eitaa logo
امام حسین ع
17هزار دنبال‌کننده
386 عکس
1.9هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
زبانحال ☑️بنداول اون کوچه ی باریک شد مثل شب تاریک وقتی حرومی شد به مادرم نزدیک صداشو بالا برد دل منو آزرد دستش که بالا رفت به روی مادر خورد وقتی افتاد مادر رو خاکا دیده های من شدن چون دریا دستش گرفته بودم اما نمیشد بلندشه حتی رو پا وای من وای من ای مادر ••═══┅┄•◉⊰↭⊱◉•┄┅═══•• ☑️بنددوم تو وسط کوچه حسن همون دم مُرد که دست اون نامرد به روی مادر خورد گوشواره ی مادر شکسته و خونی روی زمین افتاد به غیرتم بر خورد چشمای مادر من کم میدید ولی چشم من همش غم میدید آخه اون حرومیِ بی غیرت به زمین خوردن زن میخندید وای من وای من ای مادر ••═══┅┄•◉⊰↭⊱◉•┄┅═══•• ☑️بندسوم مادرم و دیدو تو کوچه تنها زد با دست سنگینش سیلی به زهرا زد قباله رو وقتی گرفتش اون نامرد پشت سر بابام نامرد چه حرفا زد مادرم با دیده کم راه می رفت با یه دنیا درد و غم راه می رفت دستش و گرفته بود به دیوار تا خونه با قد خم راه می رفت وای من وای من ای مادر ••═══┅┄•◉⊰↭⊱◉•┄┅═══•• 💠💠💠9⃣4⃣5⃣💠💠💠 به قلم شاعران اهل بیت
. هدیه به امیر المومنین صلوات یا و بابای مظلومم غریب و تنهایی تنهاترین مرده مظلومه دنیایی سی ساله بی تاب و سه ساله گریون و سی ساله داغدار ه غربته زهرایی پیشه چشمای ترت افتادش پیشه قلبه مضطرت افتادش دیدی پشت در با قلبه محزون روبه روت که همسرت افتادش وای من وای من ای علی توی نگات داری حرفای نا گفته خیره به دست و به دو چشمه سقایی هر تپش قلبت روضه می خونه از ظهر نفس گیرو غروبه تنهایی,, @emame3vom تنی رو تو بی کفن می بینی, نیزه رو توی دهن می بینی, حسین و به روی خاک صحرا عریان و بی,پیروهن می, بینی, وای من وای من ای علی, به من میگی زینب غصه ها توراهه می بینی گودال ومی بینی غوغایی می بینی افتاده تنه حسین رو خاک دور و بر جسمش شده چه بلوایی چکمه ای,رو پیکرش می بینی نیزه ای,روی,پرش می بینی تنش و بی,زیر دست و پاوو توی یک گونی سرش,می بینی رضا نصابی 👇
. ‍ زمانه گریه بر ارباب عالم شد مشکی بپوشید که بازم محرم شد دوباره باز شعرو نوحه ی محتشم نقش به روی هر بیرق و پرچم شد اسم تو دوباره تکثیر می شه باز هوای شهر نفس گیر می شه بیاد هر کسی تو روضت اقا از گناه و زشتی تطهیر می شه وای من وای من ای حسین به تن کنید رخته عزای ارباب و فبک علی الحسین موقع ماتم شد کنار قتلگاه با سوزو اشک و اه روضه خونت زهرا با قامته خم شد تورو وقتی تک و تنها دیدن به حال زار تو می خندیدن توی فرصت کم و کوتاهی عبا و عما مت و دزدیدن وای من وای من ای حسین تا افتادی بر خاک روی لبه زینب نوای محزونه حسین حسینم شد زیر سم مرکب اخر تنه پاکت چه نامرتب شد چه نا منظم شد هر چی داشتی به غنیمت بردن همه ی تنت رو غارت بردن تا دیدن به روی خاک افتادی اهل خیمه رو اسارت بردن وای من وای من ای حسین 👇 . تو دله من درد و غصه گرفته پا دلشوره افتاده به جونه من اینجا حس می کنم این و که اخر راهه فاصله می افته حسین میونه ما هوای اینجا چقد دلگیره چقد اینجا نیزه و شمشیره اون طرف صف کماندارا و اون طرف بارون سنگ و تیره وای من وای من ای حسین