.
|⇦•فاطمیه شده و.....
#قسمت_اول #روضه #حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج #مهدی_رسولی
●━━━━━━───────
یک جهان روضه و یک چشم پر از نم داری
آه آقای غریبم چقدَر غم داری
صاحب مجلس روضه، غم مادر دیدی
فاطمیه شده و اشک دمادم داری
درد بی مادری ای کاش مداوا میشد
بر درِ خانه ی خود بیرق ماتم داری
درد دل کن که نگویند غریبی آقا
بین این سینه زنان مونس و مَحرم داری؟
دل یعقوبیِ مادر ز فراقت خون است
یوسف مصر بقا، قصد سفر هم داری؟
گاه در کوچه و گه کرب و بلا میگویی
داغ یک پهلو و انگشتر خاتم داری
*منم بی مقدمه روضه بخونم..*
به قول حضرت آقا یکجا در قرآن کریم میفرماید که: اونم اگه حضرت جبرائیل باشه بازم محل اختلافه، اگر وجود حضرت جبرائیل باشه یکبار فقط بر غیر انبیا نازل شده، اونم وجود حضرت مریمه سلام الله علیها.یکبار فقط، اما درمورد صدیقه ی طاهره میفرمایند: مکرراً جبرائیل مخصوصا این چند روزه شرفیاب میشد محضر زهرای مرضیه، مکرراً.. اومد محضر امام صادق، گفت: آقاجان اعلی علمی که پیش شما هست اون علمی ست که لحظه ی آخر وجود نازنین پیغمبر اکرم به امیرالمؤمنین انشاء فرمودن دیگه درسته؟ علی الظاهر حرفش هم بیراه نیست، اولاً آخرین علمیه که پیغمبر به امیرالمؤمنین داده، یعنی دونِ علوم قبلی نمیتونه باشه، بالاتر از اونهاست، دوماً علمی که فرمود: از هر بابش هزار باب علم باز میشه، امام صادق یه نگاهی کردن بعد فرمودن: بله اون علم در نزد ما هست اما اون علم اعلی علم ما نیست. بعد گفت: آقا پس کدوم علم پیش شماست؟ آقا فرمودن: "عِندَنا مُصحَفُ فاطِمَه" صحیفه ی مادر ما پیش ماست، الهی قربونش بشم، روایت میفرماید: فاطمه ی زهرا میگفت و امیرالمؤمنین مینوشت. گاهی میومد خونه میگفت: فاطمه! امروز هم جبرائیل آمده بود؟ گفت: بله پسرعمو، چی میگفت؟ تا وقایع آخرالزمان رو به بی بی فرموده بود، بعد یه روزی امیرالمؤمنین آمد دید فاطمه داره گریه میکنه. فاطمه جان! چرا گریه میکنی خانم؟ گفت: آقا جبرئیل اینجا بود، خوب چی گفته مگه شما اینجوری گریه میکنی؟ فاطمه گریه ات یجوریه؟ یاد اون گریه های روزای اول مون افتادم، با بابات میومدیم خونه میگفتی این بچه در بطن من با من حرف میزنه.. گفت: اتفاقاً پسرعمو امروز ماجرا به کربلا رسیده...جبرائیل به من گفت با حسینم چه میکنن. حالا که حرف پشت در و دیوار شد من یه چند جمله ای بگم بعد بریم کربلا.. مادر ما، مادر ضعیفه ای نبود، آره والله، فرمود: پیغمبر ما قدرت چهل مرد جنگی رو داشت، فاطمه ی زهرا جزو شبیه ترین ها بود خَلقاً و خُلقاً به پیغمبر، وقتی هم مادر ما پشت در آمد، مادر ما ضعیفه نبود..*
مادر زنی نبود که بیخود فغان کند
پرسش ز در نما، ز چه این سان نوا کند؟
*میخوام بگم نانجیبا چجوری زدین این خانم زمینگیر شد؟ من میگم اگه مادر همون پشت در شهید میشد این همه اذیت نمیشد، یجوری زدنش، جلو چشای علی آب شد..*
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
*برا مادر بلند داد بزنید، شاید اون نانجیبا یجوری زدن پشت در تموم بشه، یه نگاه به غربت علی کرد، گفت: خدایا یه چند روز منو نگهدار..*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_مهدی_رسولی
#فاطمیه
#روضه_حضرت_زهرا
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#قسمت_پایانی #روضه #حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج مهدی رسولی
●━━━━━━───────
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدِّ خم مهتاب شد
گریه ها میکرد امت شود بیدار حیف
از صدای گریه اش امت فقط بیخواب شد
پشت در آمد بگوید گوش عالم بشنود
ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد
بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشید
باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد
ما نمیدانیم، نعلُ السِّیف میداند چرا
مرتضایم را نبر، فضه مرا دریاب شد
نعل السیف چیه؟ بعضیا میگن نانجیب وقتی خواست بزنه شمشیر تو غلاف بود.. یعنی ضربه ها سنگین بود، بعضیا میگن نه، عبارت نعل السیف، رو خودِ غلاف شمشیر یه براده هایی از آهن کار میکردن، میگه هر کاری کردن دیدن دست از علی نمیکشه،.. صدا زد قنفذ برا چی وایستادی؟ یه نگاه کرد صدا زد..مغیره تو برای چی وایستادی؟ به آقای میانجی گفتن آقا بالاخره کی زد؟ اینا نوشتن مغیره بود، اونا نوشتن قنفذ، اونا نوشتن اون یکی ملعون، کی زد بالاخره مادر ما رو؟ میگه دیدن آقای احمدیِ میانَجی بلند بلند گریه میکنه، گفت همینقدر بهت بگم همه با هم زدنش...*
ما نمیدانیم، نعلُ السِّیف میداند چرا
مرتضایم را نبر، فضه مرا دریاب شد
*اگه کربلا نریم مادر گله میکنه، اگه کربلا نریم نمیشه، کربلا خیلی خبراست، وقتی پشت در اومد..*
دود بود و دود بود و دود بود
مادری در آتش نمرود بود
*برا مادر آروم گریه نکن، اگه گریه ات هم نمیاد آه بکش، بگو آه مادر، "نفَسُ المهمومِ فی ظُلمِنا تسبیح و هَمُّهُ لَنا عِبادَه"، وقتی پشت در آمد، امام مجتبی یه نگاه کرد، دید زینب یجوری داره مادرو نگاه میکنه، امیرالمؤمنین صدا بزنه حسنم زینب، زینبو بغل گرفت برگردوند، حالا بگم؟...*
یک نفر در میان گودال و
صد نفر میزدند زینب را
هر چه او بیشتر نفس میزد
بیشتر میزدند زینب را
قربون صدا زدنت
خیلی بی هوا زدنت
حالا روی چادرمه
خاک دست و پا زدنت
«حسیـــــن..»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_مهدی_رسولی
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
1_8327126041.mp3
32.34M
|⇦فاطمیه شده و......
#روضه وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه۱۴۰۲ به نفس حاج مهدی رسولی
912.3K
.
#زمینه
#شور
#زمزمه
#حضرت_زهرا
چادرت را بتکان روزی ما را بفرست
ای که روزی دو عالم همه از چادرت تو
یکی بیاد تو این کوچه به مادرم کمک کنه
حسین زیر دست و پاست به خواهرم کمک کنه
فضه داره با ناله هاش قلبمو از جا میکنه
هرکی با هرچی دستشه مادر مارو میزنه
.
.
#فاطمیه
من شنیدم تو مدینه به زخم دل نمک زدن
دست علی که بسته بود فاطمشو کتک زدن
من نمیگم یکی بیاد دست علی رو وا کنه
یکی بیاد مغیره رو از مادرم جدا کنه
یکی بیاد تو این کوچه به مادرم کمک کنه
اشک حسین و پاک کنه به خواهرم کمک کنه
چشم فلک تا به حالا غریبی اینطور ندیده
چهل تا مرد جنگی و یه مادر قد خمیده
فضه داره با ناله هاش قلبمو از جا میکنه
هرکی با هرچی دستشه مادر مارو میزنه
---
دنبال حیدر می دوید
از سینه اش خون می چکید
شکر خدا زینب ندید
زینب نگاهش بر در است
در ذکر مادر مادراست
بگرفته او دامان من
زهرای من زهرای من
بودی چراغ خانه ام
تاریک شد کاشانه ام
در بین آن دیوار و در
دادی تو شش ماهه پسر
.
امشب پرستوی علی از آشیان پر می کشد
داغ فراق فاطمه آخر علی را می کشد
—
اسما بریز آب روان بر روی گلبرگ گلم
یاسم شده چون ارغوان وای از دلم وای از دلم
—
مادر خوب و مهربون حرفهام و از نگام بخون
من التماست می کنم یک شب دیگه پیشم بمون
—
دختر قهرمان من قدر داداشتو بدون
جون تو و جون حسین تا کربلا پیشش بمون
...
کسی نبود تو اون کوچه ، خودم آوردمش خونه
بمن میون راه میگفت، میادا بابات بدونه
کسی نبود تو اون کوچه به مادرم کمک کنه
لبی نبود که اعتراض به غاصب فدک کنه
دل بی شکیبه بابا غریبه (یافاطمه)۲
آقابجان مادرت آن مادرغم پر
969.8K
در وسط کوچه تو را می زدند
کاش بجای تو مرا می زدند
وای منو وای منو وای من
میخ در و سینه ی زهرای من
.
