.
#ولادت_حضرت_زینب
یارب برسان بر سر او شاه نجف را
آن کس که نشان داد به ما راه نجف را
ای عشق بدم نفحهی درگاه نجف را
ای شوق ببین شعلهی جانکاه نجف را
باید دم ایوان نجف گفت که زینب
تبریک به سلطان نجف گفت که زینب
زینب بنویسید و بخوانید حسین است
زینب همهی عمر بدانید حسین است
این محمل عشق است بمانید حسین است
این نقش مبارک بنشانید حسین است
تکرارِ حسن یا که به تکرار، حسین است
میگفت علی: فاطمه، انگار حسین است
آنقدر در اوج است به کس کار ندارد
همسایهی دیوار به دیوار ندارد
جز لطف و عنایات حسنوار ندارد
پیغمبر عشق است که انکار ندارد
یک شیرزن از بیشهی احرار رسیده
ای کرببلا حیدر کرار رسیده
وقتی که قرار است تو باشی همه هستند
با تو همه سوگند که با فاطمه هستند
آری همه حیران چنین عالمه هستند
عشاق به دنبال تو در زمزمه هستند
ای حضرت زهرای علی جان سَنَ قوربان
ای اُمِّ ابیهای علی جان سن قوربان
ای خطبهی تو کوه شکن سیل دمادم
این نعرهی تو بر سرشان مرگ مجسم
عظمایی و اعلایی و علامه و اعلم
ای کعبه و ای قبله و ای قلب معظم
قلب تو تپشهای قبیله است مگر نه
عالم همه در دست عقیله است مگر نه
گیرم که یزید است کنار تو قلیل است
یا ابن زیاد است ! فقط ابن علیل است
گیرم که بُوَد شام به پای تو ذلیل است
هرچند که در چشم تو هر زخم جمیل است
باید که تو تکمیل کنی کرببلا را
رفتی که تو تعطیل کنی شام بلا را
باید که ببینیم علیوار رسیدن
از کاخ ستم ریشهی صد ظلم کشیدن
تا یاد بگیریم مبارز طلبیدن
آن حجم بلا دیدن و انگار ندیدن
باید که فقط از دمِ تو یاد بگیریم
حقِ علی از اینهمه بیداد بگیریم
نه وقت تعلل، وَ نه هنگام شتاب است
این صبر علی صبر نه، آیات عذاب است
بازیچهی ما فاتح و سجیل و شهاب است
تا چشم گشایند تل آویو خراب است
امضاء زده آرامش ما مرگ شما را
ای ظلم بچش وعدهی شمشیر خدا را
میراث حرم چادری از جنس بهشت است
هر رشتهی این روسری از نور سرشته است
آری حرمت از دل ما خشت به خشت است
در کرببلا نامِ تو را عشق نوشته است
تلفیق حسین و علی و فاطمه از توست
بینالحرمین آنچه که دارد همه از توست
ما خیسترین زائر باران شماییم
مدیون نفسهای شهیدان شماییم
در زینبیه بر در ایوان شماییم
بیهوده نبوده است پریشان شماییم
وقتی که پریشان تو شد خون خدا هم
شرمندهی تنهایی تو کرببلا هم
ای ابر بباران به پریشانی زینب
ای باد بسوز از دل طوفانی زینب
خونآبه شو ای اشک زِ حیرانی زینب
از بیکسی و بی سر و سامانی زینب
از تیغ نه... از داغ جوان بود که اُفتاد
ای وای عزیزت نگران بود که اُفتاد
(حسن لطفی ۴۰۳/۰۸/۱۶)
#یاشبیر
#دکتر_حسن_لطفی ✍
#میلاد_حضرت_زینب
.
.
