YEKNET.IR - vahed 2 - 98.05.04 - helali.mp3
2.7M
⏯ #واحد احساسی #حماسی
🍃مردان حق که هستی خود را فدا کنند
🍃در موج خون معامله با کبریا کنند
🎤 #عبدالرضاهلالی
🎙 #مداحی جدید حاج #عبدالرضاهلالی مراسم هفتگی هیئت الرضا 1398/05/04
YEKNET.IR - shoor 4 - 98.05.04 - helali.mp3
2.47M
⏯ #شور احساسی
🍃سلام من بر ساحت حضرت قمر بنی هاشم
🍃میگیره آخر جونمو غربت قمر بنی هاشم
🎙 #مداحی جدید حاج #عبدالرضاهلالی مراسم هفتگی هیئت الرضا 1398/05/04
YEKNET.IR - shoor 2 - 98.05.04 - helali.mp3
4.23M
⏯ #شور احساسی
🍃شال عزای روضه هات
🍃شفیع محشرم میشه
🎙 #مداحی جدید حاج #عبدالرضاهلالی مراسم هفتگی هیئت الرضا 1398/05/04
YEKNET.IR - shoor 3 - 98.05.04 - helali.mp3
4.33M
⏯ #شور احساسی
🍃چه کرده اند با جسم تو
🍃دو چشم من نداره سو
🎙 #مداحی جدید حاج #عبدالرضاهلالی مراسم هفتگی هیئت الرضا 1398/05/04
#یاصاحب_الزمان...♥️
گاهی به یک تبسم خود مینوازیام
گاهی به شعله های غمت میگدازیام
من مرد روزهای ظهور تو نیستم
باید خودٺ برای ظهورٺ بسازیام!
کانال دوبیتی ناب
دلم میخواد یه شب مدینه باشم
زائر اون شکسته سینه باشم
دلم میخواد پشت بقیع بشینم
قبر غریب مادر و ببینم
دلم میخواد تو کوچه ها بمیرم
انتقام مادرمو بگیرم ...
تو اون کوچه که فاطمه زمین خورد
همونجا که یاس مدینه پژمرد
میگن تو کوچه چادرش خاکی شد
رو صورتش یه لاله حکاکی شد
میگن تو کوچه مجتبی باهاش بود
از اون خونه تا به کوچه عصاش بود
* #مدینه #حجاج
🎤ای خدا من عاشق مدینه ام
➖چاوشی مدینه
🕌🕌🕌🕌🕌________________
اي خدا من عاشق مدينه ام
داغ اون آتيش زده به سينه ام
عمريه مي گم با اشک و زمزممه
کي مي شه بيام بقيع فاطمه
پشت ديوار بقيع صفا داره
هر دلي نواي آشنا داره
يکي ميگه اي خدا ممنونتم
چند روزي تو مدينه مهمونتم
يه طرف قبر امام حسنه
تربت پاک غريب وطنه
بعد او تربت زين العابدين
شاهد غربت زين العابدين
پيش اون قبر امام پنجمه
خاک او سرمه ي چشم مردمه
ديگري قبر امام صادقه
تربت امام بر حق ، ناطقه
اما هر چي تو بقيع نگا کني
نمي توني قبري رو پيدا کني
قبري که هست آرزوي ما همه
تربت غريب بي بي فاطمه
يه نفر تو مدينه دلش خونه
تو بقيع شبهاي جمعه مهمونه
بگم اون کيه ؟ امام زمونه
جاي قبر مادر و خوب ميدونه
مياد اونجا پيش مادر مي شينه
گل اشک از باغ چشماش مي چينه
ميگه مادر قربون وجود تو
قربون اون صورت کبود تو
رنگ غم شده همه تار و پودم
کاشکي من بجات سيلي خورده بودم
🕌🕌🕌🕌🕌_________________
*
#حجاج #مدینه
🍃مرثیه 🍃 بسیار زیبا 🌹
سبک دشتی
مدینه بوی گل لاله میده
مدینه به سینه ها ناله میده
مدینه بوی گل یاس میاد
صدای مادر عباس میاد
مدینه تنگ غروب غوغا میشه
درای بقیع یه ساعت وامیشه
مدینه بوی در سوخته میاد
بوی تابوت وتن دوخته میاد
مدینه رنگ حسن پریده بود
نمی دونم تو کوچه چه دیده بود
مدینه به زخم دل نمک زدند
توکوچه فاطمه رو کتک زدند
مدینه شکسته بود بال وپری
مدینه آتیش گرفته بود دری
#حجاج #مدینه
التماس دعا
شهادت عصا بر امامت
يحيي بن اكثم از علماي دربار عباسي مي گويد:
روزي براي زيارت قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رفته بودم كه امام جواد (علیه السلام) را ديدم، با او در خصوص مسائل گوناگوني مناظره كردم، همه را پاسخ داد. به او گفتم: خواستم از شما چيزي بپرسم اما شرم دارم از پرسش.
