eitaa logo
امام حسین ع
17.1هزار دنبال‌کننده
386 عکس
1.9هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. . ✅بنداول موسے بن جعفر هستم و میوه ےقلب فاطمه باب الحوائجم ولے خودم دلم پر ازغمہ میونِ زندونِ بلا غریب و بی یار و ڪسم تو زندون تنگ و نمور ڪم ڪم می گیره نفسم نمونده جاے سالمی میون اعضای تنم به زیر این زنجیر و غُل له شده ڪلِّ بدنم واویلتا واویلتا ؁؁؁؁؁؁؁؁ ✅بند دوم از جورِ زندانبان پست می باره اشک روونم برای مَرگَمه دارم خَلِّصنی یارب میخونم می زنه باتازیونه بربدنَ ضعیفِ من می زه سیلی نانجیب بربدنِ نحیف ‌ من وقتی که میخورم زمین ‍ می گم باحالِ مضطرم بزن ولی نیار دیگه رویْ لب اسم مادرم واویلتا واویلتا ؁؁؁؁؁؁؁؁ ✅بندسوم می سوزم از شرارِ زهر آتیش گرفته پیگرم اومد بیادم روضه ے جد غریبْ اطهرم بالب تشنه ڪُشتنش میونِ اون دشتِ بلا من بمیرم ڪه سرش و بدجور بریدن از قفا وقتی ڪه با شمشیرِ ڪُند می شد ذبیحا بالقفا من بمیرم ڪه شد سرش زینتِ روی نیزه ها واویلتا واویلتا 💠💠💠🅰 171 💢💠💠💠 ؁؁؁؁؁؁؁؁ •┈┈┈┈••✦•••✿•••✦••┈┈┈┈┈• نشرواستفاده ازکلیہ آثاراین کانال نه تنها حرام نیست بلکہ ثواب جاریہ دارد. باذڪر(صلوات) اللهمَّﷺصَلِّﷺْعلُىﷺمٌحُمٌدِِﷺْوَالُﷺ مٌحُمٌدِ .
. 🎤 عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را خواندیم بعد از ربنا باب الحوائج را روزی ما کرده خدا باب الحوائج را از ما نگیرد کاش "یا باب الحوائج " را هرکس صدایش کرد بیچاره نخواهد شد کارش به یک مو هم رسد پاره نخواهد شد یادش بخیر آن روزها که مادر خانه گه گاه میزد پرچمی را سردر خانه پر می شد از همسایه ها دور و بر خانه یک سفره نذری ، قدر وسع شوهر خانه مادر پدرهامان همین که کم میاوردند یک سفره ی موسی بن جعفر نذر می کردند عصر سه شنبه خانه ی ما رو به را میشد یک سفره می افتاد و درد ما دوا میشد با اشک وقتی چشم مادر آشنا میشد آجیل های سفره هم مشکل گشا میشد آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود نان و پنیر سفره ی موسی بن جعفر بود گاهی میان روضه ی ما شور می آمد پیرزنی از راه خیلی دور می آمد با دختری از هر دو چشمش کور ... می آمد بهر شفای کودک منظور میِ آمد یک بار در بین دعا مابین آمینم برخاست از جا گفت دارم خوب می بینم آنکه توسل یاد چشمم داد مادر بود آنکه میان روضه می زد داد مادر بود يك هفته بعد از سفره می افتاد مادر بود گریه کن زندانی بغداد مادر بود حتی نفس در سینه ی او گیر می افتاد هر بار که یاد غل و زنجیر می افتاد می گفت چیزی بر لبش جز جان نیامد ... آه در خلوت او غیر زندانبان نیامد ... آه این بار یوسف زنده از زندان نیامد ... آه پیراهنش هم جانب کنعان نیامد ... آه از آه او در خانه ی زنجیر شیون ماند بر روی آهن تا همیشه ردّ گردن ماند این اتفاق انگار که بسیار می افتاد نه نیمه ی شب موقع افطار می افتاد هر شب به جانش دست بد کردار می افتاد انقدر میزد دست او از کار می افتاد وقتی که فرقی بینشان در چشم دشمن نیست صد شکر که مرد است زیر دست و پا زن نیست محسن عرب خالقی . مشکل گشای کارها باب الحوائج ذکر توسّل های ما باب الحوائج دارد