#فاطمیه
#احراق_البیت
خبر پیچید در شهر و جماعت را صدا میکرد
چه غوغایی به پا میکرد
خبر پیچید در بینِ مدینه کینهها را زیر و رو میکرد
دستها را خوب رو میکرد
خبر میگفت امروز است روز آن
زمان کینههایمان
تمام بغضها و غیظهای ما
زمان انتقام کشتههایمان
خبر میگفت فرصت هست
زمانِ بردنِ اسب خلافت است
خبر میگفت باید که به تهدید و به اجبار از علی بیعت گرفت و راه بر عترت گرفت و این چنین دولت گرفت و ... تا که با ما این جماعت هست
خبر پیچید در شهر و جماعت جمع شد از هر کسی که تیغ مولا باعث اسلام او میشد
منافقها یهودیهای پنهان
زَر پرستان زورگویان
دستهاشان خوب رو میشد
خبر میگفت جای حق شناسی نیست ترسی نیست میریزیم راحت که هراسی نیست
خیالِ ما همه جمع است مامور است بر صبر و سکوت این مَرد
تسلیم است بیکس مانده ، یاری نیست با او
و غیر از صبر کاری نیست با او
ولیکن او علی هست و علی هم که علی باشد
در آندم نانجیبی گفت :
باید که همه با یک دگر باشیم
دست کم همه سیصد نفر باشیم
همه رفتند پشت در همه جمعاند پشت در
تمام ناجوانمردان، اراذل، بیمروتها
خدایا جمع بی غیرتها
همه جمعاند و میگویند او تنهاست
اینک سخت کاری نیست
زیرا که علی را هیچ یاری نیست
علی را هیچ یاری نیست اما...
صدایی آمد از خانه صدایی که جماعت را به هم میریخت
به هم،ظلم و ستم میریخت
صدا میگفت :
تنها نیست تا وقتی که من باشم
اگرچه مَرد نه اما هزاران شیرزن باشم
صدا میگفت برگردید تنها پیش مرگِ بوترابم
جان فدای بوالحسن باشم
صدا میگفت اگر وقتش رسد
رزمندهی او در مصافی تن به تن باشم
صدای فاطمه اما نفسهای رسولالله میآمد آه میآمد
صدایی که جماعت را به هم میریخت
جماعت خواست برگردد که شیطان نالهای زد جمع دزدان خواست تا پاشد
که فریادی رسید از غیظ از کینه پُر از نفرت در آن سینه:
که هیزم کو که مشعل آی مردم کو
که آتش میکشم امروز با این خانه صاحبخانه را ...
با آتش و با هیزم و تیغ و تبر هستیم
راحت دست کم سیصد نفر هستیم
برگردید
فقط یک یار دارد هرچه پیش آید مُهیا من
فقط یک یار دارد یک نفر، آن یک نفر با من
فقط یک یار سد مانده
تمام فاصله تا خرقه غصب خلافت این در است و یک قدم نه یک لگد مانده...
*
خواست تا سمتی رود تا در نیفتد روی او
حیف پهلویش به میخی خوردهِ بر در گیر کرد
پشت در هِی زد نفَس اما به سینه حبس شد
نالهی یا فضهاش در بین حنجر گیر کرد
آی در پیش حسینش چادر او گُر گرفت
وای بین دستهای شعله معجر گیر کرد
رفت در کوچه به دنبال علی، از هر دو سو
لااقل بین چهل نامرد مادر گیر کرد
او زمین میخورد و آنجا آسمان میزد به سر
هرچه شد دستان او بر شال حیدر گیر کرد
تازیانه پیش رو ضربِ غلاف از پشت سر
در میان ضربهها بالِ کبوتر گیر کرد
خبر در کربلا پیچید
خبر با تیغها با نیزهها تا خیمهها پیچید
خبر پیچید در لشکر
خبر میگفت جان فاطمه در بین گودال است
پامال است
خبر پیچید لشکر تا بریزد بر سرش آنجا
خبر میگفت یاری نیست غیر از خواهرش آنجا
خبر میگفت او تنهاست
ما دست کم صدها نفر هستیم....
(حسن لطفی ۴۰۳/۰۸/۲۱)✍
#دکتر_حسن_لطفی
.
.
#بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
#فاطمیه
بعد از شهادت
برای گریه علی بی تو کم بهانه ندارد
ولی به غیرِ همین هقهقِ شبانه ندارد
درِ شکسته ، دو دستان بسته ، کوچهای باریک
برای گریه علی بی تو کم بهانه ندارد
مرا که روز سکوتِ یتیمهای تو کُشتهاست
به خانهای که دری بین آستانه ندارد
خدا کند نرسد صبح برنخیزم از خاکت
کجا رَوَم که علی بی تو آشیانه ندارد
هرآنکه دید مرا نیمه شب دراینجا گفت :
که این غریبه هرآنکس که هست خانه ندارد
به زینب تو فقط سرسلامتی حَسنت گفت
مدینه بعدِ تو یک مجلسِ زنانه ندارد
نخواستی که بیافتد زمین علی ، چه بد اُفتاد
شبیه روضهی تو روضهای زمانه ندارد :
رسید طعنهی قنفذ به کودکانِ غریبم
چنان زدم که پس از این توانِ شانه ندارد
کسی نگفت مغیره بزن! ولی به علی زن
زنی که خورده زمین ضربِ تاریانه ندارد
(حسن لطفی)
#دکتر_حسن_لطفی ✍
.
