eitaa logo
امام حسین ع
22.1هزار دنبال‌کننده
414 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
145K
. خداحافظ عزیزم بابای خوب و مهربونم دردات همه ریخته بجونم ببین دیگه فاتحه خونم خداحافظ عزیزم بخواب دیگه آروم آروم قبرت بشه بارونی از نور می بوسمت بابایی از دور خداحافظ عزیزم خوشی از این دنیا ندیدی حالا دیگه راحت خوابیدی چرا جوابمو نمیدی خداحافظ عزیزم حرفات دیگه نمیره از یاد میون ما جدایی افتاد تنها شدم ای داد بیداد . خداحافظ عزیزم خونمونو عزا گرفته بساط گریه پا گرفته دختر تو نوا گرفته . .
خداحافظ عزیزم مادرِ خوب و مهربونم دردات همه ریخته بجونم ببین دیگه فاتحه خونم خداحافظ عزیزم بخواب دیگه آرومِ آروم قبرت بشه بارونی از نور می بوسمت مادرم از دور خداحافظ عزیزم خوشی از این دنیا ندیدی حالا دیگه راحت خوابیدی چرا جوابمو نمیدی خداحافظ عزیزم حرفات دیگه نمیره از یاد میون ما جدایی افتاد تنها شدم ای داد بیداد . خداحافظ عزیزم خونمونو عزا گرفته بساط گریه پا گرفته دختر تو نوا گرفته "مادرم ای مادرم " سبک در لینک زیر 👇 مشابه سبک زیر خوانده می‌شود https://eitaa.com/emame3vom/112594
سالها زوّاریت را آرزو کردم حسین (ع) هر کجا رفتم تو را من جستجو کردم حسین تا خراسان تا به قم تا حضرتِ عبدالعظیم پای هر مرقد تو را چون لاله بو کردم حسین سالها هر زائری می آمد از کرببلا تا که بوی تو بگیرم بوی او کردم حسین هر کجا نام تو بود آنجا بهشتم بود و هست من بهشتت را دو عالم آرزو کردم حسین همچنان در کربلا جاریست خون سرخِ تو مقتلت را من ز اشکم شستشو کردم حسین جسمِ خونینِ تو را دیدم میانِ قتلگه لعنتِ بسیار بر جانِ عدو کردم حسین وارد صحن تو گشتم در شبستانِ ولا ای همه آمالِ من، من بر تو رو کردم حسین آنقدر شوقِ هوای صحن تو دارم به سر با تو در تنهاییِ خود گفتگو کردم حسین سالها با یا حسین از شورِ عشقت دم زدم تا سرِ خوانِ تو کسبِ آبرو کردم حسین قرهً العین نبی ای روح و جانِ فاطمه من دگر با روَضه ات عمری ست خو کردم حسین شاهِ بطحا از کرم این رو سیه را کن قبول این زبان را وقف تو در گفتگو کردم حسین جان اصغر روزیم کن تربت شش گوشه ات در قراق تو ز خونِ دل وضو کردم حسین(ع) امام علیه السلام ................. . علیه السلام چقَدرروضه برای دل گدا خوب است کنارسُفرهٔ تان حال آدَما خوب است کجارَوَم که چنین بادهٔ غمم بدهند برای نوکرتان پای روضه هاخوب است دوای درد دلَت راطَلَب کُن ازمولا همیشه چائی روضه برا شَفا خوب است شنیده ام شب جمعه شب زیارَتی است کنارتُربَت شش گوشه حال ما خوب است خداکُنَدکه شب جمعه مرگمان برسَد برای رَفتَن درقَبر جمعه هاخوب است مراشبی بطَلَب تاکه زائرت گردم بزیرقُبّهٔ پُرنورتان دُعا خوب است زکودکی در این خانه راهمیشه زَدَم گدائی دَراین خانه بخدا خوب است برای پیکرصدپاره. پاره وبی سَر کفن نیاز نیست. بوریا خوب است چقَدر روضه برای دل گدا خوب است کنار سفره تان حال آدَما خوب است .............. . نفس کشیدن ما بین روضه ها خوب است چقدر نزد شما حال و روز ما خوب است میان نافله وقتی قنوت میگیرم برای حال دل ما کمی دعا خوب است بده به را خدا دستهای ما خالیست کنار خانه تان چندتا گدا خوب است بکُش حسین،بگو،پاره پاره کن جگرم قسم که آخره کار من و شما خوب است نوشته ام  مرا در حصیر بگذارند برای آنکه اهل کفن نیست بوریا خوب است سفید میشود این تار موی ما کم کم گذشت عمر،در این زینبیه ها،خوب است اگر چه قسمت ما کربلا نشد اما حدیث ماتم تو،مثل کربلا خوب است اگر چه با شهدا فاصله فراوان است روایت شهدا هم برای ما خوب است  اگر تو باشی و یاد تو باشد و اشکت برای نوکر این خانه هر کجا خوب است .
