#امام_صادق_ع
السلام علیک یا اباعبدلله یا جعفر بن محمد و رحمة الله و بركاة
کوچه ها نیمه ی شب سوختنت را دیدند
ریسمان ها به سراپای تنت پیچیدند
در و دیوار به اشفتگی ات لرزیدند
یادگاران سقیفه به غمت خندیدند
اثر زهر کشنده بدنت راحت شد
روضه ات موی سفیدی ست که بی حرمت شد
پابرهنه عقب اسب چه بد درد سر است
اسب ها سرعتشان از قدمت بیشتر است
بسکه خوردی به زمین جان شما در خطر است
صورت ملتهبت از عرق سرد،تر است
بر سر شانه غم تلخ علی می بردی
بی امامه وسط کوچه زمین می خوردی
پیکرت اب شد از زهر ولی بی سر...نه
خانه ات سوخت ولی کودک تو معجر...نه
خواهرت بعد تو در هجمه ی یک لشکر...نه
عقب قافله جا مانده ز تو دختر؟...نه
خانه ی سوخته ات پنجره ی کرببلاست
روضه ات جلوه ای از خاطره ی کرببلاست
#حسن_کردی
#امام_صادق_ع
#امام_صادق
.
#امام_صادق_ع
عزای حضرت #صادق ع
#زمزمه
🔸🔸🔸🔸🔹🔹🔹🔹🔶🔶🔶🔷🔷🔷▪️▪️🔳📢
دوباره این دلم غزل خونه
عزای صادق است و میخونه
رئیس مذهب است و این مولا
زداغ او به مثل مجنونه
🔸🔸🔸🔸🔹🔹🔹🔹🔶🔶🔶🔷🔷🔳🔳📢
منصور بی حیا جفا کرده
خونهُ مولا کربلا کرده
میون آتش راه میرفت میگفت
عمه من اون روز چها کرده
🔸🔸🔸🔸🔹🔹🔹🔹🔶🔶🔶🔷🔷🔳🔳📢
به هر زمان به تو اهانت شد
ز دست کفر به تو جسارت شد
شبانه آمدند به قتل تو
به ال مصطفی خیانت شد
🔸🔸🔸🔸🔹🔹🔹🔹🔶🔶🔶🔷🔷🔳🔳📢
رئیس مذهبی تو والایی
به دین حق شمع دل آرایی
غریبی تو از بقیع پیداست
اگرچه علم و دین را معنائی
#امام_صادق
شاعر حاج قاسم جناتیان قادیکلایی
.
.
🟢 حکایات مناجاتی
4⃣دست گیری امام صادق (ع)
ابوبصیر می گفت: همسایه ای داشتم که از معاونین و همکاران سلطان جور و ستم بود و ثروت زیادی از کنار این سلطان بدست آورده بود و کنیزان و غلامانی داشت و هر شب مجلسی از هواپرستان و عیّاشان تشکیل می داد و به لهو و لعب و عیش و طرب می گذرانید و چند کنیز آوازه خوان و مطرب داشت که می خواندند و شراب می دادند و می خوردند و چون همسایه و مجاور من بود همیشه صدای آن منکرات از خانه او به گوش ما می رسید و ما را ناراحت می کرد.
چندین بار به او گوشزد کردم که صدای ساز و آوازت مرا و خانواده ام را اذیت می کند... ولی متأسفانه نمی پذیرفت هر دفعه به او اصرار و مبالغه می نمودم تا یک روز گفت: من مردی مبتلا و معتادم و اسیر شیطان شده ام اما تو گرفتار شیطان و هوای نفس نیستی. اگر وضع مرا به صاحب خود آقا حضرت صادق (ع) بگویی شاید حضرت دعایی کرده و خداوند مرا از پیروی نفس نجات دهد.
ابوبصیر گفت: سخن آن مرد بر دلم نشست. صبر کردم تا وقتی که خدمت حضرت صادق (ع) رسیدم و داستان همسایه ام را به آن حضرت عرض کردم. حضرت فرمود: وقتی که به کوفه برگشتی او به دیدن تو خواهد آمد، به او بگو جعفر بن محمد می گوید آنچه از کارهای زشت می کنی ترک کن من برایت بهشت را ضمانت می کنم.
برگشتم به کوفه مردم به دیدنم آمدند او نیز با آنها بود، همین که خواست حرکت کند نگاهش داشتتم وقتی اطاق خلوت شد. گفتم وضع تو را برای آقا امام صادق (ع) شرح دادم حضرت فرمود: سلام مرا به او برسان و بگو آن حالت زشتت را ترک کن تا من برایت بهشت را ضمانت کنم.