امام حسین ع
. #شهادت_امام_کاظم بسم الله الرحمن الرحیم #شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_علیهالسلام قیام کرد ولی ساق
.
#شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_علیهالسلام
#شهادت_امام_کاظم علیه السلام
همیشه دارم از مادر غمِ موسی ابن جعفر را
دم باب الحوائج را دمِ موسی ابن جعفر را
سلیمان با همه حسرت ضریحش در بغل دارد
که میبیند گدای بی غمِ موسی ابن جعفر را
فراوان در فراوان در فراوان داده بر دستم
ندیده چشمهای ما کمِ موسی ابن جعفر را
اگرچه جنس ناجورم خدا اما _خدا را شکر_
خریدار است جنسِ درهمِ موسی بن جعفر را
شفایش میرسد هر دفعهای که رنج خود گفتم
چه کم دارم که دارم مرهمِ موسی بن جعفر را
جوابم کرد دنیا و قسم دادم به معصومه
ببینم معجزات عالمِ موسی بن جعفر را
نشستم سجدهاش کردم و دیدم انبیا با شوق
که میبوسند هر دم خاتم موسی ابن جعفر را
خدا از ما نگیرد سفرهاش را نذری ما و
هوای روضهی دورِ همِ موسی بن جعفر را
(حسن لطفی ۱۴۰۳/۱۱/۰۶)
#دکتر_حسن_لطفی
.
.
#میلاد_امام_زمان
رسیده ای به جلال خود از جمال خودت
از انتهای اُفق ها از آن کمال خودت
تو آمدی که حساب خدا درست آید
رسیدهای که شوی پاسخ سوال خودت
زمان وصل رسد فصل سرد بگریزد
که غرق نور زمین سازی از وصال خودت
تو آمدی که جهان را پُر از علی بکنی
که حل کنی همه را در شکوه آل خودت
بخوانی أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولیَّالله
نشان دهی به جهان جلوهی جلال خودت
ظهور کن که ظهورت دعای فاطمه است
مبارک است شب مرتضی فاطمه است
ادامهی همهی دعوت پیمبرها
تجلی ثمرات حسین پرورها
حواس فاطمه تنها به نام تو جمع است
به التماس دعای تمام مادرها
نشین بجای حسن بر گذر، تصدق کن
که نوبت من و ما هم شود از آخرها
نشسته آل امیه به جای پیغمبر
قدم بزن شکند زیر پات منبرها
تمام همت ما جمع میشود با تو
که شیعه را برسانی به فتحِ سنگرها
بیا که شیعه به رزمایش تو آماده است
بیا به کشور ما ارتش تو آماده است
به کعبه تکیه بزن که قیام نزدیک است
کنار رُکن یمانی سلام نزدیک است
نشانهها همه جا پر شدهاست میگویند
که ظهر عشق ظهور امام نزدیک است
بگو به جمع جهالت به جهل، جولان ده
کمی نمانده دگر فتح شام نزدیک است
نفس بزن که بریزند زور و ظالم و ظلم
بگو به این همه غم التیام نزدیک است
مدینه منتظر یک تقاص کهنهی توست
مدینه منتظر است، انتقام نزدیک است
ورق ورق دل تقویم کربلا با توست
چه غم از اینهمه غم تیغ مرتضی با توست
بگیر تیغ بنوشند اقتدارِ تو را
که تب کنند و ببینند تا تبار تو را
بگیر تیغ، خدا را به حال آوری و..