امام فرمودند: بدون آنكه سئوالت را بپرسي من پاسخ آنرا مي دهم. تو ميخواهي بپرسي امام كيست؟
گفتم: آري به خدا سوگند همين است؟!
فرمود: منم
گفتم: بر اين مدعا نشانه و حجتي داريد؟
در اين لحظه عصايي كه در دست امام بود به سخن آمد و گفت:
" اّنه مولايي امام هذا الزمان و هو الحجة "همانا مولاي من حجت خدا و امام اين زمان است.(1)
خشك شدن دست نوازنده
محمد بن ريان نقل مي كند: مامون براي رسيدن به هدفش [بدنام كردن حضرت امام جواد(علیه السلام)] همه نوع نيرنگي را در خصوص امام جواد(علیه السلام) به كار برد اما هيچ كدام از آنها براي وي سودي نداشت.
به عنوان نمونه پس از به عقد درآوردن دخترش ام الفضل با امام جواد (علیه السلام)، صد كنيز زيبا را انتخاب كرد كه هر يك جامي پر از گوهر درخشان در دست داشتند. مامون به كنيزان دستور داد تا پس از نشستن حضرت در جايگاه دامادي به استقبال وي رفته و به او خوشامد گويند. كنيزكان به سوي حضرت شتافتند و خوشامد گفتند ولي امام هيچ التفاتي به آنها نكرد.
در دربار مامون مردي به نام مخارق كه ريشي بلند وصوتي خوش داشت و عود مي نواخت وجود داشت. وي به مامون گفت من توان آنرا دارم كه نقشه ات را [وادار كردن حضرت به لهو و لعب] عملي سازماز اين رو در مقابل امام جواد (علیه السلام) نشست و شروع به خواندن آواز كرد. كساني كه در آنجا حضور داشتند گرد مخارق حلقه زدند. هنگامي كه مخارق شروع به نواختن عود و آواز خواني كرد، امام جواد (علیه السلام) سر مبارك خود را متوجه او كرد و بر وي نهيب زد و فرمود: "اتق الله يا ذالعثنون " از خدا بترس اي ريش بلند. دست مخارق از حركت ايستاد، عود از دستش افتاد و ديگر هرگز نتوانست عود بنوازد.
روزي مامون از بلايي كه بر سر مخارق آمده بود از وي سئوال كرد. مخارق پاسخ داد چون امام جواد(علیه السلام) بر من نهيب زد چنان ترسي از هيبت او بر من مستولی شد كه دستم فلج شد و هرگز بهبود نيافت.(2)
خواندن شهادتین در روز سوم تولد
حکیمه خاتون، دختر امام موسی کاظم(علیه السلام) و خواهر امام رضا(علیه السلام) درباره ولادت برادرزادهاش میگوید: پس از آنکه نوزاد را در جامههای مطهر پیچیده بودیم و حضرت رضا(علیه السلام) او را از ما گرفت، در گهواره گذاشت و به من سپرد و فرمود: از این گهواره جدا مشو! چون روز سوم ولادت فرا رسید، امام جواد(علیه السلام) دیده حقیقت بین خویش را به آسمان گشود و به سوی راست و چپ نظر کرد و به زبان فصیح ندا داد: « أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ و أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللهِ»، چون این حالت غریب را از آن نور دیده مشاهده کردم، به خدمت حضرت رضا(علیه السلام) شرفیاب شدم و آنچه دیده و شنیده بودم را به خدمت حضرت عرض کردم، حضرت فرمود: «پس از این عجایب بسیار را بیش از آنچه مشاهده کردی، مشاهده خواهی کرد».(3)
شفای چشم
محمد بن ميمون مي گويد: به همراه امام رضا(علیه السلام) در مكه بودم. به حضرت عرض كردم مي خواهم به مدينه بروم، نامه اي براي ابي جعفر بنگار تا با خودم ببرم .امام رضا(علیه السلام) تبسمي كرد و نامه اي نوشت.
