eitaa logo
امام حسین ع
27.3هزار دنبال‌کننده
432 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. باید شهید زندگی کنی تا شهید شوی بسم رب و الصدیقین شهید آرمان علی وردی در سیزدهم تیرماه سال ۱۳۸۰ در شهر تهران به دنیا آمد. از کودکی با تربیت و هدایت خانواده خصوصا پدر که جانباز شیمیایی بود اهل مسجد و هیات شد و پیوسته پای ثابت برنامه های کانون فرهنگی مسجد امام علی علیه السلام از جمله جلسات قرآن آن بود. ۱۴ سال بیشتر نداشت که به همراه دوستانش در جلسات اخلاق وانس با معارف قرآن و عترت اساتیدی چون حضرت استاد حاج آقای جاودان و جناب استاد حاج آقا میرهاشم حسینی شرکت می کرد . توفیق زیارت عتبات عالیات و کربلای معلی در نوجوانی قسمت او شد. همزمان در ایام تحصیل دبیرستان، مسئول فضاسازی هیأت شباب المهدی می شود. طی دوسال که مراسمات در منزل پدرخانم شهید مدافع حرم عبدالله باقری برگزار می شد آرمان مرتب به امورات هیأت رسیدگی می کرد تا چراغ مجلس سیدالشهداء علیه السلام خاموش نشود. پس از دیپلم در رشته مهندسی عمران پذیرفته شد. اما به دلیل دغدغه های بی شمار فرهنگی و آرمان های والای دینی اش با مشورت بزرگان از دانشگاه انصراف داد و در سال ۱۳۹۹ وارد حوزه علمیه آیت الله مجتهدی ره شد تا در لباس مقدس روحانیت و سربازی امام زمان ارواحنا فداه به اسلام و مکتب ائمه اطهار علیهم السلام و انقلاب اسلامی خدمت کند. او از همان ابتدای طلبگی به خوبی نشان داد که سطح دغدغه ها و آرمان هایش فراتر از درس و حجره نشینی است. به وقت درس، شاگردی با استعداد بود و در مواقع بحران خادمی مخلص و سربازی مطیع. سیل و زلزله بی تابش می کرد. فکر و خیال گرفتاری مردم خواب و خوراک را از او می گرفت ، لباس جهاد به تن می کرد و دل به کوه و بیابان می زد. او می دانست در مواقع ضرورت درس و بحث و تکلیف عوض می شود . آرمان درس و جهاد را به خوبی با هم جمع کرده بود. اینکه تشخیص بدهی در حجره بنشینی یا میان گل و لای سیلاب باشی درسی بود که از مرادش امام خامنه ای گرفته بود. قدر و ارزش اعمال و بزرگی و کوچکی کارها امریست که فقط خدا آن را می داند. و باید که دیده نشویم چون آنکه باید ببیند می بیند . این نکات مهم ، همیشه سرلوحه امور آرمان بود. او می دانست کار باید برای خدا باشد ، بزرگ و کوچکی اش اصلا مهم نیست. برای همین بود که وقتی شب قدر، مهدکودک هیأت احتیاج به نیرو داشت بی درنگ پذیرفت که احیاء آن شب را تا سحر در کنار هیاهوی کودکان سپری کند. اصلا هرجا که کاری بود به دور ازخودنمایی آرمان را می شد آنجا پیدا کرد. خواه کنار چند بچه ی پر سر و صدا باشد، خواه وسط سیلاب و آوار زلزله! 👇
