.
#امام_رضا
جگرم پاره شد از زهر کجایی پسرم
چشم من مانده به در تا تو بیایی پسرم
از عبایی که کشیدم به سرم معلوم است
کار ما و تو کشیده به جدایی پسرم
حسرت بوسه بابا به دلت می ماند
تو به بالینم اگر دیر بیایی پسرم
مثل یک مار گزیده به خودم می پیچم
جگر سوخته را نیست دوایی پسرم
بسکه در کوچه زمین خوردم و برخاسته ام
نه توانی به تنم مانده نه نایی پسرم
هی زمین خوردم و هی ناله زدم وااماه
دارم از کوچه عجب خاطره هایی پسرم
مثل آن چادر خاکی شد عبایم خاکی
مثل زهرا سرم آمد چه بلایی پسرم
مادرم را پسرش برد سوی خانه ولی
من سوی خانه روم با چه عصایی پسرم
سر نهادم به روی خاک که از جدم حسین
برده ام ارث غریب الغربایی پسرم
آب هم گر بدهی باز دلم میسوزد
شده این حجره عجب کرببلایی پسرم
جگرم پاره شد اما بدنم پاره نشد
کس نزد بر سر من سنگ جفایی پسرم
دست و پا میزنم و سینه من نیست دگر
زیر پا و لگد بی سر و پایی پسرم
گریه بر بی کفن کرببلا کن در قبر
چونکه بند کفنم را بگشایی پسرم
عبدالحسین میرزایی
#شهادت_امام_رضا
https://eitaa.com/emame3vom/51290
.
.
#رسول_الله
#رحلت_رسول_اکرم
﷽
حضرت رسول اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم)
#شهادت
#چارپاره
آنکه با غمزههای گفتارش
درسآموزِ صد مدرّس بود
در نفسهای آخرِ عمرش
قلم و کاغذی طلب بنمود
چون که میخواست مردمِ دینش
نشوند از مسیر حق، گمراه
خواست در آخرین وصیت خویش
بنویسد: "علی ولیالله"
ناگهان از میان جمعیت
محضر حضرت رسولالله
یک نفر _آنکه دانی و دانم_
گفت "ان الرجل لیهجر"... آه
او که آیات را نمیفهمید
گفت قرآن برای ما کافیست
او نفهمید که کلام رسول
جز کلام خدای سبحان نیست
آن رسولی که گفت: ای مردم!
یک امانت زِ من کنار شماست
اجر پیغمبریِ من، تنها
احترامِ به دخترم زهراست
چند روزی گذشت... مردی که
بر نبی بست تهمتِ هذیان
او که قرآن برای او بس بود
حملهور شد به کوثر قرآن
کوچه آماده، هیزم آماده
یک نفس مانده بود تا آتش
داد زد: ای اهالیِ خانه
یا که بیعت کنید یا آتش...
همه گفتند: فاطمه آنجاست
گفت: فضه، حسن، علی، یا او،
هرکسی پشت درب این خانهست
طعمهی آتش است حتی او
همه گفتند: محسنش پس چه؟
گفت: فرقی نمیکند اصلاً
باید این خانه را بسوزانم
مرد باشد میانِ آن یا زن
چند لحظه سکوت کرد و سپس
چند گامی سوی عقب برگشت
همه گفتند: منصرف شده است
همه گفتند که بخیر گذشت
ناگهان باز سمت خانه دوید
لگدی زد به در...خدا!... مادر
فاطمه بیسپر...خدا!... محسن
در شده شعلهور...خدا!...مادر
✍حمید رمی
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#بیست_و_هشتم_صفر
👇
مداحی_آنلاین_از_من_بپذیر_نوکری_هایم_را_حاج_حسن_خلج.mp3
4.73M
روضه #شهادت_امام_رضا(ع)
🌴از من بپذیر نوکری هایم را
🌴کم کاری چشم و سینه و پایم را
🎤حاج #حسن_خلج
⏯ #روضه #آخر_صفر
از من بپذیر نوکری هایم را
کوتاهی چشم و سینه و پایم را
آقا شب آخر صفر خالی کن
در صحن امام رضا خودت جایم را
طبیب عالم و آدم زدرد بستری است
به خویش پیچد وجان دادنش کبوتری است
شبیه فاطمه چیزی به صورتش انداخت
چقدر مرگ شبیهی ، چقدر مادری است
**
امشب از خاطرات تو گشته آسمان دلم پر ستاره
خاطرات خوش با تو بودن در دلم زنده گشته دوباره
یاد شیرینی خنده هایت
یاد آن شب که پیغمبر عشق
از شعف در دلش داشت غوغا
با نگاهی پر از مهربانی
دست ما را به هم داد و گفتا
فاطمه با علی کن مدارا
یا علی جان تو جان زهرا
.
