eitaa logo
امام حسین ع
27.5هزار دنبال‌کننده
432 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. در حرم مطهر (س) . . دستمالی سفید در دستم، آمدم سیبی از حرم ببرم چشم بر شمع و شمعدانی ها، یک بغل یاس - دست کم- ببرم آمدم با مسافران حرم ،بتکانم تمام چشمم را سیزده بندگریه بنویسم ،باخودم سوز محتشم ببرم درمسیر رواق آیینه، دارم از دل غبارمی چینم تا درین روضه بااجازه ی تان، ناگهان دست برقلم ببرم ناگهان صحن،حوض کوثرشد،دیدم اینجا به چرخ آمده ام تا که درباغ سوره ی طاها،سیب سرخی به هرقدم ببرم دردلم یاکریم های کبود بین هربیت،بال بال زدند اصلن اینجاشگفت نیست اگر روی دستم ستاره هم ببرم در قمم یا مدینه؟حیرانم، یا که درمشهدم نمی‌دانم مانده‌ام ای کریمه ای بانو! چه از این ساحتِ کَرم ببرم؟! . ✍ ................... . در غبار روبی حریم رضوی ( ع ) آمدم با خود در اینجا عطر ناب آورده ام دلخوشم مولا که من دُرِّ خوشاب آورده ام من غباری را نمی بینم درین دارُالسَّلام گر سئوالی داشتم با خود جواب آورده ام باید اینجا شستشو اوّل دهم من خویش را بهر این امر مهم از دیده آب آورده ام تا بشویم این حریم محترم را یا رضا از گلستان دو چشم خود گلاب آورده ام روشنایی را طلب کردم من از این آستان زآن سبب دل را بسوی آفتاب آورده ام تا بشویم مشهدت را مثل ابر نو بهار در حریم ارض طوس اکنون سحاب آورده ام تا به آرامش رسد دل خسته ای در این حرم با دل بشکسته ی خود التهاب آورده ام تا که بنشیند به رخسارم غبار این حرم رو به درگاه عزیز بوتراب آورده ام پنجره فولاد تو دارُالشِّفای دردهاست درد خود را پیش تان با اضطراب آورده ام اَلسَّلام آقای من ، آقای بی همتای من «یاسرم» من رو درین دارُالصَّواب آورده ام حاج محمود تاری «یاسر» ✍ ............... بهار های امید و طلوع امیدند امام زادگان به دل ها نویدند امام زادگان شَبیه درخشیدن آفتاب به هستی دمیدند امام زادگان بجز روشنایی از آنان مَجو که صبح سپیدند امام زادگان اگر لاله روییده از قبرشان تماما" شهیدند امام زادگان ز هر کار بسته گره وا کنند به هر در کلیدند امام زادگان چو خورشیدِ صبح و چو ماهِ سحر به دل ها دمیدند امام زادگان بیا دل به سوی صداقت ببر ز درگاهشان فیض رحمت ببر بیایید و رو سمت عزّت کنید دل از خاکشان غرق رحمت کنید بیایید و با صد امید و ادب خدا را در اینجا عبادت کنید ز خاکِ درِ این تبار شریف همه کسب نور و شرافت کنید شما خادم آل طاها شدید به درگاهشان گر که خدمت کنید وجود شما کربلایی شود اگر قبرشان را زیارت کنید به این پاره های تن فاطمه همه عرضِ عشق و ارادت کنید دل از باغ جنّت همه می برند که اینان همه آل پیغمبرند محمود تاری «یاسر» ......... در و عطر افشانی قبور مطهر سید جعفر و سیده حمیده خاتون ( باغ فیض ) از آل رسول می فزاید حسنات یعنی به جهان رسیده دائم برکات گل می دمد از باغ پیمبر هر دَم بر هرچه گلِ باغ محمّد صلوات ---------- ازین حرم خیزد نسیمی از جنّت