.
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#مجتبی_روشن_روان
خوشم که از ازل شدم به درگهت گدا حسن
همیشه میزنم صدا ز سوز دل تو را حسن
عنایتی دلم شود ز دام غم رها حسن
مرا مخواه بیش ازاین به غصّه مبتلا حسن
خدا اجازه میدهد چنین دعا کنم حسن
که یا مَن اِسمُهُ دَوا و ذِکرُهُ شَفا حسن
«کریم آل فاطمه، امام مجتبی، حسن»
ز دست میروم اگر ز سر مرا تو واکنی
ز جمع عاشقان باصفای خود جدا کنی
خوشم اگر به یک نظر دلم پر از صفا کنی
مرا برای نوکری خانهات صدا کنی
به پای سفرۀ کریم لطف خویش جا کنی
به دست خویش لقمهای دهی بهاین گدا حسن
«کریم آل فاطمه، امام مجتبی، حسن»
دوباره نوبت عزا، دوباره زمزمه، نوا
دوباره غم، دوباره دم، دوباره ذکر مجتبی
دوباره بزم خواندن از یل رشید مرتضی
دوباره یاد فاطمه، دوباره داغ کوچهها
خدا کند که جان دهم به پای روضۀ شما
بخواه حاجت مرا ز درگه خدا حسن
«کریم آل فاطمه، امام مجتبی، حسن»
تو آخر عنایتی، من اول گداییام
تو عشق بی نهایتی و دلبر خداییام
اسیر دار هیچ کس نشد سر هواییام
اگرچه دل شکستۀ حسین و کربلاییام
نوشته روی قلب من که ملک مجتباییام
تمام فکر و ذکر من تویی همیشه یا حسن
«کریم آل فاطمه، امام مجتبی، حسن»
و فهم بیکسی تو ز فهم من فراتر است
کمی ز غصّههای تو به عالمی برابر است
به گرد قبر خاکی تو آه من کبوتر است
مرید مجتبی شدن عنایتی ز حیدر است
غلام مجتبی به روز حشر از همه سر است
زبان بده بخوانمت به زیر دست و پا حسن
«کریم آل فاطمه، امام مجتبی، حسن»
صفا، وفا، عطا، سخا، ولیّ هر کرم حسن
دعای من، دوای من، نوا و شور و دم حسن
چه میشود که در بقیع تو زنم قدم حسن؟
مدد نما به لطف حق، امیر بی حرم حسن!
کنیم پرچم تو را به عالمی علم حسن
بنا شود به مرقد تو گنبد طلا حسن
«کریم آل فاطمه، امام مجتبی، حسن»
تو حافظ شریعت و تو ناجی امامتی
اگرچه خستهای ولی امیر استقامتی
وجود جود از تو و تو جوهر کرامتی
چه رفعتی، چه رأفتی، چه هیبتی، چه قامتی
امید بی کسی من به عرصۀ قیامتی
ببین صدات میزنم چقدر بی ریا حسن
« کریم آل فاطمه، امام مجتبی، حسن»
مگر تو قدرت و توان حیدری نداشتی؟
چرا به کوچه فرصت دلاوری نداشتی؟
ز کودکی به غیر دیدۀ تری نداشتی
شنیدهام به معرکه که یاوری نداشتی
بمیرم ای امیر خسته، لشگری نداشتی
شکسته شد دلت ز سنگ دست آشنا حسن
« کریم آل فاطمه، امام مجتبی، #حسن »
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
#امام_حسن #بیست_و_هشتم_صفر
.
