام.
ــ چند ماه قبل نامه اى از سامرّا به شيخ احمد بن اسحاق رسيد.
در آن نامه امام_عسكرى(ع) از شيخ خواسته شده بود تا مسجد بزرگى در اين مكان ساخته شود.
ــ چرا اين مسجد در خارج از شهر ساخته مى شود؟
ــ اين دستور امام است. اين مسجد براى هميشه تاريخ شيعه است.
روزگارى خواهد آمد كه شهر قم بسيار بزرگ مى شود و اين مسجد در مركز شهر خواهد بود.
به زودى ساختمان مسجد تمام مى شود و تو مى توانى در آن نماز بخوانى.
شيعيان در طول تاريخ به اين مسجد خواهند آمد و #نماز خواهند خواند. شايسته است تو نيز وقتى به قم سفر مى كنى در اين مسجد نمازى بخوانى.
اينجا مسجد امام_عسكرى(ع) است.
به سوى شيخ احمد بن اسحاق مى رويم تا فرستاده امام_عسكرى(ع)، نامه را تحويل بدهد.
او همان پيرمردى است كه آنجا در كنار جوانان كار مى كند. نزد او مى رويم. سلام مى كنيم و جواب مى شنويم. نامه رسان به او خبر مى دهد كه نامه اى از سامرّا آورده است.
چهره شيخ مانند گل مى شكفد. او به سوى رودخانه مى رود تا دست گِل آلود را بشويد، فصل بهار است و در رودخانه آب زلالى جارى شده است.
اكنون شيخ نامه را تحويل مى گيرد و بر روى چشم مى گذارد.
همه مى خواهند بدانند در اين نامه چه نوشته شده است.
شيخ عادت داشت كه نامه هاى #امام_عسكرى(ع) را براى مردم قم مى خواند.
شيخ نامه را باز مى كند و آن را مى خواند، اشك شوق در چشمانش حلقه مى زند.
ادامه_دارد...
@emamamm
👆👆👆
#آخرين_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت5⃣4⃣
مدّتى مى گذرد، وقت آن است تا مراسم ازدواج برگزار شود;
#ازدواج_امام_حسن_عسكرى_ع_و_نرجس!
من با خود فكر مى كنم كه حتماً براى اين #ازدواج، جشن باشكوهى برگزار خواهد شد; امّا متوجّه مى شوم كه هيچ #جشنى در كار نيست.
اين #ازدواج به صورت مخفى صورت مى گيرد و فقط چهار نفر در اين مراسم شركت دارند:
#امام_هادى و
#امام_عسكرى(ع) و
#نرجس و #حكيمه.
شايد تعجّب كنى؟ تو تا به حال مراسم #عروسى اين طورى نديده اى؟
#عبّاسيان شنيده اند سرانجام كسى مى آيد كه همه حكومت هاى ظلم و ستم را نابود مى كند.
آنها به خيال خود مى خواهند كارى كنند كه آن #حضرت هيچ نسلى نداشته باشد0
امروز #امام_هادى(ع) مى خواهد #ازدواج پسرش مخفى باشد تا دشمنان حسّاس نشوند.
#همسفرم! ماندن ما در اين شهر ديگر به صلاح نيست.
بايد به #وطن خود برويم، مى ترسم #مأموران حكومتى به ما شك كنند. من به تو قول مى دهم كه باز هم به اينجا بياييم.
من در خانه خود مشغول #مطالعه هستم. به تو و خاطرات سفرمان فكر مى كنم. از #آخرين_ديدار ما يك سال گذشته است.
صداى درِ خانه به گوشم مى رسد. بلند مى شوم در را باز مى كنم.
از ديدنت خيلى #خوشحال مى شوم. باور نمى كردم كه اين قدر با #معرفت باشى كه باز هم به من سر بزنى.
#ادامه_دارد...
@emamamm