به مدينه رفتم در حاليكه چشمهايم به دردي مبتلا بود . به درب خانه امام جواد (علیه السلام) رفتم، نامه را تحويل دادم. موفق غلام امام، گفت: سر نامه را بگشا و در پيش روي امام قرار ده. اين كار را كردم، آنگاه حضرت جواد (علیه السلام) فرمود: اي محمد وضعيت چشمت چگونه است؟ عرض كردم يا بن رسول الله، همانگونه كه مشاهده مي فرماييد بيمار است و نورش رفته است.
حضرت جواد (علیه السلام) دستش را دراز كرد، بر چشمم كشيد، بيناييم چون سالمترين زمانش گشت. دستها و پاهاي حضرت را بوسيدم و در حالي بازگشتم كه بينايي ام را بازيافته بودم و اين در زماني بود كه سن حضرت كمتر از سه سال بود.(4)
آزادي از زندان
اباصلت مي گويد: پس از دفن حضرت رضا(علیه السلام)، به دستور ماُمون يك سال زنداني شدم. پس از يك سال از تنگي زندان و شب نخوابي به ستوه آمدم، دعا كردم و براي رهايي از زندان محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) متوسل شوم. از خداوند خواستم به بركت آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)در كار من گشايشي انجام دهد.
هنوز دعايم به آخر نرسيده بود كه حضرت ابي جعفر(علیه السلام) نجات بخش گرفتاران عالم، وارد زندان شد و فرمود: اي اباصلت از تنگناي زندان بي تاب شده اي .عرض كردم به خدا سوگند سخت بي تابم.
فرمود: برخيز، دستي به زنجيرها زد و غل و زنجيرها از دست و پاي من بر زمين افتاد. سپس دست مرا گرفت و از كنار نگهبانان
زندان عبور داد .نگهبانان در حالي كه مرا نظاره مي كردند، توان سخن گفتن با مرا نداشتند و از زندان خارج شدم. سپس حضرت فرمود: برو در امان خدا كه هرگز نه دست مامون به تو مي رسد و نه دست تو به مامون.
اباصلت مي گويد: همانگونه كه حضرت فرمود تا حال مامون را نديده ام.(5)
طلا شدن خاك
اسماعيل بن عباس هاشمي مي گويد: در روز عيدي به خدمت حضرت جواد (علیه السلام) رفتم، از تنگدستي به آن حضرت شكايت كردم. حضرت سجاده خود را بلند كرد، از خاك قطعه اي از طلا گرفت. يعني خاك به بركت دست حضرت به پاره اي طلاي گداخته مبدل شد. آن را به من عطا كرد. من آنرا به بازار بردم شانزده مثقال بود.(6)
نقره از برگ زيتون
ابو جعفر طبري از ابراهيم بن سعيد نقل مي كند كه: حضرت امام جواد (علیه السلام) را ديدم كه بر برگ درخت زيتون دست مي زد و آن برگها به برگ نقره تبديل مي شد. من آنها را از حضرت گرفتم، وبا آنها در بازار معامله نمودم. آن برگها نقره خالص بود و هرگز تغييري نكردند.(7)
ميوه دادن درخت سدر
شيخ مفيد در ارشاد نقل مي كند: زماني كه حضرت جواد (علیه السلام) با همسرش ام الفضل از بغداد به مدينه مراجعت كرد، به كوفه كه رسيد مردم او را مشايعت كردند، هنگام غروب در خانه مسيب فرود آمد و به مسجد وارد شد.
