⚫️#روضه_اسارت
🔘#روضه_حضرت_زینب_س
▪️#دفتری
🔹سرلوحه عشق است و نزول برکات
🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات
🔹خواهی نشوی لال به هنگام ممات
🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات
🔹خواهی که بگیری ز علی جام حیات
🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات
🔹خواهی که قبول شود زیارات و دعات
🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات
🔹خواهی که بگیری ز خداوند درجات
🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات
یارب الحسین بحق الحسین اشفع صدررالحسین بظهور الحجه
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله
#السلام_علیک_یاام_المصائب_یازینب_یازینب_یا_زینب
⬅️دهه دوم محرم و ایام اسارت عمه سادات زینب کبری...
ایامی که بیبی با کاروانی همراهه که سرهای بریده، مقابل کاروانه...
وقتی خانم چشمش به سرهای بریده می افتاد اشک از چشماش جاری میشد...غم دلشو میگرفت..
💔ای کوفه من با کوچه هایت آشنایم
💔بانوی دین، بنت علی مرتضایم
💔ای کوفه با ما اینچنین، رسم وفا نیست
💔مهمان نوازی این چنین با آشنا نیست
کجای عالم دیدی مهمونی وارد شهری بشه سنگ بارانش کنند...
با سنگ و خاکستر پذیرایی کنند...
💔اینجا زمانی مسکن و مأوای ما بود
💔در جای جای کوچه هایش جای ما بود
⬅️بیبی رو وارد شهر کوفه کردند....
خاطرات کوفه داره براخانم زینب کبری زنده میشه...
(چه خاطراتی)
مگه چه خاطراتی داره خانم زینب کبری...
خاطرات امیرالمومنین ع یرا زینب زنده شد..
(خاطراتی که وجود خانم زینب کبری رو غرق در ماتم و غم و اندوه میکنه)
💔هرسائلی در کوچه چون محتاج نان بود
💔هر کس غریب و بی کس و بی خانمان بود
💔در خانهٔ بابای ما او را مکان بود
⬅️هر فقیری وارد کوفه میشد......خونه امیرالمومنین رو نشونش میدادن...
هر غریبی وارد کوفه میشد.....، سراغ علی و بچه های علی رو میگرفت...
هر کی زمین خورده بود یه یا علی میگفت، مولا به دادش میرسید...
اینجا خونه باباش علی بوده...
این شهر بوی باباش علی میده...
این شهر بوی برادرشو میده....
این شهر بوی حسین میده...
همون حسینی که حالا سرش رو نیزه است...
⏪حالا زینب با کاروان زن ها و بچه ها وارد کوفه شده....
اسیرو بی کس و تنها...
دستای بیبی رو بستن....
از بالا بام خاکستر میریزن...
سنگ میزنن...
💔ای کوفه با ما اینچنین رسم وفا نیست
💔مهمان نوازی اینچنین با آشنا نیست
♻️بگمو التماس دعا
♻️آی حاجت دارا... جوون دارا...آبرو دارا....آی غریب نوازا
⬅️یه وقت بیبی زینب نگاه کرد دید یه عده زنها اومدن دارن نان و خرمای صدقه پخش میکنند ...اونم دست اهل بیت پیغمبر...
دست بچه هایی که گرسنه بودنُ شاید چند روز بود که غذا نخورده بودن...
زینب این نان و خرماهای صدقه رو از دست بچه ها میگرفت..
آخ صدقه بر ما اهل بیت حرامه......
امان امان امان
💔این رسم مهمانداری از آل عبا نیست
💔بر نیز بنگر تا ببینی ماجرایم
💔در سینه درد و غم ز خلق الناس دارم
💔بر نیزه پیش رو سر عباس دارم
⬅️اینجا یه زبان حالی داره....
یه نگاه کرد به سر بریده عباس...
صدا زد عباسم داداش....
دادلش پاشو حال زینبو ببین...
ای غیرت الله ..
پاشو پاشو ببین زینب اومده اسیری....
زینبی که قامتش رو نامحرم نمیدید...
حالا ما بین نامحرماست...
⬅️زینبی که هر وقت میخواست به زیارت قبر مادرش زهرا بره...
امیرالمومنین میگفت جوونای بنی هاشم دور زینبو بگیرید...
نور چراغو کم کنید...
کسی قد و قامت زینبم رو نبینه....
داداش بیا ببین بین نامحرما اسیرم...
ای غیرت الله ..عباسم ...پاشو بیا به داد خواهرت زینب برس....
🖤کوفه چه غوغایی شده
🖤زینب تماشایی شده
هرچقدر ناله داری به ناله های دل بیبی زینب کبری دستتو بلند کن سه مرتبه از سویدای دلت ناله بزن ....بگو یا حسیـــــــن......
هنگام نشر لطفا حذف نشه⬇️
🖤هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🖤
#روضه_اربعین ۲ 🥀🥀
✨بسوز ای دل که امروز اربعین است
✨عزای پور ختم المرسلین است
✨قیام کربلایش تا قیامت
✨سراسر درسْ بهر مسلمین است
✨دلا کوی حسین عرش زمین است
✨مطاف و کعبه دلها همین است
✨اگر خیل شهیدان حلقه باشند
✨حسین بن علی، آن را نگین است
✨دل ما در پی آن کاروان است
✨که از کرب و بلا، با غم روان است
✨چه زنجیری به دست و بازوان است
✨که گریان دیده روح الامین است
✨به یاد کربلا دلها غمین است
✨دلا خون گریه کن چون اربعین است
#جواد_محدثی
* *
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله
یکی از زائران ابی عبدالله...