هوای شیعه را باب الحوایج پیوسته می گوییم «یا باب الحوائج» پر می کشد دل های ما تا کاظمینش امشب عجب دارد تماشا کاظمینش عیسای اهل البیت موسای کلیم است مانند بابایش کریم ابن الکریم است بین دعاهایش غریبه هم سهیم است بابای سلطان خراسان از قدیم است دارد دمی مثل مسیحا کظم غیظش عبد خدا می سازد او با کظم غیظش از هر بلایی شیعه ها را حفظ کرده زیر عبای خویش ما را حفظ کرده در سینه اش علم خدا را حفظ کرده اعجازهای انبیا را حفظ کرده با یک نگاهش زیر و رو شد بُشر حافی مجذوب حُسن خُلق او شد بُشر حافی آری وقار او وقار دیگری بود اکسیر علم او عیار دیگری بود هر احتجاجش افتخار دیگری بود تیغ کلامش ذوالفقار دیگری بود مانند زینب، عمّه اش، مرد سخن بود در هر سؤالی پاسخش دندان شکن بود آقای ما در کنج زندان چارده سال محروم از خورشید تابان چارده سال آزرده، زخمی، مو پریشان چارده سال مثل هزاران سال بود آن چارده سال «خلّصنی یارب» گفتنش از حد گذشته پیداست در زندان به آقا بد گذشته محمد فردوسی .
مرد خدا اگر چه به غربت اسير بود بر هفت شهر كشور امكان امير بود حلمش شكوه حلم و شكيبايى رسول جودش هماره جلوه ی خير كثير بود زنجير همنواى غريبانه‏ هاى او از صبر جان خسته ی او ناگزير بود مى‏ خواست وقت ناب مناجات با خدا زندان براى خلوت او دلپذير بود اما چه شد كه يوسف زهرا به چاه درد عجل وفاتى‏ اش به لب ، از عمر سير بود كنج قفس شكسته پرى بود بى نفس وقتى گشوده شد در زندان كه دير بود کمیل کاشانی .
. 🎤 عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را خواندیم بعد از ربنا باب الحوائج را روزی ما کرده خدا باب الحوائج را از ما نگیرد کاش "یا باب الحوائج " را هرکس صدایش کرد بیچاره نخواهد شد کارش به یک مو هم رسد پاره نخواهد شد یادش بخیر آن روزها که مادر خانه گه گاه میزد پرچمی را سردر خانه پر می شد از همسایه ها دور و بر خانه یک سفره نذری ، قدر وسع شوهر خانه مادر پدرهامان همین که کم میاوردند یک سفره ی موسی بن جعفر نذر می کردند عصر سه شنبه خانه ی ما رو به را میشد یک سفره می افتاد و درد ما دوا میشد با اشک وقتی چشم مادر آشنا میشد آجیل های سفره هم مشکل گشا میشد آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود نان و پنیر سفره ی موسی بن جعفر بود گاهی میان روضه ی ما شور می آمد پیرزنی از راه خیلی دور می آمد با دختری از هر دو چشمش کور ... می آمد بهر شفای کودک منظور میِ آمد یک بار در بین دعا مابین آمینم برخاست از جا گفت دارم خوب می بینم آنکه توسل یاد چشمم داد مادر بود آنکه میان روضه می زد داد مادر بود يك هفته بعد از سفره می افتاد مادر بود گریه کن زندانی بغداد مادر بود حتی نفس در سینه ی او گیر می افتاد هر بار که یاد غل و زنجیر می افتاد می گفت چیزی بر لبش جز جان نیامد ... آه در خلوت او غیر زندانبان نیامد ... آه این بار یوسف زنده از زندان نیامد ... آه پیراهنش هم جانب کنعان نیامد ... آه از آه او در خانه ی زنجیر شیون ماند بر روی آهن تا همیشه ردّ گردن ماند این اتفاق انگار که بسیار می افتاد نه نیمه ی شب موقع افطار می افتاد هر شب به جانش