..میان رزم ببیند علی، وقار تو را
به روی گردن گردنکشان قدم بگذار
که مُهر خویش کنند آتشین غبار تو را
زمین به زیر قدمهای توست میشنود
شکوه نعرهی لایمکن الفرار تو را
احُد گذشت محال است تا که در بروند
بزن که تا بچشد ضرب ذوالفقار تو را
بتاب ای سحر شب فروز ماهستیم
قسم به چفیهی آقا هنوز ما هستیم
مرا ببخش که با تو قمارها دارم
از انتظار خودم انتظارها دارم
مرا ببخش که نام تو گفتم و پسِ ذهن
برای منتظرانت شعارها دارم
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
ولی ببخش که جز تو هزارها دارم
به یاد تو که نیفتاد هرکه من را دید
از ادعا و نبودن عیارها دارم
مرا به خویش نشان دِه که خسته از قفسم
تنیدهام به تنِ خود حصارها دارم
نگاه توست که تقدیر ما بگرداند
دعای گوشه نشینان بلا بگرداند
بس است این همه اندوه در جهان برخیز
دمیده حضرت خورشید، آسمان برخیز
صدای کودک غزه صدای گریهی قدس
دعای ضایحه یا صاحب الزمان برخیز
صدای حجت حق میرسد به تک تک ما
برای جمع جهان ،جانِ جمکران برخیز
بپا بخیر تویی سیصد و چهاردهم
بپا بخیز رسیده قرارمان برخیز
میان یار و من و تو حجاب ما هستیم
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
مباد آنکه بمانی که یار بسیار است
به پا بایست برادر که کار بسیار است
بیا که دیدهی ما را به گریه وا کنی و
برای مادر خود خیمهای به پا کنی و
نشستهام سر راهت برای من کافیست
دو لقمه نان و گلیمی که دست و پا کنی و
میان مسجد سهله کنار خانهی خود
چه میشود که کمی عشق نذر ما کنی و
برای ام بنین و برای فاطمه و
برای چهار امامم حرم بنا کنی و
به درد کارگری میخوریم بین بقیع
سپس حوالهی ما را به کربلا کنی و
میان کرببلا زخم مشترک داریم
بیا که نعرهی یا لَیتنا معک داریم
(حسن لطفی ۱۴۰۳/۱۱/۲۵)✍
#دکتر_حسن_لطفی
.
.
#مناجات
دنیا جای خوبیه اگه فقط
توی گیر و دارا رو سفید بشی
توی زندگی باید شهید باشی
تا که قسمت بشه و شهید بشی
شهدا راهو به ما نشون دادن
از غبارا دلارو تکون دادن
خوبه که وصیتا رو بخونیم
گفتن و رفتن و تشنه جون داد
این نصیحتِ امامِ شهداست
برید وصحیفهها رو بخونید
اگه عالمی خدا قبول کنه
یه بارم وصیتارو بخونید*
*ما و شما هم خواهیم رفت. مثل چمران بمیرید. مثل این سربازهایی که در مرزها کشته میشوند بمیرید. این وصیتنامههایی که این عزیزان مینویسند مطالعه کنید. پنجاه سال عبادت کردید، و خدا قبول کند، یک روز هم یکی از این وصیتنامهها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید.(صحیفه امام ج1)
اینا حرفای رفیقای منه
حرفای مدافعای حرمه
با خدا همیشه خلوت بکنید
یه گوشه با گریه صحبت بکنید
روزای خونه تکونیِ عزیز
قدرشو بدون جوونیِ عزیز
مگه جارو نمیخواد خونهی دل
پُرِ خاکه آخه ویرونهی دل
فرصتا کمه نگن که دیر شده
به خودش حاجی بیاد که پیر شده
خیلی زود میره همین جوونی که
میبینیش ، نشون به اون نشونی که
پشت ماهم میگن این نشانی رو
خدا رحمتش کنه فلانی رو
زوده که وقت پریشونی بیاد
سراغ ما هم پیشمونی بیاد
میبینی روضهی تدفین میخونن
واسه ما دارن که تلقین میخونن
کارای گذشته رو نشون میدن
وقتی شونه هامون و تکون میدن
گفتم اما نَکِه نااُمید باشی
یه کاری کن که تو هم شهید باشی
آره آماده شو این شبا جَوون
برای شبای ماه رمضون
داره آقامون میاد زنده بشیم
شهدا دعا کنید بنده بشیم
سرِ سال ما گداها میرسه
فردا شب عزیز زهرا میرسه
....