چند روز بعد داداش باتن غرق خون می افتی بی حال و خسته روی خاکا عبا و عمامت انگشت و انگشتر می ره به غارت این پیروهنت حتی نیزه رو روی پرت می زارن چکمه رو رو پیکرت می زارن چند روز بعد می دونم که داداش خنجرو رو حنجرت می زارن وای من وای من ای حسین چند روز بعد داداش خواهر تو می شه میونه این لشگر بی یاورو تنها چند روز بعد داداش شروع می شه غارت دستامو می بندن وقتی که نیست سقا می ری و خیمه به هم می ریزه می ری و حسین دلم می ریزه می ری و بعد تو می دونم که لشگری روی سرم می ریزه رضا نصابی 👇 یاس توام اما برگ و برم سوخته پروانه ام اما بال و پرم سوخته از غمه دوریه تو بس که اشک ریختم تا به سحربابا چشم ترم سوخته زخمه کهنه دلم سر وا کرد زمونه با دخترت بد تا کرد بشکنه اون دستی که سیلی زد من و بیشتر شبیه زهرا کرد امون ای وای امون از غربت در وسط اتیش هم لباس پارم هم روسری و هم این معجرم سوخته بر اثر رده شلاقه زجر پست هم دست و هم کتف و هم کمرم سوخته برای شب غمم اخر نیست شبیه من هیچ کسی مضطر نیست دست سنگینی داره بابا زجر ضربه دستش از لگد کم تر نیست امون ای وای امون از غربت عمه به جای من سپر می شد هر جا ازخود من بیشتر این سپرم سوخته شبیه لبهای تو خونه این لبهام شبیه موی تو موی سرم سوخته من و گریه از تقلا انداخت من و درد و غصه از پا انداخت واسه ساکت شدن من نامرد جلو من سرت رو بابا انداخت رضا نصابی https://eitaa.com/emame3vom/27659 👇
.. مثل بابام حیدر منم جگر دارم برا دفاع از تو سینه سپر دارم اشاره کن تا که به پات بدم این سر فکر نکنی ترسی من‌ از خطر دارم پره غصه و محن هستم من هم حسین و هم حسن هستم من جگرشیری دارم می دونی مرتضی به شکل زن هستم امون ای وای امون از غربت فداییه اصغر فداییه اکبر در بساطم تنها این دو پسر دارم اورده ام همرام لشگرم و داداش به همراه خودمن دو شیر نر دارم یکی سنگ میونه ابروشون زد یکی با دشنه به پهلوشون زد یکی از راه رسیدو محکم با لگدش به سرو به روشون زد امون ای وای امون از غربت ای همه ی هست و دارو نداره من چی کار کنم از دل غمت رو بردارم می بینی از غصت دلم پریشونه می بینی از غصت دیده ی تر دارم‌. تنشون دوخته به هم با تیر شد سهم این دوتن چقدر شمشیرشد مثل اکبر شدن اربا اربا رو خاکا پیکرشون تکثیر شد 👇 ‍ روضه ی عبدالله روضه ی گوداله روضه ی سنگینه پیکر ی پا ماله روضه ی عبدالله روضه ی جانسوز می ریم به قتگاه این شب و هرساله شب پنجم شب سوز و اهه شب پنجم شبه قتگاهه می خونیم از یتیم مجتبی شب پنجم شب عبداللهه وای من وای من ای حسین صدا می زد عمه رها کن این دستم عمو حسین من زخمی و بد حاله تحملم دیگه به سر اومد عمه حرمله رو از دور ببین چه خوشحاله نداره تاب سخن می بینی نداره رمق به تن می بینی نوک نیزه شو سنانه نامرد می کنه توی دهن‌ می بینی وای من وای من ای حسین هر کی داره سهمی می بره از این تن دورو بره جسمش ببین چه جنجاله ببین چقد شمشیر روی تنش ریخته ببین عمو مو که زخمی و بی حاله نیز شو رو ی پرش می زاره جلو چشم مادرش می زاره ببین این شمر خدا نشناس و چکمه شو رو پیکرش می زاره رضا نصابی 👇 ‍ افتادی بر خاک و ز خون تری قاسم زخمیه تیرو تیغ و تبری