جابر بن عبدالله انصاریِ ...
تا رسید کربلا...
با آب فرات غسل کرد...
با خضوع و خشوع...
اومد کنار قبر ابی عبدلله نشست...
دست گذاشت رویِ قبر مبارک...
سه مرتبه از سوز دل صدا زد...
یا حسین...
اما جوابی نیومد...
صداش به ناله بلند شد...
حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَهُ ... ؟
آیا دوست جواب دوستش رو نمیده؟
خودش جواب داد...
گفت جابر...
جواب سلام میخواهی...
از آقایی که...
بین سر و بدنش جدایی افتاده...
ناله بزن یا حسین...
🔸گذرم تا به در خانه ات افتاد حسین
🔸خانه آباد شدم، خانه ات آباد حسین
-----------------------------------------------------------
*عبارت عجیبِ تو مقتل،میگه:وقتی خودشون رو از بالای محمل ها انداختن،هر کی یه صورتِ قبر رو بغل کرد،دیگه اینجا زینب عنان کار از دستش خارج شد،دیگه خیالش راحتِ،کسی کسی رو اذیت نمیکنه،دیگه خیالش راحتِ تازیانه نیست،کعب نی نیست،سیلی نیست...میدونه همه راحت گریه می کنند..
هر کی یه جایی روضه اش رو شروع کرد،اما یه مرتبه دیدن یه دختری داره میره سمتِ علقمه ...
(آی ابالفضلیا مریض دارا ،گرفتارا ،جوون دارا)
اومد کنار علقمه
اخه چهل روزه عموش رو ندیده،چهل روزه از عموش بی خبرِ، چهل روزه عمو قول داده...دیدن یه مشک رو پُر از آب کرد،عمو چشمت روشن...عمو پاشو دوباره پات رو رکاب کن آخه دوباره زینب اومده...شاید سکینه یه جمله به عموش گفت:صدازد:عمو جان!...*
🔸تا تو بودی خیمه ها آرام بود
🔸دشمن از بی حرمتی ناکام بود
🔸تا تو رفتی چهره ها نیلی شدن
🔸عمو! دست ها آماده ی سیلی شدن
*عمو! هر کی رسید به ما سیلی زد...هر کی رسید به ما ناسزا گفت...هر چی رو نیزه ها نگاه کردم سرت رو پیدا نکردم عمو...ای حسین...
صدازد داداش : یادته؟
یه روز اومدی توی خونۀ من، دیدی من خوابم،
از روزنۀ در دیدی آفتاب رو صورتم داره میخوره...داداش!
یادته؟ عبات رو برداشتی،رو صورتم کشیدی،یه مرتبه بیدار شدم...
گفتم:حسینم! چی شده داداش! گفتی:خواهرم! نگران نباش،بخواب،دیدم آفتاب رو صورتت افتاده،دلم نیومد آفتاب صورتت رو اذیت کنه...
داداش! یه نگاه کن زینبت چهل روزه تویِ آفتابِ...چهل روزه زینبت اسیره دست نامحرمان...
▪️چهل روز است گریانم حسین جان
▪️چو موی تو پریشانم حسین جان
▪️چهل روز است می خوانم حسین جان
▪️حسین جانم حسین جانم حسین جان
🥀 **🥀
داداش حسین
یادته اون روزی که بچه هام شهید شدن می اوردیشون به خیمه
من از خیمه بیرون نیومدم داداش ...
زنا گفتن زینب بچه هاتن برو ببینشون
داداش داغ اولاد سخته
(اوناییکه داغ اولاد دیدن ببخشن)
داداش فقط بخاطر این بیرون نیومدم تا تو خجالت نکشید داداش
حالا بیا تلافی کن
منو خجالت نده داداش
(چرا زینب)
بیا سراغ دختر کوچولوت رقیه رو نگیر
آخه بدون تو دووم نیاورد حسین ...😭😭
فرج امام زمان (عج ) بلند صدا بزن حسسسسین...🏴
#اربعین
.
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله
#بی_تفاوت_نباشیم
#فلسطین
#ظهور
زمان نشستن ، زمان دعا نیست
به سجاده ماندن برادر روا نیست
چه طوفانی از قدس برخاست ، آیا
بَعَثنا علیکم عباداً لنا نیست ؟!
کجا مانده پای تو ای اربعینی !
مگر آخر راه تو کربلا نیست ؟
غم کودکان به خون خفته آیا
برای تو ای روضه خوان آشنا نیست؟
محرّم گلو پاره می کردی از غم
گلوی تو را قدر یک آه جا نیست؟
فلسطین بمیرد ، شرف سربریده است
که جز غیرت امروز بر نیزه ها نیست
حسینی که من می شناسم ، برادر !
همین جاست امروز ، در بوریا نیست
اگر مرد میدان حرفی ، بماند
که مرز عمل عرصه ی ادّعا نیست
به أین الحسینی که از دل نخواندیم
عزیزی می آید که محتاج ما نیست
#محسن_ناصحی✍
#امام_زمان.
#طوفان_الاقصی
.