.
#امام_زمان
#شهادت_امام_سجاد
#امام_زمان_عج_مناجات_شهادت_امام_سجاد_ع
#محمدعلی_بیابانی
▶️
هر لحظه در سکوت غمت داد می زند
بغضی که از فراق تو فریاد می زند
اینکه تو نیستی و به ما طعنه می زنند
بر آتش نبودن تو باد می زند
وقتی که صید دائمی چشم توست، دل
کی دست رد به سینه صیاد می زند
قلبم اگر که با تو نباشد نمی تپد
نبضم دمی که از تو کنم یاد می زند
دیریست خنده نیست به رخسار پر غمت
چشم تو حرف از دل ناشاد می زند
امشب نگاه ابری تو با زبان اشک
دم از عزای حضرت سجاد می زند
سی سال آزگار به هر جا نشسته است
حرف از غمی که بر دلش افتاد می زند
با یاد شام و بزم شراب اشک ریزد و
با یاد جسم غرق به خون داد می زند
.
.
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_امام_سجاد
#امام_سجاد_ع_مصائب
#بردیا_محمدی
▶️
تا که چشمش به آب می افتد
یادِ طفل رباب می افتد
کوهِ آتشفشان اندوه است
از نگاهش مُذاب می افتد
پلک هایش که بسته می گردند
پرده های حجاب می افتد
نیمه شب خوابِ "شام" می بیند
نیمه شب ها ز خواب می افتد
نمکِ چشم شور شامی ها
روی قلبی کباب می افتد
روی گلبرگ یاس های حرم
اثرات طناب می افتد
یاد آن خیزران و تشت طلا
یاد بزم شراب می افتد
شام را قتلگاه می بیند
نیزه ها را، "نگاه" می بیند
مثل کرببلا در اینجا هم
روبه رویش سپاه می بیند
تا تماشا شوند بین گذر
همه جا سدِّ راه می بیند
کوچه کوچه به گریه می افتد
کوچه کوچه گناه می بیند
معجری پاره پاره افتاده
یا که او اشتباه می بیند؟
تنِ دخترسه ساله ای را، آه
از کبودی سیاه می بیند
بین آن ازدحام جان فرسا
عمه را گاه گاه...، می بیند
عمه را بین آن همه نامرد...
عمه را بی پناه می بیند
https://eitaa.com/emame3vom/29521
.
.
#اسارت اسرای روز عاشورا چند مدت طول کشید؟
در رابطه با مدت اسارت، هر چند زمان آغاز اسارت که در واقع از عصر روز عاشورا بوده است مشخص است، ولی از آنجایی که تاریخ دقیق آزاد شدن آنها که یزید ملعون بعد از سخنرانی های کوبنده امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) از دگرگونی اوضاع شام هراسان شده و به اهل بیت(ع) اجازه داد تا به مدینه برگردند،مشخص نیست، لذا نمی توان بطور دقیق مدت اسارت را بیان کرد.
در ضمن مدت اقامت اهلبیت(ع) در دمشق، مورد اتّفاق مورّخان نیست. برخی از آنان با تعبیر مجمل: «چند روز اقامت داشتند» از مدّت اقامت اسرای كربلا، سخن گفتهاند(۱) ، امّا برخی دیگر، به مدّت اقامت یا عزاداری اهلبیت در دمشق تصریح كردهاند. در این میان اكثر مورّخان مدت برپاداشتن عزاداری توسّط اهلبیت و زنان خاندان معاویه در این شهر را سه روز دانستهاند.(۲) عمادالدّین طبری مدّت حضور اهلبیت و عزاداری آنان در دمشق را هفت روز(۳)، سید ابنطاووس بنا به روایتی یك ماه(۴)، و قاضی نعمان مغربی، چهل و پنج روز نوشتهاند.(۵)
در جمع بندی این چند گزارش میتوان گفت: صرف نظر از قول متفرد قاضی نعمان كه قائل به اقامت یك ماه و نیم اسرا در شام است و همچنین دیدگاه ابنطاووس كه قول به یك ماه ماندن اهلبیت در شام را با تعبیر «قیل» بیان كرده است، وجه جمع بین عزاداری سه روزه زنان خاندان معاویه و سوگواری هفت روزه اهلبیت این است كه؛ چون زنان خاندان معاویه عزاداری اهلبیت را مشاهده كردند و پی به حقّانیت آنان بردند، از روز پنجم با آنان هم سو شده و آنان نیز مشغول عزاداری شدند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت؛ با توجّه به مدّت حضور چند روزة اهلبیت در ساختمان مخروبه (خرابه شام) و همچنین مدّت حضور آنان در یكی از خانههای قصر، در مجموع، اهلبیت از آغاز ورود به شام حداكثر بیش از ده روز در شام اقامت نداشتند. به ویژه با توجّه به این امر كه اقامت بیشتر آنان، به هیچ رو به سود یزید نبوده و سبب بروز نارضایتی افكار عمومی و انتقاد بیشتر، از دستگاه حاكم میشد، از اینرو یزید با شتاب، درصدد استمالت و دلجویی از اهلبیت برآمد و آنان را رهسپار مدینه كرد.
