4_5994498473641119292.mp3
27.81M
📌 #بیست_و_هشت_صفر ۱٤٤٤
🎙 بـا مدّاحــی: #حاج_محمود_كريمى
.
#مناجات_با_امام_زمان
غزل مهدوی
---------------------
آرام جان اهل عالم بی تو قراری نیست ما را
تو که بهار مردمانی بی تو بهاری نیست ما را
هر کس برای خود گرفته دلداری و یار و انیسی
آقای من! عزیز زهرا! غیر از تو یاری نیست ما را
ما هر کجایی که نشستیم از حُسن رخسار تو گفتیم
آقا قسم بر حُسن رویت جز تو نگاری نیست ما را
ای داروی هر درد مبهم در یک نگاهت یابن زهرا
واللهِ جز گوشه نگاه تو انتظاری نیست ما را
در گیر و دار نفس و عشقت محتاج الطاف تو هستیم
گر لطف خاص تو نباشد که رستگاری نیست ما را
ما خاکبوس جمکرانیم دیوانگان کربلائیم
تا که به دور تو بگردیم دیگر مداری نیست ما را
مائیم در ذیل پناهت شاید سیاهی سپاهت
غیر از وجود مهربانت که غمگساری نیست ما را
ای مهربان مانند زهرا ای آرزوی آل طاها
جز سایه مهر تو آقا دیگر قراری نیست ما را
هجر تو کرده پیر ما را هم پیر و هم درگیر ما را
جز ذکر تعجیل ظهورت بر لب شعاری نیست ما را
#نصیر_حسنی ✍
#غزل_مهدوی
#امام_زمان
.
.
#شهادت_امام_حسن
قربان آن جگر که چهلسال پاره بود
.....................
هرکس که بر کریم پناهنده میشود
دلمرده هم اگر برسد زنده میشود
آنقدر میدهند که شرمنده میشود
آیا به روز حشر سرافکنده میشود؟
واللهِ اعتقاد من این است تا ابد
زینخانه نا امید گدایی نمیرود
وقتی به گریه طینت من رنگ و بو گرفت
این چهرهی سیاه کمی شستشو گرفت
کمکم تمام زندگیام بوی او گرفت
اینگونه بود بی سر و پا آبرو گرفت
از آن به بعد خانهی دلدار شد دلم
تا آمدم به خویش گرفتار شد دلم
امشب حسنحسن نکنم شب نمیشود
بی یا حسن تجلی یارب نمیشود
زلفی که باد خورده مرتب نمیشود
هر کس به هم نریخت مقرب نمیشود
آتش زده هوای وصالت به جان من
یا ایها الکریم و یا ایها الحسن
ما را خدا کنارِ کریمان بزرگ کرد
ریزهخورِ دیارِ کریمان بزرگ کرد
آنقدر در جوارِ کریمان بزرگ کرد
انگار از تبارِ کریمان بزرگ کرد
عمری به دستگیریات اقرار کردهایم
ما اعتماد بر کرم یار کردهایم
عمری سبو ز جام کرم میزنم حسن
نقش تو را به چشم ترم میزنم حسن
سربند سبز رویِ سرم میزنم حسن
با نام تو به سینه حرم میزنم حسن
باید مدینه محشر کبری به پا کنیم
بالای قبر تو حرمی را بنا کنیم
از راه دور دست تمنا گرفتهایم
عمریست در حریم تو مأوا گرفتهایم
دستان خویش سوی تو بالا گرفتهایم
هرچه گرفتهایم ز زهرا گرفتهایم
بیهوده نیست آبروی رفته میخَرَند
فرزندها ز مادرشان ارث میبرند
زلفت رها کنی همه بیخانه میشویم
ابرو نشان دهی همه دیوانه میشویم
ما خاکبوس گوشهی میخانه میشویم
گِرد تو پر کشیده و پروانه میشویم
در آسمان چشم سیاهت هواییام
شکر خدا ز روز ازل مجتباییام
چشمان من به سوی درِ بستهی بقیع
بُغضیست در گلویِ درِ بستهی بقیع
سر مینَهیم رویِ درِ بستهی بقیع
گریه شده وضویِ درِ بستهی بقیع
ای کاش پرچمی سرِ این قبر میزدیم
با گریه پرچمی سرِ این قبر میزدیم
👇
قربان آن جگر که چهلسال پاره بود
زخمی از آن شکستگی گوشواره بود