در صحن مسجد درخت سدري قرار داشت كه هنوز ميوه آن به بار ننشسته بود، امام كوزه آبي خواست و در پاي آن درخت سدر وضو گرفت و نماز مغرب را با مردم اقامه كرد. امام در ركعت نخست سوره حمد و اذا جاءنصرالله و در ركعت دوم حمد و قل هو الله را خواند. پيش از ركوع قنوت گرفت. پس ازخواندن ركعت سوم تشهد و سلام داد. پس از نماز مدتي در حال نشسته مشغول تعقيبات و ذكر شد، سپس بلند شد و چهار ركعت نماز نافله مغرب را به جاي آورد و تعقيب خواند و دو سجده شكر به جاي آورد و ازمسجد خارج شد. امام جواد(علیه السلام) هنگامي كه به كنار درخت سدر رسيد، مردم متوجه شدند كه آن درخت به بار نشسته و ميوه داده است. از اين جريان شگفت زده شدند و از ميوه آن خوردند در حالي كه ميوه هاي سدر هسته نداشت آنگاه حضرت را براي وداع بدرقه كردند.(8)
زنده كردن گاو مرده
در سفر امام جواد (علیه السلام) از مدينه به بغداد، وقتي حضرت به سر زمين زباله [منطقه واقع در نزديكي كوفه رسيدند] زن ضعيفي را مشاهده كردند كه بر بالاي جسد گاوي مرده در كنار راه نشسته و گريه مي كند؛ حضرت علت گريستن زن را از او پرسيد.
زن در جواب گفت: يا بن الرسول الله، من زني ضعيفم، قدرت هيچ كاري را ندارم و اين گاو همه سرمايه زندگي ام بود كه اكنون مرده است.
حضرت فرمود: اگر خداي متعال آن را زنده كرد چه خواهي كرد؟
عرض كرد اي پسر رسول خدا همواره سپاسگذار او خواهم بود.
آنگاه حضرت دو ركعت نماز بر جاي آورد و درباره دعا كرد؛ سپس با پاي مبارك خود به پهلوي گاو زد و حيوان زنده شد.
در اين هنگام زن فرياد زد كه اين آقا عيسي بن مريم است.
حضرت فرمود: نه، بلكه او بنده اي از بندگان مورد عنايت خداست، اين از اوصياي پيامبران است.(9)
پی نوشت ها:
1- الكافي، ج1، ص 353 / الامام الجواد (ع) من المهد الي اللحد، ص 72
2- الكافي، ج1، ص 494 / اثبات الهداة، ج3، ص332 / مدينة المعاجز، ج7، ص 303 / حلية الابرار، ج4، ص565 / الوافي، ج3، ص 828 / المناقب، ج4، ص396 / البحار ،ج50،ص61
3- منتهی الامال، ج2، ص572و573 / المناقب، ج4، ص394 / بحار النوار، ج48، ص316 و ج50 ص10/ الانوار البهیه، ص250 / حلیة الابرار، ج4، ص524 / الثاقب فی المناقب، ص504 / مدینة المعاجز، ج7، ص260
4- مسندالامام الجواد (ع)، ص117 / الخرائج والجرائح، ج1، ص 372 / موسوعة الامام الجواد(ع)، ج1، ص235 / اثبات الهداه، ج 3، 338 / بحارالانوار، ج 50 ، ص 46 / مدينة المعاجز، ج 7، ص372 / كشف الغمة، ج2، ص365 / حلية الابرار، ج4، ص540
5- عيون اخبار الرضا (ع)، ج 2، ص678
6- اثبات الهداة، ج3، ص 338 / بحارالانوار، ج 50، ص 49 / مدينة المعاجز، ج 7، ص373 / موسوعة الامام الجواد (ع)،ج 1 ،ص 253
7- دلائل الامامة، ص398 / موسوعة الامام الجواد (ع)، ج1، ص228 / اثبات الهداة، ج3، ص 345
8- موسوعة الامام الجواد (ع)،ج1، ص246 / الارشاد، ص323 / كشف الغمة، ج2، ص358 / بحار الانوار، ج83، ص100 / وسائل الشيعة، ج6، ص 490 / مدينة معاجز، ج7، ص357
9- الثاقب في المناقب، ص 503 / مسندالامام الجواد (ع)، ص125
.
#واحد
#جوادالائمه
#امام_جواد #مرثیه_امام_جواد
زهری تمامیِّ جگرش را گرفته بود
سیلاب خون دو چشم ترش را گرفته بود
طوبای باغ سبز "رضا" زرد زرد شد
آفت تمام برگ و برش را گرفته بود
از درد مثل حضرت زهرا س خمیده شد
با دستهای خود کمرش را گرفته بود
جان می کند مقابل چشم کنیزها...
یک عده پست دور و برش را گرفته بود
رقص و صدای هلهله های بلندشان
تأثیر آه شعله ورش را گرفته بود
دور از مدینه غربت بغداد را چشید
ارث غریبی پدرش را گرفته بود
شکر خدا نه پیرهنش دست خورده بود
نه نیزه حجم بال و پرش را گرفته بود
...
