eitaa logo
امام حسین ع
27.4هزار دنبال‌کننده
432 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. اين ضربت آن چنان سهمگين بود كه برخى از دلاوران يهود كه پشت سر مرحب ايستاده بود، وقتی این صحنه را مشاهده کردند، وحشت‌ زده به قلعه پناهنده شدند و فوراً درب قلعه را بستند. امام على(ع) يهوديان فرارى را تا در حصار تعقيب كرد. امام على(ع) فورا متوجه درب خیبر گرديد و دست در چهار چوب در انداخت و آن را از جاى خود كَند و به بر روی خندق پرتاپ کرد، تا دیگر مسلمانان بتوانند از روی آن عبور کرده، وارد قلعه شوند. امام علی(ع) در این جنگ؛ با آنکه دروازه قموص به قدری سنگین بود که چهل مرد جنگی لازم بود تا دروازه را باز یا بسته کنند، حضرت على(ع) آن در آهنین را یک تنه از جا برکند و براى خود سپر قرار داد و جنگ نمود. راوی می گوید : 📋《لَقَدْ تَكَلَّفَ حَمْلَهُ أَرْبَعُونَ رَجُلاً فَمَا أَطَاقُوهُ!》 ♦️علی(ع) دری را از جای ‏كند، كه چهل نفر قدرت انتقال آن را نداشتند.(۶) به این ترتیب پس از ساعاتی، قلعه محکم و مقاوم خیبر به دست توانای امام علی(ع) فتح شد و خیبر با آن همه اسلحه و مهمات و نیرویی بالغ بر ۲۰ هزار نفر، به دست ۱۴۰۰ نفر از مسلمانان فتح شد. امام علی(ع) فرمود : 📋《وَ اللَّهِ مَا قَلَعْتُ بَابَ خَيْبَرَ بِقُوَّةٍ جَسَدَانِيَّةٍ وَ لَا بِحَرَكَةٍ غَذَائِيَّةٍ لَكِنِّي أُيِّدْتُ بِقُوَّةٍ مَلَكِيَّةٍ وَ نَفْسٍ بِنُورِ رَبِّهَا مُضِيَّة!》 ♦️به خدا سوگند! من دروازه خيبر را با قدرت جسمانى و تحرّك غذايى (انرژي حاصل از غذا) از جاي نكندم؛ بلكه من به قوّه مَلكى (ملكوتی و ربانی) و روحى كه به نور پروردگارش، روشن است تأييد و حمايت شدم.(۷) پس به اين ترتيب، قلعه‏ هاى خيبر فتح شد. نام دیگر دژها، ناعم، قموص، كتيبه، نطاط، شق، طيح و سلالم بود. پيامبر اکرم(ص) پس از فتح، با آنان خوش‏رفتارى كرد و اراضى و باغ‏هاى آن‏جا را به دست يهود سپرد؛ به شرط اين‏كه نيمى از درآمد آن را به مسلمين بپردازند. فتح خيبر، براى مسلمانان، حائز اهميت بود و زمينه فتح بدون خون‏ريزى مكه را فراهم ساخت. 📚منابع : ۱)المستدرك حاکم نیشابوری، ج۳، ص۴۱ ۲)صحيح بخاری، ج۵، ص۱۸ ۳)المستدرك حاکم نیشابوری، ج۳، ص۴۹۴ ۴_۵)المستدرك حاکم نیشابوری، ج۳، ص۴۱ ۶)مناقب ابن شهرآشوب، ج۲، ص۱۲۵ ۷)الملل والنحل شهرستانی، ج۱، ص۱۵۲ .