بیا تا یه سیب سرخ و بو کنیم
میون گریه یه آرزو کنیم
اگه اینبار برسیم به کربلا
حرمو با مژمون جا رو کنیم
بشینیم میون بین الحرمین
تا نفس داریم بگیم حسین حسین
تو سوام کردی که سینهزن بشم
اگه خارم گلِ این چمن بشم
بعد مردنم نمیخوام اقاجون
تو کفن نداری من کفن بشم
چی میشه اونیکه ارباب منه
ببینه که نوکرش بی کفنه
(حسن لطفی)
#دکتر_حسن_لطفی ✍
.
#شهدا
.
چند خط از مناجات شعبان امیرالمومنین علیهالسلام
#مناجات
ممنونتم که اومدم حوالی مناجات
من و آوردی قاطیِ اهالی مناجات
شبای شعبانه و باز شبای عاشقیه
وقت مناجات دل و دعای عاشقیه
من اومدم که از خودم دلم رو پس بگیرم
دو خط مناجات بخونم کمی نفَس بگیرم
الهی إِنْ خَذَلْتَنِي چه خاکی سر بریزم
الهی إِنْ حَرَمْتَنِي ، کجا برم عزیزم
الهی إن اَخَذْتَنی ... اَخذْتُکَ بِعَفْوِکْ
و إِنْ اَخَذْتَنی بِجُرمی ، اَخذْتُکَ بِلُطفِکْ
إِلَهِی مَا أَظُنُّکَ تَرُدُّنِی فقیرا
الهی جئتُ خائفاً بِبابک اسیرا
بیا به زندونی که باز برام گناها ساختن
هیشکی سراغم نیومد وقتی من و شناختن
بیا به سلولم و از غیر خودت رهام کن
فکری برا شکستن زنجیر دست و پام کن
جدام کن از هرچی من و از تو جدام میکنه
اهل سحر وقتی بشم علی دعام میکنه
هرچی بزرگه جرمِ ما لطفِ تو بی حسابه
دلارو میبریم حرم دعا که مستجابه
اگر هنوز سنگه دلت خشکه چشات تو شعبان
سفارشِ مادرمه سه بار بگیم حسین جان
(حسن لطفی)
#دکتر_حسن_لطفی ✍
.
.
#میلاد_امام_حسن
ای عشق بگو صاحب تصویرِ علی کیست
آیینه بخوان معنی تکثیر علی کیست
سوگند علی جای علی هست ببینید
مقصود خدا در پس تعبیرِ علی کیست
بر دوش پیمبر پسری هست که از او
باید که بپرسند که تفسیر علی کیست
از زهرهی پاشیدهی کفار بخوانید
که بعد علی جلوهی تکبیر علی کیست
وقتی که حسن رفت به میدان شجاعت
فهمید جهان وارث شمشیر علی کیست
گفتند که دنیای علی آمده امشب
سوگند که همتای علی آمده امشب
یک عمر نوشتیم که زیباتر از این نیست
پنهانتر از این نیست هویدا تر از این نیست
نیمی است علی نیم دگر فاطمه ،یعنی
مولاتر از این نیست و زهراتر از این نیست
ما کاسه به دستیم همین ظرفیت ماست
هیچیم ولی شکر که دریاتر از این نیست
او کیست که در ظرفیت عشق نگنجد
او کیست که گفتند که آقاتر از این نیست
رندان دو عالم که به درکش نرسیدند
رفتند و نوشتند معماتر از این نیست
بالاتر از آن است در افلاک بگنجد
تا چه رسد این مرد در این خاک بگنجد
سوگند که مثل تو خداوند ندارد
مانند حسن، فاطمه سوگند ندارد
یا دوش نبی یا که در آغوش علی هست
تقصیر کسی نیست همانند ندارد
بوسیدن لبهای تو افطار علی شد
یعنی که رطب مثل لبت قند ندارد
از لحظهی بابا شدنش ماتِ رخ توست
یک لحظه بدون تو دلش بند ندارد
گشتند ببینند که در مُلک خدا هم
مانند حسن هست؟ نوشتند ندارد
ای عین جوانیِ علی هم قد مولا
ای جان بفدایت پسر ارشد مولا
برخیز جمل را سر جایش بنشانی
شمشیر بزن تا که زمین را بتکانی
هرکس که تو را دید در آن معرکه فهمید
با تیغ دو سر آمدهای فاتحه خوانی
شمشیر بزن تا که بفهمند حسن کیست
تا پیش نگاهت سر لشکر بدوانی
رم کرد تمامی سپاه از علَم تو
خواندند به وصفت چه جوانی چه جوانی
هرکس که علی را به اُحد دید چنین گفت
سوگند همانی و همانی و همانی
بر خاک تو چشمیم و به دامان تو دستیم
ما نیز حسینی شدهی دست تو هستیم
تو آمدی و عشق درخشید حسن جان
تا دست خداوند تراشید حسن جان
آنقدر گدا آمد و آنقدر گدا رفت
از بس که کرم دست تو پاشید حسن جان
حاتم به درِ خانهی ما آمد و پُر رفت
از بسکه که به ما فاطمه بخشید حسن جان
بارانی و فرقی نکند پیش تو جایی
جان داد به هر شاخه که خشکید حسن جان
در سایهی تو آب شد اینبار گناهم
لطف نفست حضرت خورشید حسن جان
یک لحظه نگاه از تو دل باختن از ما
یک روز برای تو حرم ساختن از ما
(حسن لطفی ۱۴۰۳/۱۲/۲۵)
#دکتر_حسن_لطفی
.
