eitaa logo
امام حسین ع
17.6هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. زبان حال حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) با سر بر نیزه (زمینه _شور _زمزمه) هلال زینب دعا کنم من پای نیزه تموم بشه غمهای نیزه نیفتی از بالای نیزه باور نداشتم یه روز چنین بی بال و پر شم در کوه و صحرا در بدر شم با شمر و خولی همسفر شم دیدم رو نیزه میریزی اشک و دلغمینی چشماتو بستی تا نبینی آواره شد پرده نشینی چشم تو روشن رو ناقه ی عریان سوارم ببین کجا کشیده کارم نمونده یک محرم کنارم ببین برادر این روزگار چه کرده با من من محو دیدارت ولیکن افتاده بر من چشم دشمن ای کاش بمیرم آخه چجوری زنده باشم همراه با نامحرما شم رو نیزه ها سر داداشم مظلوم حسین جان مظلوم حسین مظلوم حسین جان 1400 .👇
. نام تو زینتِ هر زمزمه یابنَ الزهرا میدهیمَت قسمِ فاطمه یابنَ الزهرا یابنَ مظلوم! قسم بر غمِ زهرا برگرد شرمساریم ز روی تو ، ز صحرا برگرد یک مُحرم ز غمت خانه تکانی کردیم گریه بر جدِّ غریبت همگانی کردیم کارِ ما، نالۀ یابن الحسنِ تنها نیست آنکه یک عمر شعاریست، یقین از ما نیست ما که از کشتۀ بی غسل و کفن میگوئیم با مخاطب ز دلِ روضه سخن میگوئیم ما اگر نامه نوشتیم بیا، با خون بود همچو زهرا ز فدک، صورتمان گلگون بود ما گرفتار حسینیم، خدا شاهدِ ماست تا ابد یارِ حسینیم، خدا شاهدِ ماست کِی دگر مسلمِ دوران سرِ بازار شود «نگذاریم دگر واقعه تکرار شود» مَردِ میدان عمل، پای ولی می‌ماند در رکابِ سپهِ سید علی می‌ماند پشت بر راه امام و شهدا باشد، ننگ نهَراسیم ز تهدید و ز تحریم و ز جنگ ما سخن را ز لسان شهدا میگوئیم «نَـه» به هر لایحۀ بی سر و پا میگوئیم با شما دوست و با دشمن تان در حربیم آگه از بَد دلی و توطئه های غربیم مُزدِ ما را سفر کرب و بلا خواهد داد اربعین پاسخِ هر توطئه را خواهد داد تا که در راهِ حرم، با قدَمت همراهیم کِی چنان کور دلان از رَهتان گمراهیم ما ز تو ، غیر ترا هیچ نخواهیم بیا جز توَلای شما هیچ نخواهیم بیا محمود ژولیده ✍ .
. زینب و کوچه و بازار ، امان از کوفه بین جمعیت و انظار ، امان از کوفه حجة بن الحسن آقا دمِ دروازه ببین عمه ات گشت گرفتار ، امان از کوفه حرمله گشته عنان گیر و نگهبان خولی شمر هم قافله سالار ، امان از کوفه @emame3vom سنگهایی که ز گودال زیاد آمده بود خورد او از در و دیوار ، امان از کوفه آبروریزی این شهر کم از شام نبود کم ندید از همه آزار ، امان از کوفه آبرو داشت در این شهر به این روز افتاد دختر حیدر کرار ، امان از کوفه نشنود کاش پیمبر ، صدقه میدادند همه بر عترت اطهار ، امان از کوفه وسط خطبه او همهمه در شهر افتاد دید بر نیزه سرِ یار ، امان از کوفه چه سری خونی و خاکستری و خاک آلود وای از لحظه دیدار ، امان از کوفه تا رسید امّ حبیبه زخجالت شد آب هیچ عزیزی نشود خار ، امان از کوفه زینبِ پرده نشین حبس نشین شد آخر داد از کوفیِ بی عار ، امان از کوفه سختی حبس به دیده نشدن می‌ارزید سخت تر مجلس اغیار ، امان از کوفه وامصیبت ، (دَخَلَت زینب علی اِبنِ زیاد) پس کجا بود علمدار ، امان از کوفه طعنه ها بود که بر اشک دو عینش میزد با عصا بر لب و دندان حسینش میزد شاعر: .
