.
#زمزمه
#اسارت
#شام
تو شام پر بلا سهم من از عشقت اسارت شد
چقد اینجا به ناموست اهانت شد جسارت شد
پای دروازه ی ساعات سه روز مارو دادن آزار
چقد خون به دلم کردن میون کوچه و بازار
خودم دیدم که چند دفعه سرت از نیزه ها افتاد
همه جا ازدحام بود و به زیر دست وپا افتاد
امون از شام امون از شام امون از شام امون از شام
...........
محله ی یهودیها زدم ناله بیا مادر
بازم شعله بازم آتیش بازم دود بود و خاکستر
چقد دشمن چقد کینه چقد دادن ما رو زجرو
میخواستن تا بگیرن انتقام خیبر وبدرو
چقد بی رحمن اینها که به اشک ما میخندیدن
به دور محمل زینب میچرخیدن میرقصیدن
..........
تو بزم می چقد دشمن به ما زخم زبون میزد
تو قرآن خوندی اما به لبت با خیزرون میزد
مدینه شهر پیغمبر همش حرف از عزیزی بود
ولی اینجا تو شهر شام چرا حرف از کنیزی بود
چقد طعنه زدن اینجا تا من رو جون به لب کردن
چش عباسو دور دیدن چقد بابامو سب کردن
#مرتضی_کربلایی✍
#دروازه_ساعات
.....................
.
#امام_سجاد_زمزمه
یه چشمم کاسه اشک و ، یه چشمم کاسه خون ه
چهل ساله غم و غصه ، توی این سینه مهمونه
خودم دیدم ز بی آبی ، رقیه رفته بود از حال
خودم دیدم ز بی آبی ، پر زخم لب اطفال
خودم دیدم ، ستاره از ، دو چشم آفتاب می رفت
از این خیمه ، به اون خیمه ، رباب دنبال آب می رفت
نمیره تا ، علی اصغر ، چجوری با شتاب می رفت
.........
نمی ره تا ابد یادم ، دلای سنگ و بی رحم و
به زیر تابش خورشید ، بدنهای پر از زخم و
خدا می دونه که ناله ، شده کار شب و روزم
به یاد اون تن عریان ، دارم هر لحظه می سوزم
شدم دلخون ، به یاد اون ، تنی که گشته بود پامال
با این چشمام ، دیدم بابام ، غریب افتاده تو گودال
..........
چهل ساله که این غصه ، میون سینه محبوسه
غمی که قاتل من شد ، غم سنگین ناموسه
کسی نشنیده تا حالا ، که با ما این جوری تا شه
زنی از آل پیغمبر ، اسیر کوچه ها باشه
مارو تو شام ، تو بزم عام ، سر هر کوچه گردوندن
با حرفاشون ، با کاراشون ، دلم رو خیلی سوزوندن
چه بی دردن ، چه نامردن ، ماهارو خارجی خوندن
جلو چشمام ، دادن دشنام ، به اهلبیت پیغمبر
همه خوشحال ، شد استقبال ، ز ما با سنگ و خاکستر
تو دستا دف ، کشیدن صف ، به دور دختر
#علی_سلطانی✍
.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
https://eitaa.com/emame3vom/66967
.👇
.
#زمزمه
#شهادت_امام_سجاد
#امام_سجاد_زمزمه
هیچ کس نمیدونه چقد سوخته پر و بالم
یاد مصیبت های بابا بین گودالم
یادم نمیره ذوالجناح اومد دم خیمه
یادم نمیره ناله و آه و غم خیمه
هیچ وقت غروب کربلا ، یادم نمیره
وای از غریبی
والشمرجالسٌ علیٰ....یادم نمیره
وای از غریبی
چرا عمر من دلخسته آنجا سر...نمی آمد؟
حرم رو می زدن کاری زدستم بر....نمی آمد
حسین جانم....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادم نمیره اون همه بی احترامی ها
دنبال دختر بچه ها خیل حرامی ها
یادم نمیره خیمه ها می سوخت حرم می سوخت
از تب تنم می سوخت و از شعله سرم می سوخت
علیَ الوُجوهِ لاطِمات یادم نمیره...وای از غریبی
بعدَ العزّ مُذَلّلات یادم نمیره...وای ازغریبی
چه جور حمله به دختر بچهی بی چا...ره می بردن
جلو چشمای من از گوش هاگوشوا...ره می بردن
#محمدعلی_قاسمی_خادم ✍
#امام_سجاد
👇