.
#امام_حسین علیه السلام
#گودال #قتلگاه
#قاسم_صرافان ✍
آن تندباد تیر، بگو با تنت چه کرد؟
با قلب مثل آینه روشنت، چه کرد؟
وقتی که عرش را به تلاطم کشیده است
با ما ببین که روضهٔ افتادنت چه کرد
میگفت روضهخوان: که تنت غرق تیر بود
هر تیر، واژگون که شدی، با تنت چه کرد
افتادی و سه ساله خبر دارد و خدا
بر خاک، سنگ، با رخِ بیجوشنت چه کرد
انداخت این سه شعبه تو را، باغبان! ببین
با حلق نازکِ گل در گلشنت، چه کرد؟
جان داد خواهرت، به خدا تا که دید، شمر
با چکمه، در کشاکشِ جان دادنت، چه کرد
ای بوسه گاه مادر دریا گلوی تو!
آن تیغ کُند، با رگ و با گردنت چه کرد
از حال رفت و بی رمق افتاد، روضه خوان
دیگر نگفت از اینکه پس از کشتنت چه کرد
یا ایها العزیز! پس انگشترت کجاست؟
آن گله گرگ، با تن و پیراهنت چه کرد؟
لرزید آسمان، چو دویدند اسبها
بر سینه زد رسول، مگر دشمنت چه کرد؟
.
.
#غزل #مرثیه
#واحد
#حضرت_زهرا علیهاالسلام
خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد
خواستم من هم بگیرم دست بابا را، نشد
مادرم آن را گرفت و تازیانه پشتِ هم،
هی فرود آمد ولی دستان مادر وا نشد
دست مادر آخرش وا شد، نمیگویم چطور
اینقدَر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد
من فقط میدانم آن روز و در آن کوچه، چه شد
من فقط دیدم چرا افتاد مادر، پا نشد
حال و روزش فکر میکردم که بهتر میشود
هرچه ماندم منتظر، فردا و فرداها... نشد
هرچه گشتم کوچه را، فردا و فرداها... نبود
هرچه گشتم، گوشواره آخرش پیدا نشد...
آخرش خم شد به درگاه علی، ماه علی
آری آن قامت بهجز در پای یکتا، تا نشد...
چشم امید یتیمان! چشم را وا کن ببین
ناله هم سهم یتیمان تو از دنیا نشد
#قاسم_صرافان ✍
#فاطمیه
.👇
.
#مدح_حضرت_عباس
#اعیاد_شعبانیه
نیست کم مادر، که در عالم پسر دارد
جای آن، امالبنین قرص قمر دارد
در میان هاشمیها، شاخ شمشاد است
از جوانی، در کنار پیر و استاد است
هم معلم، هم پدر، وقتی علی باشد
آن پسر باید که یک همچون یلی باشد
کم در این عالم، به غیر از او برادر نیست
هست، از عباس اما، باوفاتر نیست
او نه تنها برده با نامش، دل ما را
عاشق خود کرده حتی، ارمنیها را
این جهان کوچکتر از درک مقام اوست
این که عالم دید، یک مو، از مرام اوست
در جوانمردی، جوانمردی نظیرش نیست
هیچکس چون او، علمدار امیرش نیست
عشق مثل عقل، حیران مقامش بود
این برادر، کاشف الکرب امامش بود
کیست این ساقی؟ که گشته عالمی مستش
او که زد دست خدا هم، بوسه بر دستش
او نمینوشد، از آبی که به لب دارد
چون که یکجا، قد یک عالم، ادب دارد
عشق اگر دارد بهایی، آبرویش اوست
یوسف زهرا، بنازد که عمویش اوست
بر لب مستان عالم، یا اباالفضل است
خوش به حال آن دلی که با اباالفضل است
#قاسم_صرافان ✍
#ماه_شعبان
.
.