تمامی اش احسان تمامی اش رحمت غبار روبی کن ز آب چشم خود ازین دو گل مضجع به گلشن عصمت دو مرقد زیبا ، دو مرقد عرشی که بر تو ای مؤمن بیاورد عزّت ز تربت جعفر گلاب می جوشد گلابی از جنّت گلابی از عترت حمیده خاتون را درین مطهر خاک به احترام ای دل نما ز جان خدمت ز خاندان وحی در این مکان خفتند دو ماه نورانی دو ماه با غیرت درود ما بر این دو زاده ی زهرا سلامی از ما بر دو گل از آن حضرت نشاید ای «یاسر» که در حضور گل کسی چنین واضح ز گل کند صحبت محمود تاری «یاسر» ...... برای غبار روبی و عطر افشانی حرم های مطهر ----------- بشویم این حرم را با سرشکم بگیرد عطر گل اینجا سرشکم بود اینجا بهشتِ بی قراران که دارد عطر و بویی چون بهاران جنان را من درین وادی بجویم ضریح اش را ز آب دیده شویم دهد بوی ولایت جایْ جایش صفا گیرد دل من از صفایش گل از گلزار حق می چینم اینحا خودم را کربلا می بینم اینجا حریم زاده ی زهراست اینجا ببین در سایه ی طوباست اینجا ز ابر چشم دلها اشک گیرم غبار از این حرم با اشک گیرم غلامی از غلامان باشم اینجا گلاب دیده را می پاشم اینجا اگر سرمست از عطر شمیمم ز جان خدمتگزار این حریمم غلامم این حریم محترم را ببوسم خاکِ پاک این حرم را در اینجا عاشقی را در طنینم وَ با خیل ملائک همنشینم ز خاک این حرم جان با صفا کن دلت را با ولایت آشنا کن در اینجا همنشین با اهل دینم خورد مُهر ولایت بر جبینم از اینجا شعله بر غم می زنم من ز مولایم علی دم می زنم من علی باشد همه گفت و شنودم علی باشد تمام هست و بودم ولای مرتضی جویم همه عمر علی گفتم علی گویم همه عمر ز اولاد علی سر زنده ام من به زیر پرچمش پاینده ام من محمود تاری «یاسر»✍
. کاتبی کو که حدیث متواتر بنویسد چشم بر شط کف آلود جواهر بنویسد خنکای کفی از علقمه را حس کند آن گاه هر حدیثی به دلش شد متبادر بنویسد تا چهل منزل از این بادیه نی نامه بخواند و چهل روضه ی بی سر به منابر بنویسد عشق بر منبری از نیزه از این سمت وزیده کاش دستی به زمین های مجاور بنویسد کاشکی یکسره با دستخط یاس سه ساله شرح دلتنگی گل های مهاجر بنویسد اربعین و شب و ماه و می گل گون به پیاله کیست بر علقمه تا گریه ی "جابر" بنویسد "این طالب" به لبش ندبه مشروح بخواند شرحی از ناحیه ی غایب حاضر بنویسد کاش روح القدس این بار می افراشت علم را کیست این دست که ناگاه نگه داشت قلم را؟ ✍ بندی از ترکیب بند عاشورایی از مجموعه شعر آیینی .
. علامات ظهور . . علامات ظهور کیست از سمت یمن پیدا؟! که می بینم به هر سو لاله ی خونین کفن پیدا سواران که اند اینان خدایا پشت دروازه؟! اویسانند هرسو بر افق های قرَن پیدا کدامین کشتی موعود برساحل فرودآمد؟ ببین شوری دگرگون رابه بحرتن تتن پیدا دلم رانذرچشمش کاش پی درپی بسوزاند که خواهد شدعیاراین سپندازسوختن پیدا به قول موبدان،"هوشیدرزرتشت"می آید شکوه اوست حتی دراساطیرکهن پیدا شهادت نامه ام داردورق گردانی ای پنهان غبارذوالجناح اوست ازخاک پیدا . . .