.
#دکتر_حسن_لطفی شاعر محترم اهلبیت ،درگذشت اباالزوجه حضرتعالی (مرحوم حاج سیدعلی مرتضوی) را به شما و خانواده محترم و همسرمکرمه تان،صمیمانه تسلیت میگوییم.
.
بسمالله الرحمن الرحیم
الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ....
#عید_غدیر
وصف تو نیست در حدِ قد و قوارههای ما
رو به فضائلت اگر هست اشارههای ما
راه به جایی نبرد سعیِ دوبارههای ما
تا ابدالدَهر کشد کارِ شمارههای ما
نامِ تو جان هستها عربدههای مست هاست
گفت و نشان داد نبی دست تو روی دست هاست
هرچه که هست در جهان کوکبهی کمال توست
شعشعهی جمال تو هیمنهی جلال توست
فاطمه گفت یاعلی خون همه حلال توست
شاهنشینِ چشم من تکیه گهِ خیال توست
گفت که جان است علی در جریان است علی
که ضربان است علی در فوران است علی
شعله شد و سپند شد زُلف شد و کمند شد
شهد و شراب و قند شد دور غم و گزند شد
حاجی دل پسند شد آن همه دل که بند شد
کوری چشم دشمنش دست علی بلند شد
گفت به ایستادهها به راهیانِ جادهها
گفت علی است بعد از این میرِ حلالزادهها
رو به تو چرخانده خدا قبله و قبلهگاه را
حق نگرفت از ازل از حرمت نگاه را
با خودت اعتبار دِه کعبهی بیپناه را
بیتو به جا نیاورم سجدهی اشتباه را
گفت مگو خداست این گفت مگر جداست این
گیج شدم، رواست این؟ گفت خدا نماست این
زیرِ پرِ تو عرش خوش، شهپرِ جبرئیل هم
پیش تو سر نموده خَم با تبرش خلیل هم
رشک غدیر میبَرد کوثر و سلسبیل هم
حق بده که طمع کنم با تو منِ علیل هم
گفت وِ را نظیر نه ، غیر علی امیر نه
خاطر ما چه غم رود خاطرهی غدیر نه
نعره بزن که نعرهات سینهی شیر میدرد
خطبه بخوان که همچنان تیزی تیر میدرد
کوهِ ستبر و صخره را تیغ امیر میدرد
پرده به پرده شام را نورِ غدیر میدرد
گفت علیست پیر و بس، اوست مرا نظیر و بس
هرکه به اوست گیر و بس، هست به حق اسیرو بس
هول قیامت است یا پیچش ذوالفقار تو
گفت احُد که کیستی لحظه تار و مار تو
قبلهی عبدُود بود پهنهی کارزار تو
زود درآورد دمار از همگان شکار تو
گفت مگر پَر است این، نه در خیبر است این
حیرت لشکر است این گفت که حیدر است این
سمت خروش تیغِ تو مات شده حواسها
خیس شد از هیبت تو دامن عَمروعاصها
گرم فرار مانده بر روی زمین لباسها
غرق تو و حماسهات چشم علی شناسها
گفت تویی قیامت و بر همهجا مسلط و
با تو رسیدهایم تا نقطهی آخر خط و...
