eitaa logo
امام حسین ع
17هزار دنبال‌کننده
386 عکس
1.9هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. السلام ای هدایت مطلق ای امام تمام خوبی ها ای امید همه گنهکاران مظهر مستدام خوبی ها ای چراغ مسیر گمراهان آفتاب امید ما هستی نور چشم علی و زهرایی دهمین نور کبریا هستی نور شمس الشموس داری که به تو ابن الرضا لقب دادند دستمان را گرفته ای که تو را هادیَ الاشقیا لقب دادند نام زیبایتان علی باشد مثل کرار هم جگر داری پسر حضرت جوادی پس ارث آقایی از پدر داری روشن از آستان تو هر چشم مست از ذکر نام تو هر گوش تا که دید آن سپاه غیبی تو متوکل ز ترس شد بی هوش ای همه انبیا هواخواهت ای هزاران ملک هوادارات ایستادند اولیای خدا به ادب روبروی دربارت حرمت آنچنان صفا دارد که به دل ها سرور آمده است زائرت فکر میکند با خود مثل موسی به طور آمده است در ضریح تو نور خوابیده گنبدت آبروی خورشید است آفتاب هدایت عالم از همین آستانه تابیده است جامعه خواندم و به تو گفتم اعتقادی زلال می خواهم تا بگویم همیشه مدح علی من زبان بلال می خواهم مثل میثم مرا ولایی کن تا نفس هست با علی باشم مثل قنبر مرا هدایت کن نوکر مرتضی علی باشم نظری کن به سائل کویت سائلت جز شما نمی خواهد راستی ای بزرگ سامرّا سامرایت گدا نمی خواهد؟ ای که در هر رگت کرم جوشد جود از دولت پدر داری (دوستان را کجا کنی محروم) (تو که با دشمنان نظر داری) ای فدای غریبیت آقا مثل اجداد خود غریبی تو گرچه در اوج عزتی اما جان فدایت که غم نصیبی تو بس که آتش زدند بر جانت از جفای زمانه آب شدی آه از این غصه، خاک بر دهنم دعوت مجلس شراب شدی آه از این هم جواری و صحبت او کجا خصم روسیاه کجا؟ آه ای چرخ خانه ات ویران او کجا مجلس گناه کجا؟ هتک حرمت شدی ولی آقا دشمنی بود و خیزرانی نه! پیش آن جمع بی حیا آن روز مجلسی بود و دخترانی نه! آه از ماجرای مجلس شام یک طرف طشت و رأس نورانی یک طرف قصه ی کنیزی بود آه ای روضه خوان چه میخوانی؟ روضه خوان ها چرا نمی گویند آخر مجلس شراب چه شد؟ آمد و بوسه داد بر لب ها ناگهان حالت رباب چه شد؟ داغ اصغر براش کافی بود طاقت این همه فراق نداشت زخم ها باز تازه می گشتند شام چیزی کم از عراق نداشت روضه سخت است روضه ناموسی است آل عصمت نظاره می کردند چشم های حرامی مردی به سکینه اشاره می کردند مضطرب سوی عمه اش آمد عمه این بی حیا چه می خواهد؟! پدرم را که تشنه لب کشتند دگر از جان ما چه خواهد؟ .
. برخیز که داغ دل خود باز بگوییم از غصه ی مردان سرافراز بگوییم از مادر و از کودک همراز بگوییم از قلب ترک خورده ی شیراز بگوییم هر اهل دلی سوخته از این غم و داغ است شمع غم ما واقعه ی شاه چراغ است تا صوت اذان پخش شد از حنجر آیات تا عشق کمر بست به تسبیح و مناجات در اوج ملاقات خدا، اشرف اوقات آمد به حرم قاتلِ سرمست و سیه ذات در ظلمت خود معرکه ی ظلم به پا کرد رگبار به زوار حرم بست و جفا کرد آن قاتل بی رحم چه فکری به سرش بود کز سمت خیابان نه دی گذرش بود از باب رضا آمد و ظلمی دگرش بود در صحن جواد، آن سر بیدادگرش بود «چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است» این فتنه، از آشوب منافق صفتان است ای آنکه در این آتش بی داد دمیدی با کشف حجابت به کجا ها تو رسیدی؟ اینقدر از این موج بر آن موج پریدی هی بوق زدی، ناله و فریاد کشیدی هشدار! که همسنگر تو شمر و یزید است بر گردن تو حرمت خون های شهید است هم ایده ی قاتل شدی و فکر سیاهش پاسخ بده آشوبگر! از کار تباهش آن پیر زمین خورده که بوده است پناهش؟ آن کودک ده ساله چه بوده است گناهش؟ این داعشیان فکر زن و بچه ندارند بی منطق و بی عاطفه و بی کس و کارند ای بی خبر، از قبر و قیامت خبرت هست؟ از پنجه ی تدبیر و عدالت خبرت هست؟ بی عاطفه! از مهر و لطافت خبرت هست؟ از مادر و آغوش محبت خبرت هست؟ آن کودک و مادر ز بلا جام گرفتند جان داده، در آغوش هم آرام گرفتند یاران خراسانی! ای مردم مشهد زوار گرانقدر و دل آشفته ی گنبد پرسید دل از قدر شهیدان، سخن آمد «تا یار که را خواهد و میلش به که باشد» ماییم همه عاشق سلطان خراسان ای کاش بیفتد سوی ما چشم شهیدان این جمعیت آمد پیِ تکریم شهیدان یکپارچه غم شد همه ی کشور ایران تقدیم ره دین همه ی جسم و سر و جان جان ها به فدای لب آن تشنه ی عریان تشییع شد از سم ستوران بدن او در سایه خورشید رها ماند تن او ✍ .
