.
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_کلثوم س #مدح_و_مصائب
#محمدمهدی_خانمحمدی
▶️
صدایِ گریهی او شهر را تکان میداد
و پای روضهی او هر که بود جان میداد
میان قوم عرب یک نسبشناس کجاست
که لحن خطبه، علی را فقط نشان میداد
نگاه کرد به تسبیح خواهرش زینب
که این حماسه به او قدرت بیان میداد
کلامِ دخترِ نهج البلاغه نافذ بود
و درسِ مردی و غیرت به کوفیان میداد
خطاب کرد: «شما تا ابد دو رو بودید
اگر خدا به شما عمر جاودان میداد
به پاس این همه مدت که دم تکان دادید
خلیفه کاش همان قدر استخوان میداد
در این معامله کوفه سفیه بود سفیه
که دین خویش نفهمیده رایگان میداد
نشستهاید سر سفرهی حرام آنقدر
که نامههای شما نیز بوی نان میداد
و رودهای روان را بر آن کسی بستید
که اذن ریزش باران به آسمان میداد
به بیپناهی اهل خیام در صحرا
فقط حرارت خورشید سایبان میداد
شما به نام محمد چقدر میکشتید
خدا اگر به علی همچنان جوان میداد»
و کاش خطبه او تا همیشه جاری بود
و کاش گریه کمی بیشتر امان میداد
نوشتهاند که شورش به راه میافتاد
اگر زمانه کمی بیشتر زمان میداد
⏹ @emame3vom
💠 راوی خبر گوید: با خطابهی امکلثوم(س) مردم کوفه همگی صدا به گریه و ضجه و ناله بلند کردند... و هیچ موقع دیده نشد که مردم همچون آن روز گریه کنند.
📗 لهوف، سید بن طاووس، ص۲۴۴
.
.
#مرثیه
#حضرت_زینب
#مدح_و_مصائب
این زن که در نوشتنش اینقدر مطلب است
شرح کتاب حیدر و زهراست؛ زینب است
زینب همان کسی که شریک امام بود
هر چیز غیر حسین برایش حرام بود
در جام عشق خون خدا را ادامه داد
بعد حسین کرب و بلا را ادامه داد
عباس آنکه قامت خود هیچ خم نکرد
یک بار هم برابر او قد علم نکرد
وقتی صدای خطبه ی زینب برآمده
گفتند کوفیان ؛ نکند حیدر آمده!
کاخ ستم خراب شده یا علی مدد..
دشمن چو شمع آب شده یا علی مدد...
با دست بسته است، ولی دست بسته نیست
زینب سرش شکسته ولی سرشکسته نیست
هرچند سربه زیر، ولی سرفراز بود
زینب قیام کرده چون از پا نشسته نیست
زینب اسیر نیست، دو عالم اسیر اوست
اورا اسیر قافله خواندن، خجسته نیست
رنج سفر، خطر، غم بازار، چشم شوم
داغ سه ساله دیده ولی باز خسته نیست
حتی اگر به صورت او سنگ میخورد
هیهات، بند معجرش از هم گسسته نیست
شاعر: #مجید_تال
.....................
تعبیر خواب وحشتناک زینب (س)
اگر حضرت زینب (س) در سال پنجم هجرت، متولد شده باشد حدود پنج سال در عصر پیامبر (ص) زیسته است.
روزی در همین دوران کودکی به محضر رسول خدا (ص) امد و عرض کرد:
ای رسول خدا و ای جد بزرگوار! شب گذشته خواب هولناکی دیده ام، امده ام برای شما بازگو کنم؛ در خواب دیدم طوفان سختی برخواست و جهان را تاریک ساخت، از شدت ناراحتی از این سو و ان سو پرتاب شدم و در انجا درخت بزرگی را دیدم، به ان درخت چسبیدم، طوفان ان شاخه را نیز قطع کرد، سپس به شاخه دیگری نیز چسبیدم، ان نیز شکست، سپس به شاخه چسبیده به همدیگر، چسبیدم، طوفان ان را نیز در هم شکست، سرانجام وحشت زده از خواب پریدم.
رسول خدا (ص) که به تعبیر این خواب اگاهی داشت، بسیار متاثر شد و گریه سختی کرد انگاه ان خواب را چنین تعبیرنمود، خطاب به زینب (س) فرمود:
ای نور دیده! ان درخت بزرگ، جد تو رسول خدا (ص) است که به زودی طوفان اجل، او را از پای در اورد، وان شاخه نیرومند که نخست به ان چسبیدی مادرت می باشد، شاخه بعدی که به ان اویختی، دو برادرت حسن و حسین (ع) هستند، که طوفان اجل انها را از کنار تو جدا نماید، و تو به فراق انها مبتلا شوی و دنیا به نظرت تاریک گردد و سیاه پوش گردی، در غم سوگ انها بنشینی.
نیز روایت شده: که روزی زینب (س) ایات قران را تلاوت می کرد، حضرت علی (ع) نزد او امد، ضمن پرسشهایی، با اشاره و کنایه، گوشه هایی از مصایب زینب (س) را که در اینده رخ می داده، به اگاهی او رسانید.
زینب (س) عرض کرد: من قبلا این حوادث را که برایم رخ می دهد، از مادرم شنیده بودم.[۱۰]