📃 خوشم که از ازل شدم به درگهات گدا حسن
🎙 #زمینه #امام_حسن #حاج_محمود_كريمى
🗓 #شب_بیست_و_هشتم_صفر_۱۴۰۰
📍 #حسینیه_آیت_الله_شاهرودی "ره"
خوشم که از ازل شدم به درگهت گدا حسن
همیشه می زنم صدا ز سوز دل تو را حسن
خدا اجازه می دهد چنین دعا کنم حسن
یا من اسمه دوا و ذکره شفا حسن
کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن
ز دست می روم اگر ز سر مرا تو وا کنی
ز جمع عاشقانِ با صفای خود جدا کنی
خوشم اگر به یک نظر دلم پر از صفا کنی
مرا برای نوکریِ خانه ات خودت صدا کنی
به پای سفره ی کریم لطف خویش جا کنی
به دست خویش لقمه ای دهی به این گدا حسن
کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن
دوباره نوبت عزا، دوباره زمزمه نوا
دوباره غم، دوباره دم، دوباره ذکر مجتبی
دوباره بزم خواندن از یل رشید مرتضی
دوباره یاد فاطمه دوباره داغ کوچه ها
خدا کند که جان دهم به پای روضه ی شما
بخواه حاجت مرا ز درگه خدا حسن
کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن
تو آخر عنایتی، من اول گدایی ام
تو عشق بی نهایتی و دلبر خدایی ام
اسیرِ دار هیچ کس نشد سر هوایی ام
اگرچه دل شکسته ی حسین و کربلایی ام
نوشته روی قلب من که ملک مجتبایی ام
تمام فکر و ذکر من تویی همیشه یا حسن
کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن
و فهم بی کسی تو ز فهم من فراتر است
کمی ز غصه های تو به عالمی برابر است
به گرد قبر خاکی تو آه من کبوتر است
مرید مجتبی شدن عنایتی ز حیدر است
غلام مجتبی به روز حشر از همه سر است
زبان بده بخوانمت به زیر دست و پا حسن
کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن
صفا، وفا، عطا، سخا، ولیّ هر کرم حسن
دعای من، دوای من، نوا و شور و دم حسن
چه می شود که در بقیع تو زنم قدم حسن؟
مدد نما به لطف حق، امیر بی حرم … حسن!
کنیم پرچم تو را به عالمی علم حسن
بنا شود به مرقد تو گنبد طلا حسن
کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن
تو حافظ شریعت و تو ناجی امامتی
اگرچه خسته ای ولی امیر استقامتی
وجودِ جود از تو و تو جوهر کرامتی
چه رفعتی، چه رأفتی، چه هیبتی، چه قامتی
امید بی کسیِ من به عرصه ی قیامتی
ببین صدات می زنم چقدر بی ریا حسن
کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن
مگر تو قدرت و توان حیدری نداشتی؟
چرا به کوچه فرصت دلاوری نداشتی؟
ز کودکی به غیر دیده ی تری نداشتی
شنیده ام به معرکه … که یاوری نداشتی
بمیرم ای امیر خسته، لشگری نداشتی
شکسته شد دلت ز سنگ دست آشنا حسن
کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن
شاعر: #مجتبی_روشن_روان✍
https://eitaa.com/emame3vom/56220
👇
#ولادت_امام_محمد_باقر_ع
#ترکیب_بند
وزیده دوباره نسیم رجب
مرا خوانده حق در حریم رجب
دلم را هوائی خوبان نمود
خدای رئوف و رحیم رجب
خدایا کمک کن که با لطف تو
شوم بهره مند از نعیم رجب
نگاهی بفرما براین روسیاه
به حق نگار کریم رجب
مناجاتی ام کن دراین ماه نور
مقیمم بفرما به درگاه نور
مرا شوق یاریست والا تبار
امامی گرامی و زهرا تبار
من از ایل مجنونم و دلشده
و او از عزیزان لیلا تبار
کریمی زنسل کریمان عشق
ومن عاشقی مست و شیدا تبار
نسب از دو سو فاطمی، حیدری
به قربان این ماه غوغا تبار
جمال جمیلش بهشت عدن
دو جد گرامش حسین و حسن
تعلق ندارد به کس خاطرم
گدای کرمخانۀ باقرم
به لطف خداوند زهرائی ام
خدا را براین موهبت شاکرم
به منصب نیازی مرا نیست... نیست
خوشم در حریم علی شاعرم
اگرچه سرودم غزلها ولی...