. باشد سخن زیبا اگر نام علی آید به لب جانم ز عشق مرتضی باشد بسی در تاب و تب به به علی یعنی علی دیگر نمی گویم سخن با نام پاک آن ولی دل را رهانم از محن گر نام او از صفحۀ تاریخ کم گردد یقین چیزی نمی ماند ز اسلام و برای مسلمین غار حرا در شهر نور در شهر با روح بتول هر لحظه شد یار نبی او بوده بازوی رسول در جنگ بدر و در احد در خندق و خیبر که بُد فتاح خیل قلعه ها برگو که در خیبر که شد بینم قلاعی سخت تو در تو و محکم بی قرین دربی درون قلعۀ هفتم بسی باشد وزین مرحب ستاده در کنار قلعۀ هفتم ولی در بستر بیماری افتاده است مولایم علی بنگر رسول الله را با لشکر اسلامیان یک سو زده اردو و خیل مسلمین اندر میان احمد که دارد در دلش روح و ولای حیدری خواهد که او رسوا کند هم اولی هم دومی با اولی گفتا برو گر چه تو اهلش نیستی این قلعه ها را فتح کن گر چه تو مردش نیستی آن بزدل ترسو نرفته از قفا برگشت و گفت این کار کار حیدر است مائیم مرد خواب و خفت پیغمبر والا مقام آن عاشق شاه عظام خواهد که او ظاهر کند فرق خلایق با امام پس امر بنمود آن ولی بر ثانی بزدل همی بهر رضای خالق داور نما کاری همی او هم بسان اولی برگشت و رسوا شد یقین بر آیدی این کار از دست امیرالمؤمنین پایان روز دوم و مشکل بسی افتاده بود مشکل گشای احمدی در بستری افتاده بود گفتا پیمبر می دهم چون صبح فردا آیدی پرچم به دست دست خود با فتح اعدا آیدی دست خدا شد دست او عالم به بند و بست او مرحب کش و خیبر گشا این کار باشد پشت او تیغ دو دم او را به کف خیل ملک او را به صف مرحب نه بل صدها هزاران مرحب او را همچو کف بعد از شفای احمدی چشمان حیدر باز شد تا دید درب قلعه را چشمش به سوز و ساز شد کل ملائک را خدا آماده باش سر داده است زیرا علی پا در رکاب از بهر جنگ آماده است کون و مکان از قهر او اندر تلاطم می شود خورشید در گرد و غبار جنگ او گم می شود ای سینه از عشق علی پر باده شو پر باده شو جبریل را گفتا خدا آماده شو آماده شو دستش به تیغ تیز شد عالم به چشمش ریز شد چون شیر بر روی فرس با حالتی چون خیز شد ای تیغ در دستِ که ای؟ ای تیغ سرمستِ که ای؟ ای تیغ پا بستِ که ای؟ اندر پی خستِ که ای؟ ای تیغ رقصانی چرا؟ برگو تو حیرانی چرا؟ در دست مولایم علی برگو چو مستانی چرا؟ ای تیغ هر دم می کُشی ای تیغ در دم می کُشی از بهر وصل دست او نازی دمادم می کُشی این شهرت دیرینه را از آن ولی بگرفته ای اوج سعادت را نگر دست علی بگرفته ای حیدر چو بر دلدل نشست بنمود عزم آن حصار آمد به سوی قلعه و مرحب بدیدی چون سوار شمشیر تیز حیدری رفتی چو در بالای سر پیچیده در کون و مکان فریاد و بانگ الحذر خیل ملک بر جبرئیل حق پناه آورده اند از آتش تیغ علی از سینه آه آورده اند اندر دل مرحب هزاران ولوله افتاده بود از نعره مولا به خیبر زلزله افتاده بود چون صاعقه آمد فرود بر فرق آن مرد حسود تیغ امیرالمؤمنین آتش زد آن فرق عنود تنها نه سر را با کُلَه بل پاره سنگ خاره کرد بین دو کتف و هم