در کوچهها فقط پیِ یک راهِ چاره بود
با ماه رفته بود و عصایِ ستاره بود
چون کوچه تنگ بود کسی در برابرش
بگذاشت پا به چادر و رد شد ز مادرش
در کوچه مادرت به عصا احتیاج داشت
چشمش ندید، راهنما احتیاج داشت
پهلو شکسته ضربه کجا احتیاج داشت
سیلی که خورد، ضربهی پا احتیاج داشت؟؟؟
لعنت بر آنکه با لگدش بارِ او شکست
بادستِ بسته شخصیت یار او شکست
از آن به بعد خنده به لبها حرام شد
تو هفتساله بودی و عمرت تمام شد
در شهر، آلِ فاطمه بیاحترام شد
توهینِ بر علی همهجا لفظِ عام شد
دیدی کسی که حرمت صدیقه را شکست
بر منبر پیمبر و جایِ علی نشست
آهستهتر قدم بزن ای مردِ کوچهها
بشکن سکوتِ بیکسی و سردِ کوچهها
مویت سپید کرده دگر دردِ کوچهها
یادت نرفته خندهی نامردِ کوچهها
دیدی ز مالیات مغیره معاف شد
اینها سپاسِ شدت ضربِ قلاف شد
لعنت به هر کسی که تو را بد صدا زده
زخمِ زبان به سینهی درد آشنا زده
صبر تو طعنه بر همهی انبیا زده
صلحِ تو ریشهی همهی فتنه را زده
آری چکیدهی علی و مصطفی توئی
بنیانگذار نهضتِ کرببلا توئی
با زهرِ همسرت جگرت ریخته به هم
زهرا کجاست؟ مویِ سرت ریخته به هم
تصویرهایِ چشم ترت ریخته به هم
خانه دوباره در نظرت ریخته به هم
بیرون بریز خون جگرهای خود حسن
کمتر به پیش خواهرِ خود دست و پا بزن
خونیندهن ز کرببلا حرف میزنی
از ماجرایِ راس جدا حرف میزنی
از نیزههایِ بیسر و پا حرف میزنی
از لشگری بدون حیا حرف میزنی
گرچه بناتِ فاطمه در تاب و در تباند
شکر خدا محارمِ تو دورِ زینباند
دستِ حرامزاده به معجر نمیخورد
ضربِ لگد به پهلویِ دختر نمیخورد
آتش زبانهاش به مویِ سر نمیخورد
با ناسزا به زینب تو ، بر نمیخورد
خون جگر اگر چه به لبهایِ تو نشست
آهسته جان بده که ابالفضل زنده است
در کربلا سپاهِ حرامی چه میکنند
با چشمِ خیره خواهرِ تو دوره میکنند
پوشیهی زنان حرم پاره میکنند
زنها و دختران همه آواره میکنند
زینب پس از حسین گرفتار میشود
آواره بین کوچه و بازار میشود
#قاسم_نعمتی ✍
#امام_حسن_مدح_و_مرثیه
#بیست_و_هشتم_صفر
.👇
4_5994498473641119293.mp3
40.75M
📌 شهادت #امام_حسن (ع) ۱٤٤٤
🎙 قربان آن جگر که چهلسال پاره بود
#حاج_محمود_كريمى
زمینه؛ تو میری دلنگرون.mp3
1.67M
#حضرت_سکینه علیهاالسلام
#زمینه
🔹تو میری دلنگرون🔹
چشمام که پره غمه
حرفام حرف دلمه
بیتو بارونی میشه
بابا چشمای همه
تو میری دلنگرون
اشک من میشه روون
آب ریختم پشت سرت
شد چشمام کاسۀ خون
ما رو به کی میسپاری؟
حالا که میری میدون
این دم آخر دارم
یه خواهشی باباجون
تا حرم پیغمبر
بیا ما رو برگردون
از زمونه دلگیرم، بابا بابا بابا
بدون تو میمیرم، بابا بابا بابا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دنیا خیلی بیوفاست
رحم کوفیا کجاست؟
بابا بیتو میدونم
دشمن خیلی بیحیاست
آتیش پشت دره
اینجا هم شعلهوره
میترسم چادرمو
دشمن بیتو ببره
این چادری که دارم
یادگاری زهراست
مادری که با یادش
همیشه چشمام دریاست
مادری که از غصهش
میون قلبم غوغاست
فدای احساس تو، بابا بابا بابا
کبود میشه یاس تو، بابا بابا بابا
شاعر و نغمهپرداز: #یوسف_رحیمی
.