علاوه بر این با توجه به نقل صحیحی که اسیران اهل بیت در روز بیستم ماه صفر سال ۶۱ هجری مطابق با اولین اربعین شهادت امام حسین(ع) به کربلا رسیده باشند باید بیش از چند روز در دمشق نمانده باشند که شهید قاضی طباطبایی در کتاب گرانسنگ «تحقیق در اولین اربعین سیدالشهدا(ع)» این قول را تقویت کرده است، بنابراین میتوان گفت مدت اسارت اهل بیت حدود یک ماه بوده است.
۱ .شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۲۲؛ إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۴۹).
۲ . محمد بنسعد، ترجمة الحسین و مقتله، فصلنامه «تراثنا»، سال سوم، شماره۱۰، ص۱۹۲؛ طبری، تاریخ الامم و الملوك، ج۵، ص۴۶۲.
۳. عمادالدّین طبری، كامل بهائی، ج۲، ص۳۰۲؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۹۶.
۴. سید ابنطاووس، الاقبال بالاعمال الحسنه، ج۳، ص۱۰۱.
۵. شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، ج۳، ص ۲۶۹.
.
.
📌 شماره شبهه : ۳۰۶۷
🔆 متن شبهه :
تصویر منتشر شده در فضای مجازی👇
عکس اولین نذری در سفارت انگلیس
اولین نذری در ایران توسط سفارت انگلیس راه اندازی شد .
🔆 پاسخ شبهه :
1️⃣ در فرهنگ اسلامی، نذر جایگاه مهمی و قدمت طولانی دارد و در آیات ۲۷۰ سوره بقره و آیه ۳۵ سوره آل عمران به نذر اشاره شده و در آیه ی ۷ سوره انسان وفای به نذر در زمره صفات ابرار ذکر شده است . برخی مفسرین از جمله مجمع البیان و کشاف شان این آیه را نذر مشترک امام علی و حضرت زهرا (س) برای شفای امام حسن و امام حسین(ع) دانسته اند
https://b2n.ir/879128
2️⃣ نخستین بار خود خاندان پیامبر که در حقیقت منتشرکنندگان سنت نبوی بر اساس قاعده «اهل البیت ادری بما فی البیت» بودند، عزاداری عاشورا را بنیان نهادند؛ دادههای تاریخی، سوگواری و حتی پختن غذا در عاشورا، را اولین بار از سوی امام سجاد (ع) گزارش کردهاند؛
https://b2n.ir/032069
3️⃣ از دوران پس از واقعه کربلا، نذری دادن در خود مدینه مرسوم بود به این ترتیب که برخی به عزاداری میپرداختند و عدهای از مردم نیز با غذای نذری از آنان پذیرایی میکردند. همچنین جریان مقابل اهل بیت (ع)، به واسطه شادمانی از آنچه بر فرزندان رسولالله (ص) در کربلا گذشته بود در روزهای عاشورا روزه میگرفتند و دوستداران اهل بیت (ع) برای مقابله با این اندیشه، در روزهای عاشورا اصرار بر تهیه غذا و توزیع آن در میان مردم داشتند که با توجه به موارد ذکر شده در فوق مشخص میشود که امر نذر اختراع امروز و یا دیروز نیست بلکه از پیدایش اسلام وجود داشته و این امر از بدیهیات در نظر هر مسلمان است.