خاک نجف جای رطب قند و نبات میدهد
روح به ذکر میدمد جان به صلات میدهد
دجله به سجده میبرد بوسه فرات میدهد
دانهی خرمای نجف مُرده حیات میدهد
گفت به حافظ که بخوان باز از ایوان نجف
بدرقهی رهت شود همّت سلطان نجف
آه به سوی حرمت نامهی ما که میبرد ؟
جای من شکسته پَر دست دعا که میبرد ؟
تا دمِ بارگاه تو روح مرا که میبرد ؟
غیر تو عشاقِ تو را تا به خدا که میبرد ؟
گفت که زهرا علی است آه که تنها علی است
شب شده و همسفرِ کیسهی خرما علی است
از در لطفت نرود تا به ابد جبین ما
شکرِ خدا عشقِ تو شد قسمت سرزمین ما
دست تو است دست تو روزی اربعین ما
گریهی هایهای ما نالهی آتشین ما
گفت بمان رها مکن دامن آخرین علی
باش که قسمتت شود دیدن آخرین علی
آی به چشم ما ببین آتش انتقام را
قسمت ما خدا کند فتح تو ، فتح شام را
دست خدا پاک کند این نجس حرام را
میشنوی از دمِ ما نعرهی والسلام را
پنچه مردان علی بر جگر دیو شود
زود ببینیم همه خاک تل آویو شود
(حسن لطفی ۴۰۴/۰۳/۲۲)
#غدیریه #امیرالمؤمنین
#دکتر_حسن_لطفی
.
.
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله
#حماسی
دست از جان که بشویی تنِ تو جان گردد
سمت آتش بدوی شعله گلستان گردد
قیدِ هر چیز زنی قید خدا میگردی
بدوی سمت حرم صید خدا میگردی
باید از غیر، خودت را بتکانی در خاک
آسمانیتر از آن باش بمانی در خاک
حیف باشد که در این برکه بمانی ای ماه
هرچه در جستن آنی، تو همانی ای ماه
دل اگر کندی از این خاک بر افلاک روی
میشود یک شبه معراج از این خاک روی
خوش به آن دل که بر آن زُلف،گرفتار بماند
هرکه شد مَحرمِ دل در حرم یار بماند
آنکه در معرکه اُفتاد فراموش نشد
شیعه آتش به جگر داشت که خاموش نشد
شبنم از خویش که زد جلوهی خورشیدش کرد
هرکه زد نعره حسن، فاطمه جاویدش کرد
کربلا دید زمین جلوهی صدها حسن است
آخرین حُسن ختامِ شهدا با حسن است
نیست از واژهی الله جدا عبدُالله
میبَرد بالِ مرا تا به خدا عبدُالله
باید از خویش بپرسیم به هر شب هر صبح
کیستی؟ بندهی نفسیم و یا عبدُالله
باید از خویش بپرسی که چه باید بکنی
تا بخوانند در این راه تو را عبدالله
تا خدا راه نداریم اگر گریه کنیم
نیست راهی زِ دل سوخته تا عبدالله
آنقدر غرق حسین است نفهمیده هنوز
که شده حُسنِ ختامِ شهدا عبدالله
کیست او سرخی احرام اباعبدالله
نام او جا شده در نام اباعبدالله
او رسیده به غمی که نرسیده زینب
دیده او صحنهی تلخی که ندیده زینب
صحنههایی که حسن داد کشیده دیده
آنچه را فاطمه غش کرد و ندیده دیده
مُشت بر سینهی خود باز چرا میکوبد
بین گودال چه دیده است که پا میکوبد
کاش میشد که بگوید نکند خواب است او
غزلی در وسط آنهمه گرداب است او
از همان دور... از آن دور حسن را میدید
در هجوم همه ...با زور حسن را میدید
پدرش داشت از آن دور صدایش میکرد
قبل آن خنجرِ ناجور صدایش میکرد
پیش چشمان ترَش خونِ جگر را میدید
بینِ گودال عمو را نه، پدر را میدید
بی وضو دست کسی در خُم گیسو میرفت
شمر با چکمهی سرخی به سوی او میرفت
قبل از آنی که از آن شیب سرازیر شود
میدود سمت عمو تا نکند دیر شود
همه با زور رسیدند مگر جا بشوند
تا که یک سهم بگیرند اگر جا بشوند
همه بودند ولی شیر نری مانع شد
پدری روی زمین و پسری مانع شد
سپرِ تشنهی صد چاک در آن همهمه بود
دست اُفتادهی او در بغل فاطمه بود
نیزهای خورد به پشتش نفَسش پُر خون شد
شد همان نیزه که از پشت عمو بیرون شد
وای من طُعمهی یک لشکر افراطی شد
بدنش با بدن خُرد عمو قاطی شد
اسبها رفته، سر دوش عمو خوابیده
او سه روز است در آغوش عمو خوابیده
گرچه زنهای دهاتی همه دیر آوردند
خوب شد جای عبا چند حصیر آوردند
بستر طفل رُباب آن تنِ درهَم باشد
بوریا آنقدری هست که او هم باشد
(حسن لطفی )
#دکتر_حسن_لطفی ۱۴۰۴/۰۴/۰۸
.