نوحه؛ مولا حسین جانم.mp3
1M
#حضرت_سکینه علیهاالسلام
#نوحه
🔹آیات غربت🔹
شد شعلهور از داغت این دل
آیات غربت گشته نازل
بردیم همراه اسیران
پیغام خونت را، منزل به منزل
شد، از خون مظلومان
کاخ ستم ویران
نام تو جاویدان
«بابا حسین جانم»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای سایۀ تو بر سر ما
از روی نیزه یاور ما
خون گریه کردی تا که دیدی
رخت اسارت را بر پیکر ما
آه، ما و غم و محنت
ما و تب حسرت
ما و شب غربت
«ای وای از این غربت»
شاعر: #سیدعلیرضا_شفیعی
نغمهپرداز: #سیدعلیاکبر_حسینپور
.
.
#حضرت_سکینه_زمینه
#زمینه
من زینت دوش غریب کربلایم
من راوی داغ حسین سرجدایم
من نور چشم زهرا ؛ من جان زینبینم
ریحانه رباب و ؛ سکینه حسینم
یا حضرت سکینه
.......
من پیکر بابای خود صد پاره دیدم
با عمه نیزه از تنش بیرون کشیدم
من دیده ام که عمه ؛ گشته غریب و تنها
می خورد تازیانه ؛ میگفت واحسینا
یا حضرت سکینه
.......
شش ماهه پاره گلو یادم نرفته
قنداقه خونین او یادم نرفته
دیدم به شام و کوفه ؛ خون بر دلِ رباب است
راس علی اصغر ؛ مقابل رباب است
یا حضرت سکینه
.......
ویرانه را من غرقِ اشک و ناله دیدم
آن شب که داغِ خواهرِ سه ساله دیدم
دیدم سرِ بریده ؛ بر دستِ خواهرم بود
از بسکه خورده سیلی ؛ شبیه مادرم بود
یا حضرت سکینه
#عبدالحسین ✍
#وفات_حضرت_سکینه
.👇
.
#زمینه #زمزمه
#حضرت_سکینه
#حضرت_سکینه_زمزمه
روضه خونه کربلام
از گریه زخمه چشام
لطمه می زنم برا غم بابام
خیلی سخت بوده برام
دیدم که کوفه و شام
ما رو با سنگ می زدن از روی بام
من رو هر دم می زدن
سیلی محکم می زدن
منو عمه هامو با هم می زدن
ریختن بر روی سرم
غارت گشته معجرم
سر بابام روی نی برابرم
بین جمع آوردنم
ریسمان به گردنم
کاش میشد اونجا زمان مردنم
خیلی دادنم عذاب
توی اون بزم شراب
آستین پاره ی من بوده حجاب
نیمه شب از خیمه گاه
رفتم سوی قتلگاه
جسم بابامو دیدم کشیدم آه
سر رو پیکرش نبود
پیرهن در برش نبود
انگشتش نبود انگشترش نبود
#مرتضی_کربلایی ✍
#وفات_حضرت_سکینه
👇
.
#امام_عسکری_زمینه
#زمینه
شب غربت آقامه، شب بارون چشامه
برای همین هنوزم، روضهها داره ادامه
گریونصاحبزمونم،اشکغممیادروگونهم
براتسلیتبهآقام، دوباره روضه میخونم
فدای پیرهن سیاه تو
سرت سلامت ای آقاجونم
فدای اون چشای گریونت
برا یتیمی تو گریونم
آجرکالله یابقیهالله
......
سامرا رو غم گرفته، از غمش دلم گرفته
رو زمین آقام غریبه، آسمونا دم گرفته
علم عزا رو دوشه، آقامون سیاه میپوشه
با لبای تشنه از زهر، تن بابا روبروشه
چی میکِشه وقتی که میبینه
نفسنفسهای دم آخر
امام عسکری توی بستر
لحظهی آخر میگه وای مادر
آجرکالله یابقیهالله
......
امشب آقا سامرایی، پیش بستر بابایی
وقتی داغ بابا دیدی، شد دل تو کربلایی
باخودتمیگیبمیرم،زینالعابدینچیدیده
بمیرم چجوری بوسه، زد به رگهای بریده
حسین غریب و تشنه و زخمی
دست و پا میزد به زیر خنجر
از اینطرف ضربههای قاتل
از اونطرف نالههای خواهر
آجرکالله یابقیهالله
#حمید_رمی ✍
#شهادت_امام_عسکری
👇
.