#رجز
#مقاومت_اسلامی
#سید_حسن_نصرالله
مرگ از چشم شما، نیستی و نابودیست
مرگ را لشکر کرار، به بازی گیرند
پیش محبوب، به خون غلتزنان، میرقصند
زندهگانِ نفَس عشق، مگر میمیرند؟
هر که افتاد، به پا خاست ز خونش، سروی
این عَلم رفت، از این دوش، به دوشی دیگر
دُور، در حلقهی مستان، به تسلسل آمد
جام بگرفت سواری، به خروشی دیگر
فتح، «آن»ی ست، در آن سوی «متی نصرالله»
نصر با ماست، ببین: ما همه نصراللهیم
اُحدی هست، ولی شور اَحد، در رگ ماست
خیبری، با مدد از شیر خدا میخواهیم
مست یاریم، اگر گفت: بمان، میمانیم
حکم اگر داد، نفس تا برسد، میجنگیم
ما غیوریم، ولی قلب صبوری داریم
مالکیم، اذن ز مولا برسد میجنگیم
میرسد قصه به مو، کار ولی دست خداست
شادی حرملهها، مرحلهای کوتاه است
آن چه میماند و باقیست، فقط وجه الله
آن چه بالاست، فقط پرچم حزب الله است
با "ولی" باش، که در پیچ و خم گردنهها
مرزِ بین شرف و بیشرفی، باریک است
دلْ قوی دار، که هنگامهی غربال رسید
شب نریزد به دلت شک، که سحر نزدیک است
#قاسم_صرافان ✍
.
امام حسین ع
. مردم لبنان با معارف اهلبیت زندگی کردن و گرفتار روزمرّگی نشدن .یعنی به دانسته هاشون عمل کردن یعنی ه
.
#سید_حسن_نصرالله
میرسد قصه به مو، کار ولی دست خداست
شادی حرملهها، مرحلهای کوتاه است
آن چه میماند و باقیست، فقط وجه الله
آن چه بالاست، فقط پرچم حزب الله است
#قاسم_صرافان ✍
.
.
#شهادت_امام_جواد
یا جواد الائمه ادرکنی
دفن شد آفتاب با لَحَدی
حُجره اش بود خانهی ابدی
مُشتِ دیوار خورد بر سر او
روی پیشانی اش نشسته رَدی
نا ندارد نفسنفس بزند
ناتوان مانده..،یا علی مددی!
باغبان را خبر کنید از طوس
سوخت سروی در آتش حسدی
به عمویش حسن کشیده چِقَدر
جگرِ پاره اش شده سندی
خِیرِ عالم اسیر شَرها شد
دور او پُر شد از زنان بدی
تا زمین خورد،گفت: وا اُمّاه...
دومی ضربه زد..،عجب لگدی!
مَحرَمَش هم شریکِ قتلش بود...
پیش او نیست هیچ معتمدی
این حسین است..،تشنه افتاده
کاسهآبی نمی دهد اَحَدی
پدرش وقت پا کشیدن نیست
تا که او را صدا کند: ولدی!
هتک حرمت به جسم او کردند
بُرده او را غلام نابلدی
خوبیِ پشتبام در این است
سُمِّ مرکب نمی خورد جسدی
نَعل ، تحت فشارها ، خم شد
تن عریانِ شاه درهم شد
#امام_جواد
#بردیا_محمدی ✍
..............
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
عاشقم عاشق نامی، منم و عشق امامی
غرق در سرّ جوادم، چه امامی و چه نامی
نُه کبوتر، دل تنگم به حرم کرده روانه
تا به تو، از قم و مشهد برسانند سلامی
شدهای پیرِ جهانی به جوانی و شدم من
بندۀ پیر خرابات و عجب لطف مدامی
«همه عزّی و جلالی، همه علمی و یقینی
همه نوری و سروری، همه جودی و» مرامی
آه! اگر نان یتیمی، رسد از خوان کریمی
وای! اگر از تو جوادی، برسد جامه و جامی
با تو، بیخود شدن از خویش؛ چه مستی حلالی!
بی تو، چرخیدنِ بیعشق؛ چه احرام حرامی!
پسر حیدری و خاتم جود است به دستت
شود آزاد، نگاهت اگر افتد به غلامی
عالمی دل به رضا بسته، رضا دل به تو داده
بردهای خسرو شیرین! دل سلطان به کلامی
باب اگر باب جواد است، در آن گوشه مقیمم
بیش از این در همه آفاق، مگر هست مقامی؟
«من از آن روز که در بند تو» هستم، شدم آزاد
ندهم هر چه رهایی، به چنین حلقۀ دامی
به چه کار آیدم این سر؟ نرسد گر به سرایت
بشکند پای طلب، گر نزند سوی تو گامی
ای محمد! برسد بعد تو، همنام تو بیشک
که بر این سلسله، نامش بشود حُسن ختامی
نظری کن که دلم را برسانم به طلوعش
که خروش قلمم را، برسانم به قیامی
📝 #قاسم_صرافان ✍
.