.
#تاسوعا #حضرت_عباس
#ایران_ابالفضلی
ای فاتحِ تاریخ عاشورا ابالفضل
ای صاحب سرخی تاسوعا ابالفضل
ای بیرقت بالاتر از بالا ابالفضل
دریاتر از دریاتر از دریا ابالفضل
بی تو علَم بی تو قدم بی تو نفَس نه
جز تو سرِ ما خم شود در پیشِ کس؟ نه
غیرِ از تو کس داریم نه، فریادرس نه
تنها تویی تنها تویی تنها ابالفضل
آه ای ضریحت بهترین بوسیدنیها
زوارِ تو با ما برادرها تنیها
حاجت گرفتیم از شما با ارمنیها
معراجها داریم شبها تا ابالفضل
ما با تو بیمرزیم در دنیا نه با غیر
هربار سر را پیشت آوردیم تا غیر
یک عمر تکیه بر تو کردیم و ولاغیر
صد هیچ هِی بردیم دنیا را ابالفضل
گیرم گره داریم و در آماجِ دردیم
یک تختهپاره در تبِ امواج دردیم
گیرم شبیخون خورده در تاراج دردیم
با تو چه غم داریم در غمها ابالفضل
ایران علَم را بر زمین بگذارد اصلاً
برگردد از راهی که دارد از تو حاشا
یک لحظه کم بگذارد از این عشق کلاً
پا بر سر افعی بکوبد با ابالفضل
سر بر ضریح تو که بگذاریم کافی است
تنها بگو که بد بدهکاریم کافی است
بابالحوائج را اگر داریم کافی است
مَشتی ندیدم در جهان الا ابالفضل
اُمالبنین داریم اگر داریم عباس
این سایه را بر روی سر داریم عباس
ما را رها سازد مگر داریم عباس
با تو گره خورده است خاکِ ما ابالفضل
ایرانَ باخ ایرانَ باخ ایرانَ عباس
دُنیا یالان دُنیادی باخ ویرانَ عباس
شیعه دِدی توشدی اگه طوفانَ عباس
سیز هامّی بیز دونیادَ اما با ابالفضل
هرچند نامت آمد و غم گریه کردیم
ما را ببخش آقا تو را کم گریه کردیم
باید که میمُردیم باهم گریه کردیم
ای تکیهگاه زینب کبریٰ ابالفضل
وقتی که اُفتادی زمین اُفتاد زینب
ایداد از حال رُباب ایداد زینب
دنبال تو خونناله سر میداد زینب
وای از حرم وای از حرامیها ابالفضل
از مَشک پاره آب نه که جان تو ریخت
ایندفعه تیر حرمله مژگان تو ریخت
مَشکت به دندان بود که دندان تو ریخت
طفلی به عمه گفت کو... بابا... ابالفضل
یک دست دارد بر کمر یک دست بر سر
آقای ما حیران شده حیران نه بدتر
باید برَد تا خیمهاش خواهر نه مادر
اُفتادهای بر چادر زهرا ابالفضل
دیگر عبایی نیست تا که جمع گردی
با من که نایی نیست تا که جمع گردی
در خیمه جایی نیست تا که جمع گردی
اکبر پُرش کرده است آنجا را ابالفضل...
(حسن لطفی ۱۴۰۴/۰۴/۱۳)
#دکتر_حسن_لطفی
.