. چه جای غم که زمستان دم از بهار نزد اسیر جهل شد و سر به چشمه سار نزد چه جای غم که کلاغِ سیاه همسایه سری به سبزی این سرو پایدار نزد دلم برای لجن خوار برکه می سوزد که در مسیر غزل تن به آبشار نزد قلم، زبان به شکایت اگر که بگشاید گلایه می‌کند از آنکه حرف یار نزد به آفتاب قسم در سیاه چال افتد کسی که پرده ی اوهام را کنار نزد به جنگ و صلح سر از هر منافقی برداشت علی که تیغ به غیر از رضای یار نزد نمی‌شود که دم از سید شهیدان زد ولی از آن همه ظلم یزید جار نزد حسینی است کسی که مسیر عزت را صبور ماند و دمِ فتنه ها کنار زد ✍ .🇮🇷
. یک بار دگر باغ شهادت وا شد در خاطره ی خوزستان غوغا شد اینبار مدال سرخ میهن خواهی در ایذه نصیب بختیاری ها شد .
(بنداول) " از تو نگات فهمیدم ، ( مسافری مادر / بابا ) ۳ حالت چشمات میگفت ، ( می خوای بری مادر / بابا ) ۳" پدر پدر جانم ۲ یا ای مادر ای مادر ۲ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ (بنددوم) " چی شده مادر ( بابا ) جونم ، ( این روزا بی تابی ) ۳ سپیده سر زد مادر ( بابا ) ، ( چرا نمی خوابی ) ۳" پدر پدر جانم ۲ یا ای مادر ای مادر ۲ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ (بندسوم) به خاک تیره خفتی ، ( منم عزادارت ) ۳ مرا ببخش ای بابا ( مادر ) ، (خدا نگهدارت ) ۳ پدر پدر جانم ۲ یا ای مادر ای مادر ۲ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ (بندچهارم) بابا ( مادر ) به یادت دلم ، ( بهانه می گیرد ) ۳ غم تو هر شب دل را ( نشانه می گیرد ) ۳ پدر پدر جانم ۲ یا ای مادر ای مادر ۲ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ (بندپنجم) ببین ز داغت بابا ( مادر ) ، ( همیشه نالانم )۳ به یاد رویت بابا ( مادر ) ، ( همیشه گریانم ) ۳ پدر پدر جانم ۲ یا ای مادر ای مادر ۲ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ (بندششم) تو رفتی و چراغِ ( خانه شده خاموش ) ۳ دگر صدایت بابا ( مادر ) ، ( نمی رسد بر گوش ) ۳ پدر پدر جانم ۲ یا ای مادر ای مادر ۲ ........... . قضا بگشوده بر من باب دنیای یتیمی را به بی مهری نشانم داد معنای یتیمی را چه پنهان از شما، هر روز میگویم پدر دارم ولی سر میکنم با بغض شب های یتیمی را صبوری میکنند این داغ را دریا دلان اما به جز اندوه دُری نیست دریای یتیمی را تسلا می دهم خود را به یاد آن غریبی که میان کوچه ها نوشید مینای یتیمی را (یتیمی درد بی درمان یتیمی خواری دوران) خدا آسان کند ای کاش فردای یتیمی را ✍ .
. تکبیر ما چیره به هر ناقوس خواهد شد این قطره ها یک روز اقیانوس خواهد شد امروز هر کس پیرو راه سلیمانی است فردا برای دشمنان کابوس خواهد شد نابودی ایران تلاش دشمن است اما بار دگر از سعی خود مایوس خواهد شد ضعفی که دشمن در گمانش هم نخواهد بود چندی دگر در لشکرش ملموس خواهد شد سردار ما پر زد ولی دشمن بداند که خاکستر ققنوس هم ققنوس خواهد شد روزی که گلبانگ اذان ها یاعلی گردد آن روز سهم عده ای افسوس خواهد شد ما زنده ی عشقیم ما از نسل اعجازیم در سایه ی سربند یازهرا سرافرازیم از شهر کرمان آمد و الگوی ایران شد با نفس خود جنگید و آخر مرد میدان شد از بار دنیا شانه خالی کرد و حق را یافت در لابلای لاله زار عشق پنهان شد اخلاص و صبر و عشق را در کوله بارش ریخت تا در مسیری ناب همراه شهیدان شد عمار شد پای ولایت ماند در سختی در یاری اسلام سعی او دو چندان شد وقتی به چادر خاکی مادر توسل کرد منّا شد و در خانه ی تطهیر سلمان شد میثم شد و در شام دم از شاه مردان زد سنگ عقیقش زینت دست سليمان شد @emame3vom بر سینه اش وقتی مدال ذوالفقار آمد در قلب شیعه باز حس افتخار آمد در ناامیدی ها نظر سوی خدا داریم در شام غم، مهر علی مرتضی داریم از سردمهری ها نمی‌ترسیم و دلگرمیم در سینه، نور حجت هشتم رضا داریم ما داغدار مادری قامت کمان هستیم ما شکوه از تاریخِ بعد از مصطفی داریم بعد نبی تحریف شد رسم مسلمانی ما خاطراتی تلخ از آن ماجرا داریم بغداد و شام و کربلا درد و غم است اما هر غصه ای داریم ما از کوچه ها داریم محسن شهید غربتِ زهرای اطهر شد در داغ آن شش‌ماهه عمری ما عزاداریم سوز دل آن قصه را دیوار می داند عمق مصیبت را فقط مسمار می داند .