و اما ماجرای آن شب آفتابی سخت! شب غربت و مظلومی صبح چهارشنبه ۴ آبان مثل روزهای گذشته آرمان در درس های حوزه شرکت کرد. پیام های خوبی از سطح شهر تهران مخابره نمی شد.آشوبگران در چند نقطه تجمعاتی همراه با تخریب اموال عمومی برپا کرده بودند. ظهر بعد از اتمام کلاس آرمان وسایلش را جمع کرد و از طلبه ها خداحافظی کرد.دوستانش به شوخی گفتند : شهید نشی!؟ صبر کن آخرین عکس را هم ازت بگیریم! اما آرمان گویا افق نگاهش جای دیگری بود. با رفتار و الفاظی متواضعانه دوباره خداحافظی کرد و با عجله از حوزه خارج شد و خود را به بچه های گردان امام علی علیه السلام رساند. نماز مغرب را در مسجد به جماعت خواند. درگیری ها در شهرک اکباتان بالا گرفته بود. عده ای فتنه گر جهت هتک حرمت برخی شهروندان محترم و مردم مظلوم ، تجمع کرده وبا شعارهای وقیحانه دست به آشوب و تخریب زده بودند.آرمان به همراه تعدادی از بسیجی ها برای شناسایی و ساماندهی اوضاع به فاز یک اکباتان رفتند. پرتاب سنگ از بالای برخی ساختمان ها موجب جدایی او از تیم شناسایی می شود. در چشم برهم زدنی غریبانه محاصره اش می کنند. اغتشاشگران از همه طرف به او حمله می کنند. با سنگ و چوب و لگد ، با هرچه که دستشان رسید زدند و فیلم گرفتند و فحاشی کردند! کربلایی به پا شده بود! غریب گیر آوردنش! لباس از تنش در آوردند ، با تهدید و شکنجه از او خواستند به حضرات اهل بیت علیهم صلوات الله وحضرت آقا هتاکی کند! اما هیهات که تربیت شده ی مکتب سیدالشهداء سلام الله علیه دست از اعتقادات قلبی اش بکشد و جانش را به بهایی ناچیز بخرد! آرمان زیر بار حرف اراذل و اوباش نمی رود و بلای بزرگ را به جان می خرد. شکنجه شدت می یابد و بدن پاکش را با ضربات مکرر چاقو پاره پاره می کنند و در نهایت با کوبیدن تکه بلوک های سیمانی به سر مطهرش، به کما می رود! کفتارها بدن نیمه جانش را روی زمین می کشند و در گوشه ای از شهرک تنها رها می کنند. پس از ساعتی پیکر پر زخم و کبود و تقریبا بی جان آرمان به بیمارستان منتقل می شود. و سرانجام صبح جمعه ششم آبان ۱۴۰۱ آرمان عزیز به سبب شدت جراحات وآسیب ها در سراسر بدن مطهرش، چونان مولایش سیدالشهداء با قتل صبر به فیض شهادت نائل آمد و در آغوش خونین اباعبدالله الحسین علیه السلام آرام گرفت. بدن چاک چاک و کبود برادر شهیدمان تا ابد سندی بزرگ بر مظلومیت ملت شهید پرور ایران و فرزندان امام خامنه ای و رسوایی مدعیان دروغین آزادی و حقوق بشر است. • بخشی از سخنان رهبر معظم انقلاب مد ظله العالی در آستانه 13 آبان 1401 : آن طلبه‌ی جوان، طلبه‌ِی شهید جوان در تهران ــ آرمان عزیز! ــ او چه گناهی کرده بود؟ طلبه‌ِی جوان، دانشجو بوده آمده طلبه شده، متدیّن، مؤمن، متعبّد، حزب‌اللهی، شکنجه کنند زیر شکنجه او را بکشند، جسدش را بیندازند در خیابان، اینها کارهای کوچکی است؟ اینها که‌اند؟ این [را] باید فکر کرد؟ اینها که‌اند؟ این بچه‌های ما که نیستند، این جوانهای ما که نیستند اینها،‌اینها که‌اند؟ از کجا دستور میگیرند؟ چرا این کسانی که مدّعیِ حقوق بشرند اینها را محکوم نکردند؟ چرا قضیه‌ی شیراز را محکوم نکردند؟ اینها طرفدار حقوق بشرند؟ .