4️⃣ پلوی ساده به همراه گوشت و ادویه از اولین نذری های رایج در دوره صفوی بوده.این نذر به علت کمبود برنج در آن زمان، به گروه خاصی از مردم و به اصطلاح اعیانها اختصاص داشت که توانایی خرید این محصولات را داشتند. برای ادای نذر نیز صبح زود برنج را بار میگذاشتند و گوشت را میپختند وادویه را نیز به غذا اضافه میکردند و در بین مردم پخش میکردند تقسیم غذا به این شکل بود که گروهی ظرفهایشان را پیشاپیش میفرستادند و بعد از آماده شدن غذا، صاحبخانه ظرفها را پر میکرد و برای صاحبانش میفرستاد اما بخش بیشتری از غذا در میان فقرا و نیازمندان توزیع میشد که معمولاً جلوی در منزل صاحب نذر جمع میشدند. نذر نان و ماست نیز نذر مهمی بود که در روز تاسوعا انجام میشد. این نذر شامل یک من نان و یک مَن ماست بود که هر سال هم یک واحد بر میزان نذری سال قبل اضافه میشد.
https://b2n.ir/844476
5️⃣ نذر شلهزرد نیز که هنوز هم مرسوم است از نذورات پرطرفدار و جذاب ایرانیان زمان قاجار محسوب میشد که با برنج، شکر، روغن، زعفران و خلال بادام تهیه میشد.
نذری دادن در دوره قاجار متعلق به طبقه خاصی از جامعه نبود و هر کس با توجه به شرایط مالی خود در ایام عزاداری امام حسین (ع) غذای نذری میپخت. یکی از نذرهای معروف آن زمان هم آش نذری ناصرالدین شاه بوده است که در دربار و با نظارت شخص شاه پخته میشد. گفته شده است که احتمالاً این آش، نذر مادر شاه برای سلطنت پسرش بوده است . در آش نذری شاه همه چیز پیدا میشد گوسفند دوازده رأس، بره نه رأس، مرغ شصت قطعه، روغن بیست من، بادمجان، مغز بادام، اسفناج، کرفس، پیاز، کاهو، عسل، سیب، آبغوره، آب لیمو، ترب، تره، جعفری، شنبلیله، ترخون، نعناع، گلابی، هندوانه، گردو و ... از ترکیبات این آش بودند.
6️⃣ پس نذری از دیرباز در قرآن و اهلبیت رایج بوده است و عکس منتشر شده در فضای مجازی مربوط به پخش نذری توسط انگلیسهاست که خود از دسیسه های صهیونیست و فراماسون بوده که مردم و علما دستشان را رو کردند و هدف از نشر آن تصاویر در این روزگار توسط عمال فراماسونری به دلیل سرد کردن مردم نسبت به بزرگداشت یاد ابا عبدالله (ع) صورت میگیرد.
https://b2n.ir/057307
7️⃣ فراموش نکنید « در سال 1324 شمسی، سفارت انگلیس در ایران راستای سیاستهای فراماسونی تعداد 15000 قمه خرید و به هیئات مذهبی اهدا کرد که خودتان را بزنید و کاری به ما نداشته باشید.»
https://b2n.ir/833209
📌بازنشرکلیه مطالب بدون ذکر منبع مجاز است
#لبیک_یا_حسین_هر_خانه_یک_حسینیه
👈قرارگاه پاسخ به شبهات و شایعات👉
.
