.
#شعر_انتظار
#غزل
🔹بهاری که در راه است...🔹
دوباره روزهای سال شمسی رو به پایان است
ولی خورشید من در پشت ابر تیره پنهان است
ندارد غیر فرشی کهنه و یک قاب آیینه
ببین خانهتکانی در دل ساده چه آسان است
نبود امسال هم بابا سر سفره، نمیداند،
که من گرمای دستش را... ولی او در پی نان است
حواسش هست اما با من و دلواپسیهایم
دم رفتن به مادر گفته عیدی لای قرآن است
و کفش کهنهام را در مسیری تازه میپوشم
وگرنه کفش نو در راه بیمقصد فراوان است
عدالت چون درختی خشک هر شب خواب میبیند
بهاری را که در راه است یوسف را که زندان است
📝 #زهرا_سپهکار
#امام_حسین
.
.
#ایران
خدا کند پسر من تو را اسیر نبیند
به روی پیکر تو ردّ خون و تیر نبیند
همیشه سبز و تناور، تو را جوان و دلاور
عصا بهدست و تکیده، خزان و پیر نبیند
جهان به همّت و ایمان و بقچههای پر از نان،
شناسدت به همینها و گوشهگیر نبیند
هزار آیهی باران، هزار سورهی دریا
لب تو را به عطش هیچ کس کویر نبیند
ستمکشیده و زانوزده مقابل ظالم
شبیه دور رضاخان تو را حقیر نبیند
کجاست امنیّت کودکم میان حرمها
چه لطمهها که از این فتنهی اخیر نبیند
قرارگاه حسینی! بگو به دشمنت این را
به خواب هم دگر ایران سربهزیر نبیند
#زهرا_سپهکار 🇮🇷
.
انقلاب
طوفان، حریف ساحل این انقلاب نیست
آیینهای مقابل این انقلاب نیست
از ابر، آفتاب، هراسان نمیشود
یک ذرّه ترس در دل این انقلاب نیست
با دشمنش بگو که درختی تناور است
دیگر بگو اوایل این انقلاب نیست
وادادگی و سازش و تسلیم مطلقا....
راه امام راحل این انقلاب نیست
از آرمان خود هم اگر دور مانده است
تقصیر ماست، مشکل این انقلاب نیست..
✍🏻 #زهرا_سپهکار
🏷 #شعر_پایداری | #ایران
.
من یک زنم آزادی ام را دوست دارم
ایرانی ام، آبادی ام را دوست دارم
در سایه ای مردانه دلگرمم به فردا
من همسر مردادی ام را دوست دارم
هم مادر و مادربزرگم خانه دارند
این شغل مادرزادی ام را دوست دارم
مُهر مرا از جانمازم باز برداشت
با کودک خود شادی ام را دوست دارم
می گیرمت ای بچّه آهوی گریزان
آهویی و صیّادی ام را دوست دارم
دور اتاقش عکس های حاج قاسم
طفل دهه هشتادی ام را دوست دارم
در شهر، آزادی اسیر این و آن است
در خانه ام آزادی ام را دوست دارم
#زهرا_سپهکار✍
(قرائت شده در دیدار شاعران با مقام معظم رهبری )۱۴۰۲
.
.
#طوفان_الاقصی
با اذن حماسه، داغ ها سنگین است
با شور و شکوه عشق، غم، شیرین است
دیدی که چگونه خون به دل شد کرمان
هر لحظهی غزّه، ای جماعت این است
#زهرا_سپهکار✍
#کرمان_تسلیت
.
.
#انتخابات
اگر که حرف حساب است پس جواب ندارد
کسی که "مرده" فقط حقّ انتخاب ندارد
صدای توست که پیچیده است در نفس کوه
که گفته است که یک رأی بازتاب ندارد
همیشه نوبت هر امتحان به گفتهی تاریخ
حضور، ملّت ما دارد و غیاب ندارد
به رنگ آبی انگشتها، به خون شهیدان
که عشق ما به افقهای نو حساب ندارد
#زهرا_سپهکار✍
.
.