. سلام الله علیها سلام الله علیها روزی که از تجسم امکان خبر نبود روزی نبود و گردش شمس و قمر نبود حتی مجال لحظه برای گذر نبود جز نور احمد از دم خالق اثر نبود در ظلمتی که صبر ملک را ربوده بود شد نور پاک فاطمه روشنگر وجود زهرا رسید و نور جهان را فرا گرفت در آسمان تجلی توحید پا گرفت ظلمت کنار رفت و جهان روشنا گرفت این نور محض را به بغل مصطفی گرفت احمد که بوده نور رخش روح کائنات کامل نبود بی گل او گلشن حیات عالم در انتظار هبوط فرشته بود حوریه ای که نور، گِلش را سرشته بود خاکی که از شعاع الهی برشته بود دست قضا به نامه ی این گُل نوشته بود این آفتاب جلوه ای از نور سرمد است این نسترن ملیکه ی باغ محمد است کوثر، یکی از آن همه الطاف داوری است او مریم است و لایق شأن پیمبری است چون آفتاب، سُنت او ذره پروری است قرآن ناطق است که از هر بدی، بری است قدیسه هست و بانوی ملک قداست است قدرش فراتر از شب قدرِ فِراست است دختر که بود ام ابیها لقب گرفت همسر که شد حبیبه ی یکتا لقب گرفت مادر که گشت سرور زن ها لقب گرفت در زندگی یگانه ی دنیا لقب گرفت با آنکه درک شوکت او کار خاتم است فرصت برای شرح مقامات او کم است دنیا مجال نیست که او بی نهایت است هر نکته از کرامت او صد حکایت است این شاعرانگی سندش در روایت است روز ظهور فاطمه، صبح قیامت است آن روز قدر فاطمه فهمیده می شود با حکم او بساط جزا چیده می شود روزی که چشم ها همه حیران رحمت اند یک مشت دل‌سپرده به دنبال فرصت اند حتی پیمبران که بزرگان امت اند چشم انتظار شافع روز قیامت اند زهراست آنکه کار شفاعت به دست اوست آری که اختیار قیامت به دست اوست ای سیب دلربا که نصیب علی شدی محبوب مصطفی و حبیب علی شدی با گوشه ی نگاه طبیب علی شدی در شورش زمانه، شکیب علی شدی نامت کنار نام خداوند خورده است جان علی به جان تو پیوند خورده است در مردمی که جهل به آن ها سوار شد دختر به گور کردنشان افتخار شد تو آمدی و عزت زن آشکار شد این روح غرق عاطفه، صاحب وقار شد در مکتبی که نام تو در صدر نام هاست یک زن، تجلی صفت رحمت خداست خورشید سر گذاشته بر پای شوکتت جبریل پر کشیده به بام ارادتت سجاده چهره سوده به درگاه طاعتت ایاک نعبد است گواه عبادتت مادر ندیده ایم به این اوج بندگی در بندگی نمونه و در کار زندگی تیغ علی که شهره به هر کارزار شد خم شد به پای بوسی تو، ذوالفقار شد برخواست موج و در قدمت آبشار شد پاییز سمت خانه ات آمد بهار شد در هر چمن طراوت گل ها به بوی توست حتی صفای جنت الاعلی به بوی توست تو آن ملیکه ای که سراپا وقار بود حوریه ای که چادر او وصله دار بود همسایه با دعای شبت برقرار بود آل عبا به محور تو استوار بود قرآن ناطقی تو و قرآن داورت بوده است همچون آینه ای در برابرت ای رشک ساکنین جنان بیت ساده ات دست قضا و پای قدر در اراده ات زرین رکاب چرخ غلام پیاده ات صبر وحیا دو ویژگی فوق العاده ات صبر تو در مسیر خدا بی نظیر بود سعی تو داد خواه امیر غدیر بود روزی که خطبه خواندی و قرآن زبان گرفت جان دادی و به سعی تو اسلام جان گرفت آهی کشیدی و نفس آسمان گرفت آهت رسید و دامن طاغوتیان گرفت این ننگ بر حکومت شان ماند تا ابد باید که شرح داغ تو را خواند تا ابد می سوختی هرآینه، پروانه شاهد است دستاس گریه کرد به تو، شانه شاهد است بر غربت تو گریه ی مردانه شاهد است از چاه آب آوری و خانه شاهد است وقتی به سمت چاه می افتاد راه تو بالا می آمد آب، به شوق نگاه تو روزی که کارنامه ی اسلام دود شد سکان دین اسیر هوای یهود شد بی حرمتی، جوابِ سلام و درود شد دستت به دستگیری امت کبود شد راه علی گرفتی و گشتی فدای او بودی در اوج غربت او آشنای او ✍ ایام .