تا این سخن مرا شنید گریه اش گرفت. گفت تو را به خدا آقا امام صادق (ع) این حرف را به تو زد؟ گفتم بخدا قسم حضرت فرمودند.
گفت پس همین مرا بس است از منزلم خارج شد پس از چند روز که گذشت یکی را دنبال من فرستاد، وقتی پیش او رفتم دیدم پشت در ایستاده و برهنه است گفت: هرچه در خانه مال داشتم در محلش صرف کردم و چیزی باقی نگذاشتم اینکه می بینی از برهنگی پشت درب ایستاده ام.
من سریع به دوستان مراجعه نمودم و مقداری لباس که او را تأمین کند تهیه کرده برایش آوردم، بعد از چند روز باز پیغام داد مریض شده ام بیا تو را ببینم در مدت مریضیش مرتب از او خبر می گرفتم و با داروهایی به معالجه اش مشغول بودم، بالاخره یک روز به حال احتضار رسید، در کنار بسترش نشسته بودم و او در حال مرگ بود، در این موقع بیهوش شد. وقتی بهوش آمد در حالیکه لبخند می زد گفت: ای ابابصیر صاحبت آقا حضرت صادق (ع) به وعده خود وفا کرد، این را گفت و دیده از جهان بست. در همان سال وقتی به حج رفتم در مدینه خدمت حضرت صادق (ع) رسیدم، در منزل اجازه ورود خواستم، همینکه وارد منزل شدم هنوز یک پایم در خارج منزل بود که حضرت فرمود: ای ابابصیر دیدی ما به وعده خود نسبت به همسایه ات وفا کردیم.
📚منبع:
علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۱
#ماه_مبارک_رمضان
#رمضان۱۴۴۲
#حکایت
#امام_صادق_ع
..
.
112_ #نوحه امام صادق علیه السلام
با قلب خون با چشم تر
شهر مدینه نوحه گر
یا فاطمه کشته شده فرزند تو
دلخون بقیع از ماتم دلبند تو
واویلتا......
از خانه ی شعله ورش
شد تازه داغ مادرش
بار دگر مدینه و آتش و دود
فرزند ابراهیم و کینه ی نمرود
واویلتا......
میبرد با حال جانکاه
قاتل او را در قتلگاه
پا برهنه در کوچه این سو به آن سو
شرمی نکردند از موی سپید او
واویلتا
#شهادت_امام_صادق_ع
#امام_صادق_ع
#میثم_مومنی_نژاد
👇
.
#نوحه_سنتی
#شهادت_امام_صادق علیه السلام
یارب خون میگرید شهر مدینه
صدیقه ی کبری زند به سینه
شد کشته صادق از زهر جانکاه
یا صاحب الزمان آجرک الله
رئیس مذهب را با قلب خسته
پای برهنه و با دست بسته
قاتل میبرد سوی قتلگاه
یا صاحب الزمان آجرک الله
آتش زبانه زد از خانه ی او
میلرزد از ستم دردانه ی او
با یاد زهرا از دل کشد آه
یا صاحب الزمان آجرک الله
#شهادت_امام_صادق_ع
#امام_صادق_ع
میثم مومنی نژاد ✍
استاد مجید طاهری 🎤
👇
حاج ابوذر بیوکافیShavval 1400.03.15 - H-Sarollah.Rasht - Shahadat I-Sadeq A - 03 - Abozar Biukafi - Zamine.mp3
زمان:
حجم:
9.09M
#زمینه
#امام_صادق_ع
دلم شکسته و دوباره زائر مدینهم
توو مسجد النبی خودم رو دارم میبینم
بال ملائکه فرش پای اهل علمه
به پای منبر امام صادق میشینم
یه گوشه جابر ابن حیان نشسته رو به روی خورشید
یه گوشه محو « قُلْ هُوَ اللَّهُ » مفضّل و حدیث توحید
سرفرازم؛ شده دین تو مذهب من
سرفرازم؛ شده راه تو مکتب من
سرفرازم؛ شده که شده ذکر رو لب من
واویلا واویلا واویلا واویلا
شبیه تشنهای که پا به دریا میذاره
کنار منبر آقا نشسته زُراره
یه گوشه انگار ابو بصیر رو میبینم
حدیث کربلا شنیده و بیقراره
حدیث غربت امامو باید شنید از این مدینه
که غربت امام صادق؛ مثل امیرِ مؤمنیه
سرفرازم؛ شده دین تو مذهب من
سرفرازم؛ شده راه تو مکتب من
سرفرازم؛ شده که شده ذکر رو لب من
واویلا واویلا واویلا واویلا
[شهادت امام صادق (ع) ۱۴۰۰.۰۳.۱۵]
#شهادت_امام_صادق
حاج ابوذر بیوکافیShavval 1402.02.25 - Shab 25 - Misaq - Shahadat I-Sadeq A - 02 - Abozar Biukafi - Zamine.mp3
زمان:
حجم:
12.21M
#زمینه
#امام_صادق_ع
پسرِ زهرا، دلِ شب تنها
داره زیر لب، گله از دنیا
توو شهری که حتی یهودیها در امونن
بیا ببین خونهی ماها رو میسوزونن
امون از این روزگار
نمیبینن سفیدی موهامو
یادم آوردن دوباره غمهام رو
وقتی که بستن توی کوچه رامو
واویلا واویلا، واویلا واویلا
(غریب مدینه امام صادق)
حقمو خوردن، منو آزوردن
از در خونه، بیعبا بُردن
اوناییکه حُرمت و شأن منو شکستن
جلو چشه اهل حرم دست و پامو بستن
امون از این روزگار
تا شکستن در خونهی ما رو
خراب کردن رو سرم دنیا رو
میشنیدم نالهی «یا زهرا» رو
واویلا واویلا، واویلا واویلا
(غریب مدینه امام صادق)
[#شهادت_امام_صادق (ع) ۱۴۰۲.۰۲.۲۵]
حاجابوذربیوکافی
.