.
#عروسی_حضرت_زهرا_و_امام_علی_علیهم_السلام
#پیوند_آسمانی
آسمان میخواند امشب، قدسیان دف میزنند
حوریان کِل میکشند و خاکیان کف میزنند
شیر عاشقکش! کدام آهو دلت را برده است؟
تیغ مرحب جو! کدام ابرو دلت را برده است؟
آسمانی بیکرانی ، عاشق دریا شدی
آمدی آیینهی انسیهی حَورا شدی
امشب ای زیباترین! ای دلبر کوثر بیا!
شب ، شبِ عشق است، ای داماد پیغمبر بیا!
مثل اقیانوس آرام است این بانو ولی
با شکوهت، در دلش طوفان به پا کردی، علی!
از ازل در پرده بود آیینه دارش میشوی
در عبور از کوچه باغ عشق، یارش میشوی
لیلة القدر نگاهش یا علی! اجر تو شد
او «سلامٌ فیه حتی مطلعِ الفجر» تو شد
قدّ و بالای علی، از چشم زهرا دیدنی ست
وای! وقتی میرسد دریا به دریا دیدنی ست
ماه در امواج دریا، دیدنیتر میشود
قدر زهرا، با علی، فهمیدنیتر میشود
مانده احمد، تا کدامین وجه رب را بنگرد؟
روی حیدر را ببیند یا به زهرا بنگرد؟
ای بلال! امشب اذانی را که میخواهی بگو
اشهدُ انّ علیاً حجة اللهی بگو
گفت پیغمبر: زره، خرج جهاز کوثر است
خوب میدانست حیدر، بی زره هم، حیدر است
تا درِ میخانه امشب روح را پر میدهیم
دل به مهر کوثر و دستان حیدر میدهیم
#قاسم_صرافان ✍
.
.
#امیرالمؤمنین، علیابن ابیطالب علیهالسلام
امیرُالحق، امیرُالعشق، امیرُالمومنینی تو
خدایی یا بشر؟ حیدر! نه آنی تو، نه اینی تو
تو را خواندند بیهمتا و رقصیدند در آتش
علی! تقصیر اینان چیست؟ وقتی اینچنینی تو
زبان شاعرانت میشوم، میپرسم از خالق:
چگونه آفریدت؟ کاینچنین شورآفرینی تو
گواهی میدهد خاتم، که خاتمبخشِ عشّاقی
الا یا ایها السّاقی! سخاوت را نگینی تو
من از میلاد تو در کعبه، از معراج، دانستم:
علیِ آسمانها اوست، اعلای زمینی تو
تو را نفسِ نبی خواندند و حیرانم، غدیر خم
امیر است او؟ امیری تو؟ امین است او؟ امینی تو؟
من از گمراهی بعضی به حیرت آمدم، آخر
گواهی داد حتی دشمنت، که بهترینی تو
فقط بر «لافتی الا علی» باید پناه آورد
چو با «لاسیف الا ذوالفقار»ت در کمینی تو
در ایمان و نبرد و هر فضیلت، اولین هستی
فقط در بازگشت از جنگ، حیدر! آخرینی تو
چه جای حیرت؟ او باید که شیر کربلا باشد
اگر استاد پیکار یل امالبنینی تو
امیدت شاید از این چاه کندن، آه! روزی بود
که از نخلی برای کوثرت، خرما بچینی تو
تو را با دستهای بسته میبردند و میپرسم:
دلیل خلق عالم! پس چرا تنهاترینی تو؟
فراریهای خیبر، پیش یک زن، نعره زن، اما
بمیرم فاتح خیبر! بلاگردان دینی تو
چه حکمتهاست در این قصه؟ ای مولای نازک دل!
که هر روز، این در و این کوچه را باید ببینی تو
.
«یمین» را میشمارم، تا صد و ده میرسم، یعنی:
که معنای یمین، مولای اصحابالیمینی تو
تو فاروقی، تو فرقانی، تو میثاقی، تو میزانی
صراطالمستقیمی تو، امامالمتّقینی تو
قسیمُ النّار و الجنّت، امیر هیبت و غیرت
امانی تو، امینی تو، علی! حِصن حصینی تو
تو شیر حق، تو کراری، ولیالله و قهاری
درِ علم نبی و نفس ختمالمرسلینی تو
یداللهی و سیفالله، روحالله و سرّالله
امیناللهی و یعسوبی و حبلالمتینی تو
معالحقی و وجهالله، نورالله و عینالله
چه میماند دگر از حق؟ همین است او، همینی تو
همه یک سو، تویی ساقی، تو در عینالبقا، باقی
علی! عینالحیاتی تو، علی! عینالیقینی تو
خراب آباد شعر من کجا؟ ناز قدمهایت؟
چرا اینگونه شاها! با گدایان مینشینی تو؟
#قاسم_صرافان ✍
.