ز وصف علی زادگان قاصرم
قلم ازنفس ماند و یارم نشد
حریف نگاه نگارم نشد
سلام ای علوم خدا را امین
پدر خوانده ی علم، حق الیقین
اگرچه زنسل علی آمدی
محمدترینی،محمدترین
چنان فانی عشق پاکت شدم
ز سرحد مستی گذشتم ببین
مریض مریض تو عیسی مسیح
مرید مرید تو روح الامین
به قربان نازی که داری شما
وآغوش بازی که داری شما
به روی اسیرت نگارا بخند
بر این بینوا دیده ات را مبند
نگاهی... که جاهلترین نوکرت
ز دریای علمت شود بهره مند
امیر رسولان به تو داده دل
مرا هم امیرا فکندی به بند
حسن زاده ای و حسینی خصال
نگاهت قیامت... لبت کان قند
چه گردد از آن لب شه ذوالمنن
کلامی خصوصی بگوئی به من
من امشب ز چشم تو دم میزنم
به نام نگاهت قلم می زنم
رجب آمده غرق شور و طرب
شرر بر دل و جان غم می زنم
سراپای من غرق لطف شماست
دم از حُسن صاحب کرم می زنم
کدامین سحر می شود بنگرم
کنار مزارت قدم می زنم
و یا اینکه یک روز خوش بنگرم
سر قبر پاکت علم می زنم
ضریحی نداری نباشد غمت
برای تو در دل حرم می زنم
مرا عفو کن اگر دلبرا
ز اوصاف تو حرف کم می زنم
تو بالائی و ما دراین قعر خاک
الا حضرت عشق روحی فداک
دلم پر شده از ولای شما
سرم خاک پای گدای شما
چه دارم به جز اینکه آقا فقط
بگویم وجودم فدای شما
چه می شد نصیب دل ما شود
نسیمی ز فیض دعای شما
مبارک بود پیش من مرهم و...
غم و لطف زخم و شفای شما
شبم را شما نور باران کنید
مرا با نظر اهل ایمان کنید
#مجتبی_روشن_روان
#میلاد_امام_باقر
.
#امام_زمان_عج
#نیمه_شعبان
#اعیاد_شعبانیه
#ولادت
#مسمط_مسدس
دل شکسته شد شب اجابت دعا بیا
نیازهای کهنه را عطا کند خدا بیا
به دستهای ملتمس شبیه یک گدا بیا
مرو به سمت دیگری به این طرف کجا؟ بیا
دل از هوای مهر این و آن رها نما بیا
که دردها به میکده فقط شود دوا بیا
نسیم صبح میوزد ز کوچههای آشنا
گمان کنم که میرسد صدای پای آشنا
به انتظار مقدم گرهگشای آشنا
نشسته بیقرار و دل غمین گدای آشنا
گوش بده دمی دلا به این صدای آشنا
بگیر با ملائکه تو هم دم بیا بیا
قلم گرفت شاعری نوشت میرسد کسی
غزل نویس ماهری نوشت میرسد کسی
دم سحر مسافری نوشت میرسد کسی
به کوچه مرد عابری نوشت میرسد کسی
زن شکسته خاطری نوشت میرسد کسی
نگار بی بدیل را ز دل بزن صدا بیا
بگیر تیر ذکر و هر چه خواستی هدف بزن
دست توسلی به سوی میر لو کشف بزن
پیالهای ز دُردِ خم تا نشدی تلف بزن
به حکم من حرام نیست به پای یار دف بزن
نثار مقدم امیر عاشقانه کف بزن
به بزم مستی و جنون دگر مکن حیا بیا
شب است و باز دلشده اسیر بیقراریم
قلم به کف گرفتهام بیا برای یاریم
ز هر چه غیر یاد تو نگاه کن که عاریم
دوباره بر لبم تویی ترانهی بهاریم
به عشق بوسه بر لب مطهرت قناریم
نوای استغاثه ی اسیرِ مبتلا بیا
تمام مشکلات را لبت شکست میدهد
شرارهی حجیم را تبت شکست میدهد
شب سیاه ظلم را شبت شکست میدهد
سپاه کفر را که مذهبت شکست میدهد
بنای شرک را که مرکبت شکست میدهد
به دست تو بنای عدل و دین شود به پا بیا