. قسمتی از شعر یعنی ردیف و وزن و خیال شعر یعنی پلی برای وصال شعر یعنی توازنی پر شور قالبی از صفا و صدق و شعور شعر خوب است پر بها باشد مدحت آل مصطفی باشد شعر اگر شعر اهل بیت شود شاعرش دعبل و کمیت شود شعر اگر شعر اهل بیت شود تیر غیب است و اِذْرَمَیْت شود شعر اگر شعر اهل بیت شود بیت در بیت شاه بیت شود شعر اگر شعر اهل بیت شود بیت آن در بهشت بیت شود شعر اگر بی علی بیان بشود حیف وقتی که صرف آن بشود مادری با وجاهت خورشید زهره ای با نجابت خورشید آمد از کوچه ی عفاف و حیا در حریم قداست خورشید دامن کعبه را گرفته و گفت: شده وقت ولادت خورشید تا درخشید و در میان آمد نام خورشید و صحبت خورشید کعبه لرزید و دست و پا گم کرد از شکوه و جلالت خورشید و قدم زد به خانه ی معبود مادری با صلابت خورشید جبرئیل از بهشت آمد و گفت: خیر مقدم به حضرت خورشید بی خبر بود آسمان حتی چند روزی ز حالت خورشید تا سه روز آفتاب در دل داشت آرزوی زیارت خورشید عاقبت لب گشود کعبه و گفت: ماجرای ولادت خورشید از حرم آمد آفتاب به دست مادر راست قامت خورشید سجده می کرد حق تعالی را دیده می شد عبادت خورشید قبله را سوی کعبه آورده است این سه روزه اقامت خورشید اَفْلَحَ المُؤمِنون قرائت کرد سال ها قبل بعثت خورشید یار و سردار و جان احمد اوست وصی برحق محمد اوست "سرّ مستور" جلوه گر شده است "رِقّ منشور" جلوه گر شده است دُرّ توحید از صدف آمد کاشف سرّ "لوکشف" آمد نور چشم و دل ابوطالب همه ی حاصل ابوطالب زاده ی بی نظیر بنت اسد پسر شیر و شیر بنت اسد اولین قاری کتاب الله باب علم نبی و باب الله مادر دهر اعتراف کند مثل او لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَد هرکس یاعلی مدد خوانده قل هو الله را احد خوانده نام حیدر به سینه حک باشد گفت احمد علی محک باشد با ولای امامتی معصوم راه ازچاه میشود معلوم اسم اعظم دم شبانه ی اوست برخیا ریزه خوار خانه ی اوست آن که معنا کند دلیری را نچشیده است طعم سیری را با نبی سعی در صفا کرده جان خود نذر مصطفی کرده ذوالفقار است ابروی اخمش جان به قربان آن نود زخمش آن زمانیکه حضرت معبود وَ اَلَسْتُ بِرَبِّکُم فرمود همگی یک صدا بلی گفتیم صده و ده بار یاعلی گفتیم آرزویم بُوَد وصال علی نرود از سرم خیال علی کعبه و مروه و صفا و مقام در طواف اند طوف خال علی حق به معراج بُرد احمد را تا نشانش دهد کمال علی اسد الله کارزار علی است شیر بنت اسد حلال علی همدم آفتاب و همسر ماه وه از این بخت و خوش به حال علی بده آقا جواب سائل را که شده بر شما حواله علی فاٰزَ کلبٌ لِحُبِّ کَهفیین کیف اَشْقي لِحُبِّ آل علی یاعلی ای امیر دوران ها ای سرافرازی مسلمان ها در جهان کیست یاعلی جزتو لایق "لٰافَتیٰ" و "مَن کُنتُ" من اسیر تهجدت شده ام عبد ایّاکَ نَعبُد ت شده ام یاعلی من گدای دیرینم من یتیم و اسیر و مسکینم من کجا مدحت امیر نفوس که "علیٌ بِذاتِه مَمسوس" امر شد "قُم" فقط علی برخواست در تکلم فقط علی برخواست سر دست نبی به خمّ غدیر با تبسم فقط علی برخواست از دل ظلمت جهالت ها مثل اَنجُم فقط علی برخواست بار اول فقط علی برخواست بار دوم فقط علی برخواست باز هم گفت مصطفی اما بار سوم فقط علی برخواست مثل شیری که زخمی جنگ است پر تلاطم فقط علی برخواست رجزی راکه عبدِوَد میخواند به تهاجم فقط علی برخواست تا که خوابید گرد و خاک نبَرد آی مردم! فقط علی برخواست دَم شمشیر را به خون می سُفت سُمِّیَت اُمِّ حِیْدَرَه می گفت (برای رعایت وزن کلمه "اُمّی" در مصرع آخر شعر "اُمِّ" به کسر خوانده می شود) .