.
#مقاومت_اسلامی
به نام خدای شهیدانمان
به سوز و دعای شهیدانمان
به شور و نوای شهیدانمان
به کرب و بلای شهیدانمان
چه زیباست فتح الفتوح خمینی
سلام ملائک به روح خمینی
غرور و رگِ غیرتم انقلاب است
که حُرّیت و عزّتم انقلاب است
نه این و نه آن! مکتبم انقلاب است
رگ و ریشهء هیئتم انقلاب است
امام آنقدر عاشق کربلا بود
قیامش، به دنبال خون خدا بود
کمی رنج مقداد را می شناسم
بلا دیده ام، داد را می شناسم
غریبی اجساد را می شناسم
غمِ ماه خرداد را می شناسم
کسی که دلش مضطر و جمکرانیست
ز سیدعلی راهش اصلاً جدانیست
چه خونها که در غربت رهبرم ریخت
چه خونها که در کوچه ی کشورم ریخت
چه خونها ز سردار و سرلشکرم ریخت
چه خونها برای دفاع حرم ریخت
کجائید آن ها که بی ادعائید
شهیدان، شهیدان، شهیدان کجائید
دوباره میان حرم دم بگیرید
برای علمدار، پرچم بگیرید
مبادا مرا از محرم بگیرید
خلاصه دو دست مرا هم بگیرید
بیارید داروی حیرانی ام را
بیارید عطر سلیمانی ام را
چه در خون کشیدند پرهای ما را
و بُردند بالا قمرهای ما را
خدایا بسوزان جگرهای ما را
بخر با حسینت ضررهای ما را
حسینی که سر داده تا دین بماند
سر نوکرش از چه پائین بماند
سر افتاد از نیزه ها، خواهرش دید
سر افتاد در زیر پا، همسرش دید
سر افتاد در آتش و مادرش دید
سرافتاد در تشت زر، دخترش دید
فدای رقیه است جان شهیدان
فدای غمش دختران شهیدان
صدا زد پدر، دخترت که نمرده
بمیرم سرت مثل من سنگ خورده
مرا زجر، دست حرامی سپرده
بغل کن مرا بسکه خوابم نبرده
ز بس کوفه و شام، نامرد دارد
سر و صورت و پیکرم درد دارد
سه ساله شدن که خمیدن ندارد
اگر مو بسوزد کشیدن ندارد
گلوی بریده که دیدن ندارد
چرا عمه بابای من تن ندارد!
رسیدم به یارم ولی بیقرارم
سرم را کجا روی پایش گذارم
#محرم
#امام_حسین
#حضرت_رقیه #شب_سوم_محرم
#انقلاب_اسلامی_ایران
#رضا_دین_پرور ✍
................
دیار عاشقانم، مهد شیران است آغوشم
کمان آرشم در دست
درفش کاوه بر دوشم
نخواهی دید، در بندم
رهایم، سربلندم
چون دماوندم
کمندی دارم از ایمان و دست دیو میبندم
به گاه رزم،
غوغا آفرین، مردان میدانم
هزاران داستان دارم، ز رستمهای دستانم
به فتح هفت خوانها
با شکوه و فخر میخوانم:
من ایرانم
من ایرانم
خزر، دارد خبر از عهد یارانم
بخوان شرح شکوهم را
از امواج خلیج فارس، تا دریای عمانم
اگر نوح ست کشتیبان،
چه باک از موج و طوفانم
محمد کیشم و آزادهای از نسل سلمانم
من از دلدادگان شیر یزدانم
پر از مهر است، آیینم
پر از عدل است، ایمانم
من ایرانم
سرای عشق و امّیدم
فروغ و فرَّهَم، نقش است بر گلدستهها،
بر هر ستون تخت جمشیدم
نه خاکم، آسمانم،
آری! اینک تخت خورشیدم
حریم قدسی شاه خراسانم
بر آن درگاه، دربانم
ستم را برنمیتابم
کژی را خوش نمیدانم
شکوهی زندهام
آزادم و آزاد میمانم
من ایرانم
اگر یک روز افتد، چشم ناپاکان به خاک من
همان دم، دست هم گیرند،
فرزندان پاک من
به همراه سوارانم
ز جای خویش برخیزم
خروشان، دشمنانم را
به جای خویش بنشانم
اگر چه زخمی از آشوب دورانم
من اما سرزمین سربدارانم
بجوشد غیرت از قلب زنان،
از روح مردانم
خوشا شور دلیرانم
خوشا فریاد شیرانم
هزاران لاله روئیده ست از خون جوانانم
من اما زندهام،
سبز و سفید و سرخ میمانم
من ایرانم
من ایرانم
#قاسم_صرافان ✍
.
