🏴
#فاطمیه۱۴۰۳
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#هجوم_به_خانه_وحی
#رضا_قاسمی ✍
روضهخوان استغفرالله از عذابَالنّار گفت
از بهشتی که در آتش سوخت، از اَسرار گفت
واژهها از روضهها گفتند جای روضهخوان
تا "زبانم لالِ" او از عجز در گفتار گفت
باغ را آتش زدم، باید بسوزم تا ابد
هیزم از شرمِ نمکنشناسیاش هر بار گفت
من سپر بودم که نامردی به بختم زد لگد
در، به خون آغشته، زیرِ چکمهی کفار گفت
گِل شدم با اشکهایش، تا مبادا صورتش ...
باز خِشتم شعله خورد و سنگ شد ...، دیوار گفت
کاشکی سرنیزهای بودم کنارِ ذوالفقار
تا سلاحِ قاتلانِ همسرش ...، مسمار گفت
مردِ خیبر دست بسته! کار دنیا را ببین
یک جُهود از روزگارِ حیدر کرار گفت
کاش میکوبیدم آن را روی تابوت خودم
یا که بیمسمار در میساختم ...، نجّار گفت
آنطرف همسایهها گفتند کمتر گریه کن
مادر اما این طرف "اَلجار ثُمَّ الدّار" گفت
.
#هجوم_به_بیت_وحی
.
.
#پاراچنار
در معرکه رو به کربلا میمیرند
در راه رضای مرتضی میمیرند
اینان شهدای آستین در دهناند
با تیغِ سکوت، بیصدا میمیرند
#بر_دشمن_مرتضی_علی_لعنت
#شهدای_پاراچنار
#رضا_قاسمی ✍
............
#پ.ن: شاید باید یه چندتا چشنواره شعر با جوایز کلان برگزار کنن تا ساکتانِ قلم ، به وجد بیایند و در مظلومیت شیعیان پاکستان شعری بگویند.
ان شاءالله
.
.
#حضرت_ام_البنین
هر چه دارم همه از حضرت اُمُّ الْقَمَر است
بهترین شغل، فقط خدمت اُمُّ الْقَمَر است
پدرم جزءِ غلامان همین خانم بود
پس از او هم پسرش رعیت اُمُّ الْقَمَر است
دست خالی ز در خانه ی لطفش نروم
دادن حاجت من عادت اُمُّ الْقَمَر است
رزق سالانه ی خود را ز درش می گیرم
سفره ی من همه از برکت اُمُّ الْقَمَر است
زائر ماه، به عرشِ حرم الله شدن
به خدا در گِروِ دعوت اُمُّ الْقَمَر است
حضرت زینب کبری شده "زِیْنُ الْحِیدَر"
قمر هاشمیون، زینت اُمُّ الْقَمَر است
آه، که سنگ مزارش شده خاک آلوده
خاک قبرش سند غربت اُمُّ الْقَمَر است
کاش یک روز ببینیم، که سقاخانه
در کنار حرم و تربت اُمُّ الْقَمَر است
هر کجایی که سخن از ادب عباس است
مطمئنا پس از آن صحبت اُمُّ الْقَمَر است
پسرش آخر مردانگی و غیرت بود
هیبتش ارثیه ی هیبت اُمُّ الْقَمَر است
یک نفر گفت، که قبر پسرت کوچک بود
این سخن، خود سبب حیرت اُمُّ الْقَمَر است
آن همه هیبت و رعنایی عباس ، چه شد؟
نقشی از قبر، فقط قسمت اُمُّ الْقَمَر است
لطمه ها زد ز غم روضه ی شاه بی سر
جای این داغ، روی صورت اُمُّ الْقَمَر است
شرم، از مادر اصغر بخدا پیرش کرد
مشکِ پاره سبب خجلت اُمُّ الْقَمَر است
"کاش می شد که کمی آب، به اصغر برسد"
این سخن، گوشه ای از حسرت اُمُّ الْقَمَر است
#رضا_قاسمی ✍
.
.
#وفات_حضرت_ام_البنین
#حضرت_ام_البنین سلام الله علیها
#رضا_قاسمی ✍
ای سفرهدار! سفرهی اعیانیات قبول
اُمُّالشهید! لشکرِ قربانیات قبول
ای مشکِ چشمهای تو نذرِ لبِ حسین
ای آسمان! زیارتِ بارانیات قبول
گفتند از خسوفِ قمر، باورت نشد
حیران ماهِ علقمه! حیرانیات قبول
ای روضهخوانِ چار مزارِ خیالیات!