به عشق پای بوسی است لب رکاب منتظر
به شوق دست تو دعای مستجاب منتظر
کنار صالحان تو منِ خراب منتظر
بیا تمام فلسفه، قلم کتاب منتظر
شبیه چشم فاطمه ابوتراب منتظر
جواب ذکر یارب کمیل مرتضی بیا
سلام عشق فاطمه سلام سورهی خدا
سلام کعبهی کرم سلام قبلهی دعا
سلام دافع البلا سلام سایهی صفا
سلام عدل منتظر سلام حق مرتضی
سلام غربت حسن سلام اشک کربلا
قسم به خشکی لب شهید کربلا بیا
تو انتهای غربت شهید فاطمیهای
تو آخرین ستارهی امید فاطمیهای
طلوع کن غروب غم که عید فاطمیهای
تو روضهخوان گریهی شدید فاطمیهای
تو جمعهی عزیز سر رسید فاطمیهای
صدای ناله میرسد میان کوچهها بیا
تو بانی هزار سالهی غم محرّمی
تمام صبح و شامِ سال... همدم محرمی
همیشه فکر اعتلای پرچم محرمی
صفای ذکر و زمزمه تو زمزم محرمی
تو انتظارنامهی منظم محرمی
نوای گرم حنجر ذبیح مِن قفا بیا
خوشا دلی که با نگاه نافذت شکار شد
و خوشتر آن که از فراق یار بیقرار شد
خوشا کسی که دائماً ملازم نگار شد
خوشا سری که در مسیر راه تو غبار شد
خوشا خسی که بر لب عبای تو سوار شد
شکسته دل نشستهام خراب و بی نوا بیا
گدا برای دیدن تو انتظار میکشد
نوای العجل ز عمق قلب زار میکشد
ترانه...؟ نه که در هوای تو هوار میکشد
غم تو عاقبت مرا به پای دار میکشد
خوشا کسی که درد را به عشق یار میکشد
مراد اسمه دوا، و ذکرُه شفاء بیا
ندارم از ملامت کسی به جز تو واهمه
نوشتم این سروده را به سوز و اشک و زمزمه
به اصل حرف تا رسم گذشتم از مقدمه
قسم به آن دمی که میروی به سمت علقمه
قسم به لحظهای که میروی بقیع فاطمه
به "مجتبی" عنایتی به جان*مجتبی* بیا
#مجتبی_روشن_روان
#میلاد_امام_زمان
#امام_زمان_علیه_السلام_ولادت
......................
.
.
📃 افتاده بود تشنه لب و آه می کشید
🎙 #روضه_امام_جواد از #حاج_محمود_كريمى
🗓 #شهادت_امام_جواد_۱۴۰۱
📍 #هیئت_رایة_العباس "ع"
🏷 #امام_جواد (علیهالسلام)
افتاده بود تشنه لب و آه می کشید
فریاد بی کسیش به جائی نمی رسید
او رحمت رحیم جواد الائمه بود...
می داد از کرامت خود بر همه امید
هرکس که رفت محضر او دیده می شود
در سایه ی عنایت او درد ناپدید
من درک کرده ام خودم این نکته را که هست
نام جواد بر همهی قفلها کلید
دریای جود و عاطفه و ناجی غریب
قبله؛ مراد؛ شهره به مِهر است و من مرید
وقتی جواد قافیه شد با مراد ما
ما را برای خویش مریدانه آفرید
برشانه داشت بارغم غربتی قدیم
روی لبش ترانه ی یاحی و یا شهید
مجموعه ای ز مقتل اولاد فاطمه است
پس روضه هاش می طلبد گریهی شدید
باید به پای روضه ی این سرور صبور
سر را شکست و آه گریبان ز غم درید
کف میزدند با نفس آتشین او
چندین کنیز پست زنازادهی پلید
شرمندهام ز حضرت زهرا از این خبر
آنقدر ناله زد ز عطش تا نفس برید
سر را گذاشت گوشهی حجره به روی خاک
تنها به سوی قبله؛ غریبانه پا کشید
نه دیدهی ملائکه؛ نه دیدهی فلک
از این غریب تر به خدا محتضر ندید
جز یک نفر که گوشهی گودال قتلگاه
خون گلوش از لب سر نیزه میچکید...