. | رجبيه | . . می شود شبخوانی ماه رجب را بشنوی گریه ی گل های مست نیمه شب را بشنوی پشت دیوار بلند تاک ها بنشبن خموش تا که ساقی نامه ی بنت العنب را بشنوی مستی است و راستی یکباره مستان را مرام مست باش و راست تا رمز طرب را بشنوی واعظ شهرازرطب خوردن مگرافتاده است بایدازاوحکمت ترک رطب رابشنوی! نسبت ماچیست باآیینه؟جادارد اگر گریه ی آیینه سازان حلب رابشنوی مست باید در مفاتیح الجنان هم بنگری تا در این ماه خدا، سر ادب را بشنوی در سماع رنگ رنگ باغ باید بنگری تا خروش العجب ثم العجب را بشنوی پیش رویت باد می آشوبد این تقویم را تا ورق گردانی ماه رجب را بشنوی گوش کن بانگ شباهنگ است بین کاج ها تا که از هر برگ، ذکری مستحب را بشنوی پارسایی بوده رسم شاعران پارسی شیشه در دست آ که تا شعر عرب را بشنوی در فلق بنگر شکوه مسجد آدینه را تا که از سجاده ها "فزت و رب" را بشنوی صبح نخلستان پرست از گریه ی شط فرات تا در آن شور شهیدی تشنه لب را بشنوی . . ✍ .
امام حسین ع
. 📱#غزل سروده‌ی میلاد عرفان‌پور در استقبال از غزل رهبر انقلاب که بیتی از آن را در آستانه عملیات تنبی
. علیرضا قزوه در غزلی به استقبال غزلی که تازگی از منتشر شده، رفته است. گرت هوای ولا باشد از بلا مگریز همیشه محو بلا باش از ابتلا مگریز چو ماه چنگ بزن بر سیاه پردهٔ شب از این شب، این شب لبریز ماجرا مگریز عصای معجزه‌ات را بکوب بر سر سحر ز ناخدا مهراس و ز بی‌خدا مگریز چو گردباد بگرد و سماع طوفان کن چو بیدهای پریشان ز بادها مگریز به روز حادثه از صوفیان غازی شو بیا و مرد قدر باش از قضا مگریز چراغ خیمه چو خاموش گشت باز مگرد تو آمدی که بمانی ز کربلا مگریز منافقان معاند تو را نظر نزنند از این حضور گرامی به انزوا مگریز نفیر گاو طلایی تو را نترساند عذاب سامریان باش، از صدا مگریز چراغ روشن امن یجیب را بفروز اجابت است، اجابت، تو از دعا مگریز عزیز هموطن من، عزیز هموطنم! از این بهشت صمیمی به ناکجا مگریز نه اژدهاست که کِرم شب است اسرائیل بر آر دستی و از این هزارپا مگریز ................. . • فرصت زیتونی خدا • سروده‌ی محمد حسین انصاری نژاد در استقبال از رهبر حکیم و ادیب انقلاب . چه گفت آینه بر خیز و از بلا مگریز به جز به حضرتِ روحی له الفدا مگریز به روزِ واقعه شرطِ ولا بلانوشی‌ست به شامِ حادثه برخیز از بلا مگریز از آن درخت تو انی انااللهی بشنو به حُکمِ لاتَخَف از بیمِ اژدها مگریز بزن به گُرده‌ی دریا عصای معجزه را هزار نیل بر آشوب با عصا مگریز اگربه هم بخورَد نظمِ آسمان مهراس به وقتِ چرخشِ منظومه‌ی هدا مگریز به شرحِ سلسله‌ی موج‌ها کسی می‌گفت که از خدای به دامانِ ناخدا مگریز در استجابت گیسوی لیله الاسراست امامِ آینه‌ها دست بر دعا، مگریز بر این کرانه، شبیخونِ خشم زیتون‌هاست از این کرانه‌ی زیتونی خدا مگریز به رودِ باختری آن سوارِ موعود است از آن کرانه صدا می‌زند تو را، مگریز تمامِ معرکه گُلچرخ ذوالفقار علی‌ست تمام معرکه توفان لافتیٰ، مگریر به هر کران هیجان ستارگان بنگر ستاره سوختگان را بزن صدا، مگریز به خون غزه که شرب الیهود شد سوگند در آ به قلعه‌ی خیبر از آن غزا مگریز به پیشِ تیغِ علی مرحب آمده‌ست دو نیم به پشتِ معرکه هنگام مرحبا مگریز بگو به خصم در