روضه دوطفلان مسلم بن عقیل ع
پیغمبر اکرم فرمودند : زهرای من! بله بابا جان حسین تو را با لب تشنه شهید میکنند! بی بی سه تا سوال کرد! بابا وقتی حسینم و میکشند شما زنده اید؟ نه دخترم آیا وقتی حسینم و میکشند من زنده هستم؟ فرمود: نه دخترم اینجا صدای ناله زهرا بلند شد... عرضه داشت پس چه کسی برای حسین من گریه میکند؟ پیغمبر فرمود: زهرا جان! زنان و مردانی که محب ما هستند گرد هم جمع میشوند برای مظلومیت حسین تو گریه میکنند...
در کتاب معالی السبطین آمده...
مسلم بن عقیل دوتا فرزند به نام محمد و ابراهیم داشت. یک سال داخل زندان بودند برادر به برادر دیگرش گفت: خوبه یکار کنیم بیاییم خودمونو برا زندانبان معرفی کنیم...
گفتند پیرمرد پیغمبر اسلام و میشناسی؟
گفت من مسلمانم چطور میشه پیغمبر و نشناسم پیرمرد آیا علی رو میشناسی؟ گفت شیعه ام علی امام اول منه پیرمرد آیا فاطمه زهرا رو میشناسی؟ گفت دختر پیغمبر منه آیا امام حسن رو میشناسی؟ گفت امام دوم منه..
گفتند پیرمرد! بگو ببینم امام حسین و میشناسی؟ گفت:خدا لعنت کند کسانی که حسین رو در کربلا کشتند، گفت بگو ببینم پسر عمویش مسلم بن عقیل رو میشناسی؟ گفت بله میشناسم،تا گفت مسلم و میشناسم اینا شروع کردند گریه کردن چرا گریه میکنید! گفتند آخر ما یتیمان مسلمیم...
پیرمرد گفت:آقازاده ها پس بزارید هوا تاریک بشه شما رو شب آزاد میکنم... هوا که تاریک شد آب و نانی به بچه ها داد عرضه داشت بچه ها برید این دوتا بچه اومدند تا کنار نهر آب رسیدند...
مرحوم علامه مجلسی نوشته زندان بچه ها نمناک بوده بچه ها یکسال روی نم های زندان بودند پاها قوت راه رفتن نداشت غریبانه به درختی تکیه دادند خوابشون برده... زن حارث کنیزی داشت همین که آمد آب ببره دید دوتا بچه غریبانه سر در گریبان هم دارند خدایا اینا کی هستن.. جلو آمد بیدارشون کرد سوال کرد گفتند: ما یتیمان مسلم بن عقیلیم...
گفت نترسید بانویی دارم شیعه از موالیان بیایید بریم منزل بچه ها رو آورد به خانه...
زن حارث از آنها پذیرایی کرد.
محمد به ابراهیم گفت: برادر یک سال هست که خواب راحت نکردیم بیا امشب دست به گردن هم بیاندازیم و یه خواب راحتی بریم... حارث ملعون هم نیمه شب آمد خانه همسرش گفت کجا بودی؟ گفت یتیمان مسلم از زندان فرار کردند عبیدالله هم برای سرهاشون جایزه گذاشته دنبال بچه ها بودم...
یک مرتبه ابراهیم از خواب پرید گفت داداش خواب عجیبی دیدم. برادر گفت منم خواب عجیبی دیدم. بعد معلوم شد هردو یک خواب دیدند... شروع کردند نقل کردن:خواب دیدم دوتایی داخل بهشت رفتیم جدمان رسول الله به بابا گفت:مسلم آمدی اما یتیمانت رو در کوفه جا گذاشتی بابامم یا رسول الله!
فردا شب بچه هایم در بهشت مهمان من هستند..بگم ای کاش از خواب بیدار نمیشدند..
از صدای گریه بچه ها حارث بیدار شد در تاریکی شب بچه ها رو پیدا کرد همین که
بچه ها رو شناخت.. علامه مجلسی میگه:
اول کاری که کرد دوتا سیلی به بچه های نازدانه زد.. دست بچه ها رو با طناب بهم بست.. صبح که شد آوردشون کنار نهر آب هرچه زنش التماس کرد فایده نداشت... (حاجات تو در نظر بگیرید خیلی این دوتا آقازاده غریبند چون روضشون کمتر خونده میشه)
نانجیب شمشیرش رو به دست غلامش داد غلام سر بچه ها رو جدا کن در
در معالی السبطین مینویسد: غلام شمشیرش رو روی زمین انداخت خودشو انداخت توی آب... میرفت پایین میومد بالا میگفت حبیبی یا حسین!حبیبی یا حسین... دید فایده نداره شمشیر و داد دست پسرش... پسرش هم گفت من دستم رو به خون این مظلومان آلوده نمیکنم..
آخر خود ملعونش اومد جلو که سر بچه ها رو جدا کنه بچه ها گفتن حارث حالا که میخای ما رو بکشی اجازه بده دو رکعت نماز بخوانیم.. اجازه داد نماز خوندند دست ها رو در خانه خدا بلند کردند گفتن خدا تو بین ما و این ظالم حکم کن..