آخر هلاک میکشم از این گریزها
آه از دمی که خواهر مظلومهاش رسید
آمد کنار گودی گودال و ناله زد
آهی کشید و شعله به جان جهان کشید
"پس با زبان پر گله آن بضعهی بتول
رو بر مدینهی کرد که یا ایها الرسول
این کشتهی فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست..."
شاعر : #مجتبی_روشن_روان
.👇
.
#طلیعه_محرم
بی تو زمین زمینۀ خرّم شدن نداشت
نسل بشر لـیاقت آدم شدن نداشت
ای عشق کُل، که کل جهان جزء کُلِّ توست
بی تو جهان شهامت عالم شدن نداشت
ای حُرمت قبیلۀ قبله، بدون تو...
بیت الحرام، قدر معظّم شدن نداشت
هاجر سلام بر لب شش ماهۀ تو داد
زمزم وگرنه جوشش زمزم شدن نداشت
بی گریه بر غمت به جمال جمیل حق
چشم کسی اجازۀ مَحرم شدن نداشت
این جوش خون توست وگرنه کسی دلِ_
_آمادۀ عزای محرّم شدن نداشت
حرف شفاعت تو اگر در میان نبود
صف های روز حشر منظّم شدن نداشت
#مجتبی_روشن_روان✍
#هلال_محرم
.
.
📃 خوشم که از ازل شدم به درگهات گدا حسن
🎙 #زمینه از #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #شب_بیست_و_هشتم_صفر_۱۴۰۰
📍 #حسینیه_آیت_الله_شاهرودی "ره"
خوشم که از ازل شدم به درگهت گدا حسن
همیشه می زنم صدا ز سوز دل تو را حسن
خدا اجازه می دهد چنین دعا کنم حسن
یا من اسمه دوا و ذکره شفا حسن
کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن
ز دست می روم اگر ز سر مرا تو وا کنی
ز جمع عاشقانِ با صفای خود جدا کنی
خوشم اگر به یک نظر دلم پر از صفا کنی
مرا برای نوکریِ خانه ات خودت صدا کنی
به پای سفره ی کریم لطف خویش جا کنی
به دست خویش لقمه ای دهی به این گدا حسن
کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن
دوباره نوبت عزا، دوباره زمزمه نوا
دوباره غم، دوباره دم، دوباره ذکر مجتبی
دوباره بزم خواندن از یل رشید مرتضی
دوباره یاد فاطمه دوباره داغ کوچه ها
خدا کند که جان دهم به پای روضه ی شما
بخواه حاجت مرا ز درگه خدا حسن
کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن
تو آخر عنایتی، من اول گدایی ام
تو عشق بی نهایتی و دلبر خدایی ام
اسیرِ دار هیچ کس نشد سر هوایی ام
اگرچه دل شکسته ی حسین و کربلایی ام
نوشته روی قلب من که ملک مجتبایی ام
تمام فکر و ذکر من تویی همیشه یا حسن
کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن
و فهم بی کسی تو ز فهم من فراتر است
کمی ز غصه های تو به عالمی برابر است
به گرد قبر خاکی تو آه من کبوتر است
مرید مجتبی شدن عنایتی ز حیدر است
غلام مجتبی به روز حشر از همه سر است
زبان بده بخوانمت به زیر دست و پا حسن
کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن
صفا، وفا، عطا، سخا، ولیّ هر کرم حسن
دعای من، دوای من، نوا و شور و دم حسن
چه می شود که در بقیع تو زنم قدم حسن؟
مدد نما به لطف حق، امیر بی حرم … حسن!
