.
#چاوشی #زائر
#غزل #بازگشت_از_کربلا_و_نجف بیرق حرم حضرت علی و حضرت عبّاس علیهم السلام
پرچمِ سبزِ امیرِ لافتی دیدن داشت
جملهیِ حکشده با خطِّ طلا دیدن داشت
عاشقان جلوهیِ اِیوانِ طلا دل میبرد
شوکتِ بیرقِ رایةَالهُدی دیدن داشت
روضهیِ فاطمه در صحنِ علی غوغا کرد
دَمِ زهرایِ علیِ مرتضی دیدن داشت
آسمان خیره بر این دلبرِ دلدار کمان
اِی مدینه شاه در خانه کجا دیدن داشت
یاس شد نیلی و سیلی رمقِ عشق گرفت
چشمِ تار و در و دیوار چرا دیدن داشت
خوب که گنبدِ سلطانِ عرب را دیدیم
شهرِ رویا و دو گنبدِ طلا دیدن داشت
کربلا دیدم و سوغاتِ شما آوردم
پرچمِ سرخِ غریبِ نینوا دیدن داشت
گر چه این پارچه از مَرحمتِ عبّاس است
لیک موجش به همان گلدستهها دیدن داشت
خیز بیدستِ علمدار علامت بردار
بیرقِ فتح رویِ دوشِ شما دیدن داشت
جانِ این عاشق و یک روضهیِ مشک و ساقی
در کنار علقمه أدرک أخا دیدن داشت
#چاووشی
#نجف #کربلا
#حسین_ایمانی
#بازگشت_زائر
#بازگشت_زائر_کربلا
.
.
#چاوشی #زائر_کربلا
نوحه #چاوشی #استقبال_زائر
#زائر_کربلا
زائرِ کوی حسین، زائرِ بیتِ خداست
ملجأ و مأوایِ ما،تا به ابد کربلاست
ما که روان گشته ایم،سویِ نجف کربلا
بال هزاران ملک، زیر قدمهای ماست
تا که مشرف شدیم در حرم شاه دین
در حق جا ماندگان ذکر لب ما دعاست
در حرمِ ساقیِ، دشت بلا هر دعا
حول ظهور فرج، از دل و جان یکصداست
کوهِ معاصی به دوش، رفته و برگشته ایم
بخششِ جرم و گنه،حاصلِ این ماجراست
#محمدجواد_منوچهری✍
............
#بازگشت_زائر
#بدرقه زائر
👇👇👇
.
#بازگشت_به_مدینه
#روضه_بازگشت_به_مدینه
🔸بشیر آمد و شهرِ مدینه بر هم ریخت
🔸مدینه بر سرِ خود خاکِ غصّهوغم ریخت
بشیر بن جذلم میگه: هنگامى که به مدینه نزدیک شدیم، على بن الحسین دستور داد که ، خیمه ها را برپا کنند و بمن فرمود: اى بشیر! خدا پدرت رو که شاعر بود رحمت کنه، تو هم مى تونى شعر بگى؟
گفتم: آرى، اى پسر رسول خدا، منم شاعرم.
فرمود: وارد مدینه شو وخبر شهادت ابى عبدالله(علیه السلام) و ورود ما رو به مردم مدینه برسان
🔸مدینه از غمِ کـرب و بلا به سر میزد
🔸صدایِ قاصدِ غم شعله بر جگر میزد
بشیر میگه به مسجد النبى رسیدم و صدامو به گریه بلند کردم و گفتم:
«یا أَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقامَ لَکُمْ بِها * قُتِلَ الْحُسَیْنُ فَأَدْمُعی مِدْرارُ
اَلْجِسْمُ مِنْهُ بِکَرْبَلاءَ مُضَرَّجٌ * وَالرَّأسُ مِنْهُ عَلَى الْقَناهِ یُدارُ»
(اى مردم مدینه، دیگر مدینه جاى ماندن شما نیست، آخه حسین [آقاى شما] کشته شد و اشک من این گونه سرازیره.
پیکرش در کربلا به خاک و خون غلطیده و سر مقدسش بالاى نیزه، شهر به شهر گردانده شد).
🔸آهای شهرِ مـدینه... حسین را کشتند
🔸تمـامِ آبـرویِ عالـَمـین را کشتند
على بن الحسین(علیه السلام) با عمه ها و خواهرانش در آستانه شهر فرود آمده اند
🔸عزیزِ فاطـمه را تشنه سَر بریده ستم
🔸 به یادِ فاطمه و فاطمیّه سوخت حرم
بشیر میگه:، حتّى زنان مدینه از خانه هایشان با موهاى پریشان بیرون ریختند و درحالى که از شدّت مصیبت صورت هاى خود را مى خراشیدند و بر صورت هاى خود لطمه مى زدند، صدا به گریه و زارى بلند کردند. (هیچ مرد و زنى را گریان تر از آن روز ندیدم و بعد از وفات رسول خدا، روزى تلخ تر از آن روز بر مسلمانان نگذشت)
🔸بگو به حضرتِ امُّ البنـین چه شد پسرهایش
🔸دو دست و چشم و علمدار و مشکِ سقّا پَر
بشیر اومد محضر #حضرت_ام_البنین
عرضه داشت خانم جان...
بچه هات رو در کربلا کشتند...
بی بی فرمودند...
ای بشیر...
أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین
بشیر از حسینم چه خبر...
عرضه داشت...
بی بی جان نبودی...
دستهای عباست رو قطع کردند...