. عج با غصه های آل عبا گریه می کنی در اوج روضه های عزا گریه می کنی ما با گناه اشک تو را در می آوریم از سوز بی وفایی ما گریه می کنی ای صاحب عزا، تو به این روضه های ما می آیی و بدون صدا گریه می کنی «گاهی نجف، مدینه، گهی کربلا و گاه» در مشهد امام رضا گریه می کنی بر کشته ی فتاده به هامونِ کربلا بر داغ سید الشهدا گریه می کنی این روزها به حال دل زینب اسیر در ماجرای شام بلا گریه می کنی بر رأس های رفته به بالای نیزه ها با خیزران و طشت طلا گریه می کنی حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است با غصه های آل عبا گریه می کنی *
. غزل مناجات اول مجلس🍃 چرا آواره کوه و بیابانم، نمی دانم چه می خواهد غم عشق تو از جانم، نمی دانم به سمت آسمان رو می کنم هر جمعه می پرسم کجایی ماهِ پشت ابر پنهانم؟ نمی دانم تو که هر هفته امضا می کنی پرونده مارا نمی مانم چرا بر عهد و پیمانم، نمی دانم در این عصر غم و تردید آقا با ظهور تو به جا می ماند آیا دین و ایمانم؟ نمی دانم نمی دانم که هستم آن زمان پای رکاب تو چه هستم؟ کافرم گبرم مسلمانم، نمی دانم فدای قلب پر مهرت که این شب ها پر از درد است محرَم مثل تو ناحیه می خوانم، نمی دانم چه می شد اینکه مانند شما خون گریه می کردم خدا می کرد چون زینب پریشانم، نمی دانم شبیه حُر سرم زیر است پشت خیمه ارباب نگاهش می کند امروز مهمانم؟، نمی دانم شاعر: عباس احمدی علیه_السلام .👇
1. شروع جلسه.mp3
5.49M
مطالبی درمورد شروع جلسه تعریف مرثیه و مصیبت ، زبان حال یا قال ، زمزمه گرفتن از مردم و ...
2. حاج علی خورشیدی.mp3
7.47M
1372 اجرای مداحی را مطمئن نیستم اما خیلی شبیه به جوانی های مرحوم حاج علی خورشیدی است ( سلام الله علیها ) شب آمد و به سرت آمدم ، بر آر سری نبود شرط وفا خود روی مرا نبری به روز لحظه شماری کنم که شب برسد کنون که شب شده ای کاش نَبوَدَش سحری ز کوچه ای که در آن با رُخت جسارت شد تمام عمر از آنجا نمی کنم گذری ... اگر این است تاثیر شنیدن شنیدن کی بود مانند دیدن حضرت علی ( عليه السلام ) بعد از شهادت حضرت فاطمه ( سلام الله علیها ) فرمودند : نَفسِی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ جان من با ناله‏هاى خود حبس شده یا لَیتَهَا خَرَجَت مَعَ الزَّفَرَاتِ‏ اى كاش جان من با ناله‏هایم خارج مى‏شد لَا خَیرَ بَعدَكَ فِی الحَیاةِ وَ إِنَّمَا أَبكِی مَخَافَةَ أَن تَطُولَ حَیاتِی‏ بعد از تو خیرى در زندگانى نخواهد بود ،گریه می‌کنم از اینکه مبادا بعد از تو ، عمرم طولانی شود ... ( بحارالانوار ج43 ص213 )
5. حاج آقای محبی.mp3
3.71M
اگرچه باغ خواهد باغبان اما به پای جان نگهداری ز گلهای تو دسته دسته خواهم کرد نمیگویم چه آمد بر سر من برسرنعشت ولی امشب نماز خویش را بنشسته خواهم کرد خودم دیدم که صحرا لاله گون بود خودم دیدم زمین دریای خون بود خودم دیدم فضاى آسمانها پُر از اِنا اِلَیهِ راجِعون بود گُلى گُم کرده ام میجویم او را به هر گل میرسم میبویم او را ... خودم دیدم که نور چشم زهرا جراحات تنش از حد فزون بود خودم دیدم گلوى اصغرش را خودم در بر کشیدم اکبرش را خودم دیدم که بر هر برگِ لاله نوشته این سخن با خط خون بود گُلى گُم کرده ام میجویم او را به هر گل میرسم میبویم او را ... گلِ من یک نشان اندَر بدن داشت یکى پیراهنِ کُهنه به تن داشت ...
