.
شاعر شيرين سخن،محيي شعائر تولي و تبري، سيدالشعراء
مرحوم حاج #سيد_حسن_خوشزاد
داستان سگ يهودي
متن اوراق محبت دیدنی است/
قصه ی عشق علی بشنیدنی است.
از کلام پُر حلاوت قند گیر/
وز بزرگان طریقت پند گیر.
عشق مولا قوت دل می دهد/
پند بر مجنون وعاقل میدهد.
این حکایت باشد از اهل نفاق/
بشنو از من،چون فتاده اتفاق.
از دورویان زمان مصطفی/
از صحابه، اهل نیرنگ و ریا.
صبحگاهان بر سوی مسجد روان/
مضطرب، آسیمه سر، ناله کنان.
کای رسول الله ، بر دادم برس/
دیده ام صدمه ، به فریادم برس.
از گذرگاهی که میکردم گذر/
شد سگی ناگاه بر من حمله ور.
سگ چه سگ،گوئی که گرگ اندر شب است/
صاحبی دارد یهودی مذهب است.
سگ چه سگ،هار است، دندانم زده/
زخمها بر جسم و بر جانم زده.
این منم با جامه های پاره ای/
یارسول الله، بنما چاره ای.
چون شنید این شکوه را پیک خدا/
ذره ای هرگز نکردی اعتنا.
صبح فردا واقعه تکرار شد/
شدت آن حادثه بسیار شد.
از صحابه یک نفر با ترس وبیم/
با لباسی پاره و حالی وخیم.
رو به سوی احمد مختار کرد/
از وجود حادثه گفتار کرد.
ای رسول الله ، ای خیر البشر/
نیست در این شهر امنیت دگر.
در فلان نقطه سگی بیمار بود/
بدتر از درندگان هار بود.
او زده بر دست و پایم زخمها/
چاره ای اندیشه کن یا مصطفی.
تا رسول الله بشنید این سخن/
گفت باز آیید ای اصحاب من.
کوچه ها طی شد در آن گفت و شنود/
شد سراغ خانه ی مرد یهود.
کوبه را کوبید تا در باز شد/
نغمه های عاشقی آغاز شد.
آن یهودی مرد آمد با وقار/
تا بگیرد نزد پیغمبر قرار.
کور بود اما جمال یار دید/
آن دل غافل ، دل و دلدار دید.
گفت با احمد : مشرّف، مرحبا/
سرفرازم کرده ای یا مصطفی.
دیدن روی تو درک لذت است/
همکلامی با تو فوق عزت است.
من سراپا گوش هستم ای نکو/
هر چه میخواهد دل تنگت بگو.
گفت احمد با یهودی این سخن/
رو،سگ خود را بیاور نزد من.
گرچه گفتار تو گفتاری نکوست/
لیک نزد تو سگی درنده خوست.
ما از این درنده خویی ناخوشیم/
سگ اگر شد هار او را میکشیم.
آن یهودی رفت و بعد از اندکی/
ناگهان برگشت همراه سگی.
تا که چشم سگ به پیغمبر فتاد/
او به اذن حق زبان را برگشاد.
ای رسول الله، ای خیر الانام/
السلام ای ختم مرسل، السلام.
گفت احمد : ای سگ اين رهگذر/
کرده ای چنديست ایجاد خطر.
از هجومت عده ای در وحشتند/
ساکنان کوچه بی امنیتند.
حکم ما این است نابودت کنیم/
آتش افروزیم تا دودت کنیم.
سگ چو بشنید از پیمبر این سخن/
اشک ریزان گفت : ای مولای من.
ای امیر عالم جن و بشر/
چیست جُرم من در این کوی و گذر.
سدّ راهی کرده ام ، تنبیه کن/
گر گناهی کرده ام،تنبیه کن.
آن دو شخصی که ز من آزرده اند/
نام حیدر را به زشتی بُرده اند.
دومی هم بی حیا چون اوليست/
کارشان دشنام دادن بر عليست.
ظاهرا عرض ارادت میکنند/
باطنا هر دو خیانت میکنند.
مخفیانه چونکه خلوت میکنند/
بر پسر عمّت اهانت میکنند.
این دو تن يعنى دو دشمن با عليست/
#من_سگم _اما_شعارم_یا_عليست.
من سگی هستم که کلب این درم/
پاسبانِ آستانِ حیدرم.
صاحبم گرچه یهودی مسلك است/
در ادب بین یهودیها تک است.
چون پیمبر این سخن از سگ شنید/
اشک شد از دیدگان او پدید.
گفت پیغمبر به آن مرد یهود/
این سگ از من عُقده ی دل را گشود.
شخص عاصی مستحق کیفر است/
این سگ از شخص منافق بهتر است.
گفت با مرد یهودی مصطفی/
قدر این سگ را بدان دارد وفا.
عشق یعنی در تولا سوختن/
حق شناسی را ز سگ آموختن.
تا یهودی واقف از اسرار شد/
دیده ی حق بین او بیدار شد.
گفت،حق را با نبی بشناختم/
عشق را من با علی بشناختم.
من شهادت میدهم پیغمبری/
بر رسولان دو عالم سروری.
بر وصی تو یقین دارم یقین/
جان به قربان امیرالمؤمنین.
ماجرای سگ که بحث روز بود/
در نتیجه معرفت آموز بود.
کاش آن سگ زنده در ایام بود/
گاه در کوفه، گهی در شام بود.
سنگ کِی میخورد بر رأس شهید/
اینچنین سگ کوفیان را می درید.
ماجراى سگ حقيقت عبرت است/
دوستىِ با منافق ذلّت است.
سيدِ#خوشزاد يكپا مرد باش/
با محبان على همدرد باش.
.