shab 10 (7).mp3
9.52M
📣 صوت #شب_عاشورا محرم الحرام
#کربلایی_حسن_عطایی
هیئت جنت العباس(ع)-قم المقدسه
shab 10 (6).mp3
12M
📣 صوت #شب_عاشورا محرم الحرام
#کربلایی_حسن_عطایی
هیئت جنت العباس(ع)-قم المقدسه
shab 5 (3).mp3
12.3M
📣 صوت #شب_عاشورا محرم الحرام
#کربلایی_حسن_عطایی
هیئت جنت العباس(ع)-قم المقدسه
shab 10 (4).mp3
6.09M
📣 صوت #شب_عاشورا محرم الحرام
#کربلایی_حسن_عطایی
هیئت جنت العباس(ع)-قم المقدسه
shab 10 (1).mp3
8.43M
📣 صوت #شب_عاشورا محرم الحرام
#کربلایی_حسن_عطایی
هیئت جنت العباس(ع)-قم المقدسه
shab 10 (5).mp3
8.32M
📣 صوت #شب_عاشورا محرم الحرام
#کربلایی_حسن_عطایی
هیئت جنت العباس(ع)-قم المقدسه
shab 10 (2).mp3
11.35M
📣 صوت #شب_عاشورا محرم الحرام
#کربلایی_حسن_عطایی
هیئت جنت العباس(ع)-قم المقدسه
.
#امام_حسین #_علیه_السلام
#روز_یازدهم_محرم
#علی_انسانی
"زینت دوش نبی روی زمین جای تونیست"
جای سالم زچه رودرهمه اعضای تونیست
بس که پیکان و سِنان بر تن تو بوسه زده
جای یک بوسهءخواهربه سراپای تونیست
مصحف من تو و، انصار، ورق های توأند
یک طرف نیست که برخاک،ورقهای تونیست
نه سری مانده،نه انگشت ونه انگشتریات
چه کنددختر حیران که شناسای تونیست
رفتی و داغ تو هر لحظه به من می گوید
بی نفس مانده ای اکنون که مسیحای تونیست
رأس تو بر نی و با یوسف کنعان گویم
بعدازاین هیچ کسی محوتماشای تونیست
"آب اگر بی تو بنوشم جگرم می سوزد"
دیدمت تشنهءیک جرعه وسقای تو نیست
گرنشستهست وشکستهست نمازم چه غمی
روح قدقامت من جز قد و بالای تو نیست
🔹
#حضرت_زینب
#اسارت
هرگز نمی شد خواهرت اینجا نیاید
بهر عزاداریِ این لب ها نیاید
امکان ندارد اینکه مجنونی بخواند
اما برای دیدنش لیلا نیاید
بستند به زنجیر راه گریه ها را
شاید صدایی از گلوی ما نیاید
از دخترت می خواستم وقتی می آید
یا چشمهایش را بگیرد یا نیاید
ای صوت لب های پر از آیات غمگین
پایین بیا تا خیزران بالا نیاید
دیدند می خوانی ولی کاری نکردند
تا خیزران روی لبت با پا نیاید
کنج تنور آمد کنارت چهره نیلی
کردم دعا اینجا دگر زهرا نیاید
چشمانِ اینجا سخت ناپرهیزگارند
اما نمی شد خواهرت اینجا نیاید...
علی اکبر لطیفیان
https://eitaa.com/emame3vom/29534
.
.
#بعد_از_شهادت
#حضرت_زینب
#اسارت
آمد دوباره رو به روی من سرت حسین
قربان زخمهای روی حنجرت حسین
از غارت خیام نگفتم برای تو
شاید بگویم و نشود باورت حسین
از علقمه به بعد نخوابیدهام هنوز
افتاده دست من علم لشکرت حسین
او تشنه شنیدن و تو گرم خواندنی
قرآن بخوان برای دل مادرت حسین
از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
سنگ تو را به سینه زده خواهرت حسین
از روی نی سکینه خود را خطاب کن
چیزی نمانده جان بدهد دخترت حسین
پیغام تو به گوش جهان میرسد بلی
بانگی رساست حنجره اصغرت حسین
حالا زمان گذشته ولی موج میزند
بر دوش عاشقان علم لشکرت حسین
طبل و علامت و کتل و سنج را ببین
دسته به دسته آمده دور و برت حسین
سینه به سینه داغ تو را ارث بردهایم
زانو به زانوییم پی منبرت حسین
با جیفهٔ دو روزهٔ دنیا و آخرت
مرگا اگر معامله کردم سرت حسین
گفتم «سر» آن سری که به نیزه سوار شد
اما نگفتم اینکه چه شد پیکرت حسین
ما زندهایم و روضهٔ گودال خواندهاند
ما را ببخش جان علی اصغرت حسین
حسین صیامی
.