6. حاج رضا عاصی.mp3
9.43M
( سلام الله علیها ) تو مثل اهل مدینه ز من مگردان روی که فارغم ز دو عالم گر یک سلام کنی نماز نافله ات را نشسته میخواندی که گفته پیش علی اینقدر قیام کنی ؟ فریاد که یار ضعفا یار ندارد مولود حرم مَحرم اسرار ندارد ( به کشوری که همه سخت با تو دشمنند علی یک دوست مانده بهر تو ، آن هم نماندنیست ... ) فریاد که یار ضعفا یار ندارد مولود حرم مَحرم اسرار ندارد شد خانه نشين شير خدا ، فاتح خيبر بي فاطمه او قدرت پيكار ندارد سوگند به مظلومي تاريخ كه تاريخ مظلوم تر از حيدر كرار ندارد بر حاشيه برگ شقايق بنويسيد گُل تاب فشار در و ديوار ندارد ✍ به همت جواد افشانی
7. حاج مهدی منصوری.mp3
2.83M
روضه ( سلام الله علیها ) نه چون پروانه ام کز سوز غم ، بال و پرم سوزد من آن شمعم که از شب تا سحر پا تا سرم سوزد همان بهتر نگردد هیچ کس نزدیک این بستر که دانم هر کسى آید کنار بسترم ، سوزد گذارد دست خود بر سینه ی سوزان من ، زینب ولى من بیم آن دارم که دست دخترم سوزد ... شاعر : # حاج_علی_انسانی نه بر محسن ، نه بر بازو نه بر سینه ، نه بر پهلو دل من بیشتر بر غصه های شوهرم سوزد .
9. مرحوم مرشد زاده.mp3
4.39M
از لسان سلام_الله_علیها 🎤 از سر كويت عزيزم با رقيبان مي روم اين ره عشق است اكنون با دل و جان مي روم از كنار پيكر خونينت اي سالار عشق با دلي پرخون و هم با چشم گريان مي روم شاعر : به همت جواد افشانی ............................. حسین جان: گر به خون قانون، آزادی نوشتی در جهان‏ من هم آن را با اسیری رفتنم امضا کنم‏ تا شود ثابت که حق جاوید و باطل فانی است‏ زین زمین، تا شام غم، برنامه‏‌ها اجرا کنم‏ تا یزید دون نگوید فتح کردم زین عمل‏ می‌‏روم تا آن جنایت پیشه را رسوا کنم‏ و شاعر دیگر می‌‏گوید: پرچم تبلیغ بر دوش من از امروز شد بهر تبلیغ رسالت با یتیمان می‌‏روم‏ من به‏ دنبال سرت چون سایه تا شام خراب‏ بهر اثبات حق و تفسیر قرآن می‌روم
. کاروان حضرت زینب(علیها السلام) به سوی شام پس از فاجعه کربلا، یزید بن معاویه از شنیدن شهادت امام حسین(علیه السلام)و یارانش شادمان گردید. او به عبیداللّه نامه نوشت که قافله اسیران را با سرهای شهدا به شام بفرستد. ابن زیاد با رسیدن نامه یزید، کاروان حضرت زینب(علیها السلام) را همراه سرهای شهیدان به شام فرستاد.77خاندان امام حسین(علیه السلام) به سوی شام روان شدند. کاروان اسیران در شام موقعیت حکومت یزید هنگام ورود اسرا به شام بسیار محکم بود. شهری که مردم آن سالها بغض خاندان علی(علیه السلام)را داشتند; چراکه سالها تبلیغات دودمان ابوسفیان را شنیده بودند، از اینرو، میتوان پیشبینی کرد که مردم فریبخورده این سرزمین چگونه از کاروان حسینی استقبال میکردند. بنابراین، شگفت انگیز نیست که «هنگام ورود اهلبیت پیامبر در شام، مردم لباسهای نو برتن کردند و شهر را زینت دادند و نوازندگان مشغول نواختن شدند و شادمانی چنان مردم را فرا گرفته بود که گویا شام یکپارچه غرق در سرور است.»78 ولی قافله اسیران در مدتی کوتاه، شرایط را به نفع خویش عوض کرد. خطابههای آتشین، که به وسیله خواهر داغدار امام حسین و زینالعابدین(علیهما السلام)در شام ایراد گردیدند و در آن جنایتهای ننگین بنیامیّه را آشکارا بیان کردند، از یکسو، دشمنی شامیان نسبت به اهلبیت(علیهم السلام) را به علاقه و محبت بدل نمود و از سوی دیگر، خشم عمومی را متوجه یزید ساخت و یزید مشاهده کرد که کشتن امام حسین(علیه السلام) به