#شور_حضرت_زهرا
#حضرت_زهرا_شور
واویلا مادرم
واویلا واویلا مادرم
داره میسوزه در
نانجیبا شدن حمله ور
حتی مسمارم شد شعله ور
پشت در شد مادر بی پسر
واویلا مادرم
واویلا واویلا مادرم
پیش چشم ترم
شکسته پهلوی مادرم
سوخته سر و روی مادرم
زخمیه بازوی مادرم
واویلا مادرم
واویلا واویلا مادرم
ناله میزد حسن
پیش چشمای گریون من
بی حیا مادرم رو نزن
آخه زدن نداره یه زن
واویلا مادرم
واویلا واویلا مادرم
خاکی شد چادرش
چی آوردن توو کوچه سرش
غرقه خونابه شد پیکرش
خندیدن به حاله مضطرش
واویلا مادرم
واویلا واویلا مادرم
#عباس_قلعه ✍
#فاطمیه
#سبک_واویلا_مادرم
👇
امام حسین ع
. #شور_حضرت_زهرا #حضرت_زهرا_شور واویلا مادرم واویلا واویلا مادرم داره میسوزه در نانجیبا شدن حمله
.
#شور
#شور_امام_حسین
#شور_مقتل
#قتلگاه #گودال
السلام و علی
من دفنه و اهل القری
نیزه نشین کرب و بلا
آقای مظلوم سرجدا
کربلا کربلا
کربلا کربلا کربلا
لب تشنه کشتنت
پامال مرکب ها شد تنت
با شمشیرا درهم کردنت
غارت شد کهنه پیراهنت
کربلا کربلا
کربلا کربلا کربلا
زینب با سر دوید
با حالی محزون پیشت رسید
جای سالم رو جسمت ندید
زجه میزد ناله می کشید
کربلا کربلا
کربلا کربلا کربلا
غوغا شد خیمه ها
تازیوونه خوردن بچه ها
هتک حرمت شد به عمه ها
غارت شد خلخال و معجرا
کربلا
کربلا کربلا کربلا
ای وای از کربلا
موندی تنها بین قتلگاه
روزگار زینب شد سیاه
بعد از تو کارم شد اشک و آه
کربلا کربلا
کربلا کربلا کربلا
ای وای طعنه ها
خندیدن به اشک دخترا
غارت شد خلخال و معجرا
دیدم اشکاتو روو نیزه ها
کربلا کربلا
کربلا کربلا کربلا
ای وای از ازدحام
مجروح و زخمیه دستوپام
واسه ی این داغه گریه هام
بردن مارو توو بزم حرام
ای وای از خیزرون
شد اشک چشمای من روون
شد لب و دهنت غرقه خون
میزد تورو نامرد بی امون
کربلا کربلا
کربلا کربلا کربلا
#عباس_قلعه ✍
#فاطمیه
.👇
.
#زمینه
#فاطمیه
#زمینه_حضرت_زهرا
[بند اول]
به تو فکر میکنم،به کبودی تنت
وسط کوچه بود بی هوا زدنت
با سیلی و غلاف،به تن تو زدن
یه جای سالمی، دیگه نیس رو بدن
تو ناشناس بودی نقاب داشتی
تو کوچه رو صورت
بی حرمتی کردن و راه بستن
یه عده بی علت
با دیدنم تورو شناخت و زد
یه مرد بی غیرت
گوشواره گم کردی و می گشتی
رو خاکا به زحمت
اون دمی که سیلی خوردی توی کوچه مادر من
کاری واسه تو نکردم این نمیشه باور من
کاش بزرگتر بودم از روی سرم دست رد نمیشد
تو نمیخوردی سیلی و حالت اینقد بد نمیشد
(یا زهرا...)
[بند دوم]
با ضرب لگد بود،در سوخته افتاد
تو افتادی اما حسن بود که جون داد
سه ماه توی بستر، روز خوش ندیدی
تو با هر نفست خیلی درد کشیدی
دعای رفتن و که میخونی
وجودم آتیشه
قول و قرارمون بیادم هست
تا آخر همیشه
خیلی جوونی تو کجا میری
بمونی چی میشه
شبایی که برام نمیخندی
شبم صبح نمیشه
از شبی که میخ نشسته توی سینت ای عزیزم
پاب پای زخم سینت خون میریزه اشک میریزم
اون روزی که توی کوچه بودیم و یادم نمیره
خاطراته پیش چشمام باز داره گریم میگیره
(یا زهرا...)
به قلم: #وحید_ابویی ✍
.👇