#روضه_متنی #امام_حسن
⚫روضه جانسوز شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام_ گریز روضه حضرت زهرا سلام الله علیها _ حاج حسن خلج⚫️
◾️▪️🔲▪️◾️
به پای مرگ نشسته،که برسرش برسد
خدا کند که کمی زود خواهرش برسد
*یه جوری به چشمات التماس کن که خدانکرده کم نیاریا ..." امروز برا امام حسن گریه کن،اینا این شرط و شروط رو عیب نمیدونن"چون میدونن ما رعیتیم دستمون هم فقط به دامن این خانوادس ..."شرط کن بگو آقا ، امروز برات زار میزنم اما دلم میخواد تمام راه کربلارو برای امام حسین زار بزنم ...*
به پای مرگ نشسته که بر سرش برسد
خدا کند که کمی زود خواهرش برسد ...
چه احتضار غریبی ، چه صبر بی تابی
*یعنی چی؟!من یه خرده معنا کنم ... یعنی اگر بی تابی فقط باشه آدم جیگرش که میسوزه داد میزنه ... آی ... مُردم سوختم ... ولی صبر بی تابی یعنی این که زبان بستس ... وقتی حسین اومد تو ، چشمش به زینب افتاد ... حالا از آتش زهر ؟! نه نه نه والله نه .....*
چه احتضار غریبی ، چه صبر بی تابی
چه بیقرار شده تا به مادرش برسد 2
مادر مادر ......
*گاهی وقتا سرشو بلند میکرد میگفت: خوب شد شماها اون روز نیومدید کوچه.....وقتی میرفتم اون دست منو گرفته بود .... وقتی برمی گشتیم من دستشو گرفته بودم ...*
طبیب عالم و آدم زدرد بستری است 2
به خویش پیچد وجان دادنش کبوتری است
شبیه فاطمه چیزی به صورتش انداخت
چقدر مرگ شبیهی ، چقدر مادری است 2
*خوش به حال چشمات،خیالت دیگه راحت باشه امروز گریه کردی برا حسن، مادرش ضمانت کرده،اون روزی که همه توی محشر گریانند،من نمیذارم تو گریان باشی ... خیالت راحت باشه ..."دلم میخواد خیلی گریه کنید حالاکه نشستید ، حتما هم کار و زندگی دارید و زدی گفتی ولش کن زندگی رو ... آقامو عشقه ...*
زینب از راه رسید ... زینب جان بدو طشت رو بردار بیار ...
میان طشت پر از خاطرات کوچه شده ...
(مادرم گفت حسن پاشو بریم ... یه مرد همراهم باشه ... اینا خیال نکنند علی رو خونه نشین کردن... فاطمه تنهاست ... دستم توی دست مادرم بود ... اینقدر مادرم خوشحال بود ... گفت حسن فدک رو گرفتم ... داشتم جلو جلو میرفتم مادرم هم پشت سرم میومد ... یه مرتبه دیدم کوچه تاریک شد ... یه مرد بی ادب از روبرو داره میاد ... مادرم زود از پشت سر پیراهنمو گرفت ... حسن جان بیا عقب این خیلی بی تربیته ...*
میان طشت پر از خاطرات کوچه شده
بپرس از جگر پاره اش بگو چه شده ...
*همینقدر بهتون بگم رفقا ... صدای ناله حسن بلند بود همیشه ......*
یارب نصیب هیچ غریبی دگر مکن
داغی که گیسوان حسن را سپید کرد ....
ای غریب آقام ......
#حاج_حسن_خلج
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
◾️
.
🔸مراسم هفتگی #دعای_کمیل سحر
📆 زمان:
👈 جمعه ۹ مهر ماه ۱۴۰۰
🔷 با مداحی:
👈 کربلایی #سید_رضا_نریمانی
____
🔊 بخش اول #مناجات | یا رب دوباره وقت دعای سحر شده
🔊 بخش دوم #دعای_کمیل l اللّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ
🔊 بخش سوم #مناجات | نمیدونم که به نوکریت آقا قبولم کردی یا نه؟
🔊 بخش چهارم #روضه l بدون آب بریدند حنجر او را
🔊 بخش پنجم ادامه #دعای_کمیل l هَبنی لإبتداءِ کَرَمِک و سالِفِ بِرِّکَ بی
🔊 بخش ششم #روضه l من خودم فکری برای درد هایم می کنم
👇👇👇👇
امام حسین ع
.
بدون آب بریدند حنجر او را
کشانده اند به گودال مادر او را
عصا زدند به او پیرمردها بلکه
در آورند نفس های آخر او را
قرار بود که چیزی نماند از جسمش
به دست نعل سپردند پیکر او را
مگر که قحطی جا بود خولی نامرد
که بسته اید به خورجینتان سر او را
به نی زدند سرشاه را ، نمی گذرم
ز نیزه دار که دق داد دختر او را
ناصر دودانگه ✍
#گودال_قتلگاه
.