جای آنکه موقعیت او را بهتر کند، ضربههای کوبندهای بر پایههای حکومتش وارد آورد. حضرت زینب(علیها السلام) در کاخ یزید یزید از قتل امام حسین(علیه السلام) و پیروزی خود سرمست بود. از اینرو، مجلسی بیسابقه ترتیب داد، اشراف و سران کشوری و لشکری شام در آن شرکت نمودند و وی بر بالای تخت زرنگار خود نشست و قدرت خویش را نمودار ساخت. «در این هنگام، دستور داد سر مطهّر حسین(علیه السلام) را در برابر او حاضر سازند و زنان و فرزندان آن حضرت را وارد مجلس کنند.»79 در اینجا، آن ناپاکزاده، کینههای موروثی خویش را نسبت به خاندان علی(علیهم السلام)آشکار ساخت و گستاخیهای بسیار کرد; اشعار کفرآمیز خواند و درباره پیروزی خود، یاوهها گفت و آیات قرآن را به نفع خود تأویل کرد.80 یزید با چوبدستی، که در دست داشت، نسبت به سر بریده فرزند پیامبر اسائه ادب کرد81 و کینه شدیدی را، که او و خاندانش در باطن نسبت به پیامبر عالیقدر و اسلام در دل داشتند، علنی ساخت و اشعاری را خواند که مضمون آنها این بود: کاش سران قبیله من، که در بدر کشته شدند، میبودند و میدیدند که طایفه خرزج چگونه از شمشیرهای ما به ناله آمدند، تا از خوشحالی فریاد میزدند: ای یزید! دست تو شل مباد! ما بزرگان بنیهاشم را کشتیم و آن را به حساب جنگ بدر گذاشتیم و این پیروزی را در برابر آن شکست قرار دادیم. هاشم با حکومت بازی کرد، وگرنه، نه خبری از آسمان داشت و نه وحی بر او نازل شد.82 من از نسل «خُندُف»83 نیستم اگر از فرزندان احمد انتقام نگیرم. یزید که نه ترتیب درستی داشت و نه از تدبیر و دوراندیشی برخوردار بود و نه ظاهر اسلام را رعایت میکرد، اینچنین گستاخانه به امام حسین(علیه السلام) اهانت نمود. فریاد حضرت زینب(علیها السلام) در برابر یزید سخنان کفرآمیز یزید، که در آن معتقدات اسلام را انکار کرد و انتقام گرفتن از پیامبر را به میان آورد و کشتن فرزندانپیامبر را در برابر شکستکفّار قریش در جنگ بدر قرار داد، با اینکه در مجلساثریبسیاربد بر افکار مجلسیان گذارد، ولی کمترین اعتراضی به وی صورت نگرفت. ناگهان از گوشه مجلس با سخنان کفرآور یزید به مقابله برخاست! ایشان در برابر یاوهگوییهای وی، واکنش شدیدی نشان داد و با منطق کوبنده خود، آن مرد فرومایه را رسوا نمود. او حقایقی را که طی دهها سال به دست بنیامیّه بر مردم شام مخفی گشته بود، نمایان کرد تا رسالت تبلیغی و الهی خویش را عملی سازد. و با صدای رسا، خطبهای آتشین ایراد کرد و فرمود: «اَلحَمدُلِلّه رَبِّ العَالَمِین وَ صَلّی اللّهُ عَلی رَسُولِهِ و آلِهِ اَجمَعِین، صَدَقَ اللهُ، کذلِکَ یَقُولُ: (ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا السُّوأَی أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِؤُون)84 اَظَنَنتَ یا یَزیدُ! حَیثُ اَخَذتَ عَلَینا أقطارَ الَارضِ و آفاقَ السَّماءِ فَأصبَحنَا نُساقُ کما تُساقُ الاساری، اِنَّ بنَا عَلَی اللِه هَوانا.. حَسُبنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکِیل»;85 حمد و ستایش خدای را که پروردگار جهانیان است، و درود بر پیامبر و خاندان او باد! خداوند راست گفت که فرمود: سرانجام کار آنها که بد عمل کردند به جایی رسید که آیات خداوند را دروغ شمردند و بدانها استهزا میکردند سپس فرمود: ای یزید! آیا گمان کرده ای از اینکه ما را گرفتار ساختی و به صورت اسیر در