  نفس کشیدن ما بین روضه‌ها خوب است  چقدر نزد شما حال و روز ما خوب است میان نافله وقتی قنوت می‌گیرم  برای حال دل ما کمی دعا خوب است  بده به راه خدا دست‌هایمان خالی است  کنار خانه‌ی‌تان چند تا گدا خوب است بِکُش حسین بیا پاره پاره کن جگرم  قسم که آخر کار من و شما خوب است  نوشته‌ام که مرا در حصیر بگذارند  به آن که اهل کفن نیست بوریا خوب است سفید می‌شود این تار موی ما کم کم  گذشتِ عمر در این زینبیه‌ها خوب است اگر چه قسمت ما کربلا نشد اما  حدیث ماتم تو مثل کربلا خوب است اگر چه با شهدا فاصله فراوان است  روایت شهدا هم برای ما خوب است اگر تو باشی و یاد تو باشد و اشکم  برای نوکر این خانه هر کجا خوب است علیه السلام .
......... از همان کودکی مقدر شد از غمت، سهم من مقرر شد بی سبب نیست گونه ام تر شد! هر چه شد از دعای مادر شد مادرم جان به اعتقادم داد "یا حسین یاحسین" یادم داد مادرم گفت: سِر مکتوب است دلِ عاشق همیشه آشوب است! گریه از عشق، فیض محبوب است درِ این خانه نوکری خوب است در حسینیه ها بزرگ شدم چقدر با شما بزرگ شدم !!! روضه هایت اگر چه سنگین ست دردها را همیشه تسکین ست چای تلخت چه قدر شیرین ست! علت دل سپردنم این ست: پدرم لقمه ی حلالم داد اشک بر ریشه ی نهالم داد حلقه بر گوش مِی فروش شدم جام غم ریخت، جرعه نوش شدم سوختم ! آه شعله پوش شدم در مُحرم علم به دوش شدم سینه زن پشتِ دسته ها رفتم از همان راه ، کربلا رفتم کربلا گفتم؛ از قلم خون رفت خون به قدر فرات و هامون رفت! خواهرت سمت خیمه محزون رفت شمر از قتلگاه بیرون رفت از سرِ خورجین که خواب افتاد پیکرت زیرِ آفتاب افتاد خواهرت دل شکسته ، دل خسته چادر صبر بر کمر بسته می رود تند و گاه آهسته روضه اش، روضه ای ست سربسته تک و تنها چه کار خواهد کرد !؟ خیمه ها را چه کار خواهد کرد !؟
بی وقفه بی مقدمه هیئت گرفتنی ست هیئت گرفتنی ست سعادت گرفتنی ست از موقع ورودیه تا آخر دعا هر حاجتی در این دو سه ساعت گرفتنی ست یک جای روضه رفته دلت که مسافری حتی در این معادله قسمت گرفتنی ست در گود چشم، اشک نشسته ست منتظر ذکر حسین مرشد و رخصت گرفتنی ست با اشک از دو چشم، چنین از ولیِ دم در دادگاه روضه رضایت گرفتنی ست گیرم شفا نبود تو از بس قیامتی دامان تو به روز قیامت گرفتنی ست زائر شدن به قسمت و دعوت همیشه نیست ای بی خبر بکوش زیارت گرفتنی ست امام علیه السلام . .... مناجاتـباـامامـحسین شب‌های جمعه نیمه شب‌ها تا سپیده بر روی اسرارش خدا پرده کشیده از راه می‌آید زنی قامت خمیده لب می‌گذارد روی حلقوم بریده فریادهای یا بنی پا بگیرد حیدر بیاید بازوی زهرا بگیرد روضه نمی‌خواهد تنی که سر ندارد قربان آن آقا که انگشتر ندارد یک تکه‌ای سالم همه پیکر ندارد جایی برای بوسۀ مادر ندارد گیسوی خود را ریخته روی گلویش مادر بود اینگونه شکل گفتگویش گوید بنی، یا بنی، یا بنی برخیز آمد مادرت زهرا، بنی دیدم خودم در عصر عاشورا، بنی افتاده بودی زیر دست و پا، بنی من بی وضو موی تو را شانه نکردم حالا به دنبال سرت باید بگردم علیه السلام ..... تا می نشینم زیر پرچم کنجِ هیات در سینه ام داغ تو میگیرد حرارت شکر خدا هستم غلام خانه زادت از کودکی در روضه ها دارم اقامت از تو، به من خیرِ فراوانی رسیده از من به تو تنها فقط عرض ارادت در حیرتم از لطف و از آقایی تو از بخشش دستان تو وقت شهادت پیراهن و انگشترت را دادی آقا حاجاتِ قلب دشمنت هم شد اجابت بر پیکرت یک جای بوسیدن نمیدید سرنیزه ها انداخت زینب را به زحمت دیدم برای کشتنت ای عشقِ مظلوم شمشیرها کردند با نیزه رقابت در قتلگاهِ تو «بُنیّ» گفت مادر من را به هم میریزد عمری این عبارت!