#امام_عسکری_نوحه
#نوحه
یا سید اهل بیتی یابن طاها
آبی رسان بر کام عطشان بابا
با دیده ی تر آبی بیاور
که شد دل بابایت چون لاله پرپر
آه و واویلا آه و واویلا
واویلتا واویلا آه و واویلا
......
یا طَّلْعَةَ الرَّشيدَه قربان رویت
فدای اشک چشم و بغض گلویت
شد وقت هجران بخوان تو قرآن
که درجوانی عمرم آمد به پایان
آه و واویلا....
......
ای سامرا تو دیدی چها کشیدم
چون مادرم از دنیا راحت ندیدم
با قلب مغموم با حال مسموم
مظلوم سامرایم ابن المظلوم
آه و واویلا...
.....
ای مونس اشکم ای پروردگارم
طفل یتیمم را به تو میسپارم
این ماه تابان با چشم گریان
آواره میگردد در کوه و بیابان
آه و واویلا...
#میثم_مومنی_نژاد ✍
#شهادت_امام_عسکری
.👇
.
#شهادت_امام_عسکری
#سبک_سلام_آقا
#امام_عسکری_زمزمه
#امام_زمان_زمزمه
#زمزمه
سلام آقا. تو هستی یوسف زهرا
سلام آقا. شدی آوارهٔ صحرا
غریب آقا
سلام آقا . میدونم که عزاداری
در این شبها.به درد و غم گرفتاری
غریب آقا
میاد امشب . صدای گریه های تو
غمِ بابا. شده امشب عزای تو
غریب آقا
زبان حال امام عسکری علیه السلام
بیا بابا . کنارم با دوچشم تر
ببوسم من . لب تو لحظهٔ آخر
عزیز من
همین روزا. به زخم ما نمک خورده
همین روزا. بدون مادر؛ کتک خورده
عزیز من
همین روزا . عمومون محسن و کشتن
همین روزا. یه کوهه هیزم آوردن
عزیز من
همین روزا. میون یک در و دیوار
شده زخمی . یه سینه با نوک مسمار
عزیز من
لب ِتشته؛غریب عالمینم من
دم آخر فقط یاد حسینم من
حسین جانم
به هرسختی . مرا آخر کفن کردی
توهم گریه . برای پیرهن کردی
حسین جانم
دم مغرب . سرش بر نیزه ها بردند
همه زن ها. به هر کوچه کتک خوردند
حسین جانم
#قاسم_نعمتی ✍
.👇
.
#امام_عسکری_واحد
#واحد
زمین گریه کرد و سما گریه کرد
عزا گریه کرد ، سامرا گریه کرد
بر آن دل که آتش گرفته چو شمع
غریبانه زهر جفا گریه کرد
امان ای امان یا امام زمان
.......
عزادار او حجه بن الحسن
شده نوحه خوان و شده سینه زن
بشوید گلی با گلاب دو عین
به خورشید عالم بپوشد کفن
امان ای امان یا امام زمان
.......
مه آسمان ، کنج زندان کجا
حصار ستم ، نور قرآن کجا
کسی که جهانی به فرمان اوست
به بستر کجا ، دست لرزان کجا
امان ای امان یا امام زمان
.......
چو شمعی که در نیمه شب گریه کرد
ز سوز غمش تاب و تب گریه کرد
لب تشنه اش آب خورده ولی
به یاد شه تشنه لب گریه کرد
امان ای امان یا امام زمان
#میثم_مومنی_نژاد
#شهادت_امام_عسکری
.👇
.
#شهادت_امام_عسکری
#امام_عسکری_زمینه
#زمینه
نه که روضه هات،خود سامرات، گریه داره
غم تو نگات ، بارون چشات، گریه داره
خشکی لبات ، لرزش صدات، گریه داره
کاری کرده بابدنت زهر آقا که داره می لرزه دست و پات
داره دونه دونه می ریزه بروی گونه بارون این اشکات
بمیرم که کنار مهدی سینه خسته ت به خس خس افتاده
داره می بینه پسرت که می لرزه ظرف آب بروی دستات
توی غم و بی قراری
خوبه یه پسر که داری
دم آخری روی پاش
داری سرتو می زاری
مظلوم امام عسگری
مسموم امام عسگری
......