این شهر و آن شهر گرداندی، این کارها سبب بیمقداری ما و دلیل قدرتمندی تو خواهد بود؟ و خداوند مدد کار توست؟! و با این خیال، باد با غرور و نخوت، به اطراف خود مینگری و امور دنیا را به کام خود میبینی، در حالی که حق شایستگان را به ناحق غصب کرده و دلباخته امور سطحی شدهای؟ و گمان داری که قدرت و زندگی برایت خوشی همیشگی خواهد داشت؟! بر مرکبی که سوار شدهای آرامتر حرکت کن! مگر فراموش کردی که خداوند فرمود: «کافران نپندارند مهلتی که به آنان داده شده به سودشان خواهد بود، بلکه به آنها فرصت میدهیم تا بر گناه خویش بیفزایند و با رسوایی، به کام عذاب خوارکننده وارد شوند!»86 ای فرزند آزاد شدگان! بنگر این از عدالت است که زنان و کنیزان خود را پشت پرده جای دهی، ولی دختران پیامبر را در مقابل نا محرمان به اسارت درآوری و آنها را با دشمنانشان در شهرها بگردانی و پرده عصمت ایشان را پاره کنی. و چگونه میتوان به کسی چشم امید داشت که جدّهاش جگر مرد بزرگ را با دندان خود پاره کرد و خون او را مکید و گوشتش از خون شهیدان روییده است؟! ای یزید! این جنایتهای عظیم را انجام دادهای، آنگاه بدون اینکه خود را گناهکار بدانی یا جنایت خود را بزرگ بشماری، میگویی: «ای کاش پدران من بودند و فریاد میکردند: ای یزید! دست تو شل مباد؟» آن وقت چوب خیزران بر لب و دندان سید جوانان اهل بهشت میکوبی؟ چرا چنین نگویی و اینگونه سرمست و مغرور نباشی؟! آیا میدانی چه زخمهایی بر دل ما وارد ساختی؟ چه خونهای مقدّسی را از نسل پیامبر ریختی؟ و چه ستارگانی را از آسمان فرزندان عبدالمطلّب خاموش کردی؟ پروردگارا! داد ما را از دشمنان ما بگیر، و خشم خود را شامل حال کسانی بگردان که خونهای ما را ریختند و مردان ما را سر بریدند. ای یزید! با این جنایت عظیم، جز پوست و گوشت خود را پاره نکردی و به زودی بر پیغمبر(صلی الله علیه وآله) وارد میشوی. باید پاسخ خونهای فرزندان او را بدهی و حرمتی را که از اهلبیت(علیهم السلام)و پاره تن او شکستهای پاسخگو باشی. «گمان مکن آنها که در راه خدا کشته شدند مردهاند، بلکه آنها زندهاند و نزد پرودرگار خود، مرزوقند.»87 ای یزید! برای توکافی است که حاکم بر تو خدا باشد و خصم تو پیامبر با پشتیبانی جبرئیل، آنگاه آنهایی که تو را بر گردن مسلمانان سوار کردند، خواهند دید که ستمگران چه روزگار بدی دارند، و هر یک از شما جایگاهی بدتر از دیگری دارید. ای زاده معاویه! اگرچه روزگار مرا در شرایطی قرار داد که با تو سخن بگویم، هرچند من تو را کوچکتر از آن میدانم که با او سخن بگویم; زیرا گناهان تو بزرگتر و توبیخ تو شدیدتر از آن است که آن را بر شمارم، اما چه کنم؟ چشم من از مرگ عزیزانم اشکبار، و دلها در فراق ایشان سوزان و بریان است. ای یزید! حال هر چه در توان داری و هر فریبی که میتوانی انجام بده، و در این راه کوشش خود را به کار گیر! به خدا سوگند! تو نمیتوانی نام و وحی ما را خاموش سازی، و از این راه به آرزوی دلت برسی، این ننگ و عار را هم نمیتوانی از دامن خود شستوشو دهی. آگاه باش! رأی و عقل تو بسیار ضعیف است و دوران زندگیات به زودی سپری میگردد و جمعت پراکنده میشود. روزی خواهد آمد که منادی خدا فریاد کند: لعنت پروردگار بر ستمکاران باد! اکنون من خدای را حمد میکنم که آغاز کار ما را با سعادت پایهریزی کرد و فرجام آن را هم با شهادت و رحمت پایان بخشید. از خداوند میخواهم که پاداش شهدای در راه ایمان و حقیقت را افزون کند و جانشینی ما را از آنها نیکو قرار دهد; زیرا او خداوندی بخشنده و پناهگاه ماست و او کارساز خوبی است. پیامد خطبه حضرت زینب(علیها