در پیش چشم مادر پهلو شکسته ای
شمر از قفا سر پسرش را گرفته بود
با ضربه های ممتد او استخوان شکست
در پیش خواهری که سرش را گرفته بود
ای کاش بیخیال شود ساربان فقط.
انگشترش ولی نظرش را گرفته بود
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
________________________
.
#مناجات_با #امام_حسین_علیه_السلام
تو که یک عالمه گدا داری
پشت در جای ماست، جا داری؟
سرورم! آمدم که سر بزنم
در به در آمدم که در بزنم
باز کن جان مادرت، زارم
بخدا من فقط تو را دارم
باز کن، خانه ام خراب شده
دلم از غم شکسته، آب شده
طفل بی سرپناه برگشته
کوله بار گناه برگشته
آمدم تا ببینی آهم را
آه، میبخشی اشتباهم را؟
آن نگاه کریم یادم هست
لطف های قدیم یادم هست
یاد دارم که در همین خانه
پهن شد سفره های شاهانه
سفره گفتم دلم دوباره شکست..
راستی، حال دخترت خوب است؟
رو به راه است؟ تب ندارد که!؟
لختهء خون به لب ندارد که!؟
از صدای کسی نترسیده!؟
نکند باز هم نخوابیده!؟
روی دستش رد طناب که نیست
حال و روزش بد و خراب که نیست
باز هم یاد شام افتادم
یاد آن ازدحام افتادم
خودت از روی نی حواست بود
تو حواست به برگ یاست بود
چه خبر شد که بر سر نی ها
بسته شد چشم نیمه باز شما؟
بسته شد چشمتان از آن آزار
پس ندیدی چه شد سر بازار!!
کودکانت فقط دعا کردند
خیلی عباس را صدا کردند
بخدا که توان گفتن نیست
صبر بر روضهء تو در من نیست
روضه های تو مانده در دل ما
از غمت کم نوشته ام اما
صبر کن بیت آخری هم هست
روضه خوان یک اشاره کرد و نشست
کار من نیست حرف سخت زدن
حرفی از تشت زیر تخت زدن...
#عماد_بهرامی
.
نوحه امام حسین علیه السلام
شور ساده و کاربردی برای همخوانی
هم ایمان منی،هم جانان منی
جان من به فدات،که تو جان منی
حسین جانم جانم جانم...
دل در شور و نواست،مُحِبُّ الشّهداست
بهشتم حرم و،صَحن کرببلاست
حسین جانم جانم جانم...
بر دوشم عَلَمت،قربانِ کَرَمَت
کِی شود بِشَوَم،فداییِ غمت
حسین جانم جانم جانم...
محشر شده به پا،گشته سرت جدا
از ظلمِ دشمنان،رفته به نیزه ها
حسین جانم جانم جانم...
ای بی کفن حسین،دور از وطن حسین
در بین قتلگاه،بی پیرهن حسین
حسین جانم جانم جانم...
#محرم #محرم_۹۸
#امام_حسین
#شور_امام_حسین
#زمینه_امام_حسین
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
مقیمِ درگهت،زمین و آسمان
عزیز فاطمه،یا صاحبَ الزّمان
العجل ای گل گلشن زهرا
العجل مَهدیِ عترتِ طاها
العجل سَیّد و سرور و مولا
هر دم می خوانَمَت ای آخرین حُجَج
اللهم عجّل لِوَلیّک الفرج
اللهم عجّل لِوَلیّک الفرج...
کنیم زِ شوق یار،همیشه افتخار
به مَهدَویّت و مَکتبِ انتظار
ما به عشق شما شَویم فدایی
منتظر های خود را کُن دعایی
تا شویم عاقبت کرببلایی
کار اهل جهان بی تو شده فلج
اللهم عجّل لِوَلیّک الفرج
اللهم عجّل لِوَلیّک الفرج...
#امام_زمان
#انتظار #مهدویت
#حاج_امیر_عباسی
.
متن روضه ی شهادت امام جواد علیه السلام.ای کعبه ی دل.pdf
127.6K
#متن_روضه امام جواد که توسط آقای میرداماد اجرا شده.
.