اُمُّ البقیع! تعزیهگردانیات قبول
چادر به سر کشیدهای و زار میزنی
ای کوهی از وقار! پریشانیات قبول
شمعِ مزارِ کیستی ای مادر قمر؟
شبگریههای شامِ غریبانیات قبول
فریاد داشت سوزِ دَمت رو به دشمنت:
ای امتِ رسول، مسلمانیات قبول!
.
#سفره_ام_البنین
.......
#محمود_ژولیده 👇
مینویسم به یاریِ طاها
در مقامِ عزیزهی زهرا
اُمِ عباس و زوجهی مولا
اوست ممدوحِ زینب کبرا
او که از عمقِ جان، به صوت جلی
خوانده خود را کنیز بیت علی
بانویی که به یاریِ داور
بود مجذوبِ دینِ پیغمبر
سرفراز از کنیزیِ حیدر
محرمِ سِرّ خانهی کوثر
ای عجب مادری مؤدب بود
کز تواضع کنیز زینب بود
تا قدم زد میانِ خانهی وحی
با خبر شد ز آشیانهی وحی
سوخت از داغِ آستانهی وحی
گُر گرفت از غمِ نشانهی وحی
ناله زد از هجومِ نامردان
که نبودم شوم بلاگردان
کرد نیت، همه پسرهایش
همهی پارهی جگرهایش
هرچه باشد ز نسل مولایش
همه گردند، ذِبحِ زهرایش
آنچنان ناله زد، از این درخواست
که تو گویی مدینه کرب و بلاست
روز و شب در عزای زهرا سوخت
همه عمرش ز داغِ او افروخت
در دلش عشق را چنان اندوخت
کز همینجا پسر ادب آموخت
نازم آن زادهی رشیدش را
چار آزاده شهیدش را
نور چشمانِ او، همه دیندار
بر حسین و حسن، همه غمخوار
بچه شیرانِ حیدر کرار
در رهِ فاطمه پیِ ایثار
چون جگرگوشه ها، رشید شدند
همه در کربلا، شهید شدند
□ □ □
خبر آمد مدینه را یکروز
هاتفی داشت نالهای جانسوز
این بشیر است و آهِ جان اَفروز
که شده روزِ اشک و ناله و سوز
اُم لیلا نشست و اُم بنین
ناله کردند، با نوای حزین
از جوانانِ خود، گذر کردند
از شهیدانِ خود، حذر کردند
بر حسین و غمش، نظر کردند
دیده بر زینبین، تر کردند
از عزیزانِ خود، نپرسیدند
از شهیدانِ خود، نپرسیدند
حلقه کردند با همه زنها
دور تا دورِ زینب کبرا
جای جایِ مدینه شد غوغا
از غم و دردِ عترتِ زهرا
گفت اُم البنین، حسینم کو
بهجتِ قلب و نور عینم کو
هر چه گفتند کشته شد عباس
گفت پس کو حسین، زاده یاس
آن حبیبِ خدا و خَیرُالناس
آنکه بر انبیا همه آقاس
دختری گفت: تشنه شد کشته
زیرِ شمشیر و دشنه شد کشته
سرِ او را به نیزهها زدهاند
حنجرش، زیر دست و پا زدهاند
گردنش را، بد از قفا زدهاند
پیرمردان به او عصا زدهاند
خیمههایش تمام، غارت شد
سرنوشتِ حرم، اسارت شد
این یتیمانِ پیرهن پاره
همه خوردند ضربه صدباره
در چهل منزلند آواره
آل زهرا شدند بیچاره
کوفه و شام، غرقِ هیزی بود
داغِ ما، تهمت کنیزی بود
✅محمود ژولیده آذر ماه۱۴۰۳
#حضرت_ام_البنین سلام_الله_علیها
#حضرت_عباس_علیه_السلام
...........
.
#سفره_حضرت_ام_البنین
اگر از دست غمها دلغمینم
اگر صد مشکل است اندر کمینم
ندارم در دلم یک ذره غم، چون
کنار سفرهی ام البنینم
#سیدمجتبی_شجاع
...
#سفره_ی_حضرت_ام_البنین
نظر رو سوی باغ یاس داریم
ز بسکه بهر گل احساس داریم
همه دست توسل بهر حاجت
به سوی مادر عباس داریم.
#محمد_مبشری ✍
..