قاسم با این جای زخمه عمیقه در پهلوت تو تصویری زنده از مادری قاسم پیرنت پاره شده می بینم دهنت پاره شده می بینم زیر تیغ و تبر و سر نیزه بدنت پاره شده می بینم وای من وای من ای حسین روی تن پاکت نعل ها گذاشتن پا نمونده از جسمه تو اثری قاسم طشتی ندارم تا برات بیارم من تو هم‌ مثل بابات خون جگری قاسم چجوری جسم تورا بردارم دوباره باید عبا بردارم این تن غرق به خون و باید از رو خاک جدا جدا بردارم وای من وای من ای حسین روی تنت کردن هروله و دیدم روی سرت ریختن چند نفری قاسم لحظه ی اخر تو به روی دامانم جون میدی و جونم رو می بری قاسم پر وبال تو رو صیاد چیده تن تو دور و برت پاچیده بمیرم که نعل مرکب قاسم بد جوری صورتت و بوسیده رضا نصابی https://eitaa.com/emame3vom/27662 👇
. صحبت اب می شه گریم می گیره من حرف رباب می شه گریم می گیره من‌ شیر خواره می بینم تو بغله مادر اروم تاخواب می شه گریم می گیره من شدم از غصه ی تو پیر اصغر با گلوی تو چه کرد تیر اصغر یه جوری گلوتو پاره کرده انگاری که خرده شمشیر اصغر ‌ لالایی اصغر من لالایی مگه یه شیر خواره چقد می خواد اب که وقته جواب می شه گریم می گیره من دست خودم نیست که هر جایی حرفی از جام شراب می شه گریم می گیره من نیزه داره لاابالیه مست سرتو دیدم گرفت توی دست کنار سر عمو عباست سر تو به نوک نیزه می بست لالایی اصغر من لالایی مادری از بچش که بی خبر باشه پر اضطراب می شه گریم می گیره من ببینم مردی رو غمگین و مضطر هست حالم خراب می شه گریم می گیره من حرمله به حال من می خنده شدم از مادرتو شرمنده دست و پا می زنی و می بینم سرتو تنها به پوستی بنده لالایی اصغر من لالایی 👇 ‍ داغ تو انداخته من و علی از پا میونه این لشگر نزار من و تنها افتادی روی خاک با تنی غرق خون به روی دست من‌ می زنی دست و پا می کشی روی زمین پا اکبر می کنی خون دله بابا اکبر ای عصای وقت پیریه من از غمت شدکمرم تا اکبر وای من وای من ای حسین حرمتم و این قوم نگه نمی دارن ببین می خندن به اشکای من بابا چقدر زدن ضربه به فرق تو اکبر با کینه ی حیدر این ابن ملجم ها می کشم از بدنت نیزه من از لای پیروهنت نیزه من‌ نفست حبس شده توی سینه می کشم از دهنت نیزه من وای من وای من ای حسین هر جایی می بینم از تو نشونی هست پیکر تو ریخته رو خاک این صحرا ای غیرتیه من بعد تو می شه باز پای حرومیان به خیمه ی زن ها بی تو نطقم از بیان می افته نبض من از ضربان می افته تو نباشی طرف خیمه گاه نگاه خیره سران می افته رضا نصابی 👇 ‍ آب آورم عباس دلاورم عباس ای یاورم عباس می روی از دستم یک تنه هستی تو همه سپاه من ای لشگرم عباس می روی از دستم پیچیده خبر که سر دار افتاد علم از دست علمدار افتاد برسه تا کنار عباسش رو زمین حسین هزار بار افتاد امون ای وای امون از غربت دیدم سر تو خرد عمودو افتادی برابرم‌ عباس می روی از دستم‌ دیدم رو خاک افتاد دست علمدارت برادرم عباس می روی از دستم‌ سر تو تا بین ابرو واشد کنار پیکر تو بلوا شد همه از تو می برن یک سهمی دور تو معرکه ای بر پا شد امون ای وای امون از غربت بدونه تو می شه خیلی جسارت ها به این حرم عباس می روی از دستم نباشی تو می شه همسفر خولی که خواهرم عباس می روی از دستم تو نباشی می ره بین انظار گذرش می افته توی بازار تو نباشی زینبم پیر می شه می بینه بعد تو خیلی ازار امون ای وای امون از غربت رضا نصابی 👇