دست بد کردار می افتاد انقدر میزد دست او از کار می افتاد وقتی که فرقی بینشان در چشم دشمن نیست صد شکر که مرد است زیر دست و پا زن نیست محسن عرب خالقی . مشکل گشای کارها باب الحوائج ذکر توسّل های ما باب الحوائج دارد هوای شیعه را باب الحوایج پیوسته می گوییم «یا باب الحوائج» پر می کشد دل های ما تا کاظمینش امشب عجب دارد تماشا کاظمینش عیسای اهل البیت موسای کلیم است مانند بابایش کریم ابن الکریم است بین دعاهایش غریبه هم سهیم است بابای سلطان خراسان از قدیم است دارد دمی مثل مسیحا کظم غیظش عبد خدا می سازد او با کظم غیظش از هر بلایی شیعه ها را حفظ کرده زیر عبای خویش ما را حفظ کرده در سینه اش علم خدا را حفظ کرده اعجازهای انبیا را حفظ کرده با یک نگاهش زیر و رو شد بُشر حافی مجذوب حُسن خُلق او شد بُشر حافی آری وقار او وقار دیگری بود اکسیر علم او عیار دیگری بود هر احتجاجش افتخار دیگری بود تیغ کلامش ذوالفقار دیگری بود مانند زینب، عمّه اش، مرد سخن بود در هر سؤالی پاسخش دندان شکن بود آقای ما در کنج زندان چارده سال محروم از خورشید تابان چارده سال آزرده، زخمی، مو پریشان چارده سال مثل هزاران سال بود آن چارده سال «خلّصنی یارب» گفتنش از حد گذشته پیداست در زندان به آقا بد گذشته محمد فردوسی .
. ✅بنداول موسے بن جعفر هستم و میوه ےقلب فاطمه باب الحوائجم ولے خودم دلم پر ازغمہ میونِ زندونِ بلا غریب و بی یار و ڪسم تو زندون تنگ و نمور ڪم ڪم می گیره نفسم نمونده جاے سالمی میون اعضای تنم به زیر این زنجیر و غُل له شده ڪلِّ بدنم واویلتا واویلتا ؁؁؁؁؁؁؁؁ ✅بند دوم از جورِ زندانبان پست می باره اشک روونم برای مَرگَمه دارم خَلِّصنی یارب میخونم می زنه باتازیونه بربدنَ ضعیفِ من می زه سیلی نانجیب بربدنِ نحیف ‌ من وقتی که میخورم زمین ‍ می گم باحالِ مضطرم بزن ولی نیار دیگه رویْ لب اسم مادرم واویلتا واویلتا ؁؁؁؁؁؁؁؁ ✅بندسوم می سوزم از شرارِ زهر آتیش گرفته پیگرم اومد بیادم روضه ے جد غریبْ اطهرم بالب تشنه ڪُشتنش میونِ اون دشتِ بلا من بمیرم ڪه سرش و بدجور بریدن از قفا وقتی ڪه با شمشیرِ ڪُند می شد ذبیحا بالقفا من بمیرم ڪه شد سرش زینتِ روی نیزه ها واویلتا واویلتا 💠💠💠🅰 171 💢💠💠💠 ؁؁؁؁؁؁؁؁ •┈┈┈┈••✦•••✿•••✦••┈┈┈┈┈• 👇
. 1⃣ باب الحوائج اباالرضایی با تو شوم من کرببلایی مرغ دل من در کاظمینه مردن به پایت ادای دینه هم کاظمی وهم صابری تو بحره خدایت مجاوری تو ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ موسی بن جعفر موسی بن جعفر ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ 2⃣ جنت برا من صحن وسراته یک باب جنت ایوون طلاته ما از تو داریم شوق زیارت بر ما رسیده نور هدایت من کاسه لیس باب الجوادم او او کنه دم باب المرادم ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ موسی بن جعفر موسی بن جعفر ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ 3⃣ اذن دخولم مولا رضا داد شبهای جمعه کرب بلا داد عمری گدای کوی حسینم کلب سرای شیر حنینم در منزل خود گل خونه داری صاحب لواء چون معصومه داری ❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️ اشعاروسبک 👇