کمر پشت فرس را پاره کرد زد خالق کون و مکان فریاد با صوت جلی برگیر ای جبریل حق دست ید الله علی ترسم ز تیغ مرتضی کون و مکان پاشد ز هم خورشید ره گم میکند ماه از شرار او به غم مرحب بکشت و دست او بر درب قلعه حلقه زد با نعرۀ زهرا مدد در را کنار از قلعه زد تنها نه قلعه گوش کن کل سما در لرزه شد الله اکبر ای عجب عرش خدا در لرزه شد یا للعجب این حیدر است یا که خداوند جهان یا للعجب این حیدر است یا ناظم کون ومکان یا للعجب این حیدر است یا صاحب عرش و لوا یا للعجب این حیدر است یا نسخۀ فرد خدا این آبروی حیدر است دست خدای سرمد است دریای فضل مرتضی بی ساحل و هم بی حد است حیدر پناه احمد است دین و ولای احمد است کل سپاه احمد است روح و صفای احمد است حیدر جلی حیدر خفی حیدر صفی حیدر ولی حیدر وفی حیدر قوی حیدر رضی حیدر علی حیدر قمر حیدر ثمر حیدر ظفر حیدر گهر حیدر امین کردگار او صاحب تیغ دو سر فردی است فردی بی نظیر مردی است مردی بی قرین او بهترین عبد خدا در آسمان و در زمین مهر محّمد در دلش عشق محّمد در سرش شد گر پیمبر شهر علم مولا علی باشد درش این فاش می گویم اگر حیدر نبود اندر زمین نامی نمی ماند از خدا اسمی ز ختم المرسلین خورده گره بر کار ما گوییم از مهر و وفا لبخندی از لبهای او باشد به درد ما دوا یا مرتضی اعجاز کن با آن ید خیبر گشا درب دلم را باز کن بر رحمت و لطف خدا یا مرتضی بر شیعیان بنما دمی آقا نظر ما صاحبی داریم لیک هستیم از او بی خبر حق بتول جان رسول حکم فرج امضا نما بر ما غلامی درش را از کرم اعطا نما .
. پیروز جنگ خیبره علی علیه السلام -----------------------🥇----------------------- پیروز جنگ خیبره علی فرمانده و سرلشکره علی قاتل مرحب یهودیان نمونه ای از جوهره علی وقت جولانه .. شبیه طوفانه بی زره امد .. دلیر میدانه درب خیبر رو .. ز جا بلند کرده بی محابا و .. چه قهرمانانه بسم الله . سیف الله . روح الله علی وجه الله . ید الله . قلب الله علی امر الله . باب الله . ثار الله علی عین الله . نور الله . ولی الله علی ♥️یا حیدر یا مولا♥️ -----------------------🥈----------------------- یک سپاه خیره به رزم علی مثله رعدو برقه خشم علی عزرائیل ایستاده کنار اخه قابض الارواحه چشم علی خیلی بی باکه .. سریع و چالاکه فاتح میدان .. امیر لولاکه تاب رودر رو .. نداردش دشمن مرتضی حیدر .. وقتی غضبناکه شمس الله . عبدالله . نصر الله علی حزب الله . حبّ الله . صفی الله علی جار الله . فتح الله . زین الله علی ذکر الله . جُنْد الله . اسد الله علی ♥️یا حیدر یا مولا♥️ -----------------------🥉----------------------- شاهنشاه لا فرّاره علی اسد الله الکرّاره علی لا فتی الا عشق فاطمه لا سیفْ الا ذوالفقاره علی الله و اکبر .. به قدرت حیدر این یه اخطاره .. شروع شده محشر میچکد خون از .. دهانهء تیغش یعنی که تشنس .. به خون یک لشکر صدر الله . قدر الله . خیر الله علی لطف الله . دین الله . ولی الله علی خلق الله . حبل الله . اسد الله علی جِیْش الله . عین الله . ایو الله علی ♥️یا حیدر یا مولا♥️ -----------------------🔚----------------------- 📝 سید اسماعیل بنی زهرا🎖 .👇