‌. متن شعر - داره می باره آسمون همراه صاحب الزمون گمونم کنار بقیع روضه خون شده آقامون * شیعه دلش پر از غمه رو گونه ش اشک ماتمه برا غریبی بقیع هرچی گریه کنی کمه * دل پر ه از غصه و آه رفته مشهد کنار شاه رفته بگریه با رضا به حرم بی بارگاه * گنبد طلا ایون طلا امام رضا امام رضا بگو بقیع بهشت ما حرم نداری تو چرا ؟ * نه گل و نه گلدسته ای نه شمع و نه پروانه ای وای از دل زهرای ما بقیع شده ویرانه ای * همون هایی که تو کوچه بستند راه مادرتون یه روزی هم تو مدینه ویرون کردن حرمتون * یه مادر تازه جوون توکوچه شد قامت کمون بچه هاش با گریه می گن ای وای خدا مادرمون * بسته شده دست بابا در شعله ور شده چرا ؟ مادر پشت در سوخته یا افتاده زیر دست و پا * از نسل اونا این روزا تو بحرین یا تو هرکجا فقط به جرم عشقتون می کشن محب شما دعای فرج را فراموش نکنیم 🔸اللهم عجل لولیک الفرج 🌿👇 https://t.me/marssye/86074 . .
. 🌷کرامات امام حسین عليه السلام 💐اللّهــم صلّ علــي محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم " 🍀عالم زاهد و وارسته زمانش مرحوم شيخ حسين بن شيخ مشكور رضوان الله تعالي عليه فرمود : در عالم رو يا ديدم در حرم مطهر حضرت ابا عبدالله (ع ) مشرف هستم و حضرت در آنجا تشريف دارند . يك نفر جوان عرب معدي (دهاتي ) وارد حرم شد و با لبخند به آن حضرت سلام كرد و حضرت با لبخند جوابش دادند . فرداي آن شب كه شب جمعه بود به حرم مشرف شدم و در گوشه حرم توقف كردم ناگهان آن جوان عرب معدي را كه در خواب ديده بودم وارد حرم شد و چون مقابل ضريح مقدس رسيد با لبخند به آن حضرت سلام كرد ولي حضرت سيدالشهداء (ع ) را نديدم و مراقب آن عرب بودم تا از حرم خارج شد . عقب سرش رفتم و سبب لبخندش را با امام (ع ) پرسيدم . و تفصيل خواب خود را برايش نقل كردم و گفتم چه كرده اي كه امام (ع ) با لبخند بتو جواب مي دهد . گفت : مرا پدر و مادر پيري است و در چند فرسخي كربلا ساكنيم و شبهاي جمعه كه براي زيارت مي آيم يك هفته پدرم را سوار بر الاغ كرده مي آوردم و يك هفته هم مادرم را مي آوردم . تا اينكه شب جمعه اي كه نوبت پدرم بود چون سوارش كردم مادرم گريه كرد و گفت : مرا هم بايد ببري شايد هفته ديگر زنده نباشم . گفتم : باران مي بارد ، هوا سرد است ، مشكل است ، نپذيرفت ناچار پدر را سوار كردم و مادرم را بدوش كشيدم و با زحمت بسيار آنها را به حرم رسانيدم و چون در آن حالت با پدر و مادرم وارد حرم شدم حضرت سيدالشهداء (ع ) را ديدم و سلام كردم آن بزرگوار برويم لبخند زد و جوابم را داد و از آن وقت تا بحال هر شب جمعه كه مشرف مي شوم حضرت امام حسين (ع ) را مي بينم و با تبسم جوابم را مي دهد . 📘منبع.کتاب الحسينية. ‌
🌺🍂🌺🍂🌺 چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین . با زبان اشک های بی صدا گفتم حسین یاد تو شرط قبولی نمازم بوده است در قنوت خویش قبل از ربنا گفتم حسین: ماند هل من ناصرت بی پاسخ اما بارها آمد از کرب و بلا لبیک تا گفتم حسین: کل ارض کربلا من تازه می فهمم چرا در خراسان در نجف در سامرا گفتم حسین نام زهرا را شنیدم هر کجا، گفتم علی نام زینب را شنیدم هر کجا گفتم حسین: عاشقی گفت آنچه میخواهد دل تنگت بگو با دلی غمبار گفتم کربلا گفتم حسین: شعر: علی ذوالقدر .
