.
|⇦•خوش آمدی تو از سفر بابا..
#روضه و #زمزمه بسیار جانسوز ویژۀ شهادت #حضرت_رقیه سلام الله علیها به نفس مرحوم حاج #حسن_جمالی
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
چوبی به لبت نشسته دیدم
دندان تو رو شکسته دیدم
چشمان تو را پر آب دیدم
دورِ سرِ تو شراب دیدم ..
ــــــــــــــــــ
خوش آمدی تو از سفر بابا
تو رو خدا منو ببر بابا
کجا یهو تو بی خبر بابا
گذاشتی رفتی ..
دیگه تموم گریه و زاریم
تموم این شبایِ بیداریم
آخه نگفتی دختری داری
گذاشتی رفتی ..
نزار بازم بهم جسارت شه
همین لباس پاره غارت شه
منو ببر که عمه راحت شه
بابا بابایی ..
نبودی از همه کتک خوردم
یه جوری زد که عمه گفت مُردم
به خاطرِ تو طاقت آوردم
بابا بابایی ..
*رقیه گفت به ما انتطار یعنی چه ..
چهل منزل طوری انتظارِ امامش رو کشید که وقتی به وصالش رسید براش جون داد ..*
بیابونا نمیره از یادم
بابا تو راهِ کوفه جون دادم
تو خواب من از رو ناقه افتادم
بابا بابایی ..
سه ساله تُ چقدر دادن آزار
گوشایِ خونیمو دیدی انگار
بزار بگم چی شد تویِ بازار
بابا بابایی ..
ما رو به همدیگه نشون میدن
به زور گوشواره هامو دزدیدن
به مجلس مِی ما رو کشیدن
بابا بابایی ..
ــــــــــــــــــ
#پنجم_صفر
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#مرحوم_حاج_حسن_جمالی
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#ویژه_ایام_محرم
👇
.
|⇦•تو از حالم خبر داری..
#نماهنگ و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _ مرحوم #حاج_حسن_جمالی 😭
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
تو از حالم خبر داری
اگه چشمایِ تر داری
دلم آشوبه آشوبِ
آخه قصد سفر داری
کنار تو آشفته حال اومده
شکسته پر و بسته بال اومده
علی در کنارت بهم ریخته چون
صدای اذونِ بلال اومده ..
چشم من مات و مبهوتِ
آخه گریونه پهلوتِ
بمیرم که تو این روزا
چشات خیره به تابوتِ
شدم تنها تر از تنها
مرو زهرا .. مرو زهرا ..
غماتو خوب فهمیدم
من از این چادرِ خاکی
پس از نه ساله خوشبختی
عجب پایانِ غمناکی
پناه میبرم از غم تو به چاه
ندارم بدونه تو من تکیهگاه
باید کوچ کنم من ازین خونهای
که شد واسهی همسرم قتلگاه
دلم رو زیر و رو کردن
شدم آشفته حاله تو
منو می سوزونه زهرا
وسارک الخیال تو ..
شدم تنهاتر از تنها
مرو زهرا .. مرو زهرا ..
ــــــــــــــــــ
#حضرت_زهرا
#مرحوم_حاج_حسن_جمالی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
👇
jamali_babolharam_fatemiye(2).mp3
2.02M
#نماهنگ و توسل به #حضرت_زهرا سلام الله علیها #مرحوم_حاج_حسن_جمالی
▪️🥀▪️🥀▪️🥀▪️🥀▪️
تو از حالم خبر داری
اگه چشمایِ تر داری
دلم آشوبه آشوبِ
آخه قصد سفر داری
کنار تو آشفته حال اومده
شکسته پر و بسته بال اومده
علی در کنارت بهم ریخته چون
صدای اذونِ بلال اومده ..
چشم من مات و مبهوتِ
آخه گریونه پهلوتِ
بمیرم که تو این روزا
چشات خیره به تابوتِ
شدم تنها تر از تنها
مرو زهرا .. مرو زهرا ..
غماتو خوب فهمیدم
من از این چادرِ خاکی
پس از نه ساله خوشبختی
عجب پایانِ غمناکی
پناه میبرم از غم تو به چاه
ندارم بدونه تو من تکیهگاه
باید کوچ کنم من ازین خونهای
که شد واسهی همسرم قتلگاه
دلم رو زیر و رو کردن
شدم آشفته حاله تو
منو می سوزونه زهرا
و صَارت كَالْخَيَال تو ..
شدم تنهاتر از تنها
مرو زهرا .. مرو زهرا ..
.