Fadaeian_Shab10Moharam1402_02.mp3
11.59M
📋 شب جمعه به دل هوا دارم (ع) (ع) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شب جمعه به دل هوا دارم در سرم شور کربلا دارم شب جمعه دوباره پَر بزنم در خیالم به دوست سر بزنم گوشه‌ی قتلگاه می‌آیم با دَم آه، آه، می‌آیم مادرش آمده است می‌دانم روضه‌ی "یابُنَیَّ" می‌خوانم دو سه خط روضه، هر که هر جا رفت دل من پا به پای زهرا رفت تا كه او بیشتر نفس میزد بیشتر می‌زدند زینب را تیغشان مانده بود در گودال با سپر می‌زدند زینب را شب جمعه‌ست روضه‌خوان زهراست مجلسی گوشه‌ی حرم برپاست یکی از گودیِ زمین می‌خواند یک نفر روضه اینچنین می‌خواند لبِ گودال خواهر افتاده ته گودال مادر افتاده آن طرف‌تر برادری تنها بین یک مشت خنجر افتاده عزت آب و آبروی حرم زیر یک چکمه بی‌سر افتاده شب جمعه‌ست مبتلا شده‌ایم باز مهمان کربلا شده‌ایم رو به سمت حرم بایست بگو السلام علی الحسین بگو *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
. تضمین شعر مجید تال مرهم به جز حسین، به قلب شکسته نیست قاریّ نیزه، حنجرش انگارخسته نیست این رشته غمش سرِ مویی گسسته نیست (زینب سرش شکسته ولی سرشکسته نیست با دست بسته هست ولی دست بسته نیست) چشمان او دو شاهد گودال راز بود قد کمان، حدیثِ رکوع نماز بود بی چاره مانده بود ولی چاره ساز بود (هرچند سربه زیر ولی سرفراز بود زینب قیام کرد چون از پا نشسته نیست) این بانویی که عالم و آدم فقیر اوست شیر خدا نهفته به سِرّ ضمیر اوست دست قضا و پای قدر، ناگزیر اوست (زینب اسیر نیست دو عالم اسیر اوست او را اسیر قافله خواندن خجسته نیست) بر نیزه، راست قامت او سنگ می خورد آیینه دار عزت او سنگ می خورد بر سایه ی قداست او سنگ می خورد (حتی اگر به صورت او سنگ می خورد هیهات، بند معجرش از هم گسسته نیست) ✍ .
. ای آفتاب شهر مرا هم نگاه کن قدری بخند و کار مرا رو به راه کن در ظلمت گناه اسیر هوا شدم دور از خدا شدم به بلا مبتلا شدم یک گوشه ای نشسته ام از شرم سر به زیر ای نور چشم فاطمه دست مرا بگیر لیل الرغائب است مرا هم صدا کنید امشب برای گوشه نشینان دعا کنید ما که به غیر وصل، دعایی نداشتیم جز کربلا امید به جایی نداشتیم امشب اگر که عازم کرببلا شدید با مادری خمیده اگر هم نوا شدید... ما را صدا کنید به گودال قتلگاه تا جان فدا کنیم به آن شاه بی سپاه یک روضه خوان ز حضرت قاسم گرفته دم یک گوشه حاج اکبر ناظم گرفته دم ... (این کشته ی فتاده به هامون حسین توست) (این صید دست و پا زده در خون حسین توست) ........ بر مهدیِ دین، حضرت صاحب، صلوات بر مصلح کل، فاتحِ غالب صلوات ما آرزوی صبح ظهورش داریم بر صاحب "لیلة الرغائب" صلوات ✍ .
. تقدیم به شهیدان حرم مطهر رضوی شهید اصلانی و شهید دارایی هر آینه آیینه غزل خوان شده در صحن مبهوت تماشای شهیدان شده در صحن خون سرخی سبزی است که در فصل بهاران رسوا گر پاییز و زمستان شده در صحن خون راه رسیدن به سلامی است که پیداست در حسرت لب های تو پنهان شده در صحن افتادی و برخاست به تکرار تو تکبیر تاثیر قیام تو دوچندان شده در صحن لب های تو آیات الهی است که اینک خاموش ترین قاری قرآن شده در صحن در مأذنه ی حنجرتو نام علی بود این حنجره خود خنجربُرّان شده در صحن ای خلق بگویید غریب الغربا کیست؟! جز صاحب این دیده ی گریان شده در صحن این شاه نصیحت گر فرزند شبیب است پس روضه ی سختی است که عنوان شده در صحن گودال عطش،شمر ستم،خشکی لب ها چون کرب بلایی است که مهمان شده در صحن ✍ .......... . سالگرد شهادت و شادی روحشان صلوات ................. . مردی از جنس مردم مظلوم باصفا، بی ریا، خدا باور یک مدیر جهادی و محبوب پیرو ناب احمد و حیدر از حواشی اگر چه دوری داشت شهر را بُرد سمت حاشیه ها شهره شد در محیط تلفیقی بس که کوشید در رضای خدا دائما فکر مردم محروم دائما صحبت از رعیت داشت هرکجا صحبت از تعاون بود بیشتر از بقیه سبقت داشت خاطرم هست با دلی پر درد نقد میکرد هر نهادی را دائما صحبت از شهیدان داشت تا که میدید هر جهادی را تشنه و خسته در پی خدمت راهی کوی