السلام) خطبه حضرت زینب(علیها السلام) در کاخ سبز یزید، حقّانیت امام حسین(علیه السلام)و باطل بودن اعمال یزید را آشکار ساخت. حضرت زینب(علیها السلام) در حالی خطبه را ایراد کرد که قلبش داغدار عزیزانش بود، بازوهایش بسته بودند و سر بریده امام حسین(علیه السلام) در میان تشت در برابرش قرار داشت و شخصیتهای کشوری و لشکری یزید در مجلس حضور داشتند. و شگفتانگیز است که دختر امیرمؤمنان(علیه السلام)آنگونه یزید را توبیخ و تحقیر نمود و حتی او را «زاده هند جگرخوار» خواند! حضرت زینب(علیها السلام) انگشت روی گناهی گذارد که راه توجیه برای یزید بست، آنجا که فرمود: «ای فرزند آزادشدگان! آیا این از عدل توست که زنان و کنیزان خویش را در پرده قرار دهی، اما دختران پیامبر را به عنوان اسیر در مجلس نامحرمان حاضر سازی؟!» آری، حضرت زینب(علیها السلام) در این خطابه، هم جنایتهای یزید را آشکار کرد و هم بدو گفت: «از جفای روزگار است بر من که مرا در شرایطی قرار داده است که با تو سخن بگویم، هرچند تو کوچکتر از آنی.» این خطبه زمینه بیداری اهل شام را فراهم آورد و حکومت دمشق را دچار مشکلات سختی نمود. در کنار این خطبه، ضربه دیگری، که اعتبار و نفوذ یزید را متزلزل ساخت، خطبه امام زینالعابدین(علیه السلام)بود که بر پیکر حکومت او وارد شد، «
در نتیجه، فرزند معاویه را نسبت به سرنوشت خود و حکومتش دچار وحشت نمود.»88 عزاداری در شام خطبه منطقی و آتشین حضرت زینب(علیها السلام) در مجلس یزید، حاضران را سخت تحت تأثیر قرار داد، به گونهای که یزید از روی ناچاری نسبت به حضرت زینب(علیها السلام) و زینالعابدین(علیه السلام) و بازمانگان اهلبیت(علیهم السلام)اندکی نرمش و انعطاف نشان داد. بدین دلیل، از هرگونه واکنش سخت پرهیز نمود.89 یزید از اطرافیان خود نظر خواست که با اهلبیت(علیهم السلام) چه کند؟ هرچند بعضی از آنان از روی چاپلوسی گفتند: اینها را نیز به سرنوشت رفتگانشان مبتلا گردان، ولی نعمان بن بشیر، که در آن مجلس حضور داشت، به او گفت: ای یزید! بنگر که اگر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بود، با آنان چگونه رفتار میکرد. تو نیز همان رفتار را با آنان انجام بده.90 در هر صورت، مرحله دوم نهضت حسینی توسط زینب کبری(علیها السلام) رهبری و هدایت شد. آن مخدّره آنچه را لازم و گفتنی بود در خطبه کوفه و شام خود بیان داشت و با خطبه امام سجّاد(علیه السلام)، رسالت آنان کامل شد و فرزند معاویه چنان در تنگنا قرار گرفت که در ظاهر، پشیمان شد و جنایت و قتل امام حسین(علیه السلام)را به گردن ابنزیاد انداخت و او را در مجلس خود لعنت کرد91 و گفت: من به قتل حسین(علیه السلام) فرمان نداده بودم، ابن زیاد این کار را انجام داد.92 یزید به خاطر حفظ موقعیت خود، با اسرا نرمش نشان داد و اجازه داد آنان چند روزی در شام عزاداری کنند. زنان آل ابوسفیان (در خرابه) به پیشواز اهلبیت(علیهم السلام)رفتند و دست و پای دختران رسول خدا(صلی الله علیه وآله)را میبوسیدند; گریه و زاری میکردند و سه روز عزارداری بپا داشتند. هند، همسر یزید، گریبان چاک زد و ناله و سوگواری نمود.93 سرانجام، اسیران آل محمّد(علیهم السلام) در پرتو مجاهدت حضرت زینب(علیها السلام) و امام سجّاد(علیه السلام) و امّکلثوم(علیها السلام) و رسوا شدن خاندان اموی با تکریم و احترام، به مدینه بازگشتند. آری، حضرت زینب(علیها السلام) و کاروان وی در مدت کوتاهی توانستند آنچنان افکار مردم را تکان دهند که یزید