کنیم پرچم تو را به عالمی علم حسن
بنا شود به مرقد تو گنبد طلا حسن
کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن
تو حافظ شریعت و تو ناجی امامتی
اگرچه خسته ای ولی امیر استقامتی
وجودِ جود از تو و تو جوهر کرامتی
چه رفعتی، چه رأفتی، چه هیبتی، چه قامتی
امید بی کسیِ من به عرصه ی قیامتی
ببین صدات می زنم چقدر بی ریا حسن
کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن
مگر تو قدرت و توان حیدری نداشتی؟
چرا به کوچه فرصت دلاوری نداشتی؟
ز کودکی به غیر دیده ی تری نداشتی
شنیده ام به معرکه … که یاوری نداشتی
بمیرم ای امیر خسته، لشگری نداشتی
شکسته شد دلت ز سنگ دست آشنا حسن
کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن
شاعر: #مجتبی_روشن_روان✍
.👇
.
#نیمه_شعبان
#میلاد_امام_زمان
#مسمط_مسدس
دل شکسته شد شب اجابت دعا بیا
نیازهای کهنه را عطا کند خدا بیا
به دستهای ملتمس شبیه یک گدا بیا
مرو به سمت دیگری به این طرف کجا؟ بیا
دل از هوای مهر این و آن رها نما بیا
که دردها به میکده فقط شود دوا بیا
نسیم صبح میوزد ز کوچههای آشنا
گمان کنم که میرسد صدای پای آشنا
به انتظار مقدم گرهگشای آشنا
نشسته بیقرار و دل غمین گدای آشنا
گوش بده دمی دلا به این صدای آشنا
بگیر با ملائکه تو هم دم بیا بیا
قلم گرفت شاعری نوشت میرسد کسی
غزل نویس ماهری نوشت میرسد کسی
دم سحر مسافری نوشت میرسد کسی
به کوچه مرد عابری نوشت میرسد کسی
زن شکسته خاطری نوشت میرسد کسی
نگار بی بدیل را ز دل بزن صدا بیا
بگیر تیر ذکر و هر چه خواستی هدف بزن
دست توسلی به سوی میر لو کشف بزن
پیالهای ز دُردِ خم تا نشدی تلف بزن
به حکم من حرام نیست به پای یار دف بزن
نثار مقدم امیر عاشقانه کف بزن
به بزم مستی و جنون دگر مکن حیا بیا
شب است و باز دلشده اسیر بیقراریم
قلم به کف گرفتهام بیا برای یاریم
ز هر چه غیر یاد تو نگاه کن که عاریم
دوباره بر لبم تویی ترانهی بهاریم
به عشق بوسه بر لب مطهرت قناریم
نوای استغاثه ی اسیرِ مبتلا بیا
تمام مشکلات را لبت شکست میدهد
شرارهی حجیم را تبت شکست میدهد
شب سیاه ظلم را شبت شکست میدهد
سپاه کفر را که مذهبت شکست میدهد
بنای شرک را که مرکبت شکست میدهد
به دست تو بنای عدل و دین شود به پا بیا
به عشق پای بوسی است لب رکاب منتظر
به شوق دست تو دعای مستجاب منتظر
کنار صالحان تو منِ خراب منتظر
بیا تمام فلسفه، قلم کتاب منتظر
شبیه چشم فاطمه ابوتراب منتظر
جواب ذکر یارب کمیل مرتضی بیا
سلام عشق فاطمه سلام سورهی خدا
سلام کعبهی کرم سلام قبلهی دعا
سلام دافع البلا سلام سایهی صفا
سلام عدل منتظر سلام حق مرتضی
سلام غربت حسن سلام اشک کربلا
قسم به خشکی لب شهید کربلا بیا
تو انتهای غربت شهید فاطمیهای
تو آخرین ستارهی امید فاطمیهای
طلوع کن غروب غم که عید فاطمیهای
تو روضهخوان گریهی شدید فاطمیهای
تو جمعهی عزیز سر رسید فاطمیهای
صدای ناله میرسد میان کوچهها بیا
تو بانی هزار سالهی غم محرّمی
تمام صبح و شامِ سال... همدم محرمی
همیشه فکر اعتلای پرچم محرمی
صفای ذکر و زمزمه تو زمزم محرمی
تو انتظارنامهی منظم محرمی
نوای گرم حنجر ذبیح مِن قفا بیا
خوشا دلی که با نگاه نافذت شکار شد
و خوشتر آن که از فراق یار بیقرار شد
خوشا کسی که دائماً ملازم نگار شد
خوشا سری که در مسیر راه تو غبار شد
خوشا خسی که بر لب عبای تو سوار شد
شکسته دل نشستهام خراب و بی نوا بیا
گدا برای دیدن تو انتظار میکشد
نوای العجل ز عمق قلب زار میکشد
ترانه...؟ نه که در هوای تو هوار میکشد
غم تو عاقبت مرا به پای دار میکشد
خوشا کسی که درد را به عشق یار میکشد
مراد اسمه دوا، و ذکرُه شفاء بیا
ندارم از ملامت کسی به جز تو واهمه
نوشتم این سروده را به سوز و اشک و زمزمه
به اصل حرف تا رسم گذشتم از مقدمه
قسم به آن دمی که میروی به سمت علقمه
قسم به لحظهای که میروی بقیع فاطمه
به "مجتبی" عنایتی به جان*مجتبی* بیا
#مجتبی_روشن_روان✍
.