آشنایی شد با سلامی به حضرت خورشید عازم کعبه ی رهایی شد گرگی از دودمان حرمله ها تشنه ی خون دوستان علی حمله ور شد به او و یارانش مُهر شد بر دلش نشان علی سال های تشنه ی شهادت بود محو دارالزیاره اش کردند قلب او جای مهر فاطمه بود که به مسمار پاره اش کردند بی نشان بوده و نشانی داشت یک خط سرخ بر رویش زده اند آن قدر داغدار فاطمه بود چند چاقو به پهلویش زده اند غم بزرگ است هرکه را دیدم آه جانسوز و ناله ای دارد همه آرام میشوند ولی دختر هشت ساله ای دارد در همین جا به او جسارت شد در همین جا به خون خود غلتید با لب تشنه و تنی مجروح کمی از داغ کربلا را دید با لب روزه در لباس رسول چامه ی عاشقی سرود آنجا لحظه ی آخر نفس زدنش خوب شد دخترش نبود آنجا تسلیت دختر گل بابا! داغ بابا چقدر سنگین است بعد از این جای خالی بابا خاطراتی کبود و غمگین است همه دیدند قاتل او را هدف خشم و بغض مردم شد آه از آن ساعتی که سبط رسول زیر شمشیر و نیزه ها گم شد فرقة بالسیوف، وای حسین فرقة بالخشب، عجب غوغاست فرقة بالعصا، در آن غوغا صوت والشمر جالس برخواست (تا که او بیشتر نفس میزد بیشتر می‌زدند زینب را دشنه ها مانده بود در گودال با سپر می زدند زینب ها) فکر کن در حریم قدس رضا خسته باشی و روزه هم باشی خدمت خالصانه ی او را جز شهادت نبود پاداشی! ✍ ✅ شهید اصلانی از روحانیون فعال حاشیه شهر مشهد بودند که در مناطق تلفیقی با کار شبانه روزی به خدمت مردم کم برخوردار می کوشید و آنچه بنده خودم شاهد بودم در تمام جلسات حامی محروحان بود و کمتر مسئولی بود که طعم شیرین زبان نقاد ایشان را نچشیده باشد. روحش شاد. ان شاءالله در قهقه ی مستانه اش در جوار اولیاء الله برای ما هم دعا کند! .
. 📋 شب جمعه به دل هوا دارم (ع) (ع) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شب جمعه به دل هوا دارم در سرم شور کربلا دارم شب جمعه دوباره پَر بزنم در خیالم به دوست سر بزنم گوشه‌ی قتلگاه می‌آیم با دَم آه، آه، می‌آیم مادرش آمده است می‌دانم روضه‌ی "یابُنَیَّ" می‌خوانم دو سه خط روضه، هر که هر جا رفت دل من پا به پای زهرا رفت تا كه او بیشتر نفس میزد بیشتر می‌زدند زینب را تیغشان مانده بود در گودال با سپر می‌زدند زینب را شب جمعه‌ست روضه‌خوان زهراست مجلسی گوشه‌ی حرم برپاست یکی از گودیِ زمین می‌خواند یک نفر روضه اینچنین می‌خواند لبِ گودال خواهر افتاده ته گودال مادر افتاده آن طرف‌تر برادری تنها بین یک مشت خنجر افتاده عزت آب و آبروی حرم زیر یک چکمه بی‌سر افتاده شب جمعه‌ست مبتلا شده‌ایم باز مهمان کربلا شده‌ایم رو به سمت حرم بایست بگو السلام علی الحسین بگو *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 برای روضه نشستیم و روضه خوان آمد (ع) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ برای روضه نشستیم و روضه‌خوان آمد صدا گرفته و غمگین و ناتوان آمد نشست و گفت سلامٌ علیکَ یا عطشان سلام حضرت لب تشنه روضه‌خوان آمد سلام حضرت شَّیْبُ الْخَضیب، مقتلها نوشته‌اند چه بر روزگارتان آمد نوشته‌اند مقاتل که ظهر روز دهم چه روضه‌ها که زِ داغ بر زبان آمد سه سیب را سه هدف را سه تیر کافی بود سه بار حرمله هربار با کمان آمد نوشته‌اند که شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش در فغان آمد نوشته‌اند مقاتل که عصر عاشورا بلند مرتبه‌ای خسته، نیمه جان آمد بلند مرتبه شاها! همین که افتادی بریده باد زبانم ولی سنان آمد بلند مرتبه شاها! همین که افتادی به قصد حنجره‌ات شمر همچنان آمد بلند مرتبه شاها! همین که افتادی میان هَروله زینب دَوان دوان آمد یکی به دشنه تو را زد یکی به نیزه ولی یکی به قصد تَبَرک عصازنان آمد هنوز داخل گودالی و تنت بر خاک رسید خولی و در دشت بوی نان آمد برای بردن انگشتر قیمتی‌ات همین که غائله خوابید ساربان آمد *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 خسته بود آقا (ع) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خسته بود آقا تازه روی مرکبش، نشسته بود آقا میزدن سنگ سرش، شکسته بود آقا خسته بود آقا تک و تنها