.
#امام_حسین علیه السلام
#رضا_قاسمی ✍
مرا در عالم ذَر حضرت مادر سوا کرده
برایم آبرودار، آبرویی دست و پا کرده
کنیز روضهات میخواست من هم نوکرت باشم
دعای مادرت حاجات مادر را روا کرده
شبیه طبل تو خالی؛ نه طبل روضههای تو
منم آن پوچی مطلق که عمری ادعا کرده
صدایت میزنم با بغض، مثل «کودکیهایم»
که در بازار غربت دست مادر را رها کرده
به تو امّید دارم مثل آن من، آن پسربچه
که هر باری زمین افتاده بابا را صدا کرده
دلم قیمت گرفته با شکستن، مثل آن قلّک
که هر چه داشت را خرج عزادارِ شما کرده
فقیرم؛ آن فقیری که غنیتر از سلاطین است
خدا خیرش دهد هرکس مرا اینجا گدا کرده
شبم روز است، با عکسی که از دیوار میتابد
خدا رحمت کند هر کس که گنبد را طلا کرده
کبوتر نیستم اما فقط یک آرزو دارم
کلاغ قصهی غربت، هوای کربلا کرده
.
#مهرداد_ملکی 🎤
.👇
.
#شهادت_امام_کاظم
#امام_کاظم علیه السلام
#رضا_قاسمی ✍
آسمان روی زمین جایی به جز زندان نداشت
غربتش را!؛ آشنایی غیر زندانبان نداشت
بیملاقاتیترین زندانی قعر زمین
وقت تنهایی به جز از آسمان مهمان نداشت
ارثِ مَحبس بود، از زندان به زندان میرسید
عمرِ زندان سر میآمد؛ حبس او پایان نداشت
«ربِّ خَلِّصنی» پرِ پرواز از دیوار بود
جان برای پر کشیدن از تن او جان نداشت
روزهایش شب، شبش شب، کورسویی هم نبود
صفحهی تقویمِ عمرش جز شب هجران نداشت
اشکهایش سیلی و شلاق را مغلوب کرد
آسمان در چلهاش چیزی به جز باران نداشت
نور در زنجیرِ ظلمت هم پر از تنویر بود
آفتابی که فرار از نور او امکان نداشت
در عبایش داشت چترِ «اَلَّذینَ آمَنو»
میگشود آنرا برای هر کسی ایمان نداشت
«لَنترَانی» پاسخِ موسای آلالله نیست
نورِ مطلق چیزی از آیینهاش پنهان نداشت
.
.
#مدح_حضرت_عباس علیه السلام
#رضا_قاسمی ✍
دل به دستت میسپارم ای «امانت دارْ دست»
خاکِ پایت میشوم، میشویم از اغیار دست
امتحان کن تا ببینی مرگِ یک دلداده را
پا بکش از خانهی دل، از سرم بردار دست
جانِ بر لب، میرسد آخر به پابوست، اگر ...
وقتِ جان دادن نگه دارند یک مقدار دست
تازه میفهمم گرفتی بارها دستِ مرا
لحظهای که در قیامت میکند اقرار دست
قیمتِ پابوسی تو هر چه باشد روی چشم
مثلِ وقتی که جدا کردند از زوّار دست
آبروی بیخریدارانِ مُفلس را بخر
لابلای زرخریدان، روی ما بگذار دست
نوبتِ اعجازِ "یا بابَ الحَوائج" میرسد
تا طبیبان میکشند از ماندنِ بیمار دست
دستگیرا! روز محشر دستِ ما را هم بگیر
ای که حتی عاقبت میگیری از کفار دست
تیربارانِ تنت را اشکباران میکنم
حالتِ مشکت به چشمم میدهد هر بار دست
چشمهایت روی دیدارِ برادر را نداشت
با گلابِ اشک، شست از آخرین دیدار دست
.
#میلاد_حضرت_عباس
.
.