. علیه‌السلام 🔹انّا فَتَحنا🔹 یا علی گفتم همه درها به رویم باز شد یا علی گفتم، چه شیرین شعر من آغاز شد یا امیرالمؤمنین، مولای عاشق‌ها، سلام! شاه مردان، فاتح دل‌های عاشق‌ها، سلام! السلام ای در نگاهت موج و دریا بی‌قرار! السلام ای در سکوتت کوه و صحرا بی‌قرار!... جبرئیل آورده بود آیاتی از قرآن ولی ماند تا قرآن چشمت را تو وا کردی علی! داد زد تا شد امیر عشق بر مرکب سوار: «لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار»... ای که خود را پیش شمشیر دو دم آورده‌ای! هرچه سر آورده باشی، باز کم آورده‌ای... ذوالفقار است این که می‌چرخد، علی‌گویان و مست چون نباشد مست؟ چون می‌گیردش ساقی به دست... لشکری از تو فراری، آی مرحب! مرحبا! خوب جولان داده‌ای دیروز و دیشب، مرحبا! فرض کن دیروز تیغت چند تا سر را زده فرق دارد قصه، چون امروز فاروق آمده فرق دارد قصۀ کرّار، با اهل فرار فرق دارد نیت آن تیغ‌ها، با ذوالفقار فرق دارند آری! آن‌ دل‌ها که در دین‌بازی‌اند، با کسی کز او خداوند و رسولش راضی‌اند بنگر این شیرجوان را آمده غُرّان ز رَه گفت: إنّی فارِسٌ، سَمَّتنی اُمّی حَیدَرَه گفت: آری! این منم، حیدر امیرالمؤمنین می‌رسم چون عاشقان بی‌تاب و می‌لرزد زمین مرحب! آن «هل من مبارز» شد صدای آخَرَت خوب می‌بینم که می‌چرخد اجل، دورِ سرت گیرم از جنگاوران بر تو کسی غالب نبود اسم آن‌ها که علی بن ابی‌طالب نبود در زمین با هر که جنگیدی تو بردی پهلوان! دور، دورِ ماست دیگر، ما یلان آسمان تیغ من در دست‌هایم نه، که در دستان اوست ما رَمَیتَ إذ رَمَیتَم، تیر در فرمان اوست این «یدالله» است، بیرون می‌کشد شمشیر را دست حق است این که در چلّه نهاده تیر را قلب حق در سینۀ من، در پسِ این جوشن است جنگ با «قهار» تکلیفش از اول روشن است... بود حیران مرحب و حیدر به سویش می‌شتافت تا بفهمد فرق را، فاروق فرقش را شکافت... اهل خیبر! این همان محبوب دل‌ها، ایلیاست جانِ موسی! چشم بگشایید، این هارون ماست پیش خود گفتید: این در را چه محکم بسته‌اید در به روی فاتح درهای عالم بسته‌اید؟... دل به این دیوارهای بی‌اثر خوش کرده‌اید؟ آی! حیدر می‌رسد، دل را به در خوش کرده‌اید؟... دست حق در «چارچوب و بست در» انداخت چنگ گفت:‌ یازهرا و در را کند، از جا، بی‌درنگ در، میان دست حیدر، هر دو لشکر در سکوت قلعۀ بی‌در، علی گویان و خیبر در سکوت گاه لشکر، دست حیدر را تماشا می‌کنند گاه آن دیوارِ بی‌در را تماشا می‌کنند بَه به این مولا و در را در هوا چرخاندنش قلعه‌ها مسحور آن «اِنّا فَتَحنا» خواندنش... باز کن درهای دل را حضرت مشکل‌گشا عاشقان را مست کن با آن جمال دل‌گشا یا علی گفتم، دلم، دستم، زبانم جان گرفت یا علی گفتم، چه شیرین شعر من پایان گرفت 📝 https://eitaa.com/emame3vom/39135 .