مجبور شد هنگام خارج شدن ایشان از شام نوعی رفتار کند که مخالف رفتار او هنگام ورود اسیران بود. جمع بندی و نتیجه گیری حضرت زینب(علیها السلام) افزون بر ویژگیها و فضیلتهای شخصیتی، که از خاندان وحی ارث برده بود، در به ثمر رساندن نهضت عاشورا، نقش فوقالعاده داشت. او پس از عاشورا، در کنار سرپرستی اسیران و حفظ جان امام سجّاد(علیه السلام) از خطرها، توانست انقلاب حسینی را با تحمّل زحمتهای فراوان به پیروزی نهایی برساند و در انجام رسالت خویش، با صلابت و استواری ایستاد و نقش سنگین و رسالت خویش را به خوبی به پایان رساند تا آیین پیامبر(صلی الله علیه وآله) و انقلاب کربلا دستخوش تحریف نگردد. هنگام ورود اسیران به کوفه، نخست مردم با شادمانی به استقبال اسیران آمدند، ولی حضرت زینب(علیها السلام) با سخنان آتشین خود، اوضاع را دگرگون ساخت و کوفیان غرق ماتم شدند. او با کلمات ملکوتی، هم کوفیان را متوجه جنایتشان نمود و هم ماهیت قیام را روشن ساخت. انتقام از قاتلان امام حسین(علیه السلام)، با قیام مختار، رهاورد بیدارگری حضرت زینب(علیها السلام) بود که خشم مردم را بر ضد حکومت برانگیخت. همچنین حضرت زینب(علیها السلام) با نهیب خویش در کاخ عبیداللّه، وی را تحقیر کرد و ماهیت انقلاب را نیز از دستبرد آن ناپاک حفظ نمود. هنگام ورود کاروان حسینی به شام، شهر غرق در شادی بود. یزید مجلسی از سران کشوری و لشکری ترتیب داد. او با دیدن آل پیامبر از سر غرور بر لب و دندان امام حسین(علیه السلام) جسارت نمود; ولی حضرت زینب(علیها السلام)چنان خطبهای منطقی و جانکاه ایراد کرد که یزید با سرافکندگی و از روی ناچاری، قتل سیدالشهدا(علیه السلام) را بر گردن ابنزیاد انداخت. سخنان حضرت زینب(علیها السلام) در مجلس یزید و سپس خطبه امام سجّاد(علیه السلام)، اوضاع دمشق را دگرگون کرد و بغض شامیان را به دوستی خاندان پیامبر و نفرت از یزید مبدّل ساخت; فرجامی که هرگز انتظار آن نمیرفت. آری، حضرت زینب(علیها السلام) اینگونه نقش خویش را در پیامرسانی نهضت حسینی ایفا نمود و در پایان، سرافراز و پیروزمندانه، اما عزادار در سوگ عزیزان، به مدینه بازگشت. ---------------------- پى نوشت ها 77ـ سید عبدالکریم هاشمینژاد، پیشین، ص 326. 78ـ محمّد محمّدی اشتهاردی، پیشین، ص 327ـ328. 79ـ سید عبدالکریم هاشمینژاد، پیشین، ص 330. 80ـ محمّد محمّدی اشتهاردی، پیشین، ص 248. 81ـ حسن الهی، پیشین، ص 208. 82ـ ابومخنف، پیشین، ص 267 / سیدبن طاووس، پیشین، ص 214ـ215. 83ـ «خندوف» جدّه پدری یزید بود که بین یزید و او سیزده واسطه وجود داشت. 84ـ روم: 10. 85ـ محمّدباقر مجلسی، پیشین، ج 45، ص 133ـ135 / سیدبن طاووس، اللهوف، ص 215ـ218. 86ـ آلعمران: 178. 87ـ آلعمران: 169. 88ـ سید عبدالکریم هاشمینژاد،
. سری به نیزه شد و آفتاب را گریاند نبی و فاطمه و بوتراب را گریاند صدای مویه ی زلفش که دست باد افتاد چقدر حضرت ختمی مآب را گریاند لباس تیره به تن کرد آسمان بعدش ز بام بارش سنگین، سحاب را گریاند کسی مقابل نی آب را زمین می ریخت اشاره بر لب او کرد و آب را گریاند سوال "أین أبی" بین کاروان پیچید رسید بر سر نیزه، جواب را گریاند کمان حرمله بر قامتی کمان خندید کمان حرمله خیلی رباب را گریاند به آستین نزارش گرفت رو، زینب وقار پوشیه ی او حجاب را گریاند شراب تا به سر گیسوی حسین رسید دو چشم عنبر و مشک و گلاب را گریاند قلم شکست و ... در آخر فقط نوشت، کنیز ورق ورق صفحات کتاب را گریاند ✍ ..