#وفات_حضرت_خدیجه سلام الله علیها
#رضا_قاسمی ✍
پس از احمد اگر نازل شود پیغمبری دیگر
نمیآید شبیه همسرِ او همسری دیگر
زنی از جنسِ «اَعطَیناک» بین نازَنان تنهاست
که محشور است آنجا ابتری با ابتری دیگر
کنار همرکابش «یاعلی» گفت و به جنگ جهل
نرفت از سنگرِ همسنگرش در سنگری دیگر
علی با ذوالفقارش زور بازوی پیمبر شد
و این زن با وفا و مِکنتش شد حیدری دیگر
به دور شمع پیغمبر نمیبینیم تا محشر
به جز بال و پرِ پروانهاش خاکستری دیگر
به جز دامانِ پاک او که رحلِ نور اعطیناست
نجوشیدهست در عرش برین هم کوثری دیگر
به غیر از دفترِ مدح طلاکوبش که قرآن است
نخورده مُهرِ «اُمُّالْمُؤمِنین» بر دفتری دیگر
اگر جا میشود دریا میان کاسهای لبپَر
بگو داریم غیر از اُمّزهرا مادری دیگر
زنی که میفروشد نور عقبی را به دنیایش
نخواهد داشت جز شیطان و آلش مشتری دیگر
زنی که جای «اُمُّالْمُؤمِنین» اُمُّالحَسَد شد رفت
نخواهد رفت بغض بچههایش از سری دیگر
.
.
#مناجات_با_خدا
#ماه_رمضان
#رضا_قاسمی ✍
به حکم "تَطْمَئِنُّ الْقَلب" دریاب اضطرابم را
بیا آباد کن از نو دلِ خانهخرابم را
ندیدم از رگِ گردن به من نزدیکتر بودی
خودم را از میان برداشتم، بردم حجابم را *
من، از آیینه پرسید این سیاهی کیست؟ این من نیست
شکستم خویش را، با گریهام شستم نقابم را
نجاتم دادی از دستِ کویر خودفراموشی
از آنجا که خودم حتی نمیدیدم سرابم را
عتابِ توست از آغوش مِهرِ مادرم خوشتر
دلت آمد جوابم کن، تماشا کن عذابم را!
تهِ انبار کاهم سوزنی دیدی و بخشیدی
ندیدی کوهِ عصیان مرا، دیدی ثوابم را
فقط در تربتِ سجاده میروید گُلِ اشکم
که خاکِ کربلا از خار میگیرد گلابم را
اگر روزی میان جنّت و بامِ نجف ماندم
کبوتر کن قناریهای حقّ انتخابم را
* میانِ عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجابِ خودی، #حافظ از میان برخیز
................
ماه تسبیح
همّت ای جان که دل از بند هوا بگشاییم
بال و پر سوی سعادت چو هما بگشاییم
فرصتی هست که ما را شده توفیق، رفیق
نگر این دیدهٔ خودبین به خدا بگشاییم
وقت آن است که بر روی خود از روی خلوص
دری از رحمت حق را به دعا بگشاییم
شسته با خون جگر، گردِ گناه از رخ دل
روی آیینه به آیین صفا بگشاییم
پایبند هوس و غفلت و شهوت تا چند
خیز کز پای خود این سلسله را بگشاییم
ماه تسبیح بُوَد بلکه به سر پنجهٔ ذکر
در بر نفس دگر مشت ریا بگشاییم
دیده یادآور داغ است بیا از دل خود
عقده با یاد امام و شهدا بگشاییم...
#محمد_موحدیان ✍
🏷 #ماه_رمضان
🇮🇷
حاج سید رضا نریمانیFadaeian-Komeil-14040129 (1).mp3
زمان:
حجم:
31.61M
🔊 بخش اول #مناجات_و_روضه|خود را حراج کرده ام آقا بیا بخر 👇
https://eitaa.com/emame3vom/1069
#شب_هفتم_محرم
سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خود را حراج کردهام آقا بیا بخر
من بینواتر از همهام، “بینوا” بخر
چانه نمیزنم به خدا حرف، حرفِ توست
بیارزشم اگرچه، مرا بیبها بخر
دیگر به روی دست خودم باد کردهام
یا ورشکستهام بکن آقا وَ یا بخر
آتش زدم به مال خودم ، رحم کن به من
من بی وفا، قبول، تو ای باوفا بخر
دَرهم قبول کن همهام را هر آنچه هست
دیگر نکن تو خوب و بدم را سوا، بخر
بیآبروتر از همهام، بدترم نکن
یک گوشه مخفیانه مرا بیصدا بخر
من بَردهی توام که به بازار بَردههام
گرچه سیاه چهرهام، این برده را بخر
تو پادشاههای جهان را خریدهای
این بار را ضرر بکن و یک گدا بخر