1402050502.mp3
14.79M
مناجات با #امام_زمان (عج)
روز #تاسوعا محرم ۱۴۴۵
پنجشنبه ۵ مرداد۱۴۰۲ | ۹ محرم ۱۴۴۵
مداح : حاج محمدرضا طاهری🎤
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی #شب_نهم_محرم
#مجتبی_روشن_روان ✍
خود را مقیم وادی احساس می کنم
دل را خمار بوی گل یاس می کنم
تا نام پاک ساقی لب تشنه می برم
بوی تو را به میکده احساس می کنم
تا وا کنی دگر گرهِ کورِ کارِ من...
خود را دخیل حضرت عباس می کنم
اشكي كه داده اي به دو دنيا نمي دهم
کی اعتنا به گوهر و الماس مي كنم؟
تا که بیایی از سفر ای باغبان عشق
یاد گل شکسته قد از داس می کنم
امشب برای خواندنِ این روضه های سخت
آقا ببخش این همه وسواس می کنم!
دست بریده بود و علم بود و مشک بود
قد خمیده بود و حرم بود و اشک بود
.
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
امام حسین ع
👇
.
#زمزمه
#امام_علی علیه_السلام
یک مرد تنهای خمیده
از دیگران طعنه شنیده
داغ غریبی را چشیده
یک عمر بیخوابی کشیده
دارد عجب شوقی برای دیدن روی شهیده
در شهر محنتزای کوفه
شبگرد خسته پای کوفه
بی همنفس آقای کوفه
این رهبر تنهای کوفه
رد میشود از خواب شوم بی خیالیهای کوفه
سی سال اشک بی تبسم
سی سال درد مرقدی گم
سی سال تنها بین مردم
سی سال خون دل ، تلاطم
سی سال بی زهرا نخورده آب خوش با نان گندم
این آخر عشق و عبادت
شبها به گریه کرده عادت
مرد میاندار رشادت
بسته کمر بهر شهادت
یا فاطمه یا فاطمه گویان رود سوی سعادت
با مردم از فردایشان گفت
از آخر آخر زمان گفت
از راههای آسمان گفت
حرف خدا را بی امان
آرام بر بالای بام مأذنه رفت و اذان گفت
بیتاب آمد پیش منبر
نیّت نمود الله اکبر
با تیغ برّان خصم کافر
آمد به سوی فرق حیدر
ناگه امیر لافتی شد در میان خون شناور
صدیقهی پهلو شکسته
از آسمان بازو شکسته
فریاد میزد: او شکسته
شد جلوهی یاهو شکسته
فرق امیرالمؤمنین تا اوّل ابرو شکسته
#مجتبی_روشن_روان✍
.
https://sound.tebyan.net/Play/122855/%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1-%D8%AA%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%88%D9%81%D9%87
.
#امام_زمان علیهالسلام
#توسل به #امام_حسین
#مجتبی_روشن_روان✍
من از این وضع پریشان نگرانم به خدا
از فراوانی نسیان نگرانم به خدا
پر کشیدند سحر همسفرانم، حالا
ماندهام خسته، هراسان نگرانم به خدا
بی قراری من از حال خرابم پیداست
چه کنم با دل حیران؟ نگرانم به خدا
تو بگو وسعت این فاصلهها را چه کنم ؟
ای گرفتار بیابان! نگرانم به خدا
ندبه و ناله من سود نبخشید بیا
کور شد دیده گریان، نگرانم به خدا
کوچه پس کوچه این شهر دگر ایمن نیست
از سر و وضع خیابان نگرانم به خدا
هرکه را مینگری دین خودش را دارد !