(ع) امام هشتم (ع) و ماجرای تشییع جنازه موسي بن سيار كه از ياران حضرت رضا عليه السلام است ،‌مي‌گويد : « ‌روزي همراه ايشان بودم همين كه نزديك ديوارهاي طوس رسيديم صداي ناله و گريه‌اي را شنيدم . من به جست و جوي آن رفتم . ناگاه ديدم جنازه‌اي را مي آورند در اين حال حضرت از مركب پياده شده و به طرف جنازه آمدند و آنرا بلند كردند و چنان به آن جنازه چسبيدند، همچون بچه‌اي كه به مادرش مي‌چسبد آنگاه رو به من نموده فرمودند : « هر كس جنازه‌اي از دوستان ما را تشييع كند، مثل روزي كه از مادر متولد شده، گناهانش پاك مي‌شود » وقتي جنازه كنار قبر گذاشته شد، حضرت كنار ميت نشسته و دست مبارك خود را روي سينه‌ي او گذاشتند و فرمودند :« فلاني ! تو را بشارت مي‌دهم كه بعد از اين ديگر ناراحتي نخواهي ديد .» (1) عرض كردم : فدايت شوم، مگر اين مرد را مي‌شناسيد، در حاليكه اينجا سرزميني است كه تا كنون در آن گام ننهاده‌ايد امام عليه السلام فرمود: موسي ! مگر نمي داني كه اعمال شيعيان ما هر صبح و شام بر ما عرضه مي‌شود. اين چنين است كه امامان عليهم السلام از احوال ما آگاهند و لذا هر حاجتمندي كه رو به سوي آنان مي‌كند، مورد توجه قرار مي‌گيرد و حاجتش به نحو شايسته‌اي برآورده مي‌گردد.  .
. معجزات و حضرت علی‌اکبر(ع) فردی به نام حاج عبدعون، برادرش را که به مرض سختی دچار شده بود نزد حافظ الصحه، یکی از سه پزشک معروف کربلا می‌برد، پس از چند ماه معالجه سودی نمی‌کند و هر روز حال او بدتر می‌شود عبدعون نزد پزشک می‌رود و سخنان زشتی به او می‌گوید و خطاب می‌کند که اسمت خیلی بزرگ است اما از معالجه تو سودی ندیدیم،  بعد بدون خداحافظی می رود، اما بر خلاف انتظار از آن روز به بعد حال برادرش بهتر می‌شود و یک دفعه شفا می‌یابد. نزد حافظ الصحه می‌رود و عذر خواهی می‌کند. طبیب می‌گوید: بنشین تا برایت بگویم. من بعد از سخنان تو خیلی دل شکسته شدم. ظهر، هنگام ادای نماز به حضرت علی اکبر(ع) متوسل شدم و عرض کردم ای نور چشم حسین (ع) تو را به حق پدرت قسم می‌دهم که شفای این مریض را از خدا بخواه، دیدی چگونه به من توهین کرد؟ بسیار گریه کردم. همان شب در خواب خدمت آقا علی‌اکبر(ع) شرف یاب شدم عرض ادب کردم و همان مطلب را تکرار کردم، حضرت فرمود: من شفای آن مریض را از خدا خواستم و از هاتفی شنیدم که «این مریض مردنی است و تا 9 روز دیگر میمیرد اما به برکت دعا و شفاعت شما خدا با شفای او سی سال به عمرش افزوده است و از همین ساعت او را شفا دادیم» آن مرد سی سال دیگر عمر کرد و در هفتاد سالگی در گذشت. او وصیت کرد پیکرش را پایین پای حضرت علی اکبر (ع) دفن کنند. منبع:کتاب «خورشید جوانان»؛ شرح زندگی و (ع)/ نوشته سید محمدرضا حسینی خبرگزاری تسنیم
☘ نمونه هایی از معجزات و حضرت جواد علیه السلام ۲ 🌷خبر از تفکر من از حسین مکاری نقل شده که گفت زمانیکه امام محمد تقی ــ علیه السّلام ــ در بغداد بود وارد بغداد شدم. دیدم که حضرت نزد خلیفه در نهایت جلالت است با خودم گفتم که حضرت جواد ـ علیه السّلام ـ با این مقام و مرتبه ای که اینجا دارد و از حیث جلال و طعام های لذیذی که در اختیار دارد، دیگر به مدینه بر نخواهد گشت. همین که این خیال در خاطر من گذشت دیدم آن جناب سر به زیر افکند، سپس سر بلند کرد در حالی که رنگ مبارکش زرد شده بود فرمود: ای حسین نان جو با نمک نیم کوب در حرم رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نزد من بهتر است از آن چه که در اینجا مشاهده می کنی. 📚منبع: قطب الدین راوندی؛ الخرائج و الجرائح؛ ج ۱؛ ص ۳۸۳ .