.
📋 #نایبستنچشاتونداری
#زمزمه
#روضه_حضرت_علی_اصغر (ع)
کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نای بستنِ چشات و نداری
با چشای باز داری خواب میبینی
من دارم توو گریههام غرق میشم
تو میخندی اشکام و آب میبینی
یادته قصهشون و گفته بودم
اون شبی که ما بودیم و جبرئیل
حالا اینجا زیر گنبد کبود
من مثِ هاجرم و تو اسماعیل
همیشه قصهی اونا روضه بود
من میفهمیدم که هاجر چی کشید
ولی آخرش لبای تشنهشون
به بهشتِ خنکِ چشمه رسید
یعنی قصهی ما هم اونطوریه؟!
یعنی آخرش تو هم آب میخوری؟!
یعنی میشه ببینم مثل قدیم
داری رو دست بابا تاب میخوری؟!
بیا آرزوهام و باهم بازی کنیم
یه کم از تشنگیمون فرار کنیم
به عموت بگیم بیاد کمک کُنه
مَشکا رو رو ناقهمون سوار کنیم
مثلاً توو اولین تولدت
داری بیشتر شبیه بابا میشی
آخ که اون لحظه برات غش میکنم
دست بابا رو میگیری پا میشی
مثلاً یه سال گذشته از عطش
یه نگاه به من و بابا میکنی
که داریم بهت میگیم بگو علی
یاعلی میگی زبون وا میکنی
عزیزم من چشام آب نمیخوره
به تو یک قطره سرابم برسه
میدونم که آخرش تشنه میری
اگه حتی به تو آبم برسه
یه صدای مهربون میگه رباب!
عمه اومده منو بیدار کنه
میگه بچهتو بده دست باباش
نمیدونم که میخواد چیکار کنه
اگه یک بار دیگه بشه خدا
تو رو به آغوش من هدیه کنه
جوری لالایی می خونم واسه تو
که خود حَرمَله هم گریه کُنه
رفتی و تا آخر عمر میبَرم
روی دوشم بارِ اشک و گریه رو
حرمله تو رو با تیر زد و حالا
با کمونش میزنه رقیه رو
*شاعر: #رضا_قاسمی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_هفتم_محرم
.👇