آه ای مجری قرآن نگرانم به خدا
خواهری لحظه آخر به برادر میگفت :
بی تو ای سرو خرامان نگرانم به خدا
پیرهن خواستنت لرزه به جانم انداخت !
به کجا راحتی جانم؟ نگرانم به خدا
پدرم گفت : به کوفه گذرت می افتد
من از آن کوفه ویران نگرانم به خدا
ای دعای سحر عمه سادات ، بیا
خم شد از غم کمر عمه سادات ، بیا
«اللّهُمَّ عَجِّل لوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
.
.
#مدح_امام_حسن
#شهادت_امام_حسن
#مجتبی_روشن_روان ✍
ای ز ازل قالب روحانی ات
لطف و عطا و کرم مستزاد
تا ابدُالدَّهر،کرمخانه ات...
ای پسر فاطمه آباد باد
پای مرا بسته خداوند به
سلسله ی موی چلیپای تو
خواهشم این است فراوان شود
در دل من شور تو... غوغای تو
کار ندارم به خدا با کسی
دست به دامان توأم دائماً
عشرت من سوختن از عشق توست
بی سر و سامان توأم دائماً
طنطنه ی صبح و شب من تویی
در سر من شور ثنا خوانی ات
باز به پرواز درآور مرا
با نفس قدسی و رحمانی ات
ای پسر بی حرم فاطمه...!
رحمتِ رحمانِ رحیمِ کریم
کاش که یک بار شوم زائرت
راهیِ کوی تو شوم با نسیم
سید ابرار! که تنها شدی
آمده ام گریه کنان بر درت
آمده ام تا که بگیرم دمی
رخصت سینه زدن از مادرت
آمده ام زار زنم بهر تو
سوخته ی زخم زبان یا حسن!
مرثیه خوانت نشدم بی دلیل
مادر تو گفت: بخوان یا حسن
آمده ام تا که بگویم کمی
از جگر پاره ی غم پرورت
از ستم شعله، فدک، کوچه، آه
از نفس سوخته ی مادرت
آمده ام گریه کنم در غمت
اشک بده ای پسر بوتراب
سوز صدایم بده تا دم زنم
از تو و از بی کسیِ بی حساب
آه بمیرم دهنت پر شد از
لخته ی خونِ جگرت وای وای
سوختی و خاطره ای زنده شد
در نظر شعله ورت وای وای
آه بمیرم تن بی جان تو
شد هدف تیر جفا وای وای
آه بمیرم کفنت سرخ شد
پیش امام شهدا وای وای
آه ولی کرببلا یک نفر
شاهد یک صحنه ی جانسوز بود
در دل گودال، کسی تشنه لب...
اوج مصیبات همان روز بود
حمله نمودند بر آن خسته جان
نیزه به دستان همه با هروله
پیش نگاه ترِ زینب، خدا
زد به زمین زانوی خود حرمله
شاه به گودال بلا مانده بود
ذکر خدا داشت به لب یا کریم
یک نفر آمد که ببُرّد سر از...
پیکر آیینه ی ربِّ رحیم
نبض زمان از نفس افتاده بود
تیره شد از دود ستم آسمان
در وسط چرخش شمشیرها
در دل آن شور و فغان ناگهان
دید کریمی ز حرم سر رسید
داشت به لب ذکر حسن با خروش
آه از آن لحظه که در قتلگاه
خون حسین و حسن آمد به جوش
کودک تو در بغل شاه بود
حرمله خندید و کمان را گرفت
تیر به پرواز درآمد ولی
زیر گلوی پسرت جا گرفت
آه چه گویم ز کمان دارها؟
شد بدن کوفته آماج تیر
تو کفنت غرقه به خون شد ولی
کرببلا شد کفن او حصیر
.