#حضرت_زینب
#اسارت
سینه ها لبریز ماتم بود بعد از کربلا
اشک ها سیل دمادم بود بعد از کربلا
از وداع جانگداز ظهر عاشورای تو
غربت عترت مسلم بود بعد از کربلا
بسکه از لبهای سقایت عطش باریده بود
آب هم در علقمه کم بود بعد از کربلا
سوره های قامت اکبر که قرآن دل است
مصحفی پاشیده از هم بود بعد از کربلا
روی زخم سینه و لبهای خشک قاسمت
از عسل یک جرعه مرهم بود بعد از کربلا
خون اصغر را که پاشیدی بسوی آسمان
ماتم اولاد آدم بود بعد از کربلا
جای خلخال زنان و دختران اهلبیت
در اسارت بند محکم بود بعد از کربلا
من خودم دیدم به پاس حرمت اشک یتیم
قامت یک نیزه را خم بود بعد از کربلا
بسکه نامت برده بود و بسکه سیلی خورده بود
سوی چشم دخترت کم بود بعد از کربلا
من که جا در دامن پر مهر کوثر داشتم
گوشه ی ویرانه جایم بود بعد از کربلا
هر زمان طفل صغیری دید زین العابدین
ناله اش با گریه توأم بود بعد از کربلا
واژه هایی مثل عباس و حسین و علقمه
همردیف اسم اعظم بود بعد از کربلا
خون پاکت دین جدت را جهانى میکند
ساقی ات عشق مجسم بود بعد از کربلا
اسماعیل پورجهانی
.
#حضرت_زینب
#اسارت
رسید وقت سفر سر به زیر شد زینب
حسین چشم تو روشن! اسیر شد زینب
هزار زخم روی پیکرت دهن وا کرد
هزارسال ز داغ تو پیر شد زینب
سه چهار مرتبه با شمر همکلام شده
نداشت چاره دگر ناگزیر شد زینب
چقدر پای غنیمت کتک ز لشگر خورد
چقدر زخمی مشتی فقیر شد زینب
گرسنه بود ولی تازیانه خیلی خورد
غذا نبود ولی خوب سیر شد زینب
همان زمان که به سرنیره ها هلش دادند
نشست و حرف نزد گوشه گیر شد زینب
نبودن تو و عباس کار خود را کرد
و با سنان و شبث هم مسیر شد زینب
بگیر گوش خودت را! کسی صدایش کرد..
بلند شو همه رفتند دیر شد زینب!
سید پوریا هاشمی
.
#حضرت_زینب
#اسارت
نمی گویم ز نوک نیزه با خواهر تکلم کن
نگاهت پاسخ من داد، بر طفلت ترحم کن
اگرچه غنچه ی بی آب، نشکفد اما
درِ فردوس را بگشا، به روی من تبسم کن
به چشم خارجی ما را تماشا می کند کوفی
به نی قرآن بخوان و رفع این سوء تفاهم کن
اگر بهر نماز شکر می خواهی وضو سازی
ندارم آب، با خاک سر زینب تیمم کن
تو قلب عالمِ امکانی و آگاهی از قلبم
به دریا با نگاه خود بگو، کم تر تلاطم کن
نگه با اختیار و اشک من بی اختیار آید
ز برج نی نظر ای ماه من امشب به انجم کن
اگر چه کاسه ی صبر مرا هم کرده ای لبریز
ز بهر حفظ جان کودکت با او تکلم کن
استاد علی انسانی
.
.