عمود آهنین به فرقش زدند...
فرمود ای بشیر...
اَوْلادِی وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ فَداءً لاَِبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن علیه السلام
تمام بچه هام فدای حسین...
همه عالم فدای حسین...
بگو از حسین چه خبر .. ؟
🔸 نشسته است سرِ شاهِ دین رویِ نیزه
🔸 تـَنی به زیرِ سمِ اسبها شـده روضه
مردم به سرعت به مکانى که کاروان در آنجا بود، رفتند
دیدم على بن الحسین بیرون آمد، در حالى که پارچه اى در دست داشت که با آن اشک هایش را پاک مى کرد. کسى چارپایه اى آورد و حضرت روى آن نشست، درحالى که پیوسته اشک هایش جارى بود و نمى توانست جلوى گریه اش را بگیرد.
مردم که این صحنه ها را دیدند، صداى گریه آنان بلند شد و از زنان و دختران مدینه نیز ناله و شیون برخاست؛
🔸 بـِبار تا به قیامت که حرفِ غارت شد
🔸نصیبِ دخـترِ زهرا چرا اسارت شد؟!
اما بشنو از عبدالله جعفر شوهر حضرت زینب
آه از ان دم که کاروان امید
دم دروازه مدینه رسید
سوی آن کاروان به صدها آه
بادلی خسته آمد عبدالله
اشک حسرت زدیدگانش سفت
تسلیت برامام چارم گفت
بعد ازآن هرطرف نظر انداخت
زینبش را درآن میان نشناخت
عبدالله بن جعفر هم اومده و داره دنبال خانمش میگرده
،یک به یک محمل ها رو داره سر میزنه،رسید به محمل زینب،نشناخت خانومش و ،پرسید: خانوم من زینبُ ندیدی ؟بی بی یه نگاه کرد به عبدالله،وگفت: عبدالله، حق داری منو نشناسی آره من اون زینبی نیستم که از پیش تو رفتم:
🔸 آنشب که از مدینه سفر کردم اختیار
🔸 همراه بود؛ قاسم و عباس و اکبرم
🔸 مویم سیاه بود ولی معجرم سپید
🔸مویم سفید شد، سیه گشت معجرم
عبدالله جلو چشایِ من سر حسین رو بریدند ...
هی روضه خوند و هی عبدالله گریه کرد
،همه حرفا که تموم شد گفت بی بی یه گلایه دارم ازت ... شنیدم برا علی اکبر زودتر از داداشت رفتی ... بالا سر قاسم رفتی،بالا سر شهدای بنی هاشم رفتی،...
مگه بچه های من قابل نبودند،چرا نرفتی بالا سرشون؟!
گفت عبدالله تو دیگه چرا از من این سوال و میکنی؟بحق داداشم قسم،ترسیدم نگاش به نگاه من بیفته ازمن خجالت بکشه،گفتم حسین ،خجالت زد ام نشه
حسین...
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
#بازگشت_زائر
#بازگشت_زائر_کربلا #چاوشی
#روضه_بارگشت_زائر
#استقبال_زائر
شاعر: #حسین_ایمانی✍
#روضه_حضرت_ام_البنین
.
.
#زمزمه
#نوحه #چاوشی
#استقبال_زائر
#زائر_کربلا
زائرِ کوی حسین، زائرِ بیتِ خداست
ملجأ و مأوایِ ما، تا به ابد کربلاست
ما که روان گشته ایم،سویِ نجف، کربلا
بال هزاران ملک، زیر قدمهای ماست
تا که مشرف شدیم در حرم شاه دین
در حق جا ماندگان ذکر لب ما دعاست
در حرمِ ساقیِ، دشت بلا هر دعا
حول ظهور فرج، از دل و جان یکصداست
کوهِ معاصی به دوش، رفته و برگشته ایم
بخششِ جرم و گنه،حاصلِ این ماجراست
#محمدجواد_منوچهری✍
#سبک_مدح_و_مرثیه و یا
#سبک_میگذرد_کاروان
#بازگشت_زائر
#بازگشت_زائر_کربلا
.
................
#کربلا
از بس که به دنیا، همه پرداخته ایم
با غیبت صاحب الزّمان ساخته ایم
اکثار دعا به زیر قبّه نکنیم
در کربوبلا قافیه را باخته ایم
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
اللهم عجل لولیک الفرج
............
#چاوشی #بازگشت_زائر_کربلا
آمده زائری از ، قبله گاه حسنات
میرسد از قدمش ، لحظه لحظه برکات
شده کام همگی ، همه چون قند و نبات
زائر کرببلا ، به قدومت صلوات
آمده زائر ی از ، حرم شیر خدا
آمده از حرمِ ،کاظمین و سامرا
جان فدای ساقی تشنه کام کربلا
«زائر کرببلا، به قدومت صلوات»
شده قلب همه از ، عشق مولا منجلی
مست میخانه ی عشق، شیعیان ازلی
آمده زائر کوی حسین ابن علی
«زائر کرببلا ، به قدومت صلوات»
به صفای قدم ، زائر دشت بلا
زائر عرش خدا ، زائر خون خدا
زائر ساقی عشق ، ساقی کرببلا
«زائر کرببلا ، به قدومت صلوات»
بگو از آن حرم و ، پادشاه بی سرش
بگو از خیمه گه و ، ساقی آب آورش
بگو از اکبر و هم، شیره خواره اصغرش
«« زائر کرببلا به قدومت صلوات
حسین کریمی نیا✍
نیم از عالم خاک
.