#زبانحال_امام_صادق
#امام_صادق علیه السلام
#شهادت_امام_صادق_علیهالسلام
#مرثیه_امام_صادق علیه السلام
آتش کشد زبانه ز دور و برم خدا
خاکسترش نشسته به روی سرم خدا
پور خلیلم و وسط شعله ها اسیر
بنما اجابتی به دل مضطرم خدا
ای وای از تغافل اصحاب سینه چاک
این درد غربت است به جان میخرم خدا
دشمن غرور موی سپید مرا شکست
اما کسی نبود شود یاورم خدا
بی دردسر به شخصیتم لطمه زد عدو
مستانه خنده کرد به چشم ترم خدا
بیرون مرا چگونه ز خانه کشید و برد
پیداست از کبودی بال و پرم خدا
صد شکر نیمه شب سر من بی عمامه شد
یاد غرور آن سر بی معجرم خدا
وقتی که سوی چشم مرا ضرب او گرفت
دیدم چگونه خورد زمین مادرم خدا
با دست بسته در نظر اهل خانه ام
یاد آور شکستگی حیدرم خدا
گرچه کسی نبود تماشا کند مرا
در فکر کوچه گردی آن خواهرم خدا
غم های عمه عاقبت انداختم ز پا
دیدی که داغ غربتش آمد سرم خدا
#قاسم_نعمتی ✍
................
.
#بیست_و_پنجم_شوال
#شهادت_امام_صادق
غزلی از زبان #امام_صادق_ع
نفسنفسزدنم را حسین میبیند
جراحت بدنم را حسین میبیند
نحیف هستم و آتش به جانم افتاده
و شعلهزارِ تنم را حسین میبیند
دویدن از پیِ مرکب برای من سخت است
نحیفتر شدنم را حسین میبیند
حریم شخصیِ من جای این اراذل نیست
غریبی وطنم را حسین میبیند
چه روضهایست اگر مادرت زمین بخورد
نوای واحَسَنم را حسین میبیند
شبیه دامن طفل سهساله میسوزم
عزای سوختنم را حسین میبیند
تمام فکر من این است لحظۀ دفنم
سفیدیِ کفنم را حسین میبیند
برای کربوبلای حسین بیتابم
دو دست سینهزنم را حسین میبیند
#حمید_رمی ✍
............
#بیست_و_پنجم_شوال
#شهادت_امام_صادق
کاش خاموش کُنَد اشک ، مُصلایش را
کاش گیرند کمی زیرِ بغلهایش را
به زمین خورده و خاکی است ردایش رویش
کاش میشد بِتِکاننَد سَر و پایَش را
به زمین خورد ، زمین خورد ، زمین خورد مُدام
ولی از دست ندادند تماشایش را
درِ آتش زده کَم بود بیاُفتد ای کاش
بِبَرد از دَمِ در دخترِ نوپایَش را
کوچه سنگی است ، سرش درد گرفته نامرد
بی هوا هول نده ، سنگ است...ببین جایش را
او خودش خواسته تا روضهی مادر گیرد
جُراتِ خویش نبینید مُدارایش را
او علی هست به کوچه نکشیدش اینبار
زنده کردید دوباره غمِ غمهایش را
قنفذ از راه از آن لحظه كه آمد میزد
میزند تا شکند بازویِ زهرایش را
دست بگذاشت به زانو نفسش تند شده
عمهی کوچک خود دید و نَفَسهایش را
خیزران بود و سَر و طشتِ طلا و مشروب
کاش میشد که نبیند لبِ بابایش را
#حسن_لطفی✍