. تلفیقی روضه ای زیبا مسیر روضه باز به سمت گودال رفت حسین کنار اب تشنه لب از حال رفت به سرزنان زینب کنار مقتل گفت از سر من دیگر سایه ی اقبال رفت (خستگی از بدنت می ریزه داره نیزه ز تنت می ریزه مگه چی گفتی عدو سنگت زد داره خون از دهنت می ریزه ) سید المظلوم سید العطشان سید الغریب غریب غریب در ان کشا کش ها پیرو هن خونی عبا و عمامه میانه جنجال رفت در ان شلوغی ها برای انگشتر سار بان انگشت و بریدو خوشحال رفت (گرد و خاک از سپرت می ریزه العطش از جگرت می ریزه مگه گودال چقد جا داره یه سپاه داره سرت می ریزه ) سید المظلوم سید العطشان سید الغریب غریب غریب میونه اتیش ها خیمه ها می سوختن شعله ی اتش تا دامن اطفال رفت دست ابا الفضل تا به روی خاک افتاد دست حرومی ها به سمت خلخال رفت (باشه من میرم دلت می گیره داره کار قاتلت می گیره این همونیه که گفتی خواهر. جونم و مقابلت می گیره ) ✍ 🎤 https://eitaa.com/emame3vom/27666 👇
. مسیر روضه باز به سمت گودال رفت حسین کنار آب تشنه لب از حال رفت به سر زنان زینب کنار مقتل گفت از سرمن دیگر سایه ی اقبال رفت خستگی از بدنت میریزه داره نیزه ز تنت میریزه مگه چی گفتی عدو سنگت زد داره خون از دهنت میریزه وای من وای من ای حسین وای من وای من ای حسین ________________________ این دله بی تابم دریایی از درده حاجت یکسالم شده برآورده بازم شدم دعوت به بزم عشاقت پیراهن مشکی زهرا تنم کرده ابر بارون شدم و میبارم خودمو به دست تو میسپارم باز مثل قدیم بهم ثابت شد که دوسم داری و دوست دارم سرو سامانی منی حسین بخدا جان منی حسین ________________________ روضه کجا و این نوکر آلوده همیشه لطف تو شامل من بوده این دنیا ، اون دنیا نداره والله نوکریه خونت واسم دو سر داره من به خوبی تو عادت کردم دستمو بگیر که حاجت دارم رد نکن منو از در آقا من به مادرت ارادت دارم سرو سامانی منی حسین بخدا جان منی حسین ________________________ دوباره با اشک و با ناله و افسوس خیمه زدم واست به اذن شاه طوس همین شب اول بهم بده قولی که اربعین بازم بیام پیشت پابوس حرمت حال و هوایی داره این شبا بروبیایی داره اونایی که اومدن میدونن کربلا عجب صفایی داره سرو سامانی منی حسین بخدا جان منی حسین ________________________ تو پادشاهی و سرورمی ارباب از بچگی یار و یاورمی ارباب شامل حالم بود به از ازل لطف تو مهربون تر از مادرمی ارباب باز دلم به سوی دلبر رفته روز اولی تا آخر رفته دستمو گرفتی و فهمیدم کرم تو به برادر رفته سرو سامانی منی حسن بخدا جان منی حسن https://eitaa.com/emame3vom/28050 ________________________ 👇