رفت که صدای گریه توو، خیمه بالا رفت دم رفتن طرفِ، خیمه‌ی زنها رفت تک و تنها رفت تنهایِ تنها بود، تنهایِ تنها رفت آرومِ جونِ من، زیرِ دست و پا رفت هرکی از راه اومد، سرنیزه خرجش کرد پیشِ همه زینب، از خولی خواهش کرد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 افتاده بین قتلگاه (ع) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ افتاده بین قتلگاه توو چنگ کینه‌ی سپاه نداره جون پناه، پناه عالم شدی چه دَرهم، پناه عالم باور نداره زینب، ولی داره می‌بینه رو سینه‌ی داداشش، شمر لعین می‌شینه شمر اومده و رو سینه تا نشسته پهلوت شده شکست پشت و روش نکن، پیشِ نگاه خواهر رو پای مادرِ سر، گلوی خشک و خنجر شلوغه و برو بیا، از تیغ و تیر و نیزه‌ها یه پیرمردی با عصا، اومده گودال، میون جنجال همه میون گودال، با دست پُر رسیدن انگشتش و برای، انگشترش بریدن با وضو همه، زدن به قصد قربت تنش میره به غارت، چقدر شده جسارت نیزه‌هاشون و توو بدنش شکستن نعلای تازه بستن ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 آی شمر امام است و احترامش کن (س) (ع) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یه جای دیگه هم با دست پُر رفتند، اون نامرد اومد گفت:« می‌خوایم بریم در خونه‌ی علی؛ کیا میان»؟! لاتای مدینه رو همه رو جمع کرد، گفت هرچی می‌تونید دست بگیرید، بردارید میخوایم بریم به جنگ علی... «هرکی با هرچی دستشه مادر ما رو میزنه» عمر سعد به مردی که سمت راستش ایستاده بود اینجوری گفت:« پیاده شو برو کارش و خلاص کن». آخر مقتل میگه سه ساعت توو خون همینجوری دست و پا میزد... شمر و سنان خودشون و رسوندن، میگه لحظات آخر ابی عبدالله بود، ابی عبدالله زبان مبارک و همینجوری از عطش توو دهانش می‌چرخوند. شمر وارد شد اول یه لگدی به ابی عبدالله زد، و گفت:« پسر ابی تراب، مگه خودت نمی‌گفتی بابام از کنار حوض کوثر به من آب میده، پس چرا هی داری العطش العطش میگی؟! از بابات بخواه بهت بده. 👇
. 📋 شب جمعه به دل هوا دارم (ع) (ع) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شب جمعه به دل هوا دارم در سرم شور کربلا دارم شب جمعه دوباره پَر بزنم در خیالم به دوست سر بزنم گوشه‌ی قتلگاه می‌آیم با دَم آه، آه، می‌آیم مادرش آمده است می‌دانم روضه‌ی "یابُنَیَّ" می‌خوانم دو سه خط روضه، هر که هر جا رفت دل من پا به پای زهرا رفت تا كه او بیشتر نفس میزد بیشتر می‌زدند زینب را تیغشان مانده بود در گودال با سپر می‌زدند زینب را شب جمعه‌ست روضه‌خوان زهراست مجلسی گوشه‌ی حرم برپاست یکی از گودیِ زمین می‌خواند یک نفر روضه اینچنین می‌خواند لبِ گودال خواهر افتاده ته گودال مادر افتاده آن طرف‌تر برادری تنها بین یک مشت خنجر افتاده عزت آب و آبروی حرم زیر یک چکمه بی‌سر افتاده شب جمعه‌ست مبتلا شده‌ایم باز مهمان کربلا شده‌ایم رو به سمت حرم بایست بگو السلام علی الحسین بگو *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 برای روضه نشستیم و روضه‌خوان آمد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ برای روضه نشستیم و روضه‌خوان آمد صدا گرفته و غمگین و ناتوان آمد نشست و گفت سلامٌ علیکَ یا عطشان سلام حضرت لب تشنه روضه‌خوان آمد سلام حضرت شَّیْبُ الْخَضیب، مقتلها نوشته‌اند چه بر روزگارتان آمد نوشته‌اند مقاتل که ظهر روز دهم چه روضه‌ها که زِ داغ بر زبان آمد سه سیب را سه هدف را سه تیر کافی بود سه بار حرمله هربار با کمان آمد نوشته‌اند که شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش در فغان آمد نوشته‌اند مقاتل که عصر عاشورا بلند مرتبه‌ای خسته، نیمه جان آمد بلند مرتبه شاها! همین که افتادی بریده باد زبانم ولی سنان آمد بلند مرتبه شاها! همین که افتادی به قصد حنجره‌ات شمر همچنان آمد بلند مرتبه شاها! همین که افتادی میان هَروله زینب دَوان دوان آمد یکی به دشنه تو را زد یکی به نیزه ولی یکی به قصد تَبَرک عصازنان آمد هنوز داخل گودالی و تنت بر خاک رسید خولی و در دشت بوی نان آمد برای بردن انگشتر قیمتی‌ات همین که غائله