#امام_حسین
دیدیم جهان بیتو به بن بست رسید
هر قطره به موجها که پیوست رسید
این رود عظیم اربعین تا دریا
با پرچم یا حسین در دست رسید
✍🏻 #زهرا_سپهکار
🏷 #زیارت_اربعین
هل من معین کیست که اینگونه با شتاب
دارد جهان به سمت صدا پیش میرود
پای پیاده با لب خشک و نگاه تر
عالم به سوی کربوبلا پیش میرود
#زهرا_سپهکار ✍
#اربعین
.
.
🇮🇷 #بصیرتی
بال پرواز گشایید که پرها باقیست
بعد از این، باز سفر، باز سفرها باقیست
پشت بتها نشود راست پس از ابراهیم
بتشکن رفت ولی باز تبرها باقیست
گفت فرزانهای، امروزِ شما عاشوراست
جبهه باقیست و شمشیر و سپرها باقیست
جنگ پایان پدرهای سفر کرده نبود
شور آن واقعه در جان پسرها باقیست
گرچه پیروزی از آن من و تو خواهد بود
شرطها مانده و اما و اگرها باقیست
«شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
در ره منزل لیلی که خطرها» باقیست
نیست خالی دل ارباب یقین از غصه
فتنهها میرود و خونِ جگرها باقیست...
قصه تلخ است چه تلخ است! بگویم یا نه؟
صبرتان میرود از دست! بگویم یا نه؟
شاید از قصۀ ما خُلق شما تنگ شود!
یا که این گفته خود آغازگر جنگ شود
قصه آن بود که دشمن دهنش آب افتاد
کشتی وحدت ما سخت به گرداب افتاد
آتش فتنه چنان شد که خدا میداند
آنقدر دل نگران شد که خدا میداند
قصه آن بود که یک طایفه که فتنه از اوست
دوست را دشمن خود خواند، وَ دشمن را دوست
آری آن طایفه خود را ز خدا منفک کرد
روی بر سامری آورد به موسی شک کرد
سامری گفت بیایید به شهرت برسیم
با پرستیدن گوساله به قدرت برسیم
سامری گفت که در شور حکومت شعف است
باید اینبار به قدرت برسیم این هدف است
آری آن صدرنشینان بنیصدر شده
خویش را قدر ندانسته و بیقدر شده
گرچه یاران علی بودند سازش کردند
با معاویه نشستند و خوش و بش کردند
نکتهها بر لبمان رفت و خریدار نبود
گوش آن طایفه انگار بدهکار نبود
آری آن طایفه میگفت: نصیحت کافیست
خستهایم از سخن مفت! نصیحت کافیست
نیست در حافظۀ دهر، زهیر و طلحه
کم بسازید در این شهر، زهیر و طلحه
کم بگویید ز صفین و جمل، این آن نیست
«این همان قصه اسلام ابوسفیان» نیست
داشت آن طایفه هر چند صدایی دیگر
آب میخورد ولی فتنه ز جایی دیگر
قصه آن بود که یک طایفه درویش شدند
جانماز آبکشان، عافیتاندیش شدند
گاه از این سوی سخن، گاه از آن سو گفتند
هر چه گفتند در آنروز دو پهلو گفتند
خواستند امر نماید به حمیّت مولا
تن دهد باز به امر حکمیّت مولا
همچو امروز پر از فتنه شود فرداها
اُفتد این کار به تدبیر ابوموسیها...
چشم ما در پی این حادثه چون کارون بود
بد به دل راه ندادیم ولی دل خون بود
آه از آن فرقۀ با اجنبی خودنشناس
گونهگون ظاهراً اما سر و ته یک کرباس
مُهر بر لب زده بودند و تماشا کردند
از پس حادثهها چهره هویدا کردند
این جماعت چه شباهت به خمینی دارند؟!
چقدر در دل خود شور حسینی دارند؟!