. میلاد موسی بن جعفر علیه السلام یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر.. مدینه گلبارونه... ملک غزل میخونه به روی دست صادق یه شاه پسر مهمونه ماهِ تمامه عالی مقامه برای شیعه هفتم امامه ای عالی مقامو.. ای عالی مدارج یا باب الحوائج یا باب الحوائج یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر.. ستاره ی منظومه دلا باهاش آرومه پدرِ شاهِ مشهد.. دخترِشه معصومه نورِ دو عینه تو کاظمینه وارثِ حیدر جَدّش حسینه برای کربلا از.. تو میخوام مخارج یا باب الحوائج یا باب الحوائج یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر.. 👇
. دلم امشب امشب تو کاظمینه به شوقِ اونیکه نور دو عینه بی بی معصومه هم خوشحاله امشب برا کاظم که شاهِ عالمینه... باب حاجت اومد نورِ کرامت اومد فاطمه خوشحاله بارونه رحمت اومد شاهِ کاظمینه جَدّش امام حسینه روی دست صادق.. خورشیدِ عالمینه یا امامِ کاظم.. مولا امامِ کاظم... تویی کاظم، صالح، امین و صابر منم واست عبد و غلام و زائر به قربونِ دو گنبدِ طلائیت الهي که سَمتِت بشم مسافر مرقدت رو عشقه اون گنبدت رو عشقه مخصوصاً رضا شا.. هه مشهدت رو عشقه جون من فداتون فدای بچه هاتون باب حاجت هستی.. منم آقا گداتون یا امامِ کاظم.. مولا امامِ کاظم... میخوام امشب از تو آقا یه حاجت دلم تنگه تنگه واسه زیارت بده امشب جوازِ نوکریه... محرم و اربعین این هیئت حالِ ما معلومه خیلی دلم آرومه چونکه کربلامو.. میده بی بی معصومه عیدیِ ما آقا امشب باشه با زهرا اربعین کربلا میریم همه رفقا.. یا امامِ کاظم.. مولا امامِ کاظم... 👇
. علیه السلام هر کسی که رعیت موسی بن جعفر می شود محو جاه و حشمت موسی بن جعفر می شود هر که در دنیا به او دستِ توسل می زند در قیامت اُمت موسی بن جعفر می شود آن که ارزش داد با مهر علی خود را، بگو.. نوکر با قیمت موسی بن جعفر می شود پاکی شیعه تماماً از امام کاظم است، شیعه غرقِ عصمت موسی بن جعفر می شود خوش به حال هرکسی که تا اَبد در دولتش سرفراز از رایت موسی بن جعفر می شود مطمئناً شامل الطاف زهرا و علی است هر که وقف هیئت موسی بن جعفر می شود یک نگاهش جان شیرین را به مُرده می دهد این همه از شوکت موسی بن جعفر می شود کظم غیظ و رأفت و احسان و جود و بندگی.. از صفات و عادت موسی بن جعفر می شود بوی جنت می‌رسد از مرقد او بر مشام.. کاظمینش جنت موسی بن جعفر می شود در عزایش هم رضا، هم دخترش معصومه است روضه خوانِ غربت موسی بن جعفر می شود رفت زندان تا که خرج ما کند خود را، بلی.. خرج دین هم ثروت موسی بن جعفر می شود یک زن بدکاره را تبدیل مومن می کند کار نیک از همت موسی بن جعفر می شود بین زندان هیچ کس همصحبت او نیست که.. درد و غم همصحبت موسی بن جعفر می شود نیمه ی شب ناله ی «خلصنی..» از دل میزند ناله هایش حاجت موسی بن جعفر می شود کُند و زنجیر و غُل و سیلیِ دشمن چیست که.. زیر آن خم قامت موسی بن جعفر می شود عاقبت هم روی تخته در تنش را می برند گریه آور حالت موسی بن جعفر می شود حاجتش را می دهد با دست بسته، آنکه را «ملتمس»بر حضرت موسی بن جعفر می شود .