یا که مرا نبر به حرم، بیحرم بکش
یا نه، مرا ببر وسطِ کربلا بخر
#رضا_قاسمی✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 افتاده بین قتلگاه
#روضه_امام_حسین
افتاده بین قتلگاه
توو چنگ کینهی سپاه
نداره جون پناه، پناه عالم
شدی چه دَرهم، پناه عالم
باور نداره زینب، ولی داره میبینه
رو سینهی داداشش، شمر لعین میشینه
شمر اومده و
رو سینه تا نشسته
پهلوت شده شکست
پشت و روش نکن، پیشِ نگاه خواهر
رو پای مادرِ سر، گلوی خشک و خنجر
شلوغه و برو بیا، از تیغ و تیر و نیزهها
یه پیرمردی با عصا، اومده گودال، میون جنجال
همه میون گودال، با دست پُر رسیدن
انگشتش و برای، انگشترش بریدن
با وضو همه، زدن به قصد قربت
تنش میره به غارت، چقدر شده جسارت
نیزههاشون و
توو بدنش شکستن
نعلای تازه بستن
🏴
#محرم۱۴۰۴
#حضرت_علی_اصغر علیه السلام
#رضا_قاسمی✍
برای خشکی لبِ تو آب گریه میکند
فرات، در کویری از سراب گریه میکند
ببین چطور با صدای ریشخندِ حرمله
حسین با محاسنِ خضاب گریه میکند
سئوال کن "بِأَیّ ذَنب" و گوش کن سکوت را
خدا هم از غم تو در جواب، گریه میکند
نخند روضهی عطش! که باز زخم شد لبت
برای زخمخندِ تو رباب گریه میکند
دعای ربّ آب بیجواب ماند و تا ابد
به حالش آسمانِ مستجاب گریه میکند
به خونِ ردّ دستبندِ مادرت نگاه کن
که در غم اسارتش طناب گریه میکند
رباب سوخت زیر بارِ داغ و زیر سایهاش
نشسته از خجالت آفتاب گریه میکند
دوباره خیس شد لهوف و روضه ناتمام ماند
دواتِ چشمِ ماست، یا کتاب گریه میکند؟!
.
#عطش
.
.
مناجات محرمی با #امام_زمان عج در ایام اسارت عمه جانشان
ای عمه جان برای تو خون گریه میکنم
از سوز ماجرای تو خون گریه میکنم
با یاد غصه های تو از حال میروم
با یاد غصه های تو خون گریه میکنم
داغ اسیری ات کمرم را شکسته است
بستند ، دست و پای تو خون گریه میکنم
حتی خدا برای تو روضه بپا کند
با روضه ی خدای تو خون گریه میکنم
تو زار میزنی ز فراق حسین و ، من ...
از سوزِ های های تو خون گریه میکنم
بالای نعش بی سر جدم صدا زدی ...
از "وا محمدای" تو خون گریه میکنم
هر صبح و شب برای سرِ روی نیزه ها ...
هر صبح و شب برای تو خون گریه میکنم
ای "کربِ وَ الْبَلای" حقیقی کربلا
از داغ کربلای تو خون گریه میکنم
از داغ همسفر شدنت با حرامیان ...
میمیرم ، از عزای تو خون گریه میکنم
تو پا به پای نیزه ی جدم فغان کن و
من نیز ، پا به پای تو خون گریه میکنم
#رضا_قاسمی✍
#زبانحال_امام_زمان
#مناجات_محرمی_با_امام_زمان_عج
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#کوفه #شام
#اسارت
................
#مناجات_با_امام_زمان
صاحب عزا سلام به شال سیاه تو
قربان روضهها و دم و اشک و آه تو
این شام تیره را تو فقط چارهای، بیا
چشمانتظار مانده جهان بر پگاه تو
ای منتقم بیا، تو امیدی به جان ما
این کشور است ملک تو و در پناه تو
مانند حر دوباره به سوی تو آمدم
باشد که سر به راه شوم، سر به راه تو
ای وارث ردای حسینی بیا، بیا
خود را کشاندهام برسم تا سپاه تو
دست مرا بگیر و ببر سوی کربلا
من آمدم که جان بدهم با نگاه تو
روضهبخوان برای جهان روضهخوان تویی
ما را نماندهاست توان، روضه خوان تویی
از لحظهای بگو که امامی غریب ماند
از آن مسیح خسته که روی صلیب ماند
بر گونه های خاکی آن شاه السلام
بر پارههای پیکر آن ماه السلام
بر لحظههای غربت و تنهایی امام
بر خواهری که بر سر خود میزند سلام
.