. زمانه گریه بر ارباب عالم شد مشکی بپوشید که بازم محرم شد دوباره باز شعرو نوحه ی محتشم نقش به روی هر بیرق و پرچم شد اسم تو دوباره تکثیر می شه باز هوای شهر نفس گیر می شه بیاد هر کسی تو روضت اقا از گناه و زشتی تطهیر می شه وای من وای من ای حسین به تن کنید رخته عزای ارباب و فبک علی الحسین موقع ماتم شد کنار قتلگاه با سوزو اشک و اه روضه خونت زهرا با قامته خم شد تورو وقتی تک و تنها دیدن به حال زار تو می خندیدن توی فرصت کم و کوتاهی عبا و عما مت و دزدیدن وای من وای من ای حسین تا افتادی بر خاک روی لبه زینب نوای محزونه حسین حسینم شد زیر سم مرکب اخر تنه پاکت چه نامرتب شد چه نا منظم شد هر چی داشتی به غنیمت بردن همه ی تنت رو غارت بردن تا دیدن به روی خاک افتادی اهل خیمه رو اسارت بردن وای من وای من ای حسین 👇
تو دله من درد و غصه گرفته پا دلشوره افتاده به جونه من اینجا حس می کنم این و که اخر راهه فاصله می افته حسین میونه ما هوای اینجا چقد دلگیره چقد اینجا نیزه و شمشیره اون طرف صف کماندارا و اون طرف بارون سنگ و تیره وای من وای من ای حسین چند روز بعد داداش باتن غرق خون می افتی بی حال و خسته روی خاکا عبا و عمامت انگشت و انگشتر می ره به غارت این پیروهنت حتی نیزه رو روی پرت می زارن چکمه رو رو پیکرت می زارن چند روز بعد می دونم که داداش خنجرو رو حنجرت می زارن وای من وای من ای حسین چند روز بعد داداش خواهر تو می شه میونه این لشگر بی یاورو تنها چند روز بعد داداش شروع می شه غارت دستامو می بندن وقتی که نیست سقا می ری و خیمه به هم می ریزه می ری و حسین دلم می ریزه می ری و بعد تو می دونم که لشگری روی سرم می ریزه 👇
. یا تو دله من درد و غصه گرفته پا دلشوره افتاده به جونه من اینجا حس می کنم این و که اخر راهه فاصله می افته حسین میونه ما هوای اینجا چقد دلگیره چقد اینجا نیزه و شمشیره اون طرف صف کماندارا و اون طرف بارون سنگ و تیره وای من وای من ای حسین چند روز بعد داداش باتن غرق خون می افتی بی حال و خسته روی خاکا عبا و عمامت انگشت و انگشتر می ره به غارت این پیروهنت حتی نیزه رو روی پرت می زارن چکمه رو رو پیکرت می زارن چند روز بعد می دونم که داداش خنجرو رو حنجرت می زارن وای من وای من ای حسین چند روز بعد داداش خواهر تو می شه میونه این لشگر بی یاورو تنها چند روز بعد داداش شروع می شه غارت دستامو می بندن وقتی که نیست سقا می ری و خیمه به هم می ریزه می ری و حسین دلم می ریزه می ری و بعد تو می دونم که لشگری روی سرم می ریزه .👇
. زبانحال ☑️بنداول اون کوچه ی باریک شد مثل شب تاریک وقتی حرومی شد به مادرم نزدیک صداشو بالا برد دل منو آزرد دستش که بالا رفت به روی مادر خورد وقتی افتاد مادر رو خاکا دیده های من شدن چون دریا دستش گرفته بودم اما نمیشد بلندشه حتی رو پا وای من وای من ای مادر ••═══┅┄•◉⊰↭⊱◉•┄┅═══•• ☑️بنددوم تو وسط کوچه حسن همون دم مُرد که دست اون نامرد به روی مادر خورد گوشواره ی مادر شکسته و خونی روی زمین افتاد به غیرتم بر خورد چشمای مادر من کم میدید ولی چشم من همش غم میدید آخه اون حرومیِ بی غیرت به زمین خوردن زن میخندید وای من وای من ای مادر ••═══┅┄•◉⊰↭⊱◉•┄┅═══•• ☑️بندسوم مادرم و دیدو تو کوچه تنها زد با دست سنگینش سیلی به زهرا زد قباله رو وقتی گرفتش اون نامرد پشت سر بابام نامرد چه حرفا زد مادرم با دیده کم راه می رفت با یه دنیا درد و غم راه می رفت دستش و گرفته بود به دیوار تا خونه با قد خم راه می رفت وای من وای من ای مادر ••═══┅┄•◉⊰↭⊱◉•┄┅═══•• ایام ‌.👇