.
#مرگ_بر_اسرائیل
سیمرغ، که سمت آسمانش آمد
سجیل، که سوی آشیانش آمد
ترسید به خود، این پسر نامشروع
همراه یکی از پدرانش آمد
#قاسم_صرافان✍
.
.
#شب_هشتم_محرم
طُفِیل عشق حسیناند آدمی و پری
تو آمدی، که دل از دلبر جهان ببری
جوانِ خوش قد و بالا! کریم آل حسین!
که چون حسن، به کرامت در این قبیله، سری
به خَلق و خُلق: محمد، کلام و نام: علی
به تو رسیده، چه میراثهای پُرگهری
چه کرده است عبور تو با دلش؟ وقتی
که از مقابل چشم حسین، میگذری
چقدر قلب تو، مجنون عشق خون خداست
چقدر لایق لیلاست، این چنین پسری
تو کیستی؟ که به یک آن، محمدی و علی
تو کیستی؟ که به پا خاست، پیش تو قَمری
به سوی کرببلا، راهیَ ست، قافلهای
خوشا به حال سوارانِ با تو، همسفری
اذان بگو، که نماز وصال یاران است
بگو، که نام علی را به کربلا ببری
چگونه شِبه نبی! در کمین جان تو اَند؟
«تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری»
رسید جان جهان، بر لبش، از این روضه:
که بوسه زد به لبانت، لبان تشنهتری
وداع با پسری چون تو، میکُشد همه را
دگر ببین، چه کُنَد؟ با دلِ چو او، پدری
قدم بزن، دم آخر، که چشمهای حسین
دوباره بر قد و بالای تو، کُنَد نظری
برای قلب پریشان مادران شهید
علیِ اکبر لیلا! تو مرهم جگری
سلام کردم و باور نمیکنم، آقا!
که این سلام مرا هم، به پاسخی نخری
#قاسم_صرافان✍
.
.
#شهادت_امام_سجاد
#امام_سجاد علیهالسلام
هیچکس مثل من، در این عالم، وسط شعلهها امام نشد
در شروع امامتش چون من، اینقَدَر دورش ازدحام نشد
لشکری نانجیب میآمد، خیمه غارت شد و در آتش سوخت
غیرِ زهرا، به هیچ معصومی، اینقَدَر گرم، احترام نشد
روضه از این شدیدتر هم هست؟ لحظهای که حسین یاری خواست
و علی بود اسم من، اما خواستم پا شَوم ز جام نشد
به لب تشنهی علی اصغر، به لب تیز ذوالفقار قسم
تا به امروز، هیچ شمشیری، اینقدر تشنه در نیام نشد
رفتنِ شاهزادهای چون من، به اسیری به یک طرف، اما
در سفر، اینقَدَر غُل و زنجیر، گردن بنده و غلام نشد
آه! زینب کجا و بزم یزید؟ او کجا و جواب ابنزیاد؟
باز هم صد هزار مرتبه شکر، چون که با شمر همکلام نشد
این چهل سال گریهام، شاید از همان روز اربعین باشد
هر قَدَر عمه، سعی کرد صبور به حسینش کُند سلام نشد
دیدم از زیر چادرش زینب، گفت، طوری که نشنود عباس:
رنجها دیدهام حسین! اما هیچ جایی شبیه شام نشد
گفت: شرمندهام برادر جان! رفتم و بی سهساله برگشتم
روی آن زخمهای بیحدش، دست زینب هم التیام نشد
منِ سجاد، اینقَدَر خواندم در مدینه نماز و هیچکدام
آخرش مثل آن نمازی که عمهام خواند، بیقیام نشد
#قاسم_صرافان ✍
.