نه که نوکرت،دل مادرت، روضه خونه
بالای سرت،گل مضطرت، روضه خونه
دم آخرت،چشای ترت، روضه خونه
درگلستان سامرا یاد غنچه های خرابه می افتاد
طعم زندان دلیل این شد که یاد زندان کوفه می افتاد
بالب خشک و داغ عطشانش یادسو سوی اختران می کرد
ظرف آب و صدای دندانش یاد اون چوب خیزران می کرد
چشای ترش می سوزه
داره جیگرش می سوزه
تاکه نفسش می گیره
دل پسرش می سوزه
مظلوم امام عسگری
مسموم امام عسگری
......
دم آخره که می خواد بره غم نداره
نه تو فکر خلخال دختره غم نداره
نه توفکر معجر خواهره غم نداره
بمیرم واسه اون امامی که نیزه ای روی حنجرش می خورد
دست سنگین زجرو خولی به صورت ناز دخترش می خورد
توی اون مجلسی که باچوب خیزران می زدن رو دندونش
ظاهرا چوب رولبش اما به قلب مجروح خواهرش می خورد
الهی که خواهر اینجور
برادرش و نبینه
نبینه یکی باچکمه
روی سینه می شینه
#مهدی_نظری ✍
.👇
.
#امام_عسکری_نوحه
#نوحه
گریه ها میکند کودکی با قلب مغموم
در کنار تن اطهر بابای مسموم
سامرا گریه کن با چشم خونبار
حجه بن الحسن گشته عزادار
یا امام زمان آجرک الله
........
لب عطشان بود شاهد آن قلب صد چاک
دست لرزان او ، لرزه افکنده در افلاک
سر روی خاک حجره می گذارد
پیش چشم پسر جان می سپارد
یا امام زمان آجرک الله
........
سامرا نوحه خوانی کند در ماتم او
گل کند گریه بر غربت و عمر کم او
حسن دوم آل پیمبر
خانه شد قتلگاهش همچو مادر
یا امام زمان آجرک الله
#میثم_مومنی_نژاد ✍
#شهادت_امام_عسکری
.👇
.
#امام_عسکری_زمینه
#زمینه
قربون اون صحن و ، سرات بشم آقا
چقدر مظلومی ، فدات بشم آقا
قبول کن تا که ، گدات بشم آقا
چقدر مظلومی ، فدات بشم آقا
آخر ازت حاجتمو میگیرم
یه روز برای پسرت میمیرم
یا مظلوم یا مظلوم حسن جان
.......
همیشه از غصه ، دلت پریشون بود
خونه تو واست ، شبیه زندون بود
اهل و عیال تو ، بی سر و سامون بود
خونه تو واست ، شبیه زندون بود
غریبی اما هیچ کسی نگفته
همسرت از ضرب لگد بیفته
یا مظلوم یا مظلوم حسن جان
.......
اگر که زهر کین ، تاب ز جسمت برد
خدا رو شکر مهدی ، آب برات آورد
اگر چه ظرف آب ، روی لبت میخورد
خدا رو شکر مهدی ، آب برات آورد
به آه جد تو جواب ندادن
هر چی میگفت تشنمه آب ندادن
یا مظلوم یا مظلوم حسین جان
#علی_سلطانی ✍
#شهادت_امام_عسکری
.👇
.
#امام_عسکری_زمینه
#زمینه
به سامرا امشب ، فاطمه گریونه
برای فرزندش ، روضه میخونه
زهر جفا زد شررت حسن جان
فدای زخم جگرت حسن جان
توأم مثه عموت حسن غریبی
برات بمیره مادرت حسن جان
واویلا واویلا واویلا
......
تو رو توی غربت ، با دل خون کشتن
شبیه من مادر ، تو رو جوون کشتن
شهید اگر شدی توی جوونی
بهار عمر تو شده خزونی
از تازیانه و غلاف شمشیر
نداری رو پیکرت نشونی
واویلا واویلا واویلا
......
چجور بگم مادر ، چی به سرم اومد
جلو چش بابات ، ثانی منو میزد
افتاده بود تو خونمون شراره
از چشم بچه ها میریخت ستاره
یکی نگفت به دومی نامرد
ای بی حیا زن که زدن نداره
واویلا واویلا واویلا
.....
بیا با هم امشب ، شهید مسمومم
گریه کنیم واسه ، حسین مظلومم
حسینم و غریب گیر آوردن
با سم مرکب تنش و آزردن
تا بسوزونن دل زینبم رو
نانجیبا پیروهنش رو بردن
واویلا واویلا واویلا
#علی_سلطانی
#شهادت_امام_عسکری
.👇