. ‍ به نفس کربلایی ابوالفضل حسینی میونه سینه شد دوباره غم تکثیر باتن تو زهر کرد کار هزار شمشیر دوباره تکرار شد غم حسن انگار همسر تو کرده این روضه را تفسیر از غمت عرش خدا می لرزه همه ی عرض و سما می لرزه می زنی ناله یقین دارم که از صدات قلبه رضا می لرزه امون ای وای امون از غربت با کف و با رقص و هلهله و خنده کنیزکان کردن خیلی تورا تحقیر صدا زدی تشنم با لبای عطشان اما نداشت انگار ناله ی تو تاثیر غریب حتی در وطن هستی و دومین امام حسن هستی و دم اخر با لبای عطشان روضه خونه بی کفن هستی و امون ای وای امون از غربت با لبای تشنه یاد حسین کردی داغ غم او کرد قلب تورا تسخیر افتادی تو اقا به یاد عاشورا وداع زینب کرد ذهن تورا درگیر باشه من میرم دلت می گیره داره کار قاتلت می گیره این همونیه که گفتی دادش جونم و مقابلت می گیره امون ای وای امون از غربت مسیر روضه باز به سمت گودال رفت حسین کناراب تشنه لب از حال رفت به سر زنان زینب کنار مقتل گفت از سر من دیگر سایه اقبال رفت خستگی ازبدنت می ریزه داره نیزه ز تنت می ریزه مگه چی گفتی عدو سنگت زد داره خون از دهنت می ریزه امون ای وای امون از غربت ✍ 👇
. یا روضه ی عبدالله روضه ی گوداله روضه ی سنگینه پیکر ی پا ماله روضه ی عبدالله روضه ی جانسوز می ریم به قتگاه این شب و هرساله شب پنجم شب سوز و اهه شب پنجم شبه قتگاهه می خونیم از یتیم مجتبی شب پنجم شب عبداللهه وای من وای من ای حسین صدا می زد عمه رها کن این دستم عمو حسین من زخمی و بد حاله تحملم دیگه به سر اومد عمه حرمله رو از دور ببین چه خوشحاله نداره تاب سخن می بینی نداره رمق به تن می بینی نوک نیزه شو سنانه نامرد می کنه توی دهن‌ می بینی وای من وای من ای حسین هر کی داره سهمی می بره از این تن دورو بره جسمش ببین چه جنجاله ببین چقد شمشیر روی تنش ریخته ببین عمو مو که زخمی و بی حاله نیزشو روی پرش می زاره جلو چشم مادرش می زاره ببین این شمر خدا نشناس و چکمه شو رو پیکرش می زاره ✍ 👇
. و افتادی بر خاک و ز خون تری قاسم زخمیه تیرو تیغ و تبری قاسم با این جای زخمه عمیقه در پهلوت تو تصویری زنده از مادری قاسم پیرنت پاره شده می بینم دهنت پاره شده می بینم زیر تیغ و تبر و سر نیزه بدنت پاره شده می بینم وای من وای من ای حسین روی تن پاکت نعل ها گذاشتن پا نمونده از جسمه تو اثری قاسم طشتی ندارم تا برات بیارم من تو هم‌ مثل بابات خون جگری قاسم چجوری جسم تورا بردارم دوباره باید عبا بردارم این تن غرق به خون و باید از رو خاک جدا جدا بردارم وای من وای من ای حسین روی تنت کردن هروله و دیدم روی سرت ریختن چند نفری قاسم لحظه ی اخر تو به روی دامانم جون میدی و جونم رو می بری قاسم پر وبال تو رو صیاد چیده تن تو دور و برت پاچیده بمیرم که نعل مرکب قاسم بد جوری صورتت و بوسیده ✍ 👇