🌷 روزی که موهای علی وردی پریشان بود آغاز یک پیچیدگی در شهر تهران بود داغ علی اکبر برایم تازه شد وقتی دیدم تنش در چنگ چندین نامسلمان بود باید که آرمان علی وردی شود وقتی ورد زبانش از همان اول (علی) جان بود در دست قاتل های او چاقو و چوب و سنگ در جیب او اما فقط یک جلد قرآن بود مردانه پای اعتقادش ماند و ثابت کرد او هم شبیه حاج قاسم مرد میدان بود هرگوشه از این مملکت یک آرمان دارد پس او فقط یک قطره از دریای ایران بود ✍ ......... خدا به مادران شهدا ؛ صبر و اجر عنایت کنه. ان شاالله
. 📋اولین اسمی که اومد رو لبم (موضوعات : ، ، ، ) ............................................. .(بند اول). اولین اسمی که اومد رو لبم قبل بابا گفتنم، اسم تو بود اولین اشکی که اومد توو چشام واسه زخمی بودن جسم تو بود (حالا یه عمر شب به شب گوشه نشین روضه‌ات ام) ۲ از روضه دیدم معجزه، صد موعظه حاجت گرفتم از عَلَم ای اعجاز بی مَثَل ، یا ثار الله ای شیرین تر از عسل، یا ثار الله ۲ یا ثارالله مدد یا ثارالله .(بند دوم). جا نمونیم از هوای عاشقی خوشبحال هر کسی پر باز کرد میشه تو این دوره از اصحاب شد میشه مثل « » پرواز کرد (باید بمونیم پای دین بی «شاید» و «اما»،«اگه» )۲ هستیم فدایی ولیّ، سید علی تا وقتی که خون توو رگِ ای که تویی فدای دین، یا ثار الله یا ابن امیرِالمومنین، یا ثار الله ۲ یا ثارالله مدد یا ثارالله .(بند سوم). پای غیرت باید از خون هم گذشت باید از جون بود خاطر خواه تو تو شهید امر به معروفی و باید « » بشیم توو راه تو ( یعنی حجب فاطمی با نور حیا)۲ یعنی حُر بشیم، از بند نَفْس مثل شهید کربلا ای عشق الی الأبد، یا ثار الله یا غیرتَ الله مدد، یا ثار الله ۲ یا ثارالله مدد یا ثارالله .(بند چهارم). آخره این قصه شیرینه چقدر زندگی کابوسه منهای ظهور توی بازار کساد شِرک و شَک پشت ما گرمه به فردای ظهور أَیْنَ الشُّمُوسُ الطّالِعَهُ؟ خورشید عمر ما بیا أَيْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِيَاء، نور خدا آقا بیا آقا بیا ذکر لب جن و ملک، یا مولانا عجّل الله فرجک، یا مولانا ۲ شاعر : .................................................. .👇
امام حسین ع
. سالگرد شهادت ✍ آرمانم رفت، اما آرمان پاینده ماند آن مجاهد رفت، اما امتی رزمنده ماند خونِ روح الله، صد گردان چو روح الله ساخت آری آری، پرتوِ روح خدا تابنده ماند عزتِ سید فریدالدین معصومی، بما... عزتی سرشار داد و خود به آن زیبنده ماند از دهه هشتادیِ ما، تا هزار و چارصد این پیام آید: شهادت ارزشی اَرزنده ماند کشته ها دادیم، از فهمیده تا آرشامها چشمها گریان شد اما، روی لبها خنده ماند جنگِ تحمیلی گذشت و جنگ ترکیبی رسید جنگِ تکمیلیِ ما با خصم در آینده ماند هان! سرانِ جنگ احزاب، ای گروه فتنه گر دستتان رو شد،،، ز ملت رویتان شرمنده ماند اُردوی تکفیریِ ابلیس، محکومِ جهیم اُردوی ایمان به درگاهِ الهی بنده ماند هیبتِ دشمن شکست و بر سرِ مستکبران مُشت های نسل اَندر نسلِ ما کوبنده ماند کاخها در هم شکست و کوخها محکم شدند مکتبِ پیر ولایت، تا قیامت زنده ماند پیشرفتِ علمی خیلِ جوانان، اوج یافت وانگهی جوینده ی علم و عمل، یابنده ماند موشکِ جمهوری اسلامی از حیفا گذشت گنبدِ پوشالیِ از این قدرتِ توفنده ماند تا تلاویو است زیرِ تیررَس، ای صهیونیست زیر آوار، آن رژیمِ جعلیِ بازنده ماند انتقامِ سخت می‌آید، به حاج قاسم قسم روی میزِ دادگاهِ عدلِ حق، پرونده ماند کودک و پیر و جوانِ ما، سلیمانی شدند شور و شوقِ پایداری در جهان آکنده ماند راهِ قدس از کربلا خواهد گذشت، تردید نیست کُلُ اَرضِِ کربلا، در دینِ ما بالنده ماند روح ایثار و شهادت، رفت تا آنسوی مرز راهبردِ رهبرِ فرزانه اَم، سازنده ماند پای کارِ حضرت سید علی جان می‌دهیم خونِ یارانِ بسیجی، تا اَبد بارنده ماند ما حسینی ها دمادم، قطعه قطعه میشویم سیرتِ شمرِ زمانه، همچنان درنده ماند در خیابان چون بیابان، کینه می‌بارد هنوز زیرِ دست و پای خولی، استخوانِ دنده ماند از مسلسل ها هنوز، آتش زبانه می‌کشد غنچه ی غلتان بخون و لاله ی روینده ماند