10. حاج محسن طاهری.mp3
2.87M
🎤 ای روح صلات ، یا ابا عبدالله وی آب حیات ، یا ابا عبدالله عمری به هجران تو ، ما می سوزیم جان ها به فدات ، یا ابا عبدالله به یاد رزمنده ها لعنت به جماعتی که منعت کردند از آب فرات یا ابا عبدالله ( حسین جان حسین جان ) تکرار جانم به فدات يا ابا عبدلله قربان وفات يا ابا عبدلله به همت جواد افشانی
. پس از تو جانِ برادر چه رَنجها که کشیدم چه شَهرها که نَگشتم چه کُوچه ها نَدیدم به سَخت جانی خود این قَدر نبود گُمانم که بی تو زِنده بدشتِ بَلا به شام رسیدم بُرون نمود در آن دَم چو شِمر پیرهَنت را به تن زِ پَنجهء غم جامه هر زمان بِبُریدم چو ماهِ چارده دیدم سَرت را بسر نِی هِلال وار زِ بارِ مُصیبتِ تو خَمیدم زدم به چوبهء مَحمِل سر آنزمان که سرِ نِی بنُوکِ نیزهء خُولی سرِ چو ماهِ تو دیدم زِ تازیانه و کعبِ سِنان و نیزهء دشمن دگر زِ زندگی خویش قطع گشت اُمیدم میانِ کوچه و بازارِ شام پای بِرهنه سر از خَجالتِ نامحرمان بِجیب کِشیدم شدم چو وارِد بزمِ یَزید بازوی بَسته هِزار مَرتبه مَرگِ خود از خدا طَلبیدم هَنور بر کَفِ پایم نشانِ آبله پیداست به راهِ شام زِ بَس از جَفا پیاده دُویدم ولی به اینهمه غم شاد از آنم اِی شهِ خوبان که نَقدِ جان بِجهان دادم و غمِ تو خریدم از این حکایتِ جان سوز صفِ مَحشر به نزدهِ شاهِ شَهیدان شَریک هَمچو شَهیدم
. زبان حال جسمی که در فراق تو سرخ وسیاه شد زیر لگد برای یتیمان پناه شد حالا برای عرض ارادت حسین جان با احترام وارد این قتلگاه شد اینجا تورا میان نیزه و شمشیر دیده ام با یک سپاه یک تنه درگیر دیده ام با چشم خویش من از روی تل . حسین خورشید عالمین زمینگیر دیده ام شمر از نگاه مادرمان هم حیا نکرد من را نگاه کرد ولی اعتنا نکرد از بس شتاب داشت سرت را جدا کند یک خنجر برنده ام و دست وپا نکرد بعر از تمام کش مکش وقیل و قال ها وقتی تمام شد کار تمام شغال ها وقتی که از قفا سر مهتاب کنده شد نوبت رسید به غارت این نونهالها از آن به بعدروی یتیمان کبود شد آتش گرفت معجر زینب و دود شد حتی سه ساله دختر تو در امان نبود او هم شکار دست پلید یهود شد ((چون جمله را یزید به بزم شراب خواست ساغر گرفت واز دل زینب کباب خواست)) وقتی نگاه مرد یهودی دریده شد آنجا سکینه دخترت از من نقاب خواست اوج مصیبت و غم ما شهر شام بود ناموس تو مضحکه ی خاص و عام بود باور نمیکنی که پی دختران تو صد ها نگاه هرزه و چشم حرام بود هشتادو چار عائله و یک نفر کم است وقتی رقیه نیست دلم غرق ماتم است پشت تو پای روضه عباس خم شد و از روضه خرابه قد خواهرت خم است اینکه سرم شکست به عشق سر تو بود بال وپرم شکست به عشق پر تو بود پای امام خویش اگر سوختم حسین این درس از مدینه و از مادر تو بود شاعر: .
. سینه زنی و زنجیر زنی 🔷 شد شب هفت سالار خوبان زینب محزون از دیده گریان نالد چو نی در این عزا آه و واویلا گوید بمیرم یا اخا. آه و وا ویلا شد هفتم مولا حسین. آه و وا ویلا هر شیعه دارد شور و شین آه و واویلا ▪️ سر بروی نی چون مه تابان ناله کن ایدل با غم و افغان آیات قرآن بر لبش آه و وا ویلا آه از غمهای زینبش. آه و وا ویلا شد هفتم مولا حسین. آه و وا ویلا هر شیعه دارد شور و شین آه و واویلا ▪️ جسم پاک او کربلا بی سر رأس او بر نی الله و اکبر یک تن نکرد احترام. آه و واویلا بر پور سید انام آه و واویلا شد هفتم مولا حسین. آه و وا ویلا هر شیعه دارد شور و شین آه و واویلا کی چنین ظلمی دیده در دوران. در تنور گردد. شاه دین مهمان ای وای و از ظلم و جفا. آه و اویلا سر رفته در طشت طلا. آه و واویلا شد هفتم مولا حسین. آه و وا ویلا هر شیعه دارد شور و شین آه و واویلا شاعر حاج قاسم جناتیان قادیکلایی 👇