. یا و صحبت اب می شه گریم می گیره من حرف رباب می شه گریم می گیره من‌ شیر خواره می بینم تو بغله مادر اروم تاخواب می شه گریم می گیره من شدم از غصه ی تو پیر اصغر با گلوی تو چه کرد تیر اصغر یه جوری گلوتو پاره کرده انگاری که خرده شمشیر اصغر ‌ لالایی اصغر من لالایی مگه یه شیر خواره چقد می خواد اب که وقته جواب می شه گریم می گیره من دست خودم نیست که هر جایی حرفی از جام شراب می شه گریم می گیره من نیزه داره لاابالیه مست سرتو دیدم گرفت توی دست کنار سر عمو عباست سر تو به نوک نیزه می بست لالایی اصغر من لالایی مادری از بچش که بی خبر باشه پر اضطراب می شه گریم می گیره من ببینم مردی رو غمگین و مضطر هست حالم خراب می شه گریم می گیره من حرمله به حال من می خنده شدم از مادرتو شرمنده دست و پا می زنی و می بینم سرتو تنها به پوستی بنده لالایی اصغر من لالایی ✍ 👇
. یا داغ تو انداخته من و علی از پا میونه این لشگر نزار من و تنها افتادی روی خاک با تنی غرق خون به روی دست من‌ می زنی دست و پا می کشی روی زمین پا اکبر می کنی خون دله بابا اکبر ای عصای وقت پیریه من از غمت شدکمرم تا اکبر وای من وای من ای حسین حرمتم و این قوم نگه نمی دارن ببین می خندن به اشکای من بابا چقدر زدن ضربه به فرق تو اکبر با کینه ی حیدر این ابن ملجم ها می کشم از بدنت نیزه من از لای پیروهنت نیزه من‌ نفست حبس شده توی سینه می کشم از دهنت نیزه من وای من وای من ای حسین هر جایی می بینم از تو نشونی هست پیکر تو ریخته رو خاک این صحرا ای غیرتیه من بعد تو می شه باز پای حرومیان به خیمه ی زن ها بی تو نطقم از بیان می افته نبض من از ضربان می افته تو نباشی طرف خیمه گاه نگاه خیره سران می افته ✍ 👇
. یا اب اورم عباس دلاورم عباس ای یاورم عباس می روی از دستم یک تنه هستی تو همه سپاه من ای لشگرم عباس می روی از دستم پیچیده خبر که سر دار افتاد علم از دست علمدار افتاد برسه تا کنار عباسش رو زمین حسین هزار بار افتاد امون ای وای امون از غربت دیدم سر تو خرد عمودو افتادی برابرم‌ عباس می روی از دستم‌ دیدم رو خاک افتاد دست علمدارت برادرم عباس می روی از دستم‌ سر تو تا بین ابرو واشد کنار پیکر تو بلوا شد همه از تو می برن یک سهمی دور تو معرکه ای بر پا شد امون ای وای امون از غربت بدونه تو می شه خیلی جسارت ها به این حرم عباس می روی از دستم نباشی تو می شه همسفر خولی که خواهرم عباس می روی از دستم تو نباشی می ره بین انظار گذرش می افته توی بازار تو نباشی زینبم پیر می شه می بینه بعد تو خیلی ازار امون ای وای امون از غربت ✍ 👇
ebf2e4890e9edfcdf62fb94b9e9e4ab324792941-144p.mp3
2.03M
زمان گریه بر ارباب عالم شد 🎤 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ زمانه گریه بر ارباب عالم شد مشکی بپوشید که بازم محرم شد دوباره باز شعرو نوحه ی محتشم نقش به روی هر بیرق و پرچم شد اسم تو دوباره تکثیر می شه باز هوای شهر نفس گیر می شه بیاد هر کسی تو روضت اقا از گناه و زشتی تطهیر می شه وای من وای من ای حسین به تن کنید رخته عزای ارباب و فبک علی الحسین موقع ماتم شد کنار قتلگاه با سوزو اشک و اه روضه خونت زهرا با قامته خم شد تورو وقتی تک و تنها دیدن به حال زار تو می خندیدن توی فرصت کم و کوتاهی عبا و عما مت و دزدیدن وای من وای من ای حسین تا افتادی بر خاک روی لبه زینب نوای محزونه حسین حسینم شد زیر سم مرکب اخر تنه پاکت چه نامرتب شد چه نا منظم شد هر چی داشتی به غنیمت بردن همه ی تنت رو غارت بردن تا دیدن به روی خاک افتادی اهل خیمه رو اسارت بردن وای من وای من ای حسین