کوفه کوفهست ولی ترک سفر جایز نیست
که سکوت من و تو وقت خطر جایز نیست
همه گفتند بمان مرتبه پیمایی کن
در همین مکه اقامت کن و آقایی کن
دست کم سمت حوالی وطن هجرت کن
ای عقیق از همه بگذر به یمن هجرت کن
همه گفتند بمان او سخنی دیگر داشت
آن سفر کرده هوای وطنی دیگر داشت
کوچ کرد از وطنش بال و پری پیدا شد
رفت در جاده شتابان، سفری پیدا شد
شب تاریخ پر از قهقهۀ غفلت بود
ناگهان عطر دعای سحری پیدا شد
بانگ زد عقل که «اقبالِ» شقایق با اوست
«نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد»
گفت هنگام قیام است سر و جان بازید
سر مَدُزدید اگر فتنهگری پیدا شد
وای اگر اهل بصیرت اُحُد از یاد بَرَند
چون غنیمت زدگان ترک خود از یاد بَرَند
وای اگر مزرعهها سوخته با رعد شود
مُلک ری آفت عُمْرِ عُمَر سعد شود
گفت ای پاکدلان ختم به خیر است این راه
راه بیداریِ صد حر و زهیر است این راه
گفت ای پاکدلان سنت مألوف چه شد
ای جوانان عرب! امر به معروف چه شد
این چنین بود اگر یک شبه رسوا شد خصم
با دو صد دبدبه و کبکبه رسوا شد خصم
این چنین است که ما بیرق و پرچم داریم
هر چه داریم من و تو ز محرم داریم
هر چه داریم از آن مرد شهادت پیشهست
که نماد شرف و عاطفه و اندیشهست
آنکه آموخت به موسی جگران نیل شدن
بر سر ابرههها جیش ابابیل شدن
بین محراب دعا چون زکریا بودن
در دل طشت زر حادثه یحیی بودن
این چنین بود که ایران همه عاشورا شد
با سر انگشت دعا مُشتِ خیانت وا شد
و حسین بن علی باز به امداد آمد
و چنین بود خدای تو به مرصاد آمد
عبرتآموز ز تاریخ که خائن کم نیست
این هم از عبرت ایوان مدائن کم نیست
و خدا هست و هر آن چیز که از وی باقیست
فتنه خاموش شد اما نهم دی باقیست
✍ #محمد_زمانی
................
.
انقلاب
طوفان، حریف ساحل این انقلاب نیست
آیینهای مقابل این انقلاب نیست
از ابر، آفتاب، هراسان نمیشود
یک ذرّه ترس در دل این انقلاب نیست
با دشمنش بگو که درختی تناور است
دیگر بگو اوایل این انقلاب نیست
وادادگی و سازش و تسلیم مطلقا
راه امام راحل این انقلاب نیست
از آرمان خود هم اگر دور مانده است
تقصیر ماست، مشکل این انقلاب نیست..
✍🏻 #زهرا_سپهکار
🏷 #شعر_پایداری 🇮🇷
.
حاج سید رضا نریمانیFadaeian_Shab3-Moharram1447 (11).mp3
زمان:
حجم:
11.79M
🔊 بخش یازدهم #سنگین l این محرّم فرق دارد این محرم حنجریم نیزهها باید بدانند از همه دنیا سریم
📋 این محرم فرق دارد
#واحد_سنگین
سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این مُحَرَّم فرق دارد، این مُحَرَّم حنجریم
نیزهها باید بدانند از همه دنیا سَریم
این مُحَرَّم کربلا آمد به استقبالمان
پس محال است آنکه از خون شهیدان بگذریم
هر مُحَرَّم نوحهخوان بودند آرام اشکها
این مُحَرَّم فرق دارد با رجزها تندریم
دستهی زنجیرزن بودیم تا یکسال قبل
در مصاف اشقیا امسال امّا لشکریم
پای روضه قد کشیدیم، این مرام موجهاست
پس کجا کوتاه میآییم، دریا باوریم
ما شهید بن شهیدیم و در این پژواکها
پرچم هیهات را تا قلّه با هم میبریم
روضهی بییاوری خواندیم و عُمری سوختیم
در نهیب عصرِ یک هَلْ مِنْ مُعین دیگریم
یال اسب بیسوارش! حال ما را هم بپرس
بوی پیراهن شنیدیم این محرّم مضطریم
*شاعر: #زهرا_سپهکار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.