نانجیب جلو آمد سر برادر بزرگ رو جدا کنه داداش کوچکتر جلو آمد حارث اول سر من و جدا کن.. گفت چرا اول سر تو رو جدا کنم؟ گفت:نمیتونم برادرم رو در خون ببینم.. آمد سر برادر کوچکتر رو جدا کنه برادر بزرگ دوید..حارث تو رو خدا اول سر من و جدا کن گفت چرا اول سر تو رو جدا کنم؟ یک جمله عجیبی فرمود که دل سنگ و آب میکنه نمیدونم با دل تو چه میکنه...
برادر بزرگ گفت: چون وقتی از مدینه راه افتادیم مادرم دست برادر کوچکتر رو بمن داد برادر کوچکتر رو به من سپرد..
تا سر برادر بزرگ رو جدا کرد مینویسند داداش کوچکتر اومد جلو خون ها رو برداشت به سر و صورت خودش مالید...
بگم چرا آخه برادر نمیتونه برادر رو در خون ببیند... اما یه برادر سراغ دارم کنار نهر علقمه آمد... حسین.... برادر رو با چه وضعی دید؟ دست در بدن نداشت... عمود آهن فرقش رو شکافته... حسین....
. #دو_طفلان_مسلم
.
#دو_طفلان_مسلم(ع)
ژولیده نیشابوری
شهادت در سنين نوجوانى عالمى دارد
براى دوست جان دادن به سينه مرهمى دارد
به هفتاد و دو يار باوفاى كربلا سوگند
كنيم آن يار را يارى كه ياران كمى دارد
شديم آواره صحرا به عشق زاده زهرا
كه راه سُرخ پاك عاشقى پيچ و خمى دارد
براى آنكه بينى خود نشان التماس ما
بيا كه چشمه چشمان ما هم زمزمى دارد
نه بهر خود براى مادرت گرييم از آنكه
عدو در لحظه سيلى چه دست محكمى دارد
حسينا خون ما رنگينتر از طفلان زينب نيست
خوشا بر مادر ما كه چو زينب همدمى دارد
به ياد قاسم و عبداللَّه و شش ماهه نازت
رُخ شرمنده ما همچو لاله شبنمى دارد
اگر چه جسم ما كوچك ولى روح بزرگ ما
براى فرش زير پاى تو از خون يمى دارد
بيا اى دلبر بىسر كه در اين لحظه آخر
گلوى پاره ما بر تو خير مقدمى دارد
4_6026065602798422429.docx
56.6K
Pdf
فایل کامل شهادت #دو_طفلان_مسلم با متن عربی و ترجمه از امالی
.
#دو_طفلان_حضرت_مسلم
توسل به ساحت مطهر دو طفلان مسلم
من سائل عطای دو طفلان مسلمم
روزی خور و گدای دو طفلان مسلمم
از بس که حبّ این دو به جانم اثر نمود
تا حشر مبتلای دو طفلان مسلمم
با اشک و شور و سوز و گداز و نوا و دم
زائر به کربلای دو طفلان مسلمم
روزی اگر ز لطف و عنایات کردگار
قسمت شود،فدای دو طفلان مسلمم
با پای دل از این حرم اشک ، عازمِ
آن صحن دلربای دو طفلان مسلمم
باب الحوائجند و منم غرق احتیاج
مسکین و بی نوای دو طفلان مسلمم
بر گرد شمعِ ماتم این دو گل بهشت
پروانه سان فنای دو طفلان مسلمم
یا رب تو شاهدی که ز عمق وجود خود
محزون ز غصه های دو طفلان مسلمم
گشتند مبتلای بلای عظیم عشق
دلخسته از بلای دو طفلان مسلمم
حارث از این دو طفل سر از تن جدا نمود
گریه کنِ عزای دو طفلان مسلمم
این است افتخار من و اعتبار من
که تا ابد گدای دو طفلان مسلمم
🔴 #حاج_امیر_عباسی ✍
#شب_اول_محرم
#دو_طفلان_مسلم
#طفلان_مسلم
#دوطفلان_مسلم
.
۱۴
(طفلان حضرت مسلم بن عقیل ع)
ای وای ای وای
طفلان مسلم هر دو چون شیرند
در راه دین حق دو اکسیرند
بی گنه و بدون تقصیرند
گل های باغ دین معطرند
گل های مسلم دو برادرند
آماده از بهر شهادت و
چون ماه رخشنده منورند
واویلتا آه و واویلتا۴
ای وای ای وای
این دو پسر فخر آفرین بودند
با غم و ماتم همنشین بودند
راهی سوی خلد برین بودند
طفلان مسلم کوه غیرتند
اسیر درد و رنج و محنتند
به دست دشمن ستمگری
کشته ی راه دین به غربتند
واویلتا آه و واویلتا۴
ای وای ای وای
به آن دو گل ظلم فراوان شد
حارث دون دشمن قرآن شد
قاتل آن دو طفل گریان شد
کس مثل این دو ظلم و کین ندید
آن ها را حارث بنموده شهید
بهر دنیای بی ارزش و پست
گل های مسلم را ز شاخه چید
واویلتا آه و واویلتا۴
ای وای ای وای
طفلان مسلم غرق در خونند
اسیر بر حارث ملعونند
شیعه ز داغ هر دو محزونند
خریدار هر دو خدا شده
رأس شان از بدن جدا شده
جان گل های مسلم عقیل
در راه دین حق فدا شده
واویلتا آه و واویلتا۴
#رضا_یعقوبیان
#سبک_تسبیحات_حضرت_زهرا
#طفلان_مسلم
#دو_طفلان_مسلم
#طفلان_حضرت_مسلم
@yaghubianreza
.