این آسیا بگردانی تورا که گفت در این دور آسیا مگریز بگو به مدعی انکارِ آفتاب چرا در این تجلی و الشمس و الضحیٰ مگریز جراحتی‌ست اگر قبله‌ی نخستین را اجابتی‌ست در آن قبة الصّفا مگریز چه گفت آینه « فّرو إلی الامام » تو را چه گفت آینه الا به سوی ما مگریز اگر تمامِ زمین غرقِ شمر و حرمله شد در اقتدا به شهیدانِ کربلا مگریز صدای کیست به لبیک یا امین الله قسم به شورِ امینانِ کبریا مگریز بیا به ساحتِ دارالشفای چشمِ امین دلِ شکسته‌ام از نسخه‌ی شفا مگریز . . ✍ ۱۴۰۳/۰۲/۰۴ ............... نظیره ای بر غزل شکوهمند امین شعر ایران امام خامنه ای ( مدظله العالی) خطر کن از دل آشوب و ابتلا مگریز چو شیر شرزه برآشوب و مطلقا مگریز گریز از صف پیکار کار مردان نیست بپای تا که نگردی اسیر پا مگریز دلی به وسعت دریا طلب کن از دلدار ز موج موج بلا رخ متاب ها مگریز در آن دیار که غیر از گریز راهی نیست گریزگاه مجوی و به هیچ جا مگریز چو کوه باش سرافراز و سربلند ای دل بسان گرد بهمراه بادها مگریز در آی از در غیرت مباز ایمان را اگر که روح تو گردد زتن رها مگریز اگر زشش جهت آرند دشمنان حمله تو یکتنه به صف خصم زن هلا مگریز بلی بگوی به بانگ بلند آزادی شبیه حضرت عباس از بلا مگریز اگر چه تیر ببارد از آسمان خوش باش شراب وصل طلب کن ز کربلا مگریز اگر ز دست غم روزگار رنجیدی بجز بدامن پر مهر ربنا مگریز ✍ پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ ........ . استقبال از غزل رهبر معظم انقلاب . اگر به عشق یقین داری از فنا مگریز دلیر باش و خطر کن، به هیچ جا مگریز . قسم به خضر که در انتهای این ظلمات همیشه آبِ حیات است، پس بیا مگریز . تو پورِ حیدری، از دیوِ هفت‌سر مهراس ز قومِ رستمی از حلقه‌ی بلا مگریز . بسنج با دمِ شمشیر، زورِ دشمن را ز غرشِ رجز و هیبتِ صدا مگریز . تو نورِ علم و یقینی و در کنارِ حسین به قلبِ شب بزن، از خاکِ کربلا مگریز . دوباره معرکه‌ی حق و باطل است اینجا تویی که مردِ نبردی، به انزوا مگریز . ✍ .
امام حسین ع
. شهادت #سید_حسن_نصرالله تایید شد
. آه از غمی که تازه شود با غمی دیگر 🏴 روشن شود هزار چراغ از فتیله‌ای یک داغ دل بس است برای قبیله‌ای ........... آجرک الله یا صاحب الزمان ....... سیدجان: سنگر بودی که با سنگرشکن شهیدت کردن... 😭 ......... همیشه مقصد دشمن سیاه و تاریک است به یمن خون تو صهیون به مرگ نزدیک است ............ هم عمار بود و هم مالک یعنی هر دو صفت را داشت. ................... ⬛ به استقبالِ نصرالله ⬛ برای مجاهد کبیر، پرچمدار مقاومت، سید حسن نصرالله . از آن بالا میانِ لشکری خونخواه می‌آید به استقبالِ نصرالله، ثارالله می‌آید کنارِ علقمه با گریه بنشینید ای مردُم که فردا حضرتِ عباسی از این راه می‌آید سواری تشنه، دست افشان، کنار رود می‌افتد سواری تشنه با مشک و عَلَم ناگاه می‌آید دلم قربانی زخم قدم‌های شهیدی باد که با پای خودش هر دم به قربانگاه می‌آید کجای این مصیبت‌نامه‌ام یارب که از هر سو هزاران دشنه امشب بر گلوی ماه می‌آید ببین گُلدوزیِ سرخِ شهادت را که غیر از آن تمامِ جامه‌ها بر قامتش کوتاه می‌آید به دیوارِ تلاویو است با تیغ ستم‌سوزش که کوهِ آهن آن جا پیشِ چشمش کاه می‌آید . . ۱۴۰۳/۷/۷ .