خوابید ساربان آمد *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 خسته بود آقا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خسته بود آقا تازه روی مرکبش، نشسته بود آقا میزدن سنگ سرش، شکسته بود آقا خسته بود آقا تک و تنها رفت که صدای گریه توو، خیمه بالا رفت دم رفتن طرفِ، خیمه‌ی زنها رفت تک و تنها رفت تنهایِ تنها بود، تنهایِ تنها رفت آرومِ جونِ من، زیرِ دست و پا رفت هرکی از راه اومد، سرنیزه خرجش کرد پیشِ همه زینب، از خولی خواهش کرد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 افتاده بین قتلگاه افتاده بین قتلگاه توو چنگ کینه‌ی سپاه نداره جون پناه، پناه عالم شدی چه دَرهم، پناه عالم باور نداره زینب، ولی داره می‌بینه رو سینه‌ی داداشش، شمر لعین می‌شینه شمر اومده و رو سینه تا نشسته پهلوت شده شکست پشت و روش نکن، پیشِ نگاه خواهر رو پای مادرِ سر، گلوی خشک و خنجر شلوغه و برو بیا، از تیغ و تیر و نیزه‌ها یه پیرمردی با عصا، اومده گودال، میون جنجال همه میون گودال، با دست پُر رسیدن انگشتش و برای، انگشترش بریدن با وضو همه، زدن به قصد قربت تنش میره به غارت، چقدر شده جسارت نیزه‌هاشون و توو بدنش شکستن نعلای تازه بستن ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 آی شمر امام است و احترامش کن (س) (ع) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یه جای دیگه هم با دست پُر رفتند، اون نامرد اومد گفت:« می‌خوایم بریم در خونه‌ی علی؛ کیا میان»؟! لاتای مدینه رو همه رو جمع کرد، گفت هرچی می‌تونید دست بگیرید، بردارید میخوایم بریم به جنگ علی... «هرکی با هرچی دستشه مادر ما رو میزنه» عمر سعد به مردی که سمت راستش ایستاده بود اینجوری گفت:« پیاده شو برو کارش و خلاص کن». آخر مقتل میگه سه ساعت توو خون همینجوری دست و پا میزد... شمر و سنان خودشون و رسوندن، میگه لحظات آخر ابی عبدالله بود، ابی عبدالله زبان مبارک و همینجوری از عطش توو دهانش می‌چرخوند. شمر وارد شد اول یه لگدی به ابی عبدالله زد، و گفت:« پسر ابی تراب، مگه خودت نمی‌گفتی بابام از کنار حوض کوثر به من آب میده، پس چرا هی داری العطش العطش میگی؟! از بابات بخواه بهت بده. رو کرد به سنان، اینجوری به سنان گفت شمر:« برو تو کارش و تموم کن». به خدا قسم من اینکار و نمیکنم، هرکی این کار و بکنه دشمن پیغمبر میشه. شمر غضب کرد، نشست رو سینه‌ی حسین. محاسن ابی عبدالله و توو مشت گرفت، ابی عبدالله یه خنده‌ای بهش کرد؛ ابی عبدالله شروع کرد باهاش حرف بزنه:« مگه منو نمی‌شناسی که میخوای منو بکشی»؟! شمر جواب داد:« خوبم می‌شناسمت، میدونم کی هستی. تو مادرت فاطمه‌ست، باباتم علیه، می‌کُشمت هیچ ترسیم ازت ندارم».
. خجالت از تو کشم یا رباب یا هر دو؟ ز تیر شِکوه کنم یا ز آب یا هر دو؟ قسم به سرخی خونت به حیرتم که تو را به گل شبیه کنم یا گلاب یا هر دو؟ جمال صبح تو را ای ستاره سوخته ام عطش به هم زده یا آفتاب یا هر دو؟ در آفتاب عطش از شراره، سوخته ای! رخ تو سرخ شده یا خضاب یا هر دو؟ بلند شو پسرم خنده هایشان سخت است به جنگ آمده ای یا به خواب یا هر دو؟ از آسمان دعا بین این هیاهوی رزم سلام می شنوی یا جواب یا هر دو؟ گلوی نازک گل را به بوسه ای پژمرد سه شعبه داشت گنه یا ثواب یا هر دو؟ ✍ .
. تقدیم به زائران حسین علیه السلام "طوبی لک" ای مسافر طوبی خوش آمدی ای میهمان حضرت زهرا خوش آمدی ای روح زخم دیده به طوفان درد ها در کربلا برای مداوا خوش آمدی ای عاشق رسیده به منزل "هلا بکم" مجنون داغدیده به صحرا خوش آمدی این سرزمین تجلی انوار کبریاست ای دلشده به عرش معلا خوش آمدی دنیای دیگری است در این قطعه از بهشت ای زائر حسین به دنیا خوش آمدی نوشیدی از فرات به یاد لب حسین در جمع عاشقانه ی سقا خوش آمدی من نائب الزیاره ی آن دخترم که گفت بابا به بزم بی کسی ما خوش آمدی ای ماه خون گرفته که در شام سر زدی در محفل خرابه نشین ها خوش آمدی ای سوخته میسح که در پیش مریمی از گوشه ی تنور و کلیسا خوش آمدی با چوب خیزران به تو گفتند ای پدر در مجلس شراب که اینجا خوش آمدی .