#حضرت_زینب
#اسارت
آفتابا هلال ماه شدی
کاروان را چراغ راه شدی
بر سرم سایهء سرت افتاد
ما تَوَهَّمت یا شَقیقَ فؤاد
بر سر نی سر تو آیت نور
نِی شجر، من کلیم محمل طور
چشمهای تو محملم را برد
صوت قرآن تو دلم را برد
مصحف سرخ هیفده آیه
سر نی کرده بر سرم سایه
من شدم سایه بان پیکر تو
حال شد سایه بان من سر تو
کاش یک دم به خاطر دل من
خم شود نیزه در مقابل من
تا بگیرم ز نوک نی به برت
بزنم بوسه ها به زخم سرت
نیزه از خون حنجرت خجل است
نیزه دارت چقدر سنگدل است
نی که خم می شود مقابل من
او شود دورتر ز محمل من
کاش سنگی که خورده بر سر تو
خصم می زد به فرق خواهر تو
کس ندیده کنار یکدیگر
آفتاب و غبار و خاکستر
یاد روزی که مادرت زهرا
همچو جان در بغل گرفت مرا
شانه زد حلقه حلقه مویم را
غرق گلبوسه کرد رویم را
گفت: زینب تو نور عین منی
که شبیه من و حسین منی
گردش آفتاب و مه تا بود
این شباهت همیشه در ما بود
حال ای جان و دل ز من برده
این شباهت چرا به هم خورده؟
موی زینب سفید و موی تو سرخ
روی زینب کبود و روی تو سرخ
صورت من ز آفتاب، کبود
صورت تو ز سنگ، خون آلود
در دو چشمم نگاه خستهء توست
عکس پیشانی شکستهء توست
یا بیا خون ز صورتت شویم
یا تو خون پاک کن ز گیسویم
کاش می شد که جامه چاک کنم
خون ز پیشانی تو پاک کنم
کاش پیش از بریدن سر تو
می بریدند سر ز خواهر تو
تیر تا از کمان شتافته بود
کاش قلب مرا شکافته بود
نیزه بر صورت تو چنگ زده
کی به پیشانی تو سنگ زده؟
از سر تو شکسته تر، کمرم
از گلوی تو پاره تر، جگرم
آسمان بر سرم خراب شده
گرد ره بر رخم حجاب شده
یوسف فاطمه! عزیز دلم
از تو و دختران تو خجلم...
استاد حاج غلامرضا سازگار
.👇
.
#حضرت_زینب
#اسارت
حال ما در غم عظمای تو دیدن دارد
در غمِ تشنگیات اشک چکیدن دارد
تو بخوان باز بخوان باز که از لبهایت
صوت قرآن به روی نیزه شنیدن دارد
چقدر بوی دل و موی پریشان آورد
از سر نیزه نسیمی که وزیدن دارد
خیزران بر لب تو میزند آتش بر دل
میکشم آه که این آه کشیدن دارد
گاه گاه از دل آشفتۀ خود میپرسم
غنچهای خشک که پرپر شده، چیدن دارد؟
عید قربان شده و نوبت تو شد اما
خنجر این بار چرا قصد بریدن دارد؟
کاروان تو کجا و من خسته اما
دل من هم به خدا شوق رسیدن دارد
سید محمدرضا شرافت
#بعد_از_شهادت
.
#حضرت_زینب
#اسارت
اگر بینم تنی عریان به خاک افتاده، می سوزم
وگر دربند نی بینم سر آزاده، می سوزم
برادر! تا سرت بر نیزه هر دم پیش چشمم هست
به آتش نیست حاجت، با نگاهی ساده می سوزم
سر عباس حتی روی نی هم قوّت قلب است
سر اصغر ولی بر نی، نوا سر داده، می سوزم
نمی دانم که سرگرم کدامین داغ دل باشم
چنان پروانه ای در چلچراغ افتاده می سوزم
کدامین داغ را گویم؟ پدر؟ مادر؟ برادرها؟
من آن شمعم، کزآن روزی که مادر زاده می سوزم
به قصد بوسه بر زیر گلویت سجده آوردم
چو رگ های تو مُهرم شد، سر سجّاده می سوزم
گذشت آن روزهایی که زنی پرده نشین بودم
کنون حال مرا بنگر، به بزم باده می سوزم
قرار ما بدون هم سفر رفتن نبود، اینک
به هر گامی که بی تو می نهم بر جاده، می سوزم
محمود حبیبی کسبی
.