.
#امام_زمان
#مناجات
#نیمه_شعبان
گفتم به دل، که وقت نیایش شب دعاست
پرواز کن که مقصد من «سُرّ من رآ»ست
آنجا که هست، آینهٔ شادی و سرور
اشراق عشق و عاطفه و جلوهگاه نور...
آنجا که انبیا همه هستند در طواف
آنجا که عشق و عاطفه دارند اعتکاف...
آنجا که دیدهها، پلی از آب بستهاند
یعنی دخیل اشک به «سرداب» بستهاند...
چشم هزار ماه جبین، مشتری اوست
نقش نگین وحی، در انگشتری اوست
محبوب نازنین سراپردهٔ خداست
در کائنات، رحمت گستردهٔ خداست
چون روح، در تمامی اعصار جاری است
جان جهان، ذخیرهٔ پروردگاری است
سنگ بنای کعبه، سیاهی خال اوست
وجه خدای جَلَّ جَلالُه جمال اوست
جان بیفروغ طلعت او جان نمیشود
او حجت خداست که پنهان نمیشود
روزی که ظلم پر کند آفاق دهر را
احلی من العسل کند این جام زهر را
آن روز، روز سلطنت داد و دین رسد
یعنی زمین، به ارث به مستضعفین رسد...
پر میکند ز عدل خود این خاک تیره را
آیینهٔ بهشت کند، این جزیره را
یوسف به بوی پیرهنش زنده میشود
دلهای مرده با سخنش زنده میشود...
او را بخوان در آینهٔ ندبه و سمات
فرزندی از سلالهٔ طاها و محکمات
روی لبش تلاوت لبیک دیدنیست
آری دعای او به اجابت رسیدنیست
احیاگر معالِم دین خداست او
شمسالضحای روشن و نورالهداست او
الهام، کم گرفتی از آن فاطمینَفَس
با خود حدیث نَفْس کن، ای مانده در قفس
یکبار خواندهای، که جوابت ندادهاند؟
آتش گرفتهای تو و آبت ندادهاند؟
تکرار کن به زمزمه در سجده و رکوع
ای دیدگان شبزده! «فَلْتَذْرَفِ الدُّموع»...
ای حُسن مطلع همهٔ انتخابها
تو آفتاب حُسنی و ما در حجابها
مضمون بکر و ناب «مناجات جوشنی»
فرزند اختران درخشان و روشنی...
دیشب به خوابم آمدی ای صبح تابناک
خواندم «متی ترانا» گفتم «متی نراک»
«یا ایها العزیز» ببین خسته حالیام
چشمان پر ستاره و دستان خالیام
ماییم آن خسی که به میقات آمدیم
شرمنده با «بضاعت مزجات» آمدیم
شام فراق سورهٔ والیل خواندهایم
یوسف ندیده «اَوفِ لَنا الکَیل» خواندهایم
یا ایها العزیز به زیباییات قسم
بر حسن بیبدیل و دلآراییات قسم
دلها ز نکهت سخنت، زنده میشود
عالم به بوی پیرهنت، زنده میشود
صبح وصال تو، شب غم را سحر کند
آفاق را نگاه تو زیر و زِبَر کند
موسی تویی، مسیح تویی، مکه طور توست
شهر مدینه چشم به راه ظهور توست
تنها نه از غمت دل یاران گرفته است
چشم بقیع تر شده، باران گرفته است
شعر «شفق» حدیث زبان دل من است
تکرار نام تو ضربان دل من است
#محمد_جواد_غفورزاده #شفق
.
.
کسی که بی تو سر صحبت جهانش نیست
تحمّل غم هجر تو درتوانش نیست
کسی که سوخته از انتظار میداند
دل از فراق تو جسمی بُوَد که جانش نیست
کسی که روی تو را دید یک نظر چون خضر
چگونه آرزوی عمر جاودانش نیست؟
کسی که درک کند دولت حضور تو را
نیاز گوشۀ چشمی به دیگرانش نیست
نه التفات به طوبی کند، نه میل بهشت
که در حضور تو حاجت به این و آنش نیست
بخاک پای تو سوگند ای همیشه بهار
گلی که بوی تو دارد غم خزانش نیست
بهار زندگیام در خزان نشست، بیا
(بهار نیست به باغی که باغبانش نیست)
کنار تربت زهرا تو گریه کن که کسی
به جز تو با خبر از قبر بی نشانش نیست
بیا و پرده ز راز شهادتش بردار
پسر که بی خبر از مادر جوانش نیست
به جز ولای تو ای ماه هاشمی طلعت
«شفق» ستارۀ روشن در آسمانش نیست
#محمدجوادغفورزاده
#شفق
(غفورزاده، 1393، 83)
***
#فاطمیه۱۴۰۰
#حضرت_زهرا #سلام_الله_علیها
#امام_زمان عج
#استاد_مجید_طاهری 🎤
#فاطمیه
👇
.
مجموعه #رباعی ها و #دوبیتی های گروه «کارگاه شعر»،درمورد حادثه ی غمبار #شاه_چراغ شیراز
💠بخش دوم:
دوباره می ترکد زخمهای تاولِ من
خزان رسیده به سبزینه هایِ مخملِ من
چرا تبارِ تبر ریشه اش نمی خشکد
چقدر کشته شود بی گناه جنگلِ من
✍ #مرضیه_سادات_هاشمی
ربوده سیل خون دارایی ات را
بگیر آغوش خود، تنهایی ات را
بخوان مادر برای آخرین بار
به گوش کودکت لالایی ات را
✍ #خدیجه_خداکرمی
«جمهوری اسلامی ایران حرم است»
با شاهچراغ و مشهدش محترم است
ما را بکشید، خون ما میگوید:
در راه حرم، گذشتن از خویش کم است
✍ #مرتضی_درزی
ما وارث عشقیم و بر این قاعدهایم
دائم به حراست از همین مائدهایم
با نور ولیّ امر و مهر حیدر
با هم همگی مثل ید واحدهایم
✍ #یاحیدر
افتاده به خون سر و وصنوبر با هم
شیراز شده غرق به سوگ و ماتم
در شاهچراغ رقص خون را دیدیم
از چشم وطن سیل به پا شد از غم
✍ #شفق
از خون قلم دفتر شعرم تر شد
فریاد برآورد و قلم بی سر شد
وقتی که رسید این خبر از شاهچراغ
دفتر که نداشت تاب غم، پرپر شد
✍ #محمدحسنمحمدی
#شاهچراغ
.