مقتل شهادت امام #جوادالائمه
تـاریـخ شهادت نهمین امام شیعه حضرت جوادالائمه علیه السلام روایات گوناکونی وارد شده است، چنانکه مسعودى، روز شهادت حضرت را در پنجم ذى الحجه سال 219 ه.ق می داند،اما طبق مشهورترین روایات، عروج ملکوتی ایشان در آخر ماه ذى القعده سال 220 هجرى قمری بوده است، و در آن هنگام از سن شریفش تنها 25 سال و چند ماه گذشته بود.
كیفیت شهادت آن امام مـظلوم به اختلاف نقل شده است که مشهورترین آنها در پی می آید:
نقل اول
ابن شهر آشوب در کتاب " مناقب آل ابیطالب " نقل می کند:
پس از آن که مردم با معتصم بیعت کردند، به عبدالملك که والى مدینه بود نامه ای نوشت تا آن حضرت را همراه "ام فضل" روانه بغداد كند، هنگامی که حضرت وارد بغداد شد به ظاهر مورد احترام قرار گرفت، سپس معتصم به وسیله غلام خود "اشناس" شربتى براى امام فرستاد،
شاید معتصم در یك روز سه بار به مسموم ساختن امام علیه السلام اقدام كرده است تا مطمئن شود به هدف خود مى رسد
وقتی اشناس شربت را به خدمت آن حضرت آورد، عرض کرد: این شربتى است كه خلیفه براى خود ساخته است و پیش از شما خود و گروهى از بزرگان از آن نوشیده اند و امر كرده است شما هم آن را با یخ بنوشید. سپس یخ آورد و براى حضرت شربت آماده كرد. امام فرمود: در شب آن را مى نوشم . اشناس گفت : باید خنك نوشیده شود وگرنه یخ آن آب مى شود. هرقدر آن امام غریب مظلوم از آشامیدن امتناع نمود آن ملعون اصرار كرد و امام علیه السلام با علم به عمل آنان، آن شربت زهرآلود را نوشید.
استاد علامه سید جفر مرتضی عاملی می گوید: « شاید معتصم در یك روز سه بار به مسموم ساختن امام علیه السلام اقدام كرده است تا مطمئن شود به هدف خود مى رسد، چنانچه در روایت اشناس نیامده است كه امام علیه السلام با نوشیدن آن شربت به شهادت رسید.»
نقل دوم
علامه محمد تقی مجلسی (ره) در کتاب " جلاء العیون " نقل می کند:
معتصم یكى از نویسندگان خود را مامور كرد تا ابوجعفر علیه السلام را به منزل خود دعوت كند و زهرى در غذای آن حضرت بریزد. آن ملعون نیز چنین كرد ولى امام علیه السلام نپذیرفت و فرمود : تو مى دانى كه من در مجالس شما حاضر نمى شوم . آن شخص گفت : غرض إطعام شما است و متبرك شدن خانه ما به مقدم شریف شما، یكى از وزارء خلیفه نیز آرزوى ملاقات شما را دارد. پس آن امام مظلوم به اجبار آن شخص به منزل او رفت.
شیعیان، اطراف خانه امام مظلوم خویش جمع شدند و چون معتصم درصدد بر آمده بود آنان را از تشییع جنازه آن حضرت باز دارد، شمشیرهایشان را آویخته، براى ایستادگى تا پاى مرگ، هم پیمان شده بودند...
هنگامی که غذا تناول فرمود، اثر زهر را در گلوى خود احساس نمود. برخاست و اسب خود را طلبید. صاحب خانه از او خواست نرود، امام علیه السلام فرمود: بیرون رفتن من از خانه تو براى تو بهتر است! وقتی حضرت بـه مـنـزل رسـیـد اثـر زهـر در بدن شریفش ظاهر شد و در تمام آن روز و شب منقلب بود تا آنكه مرغ روح مقدسش بـه بال شهادت به اعلی درجات بهشت پرکشید.
نقل سوم
علامه محمد حسین مظفر (ره) در کتاب " تاریخ الشیعه " نقل می کند:
معتصم که از امام جواد علیه السلام حقد و كینه ای عمیق داشت، امام علیه السلام را به زندان افكند، اما سرانجام چاره ای ندید جز آنکه حضرت را از میان بردارد. به همین منظور امام علیه السلام را از زندان بیرون آورد و به همسر ایشان، "ام فضل" (دختر مامون) که انحرافش از آن حضرت برای معتصم آشکار بود، زهرى داد و از او خواست آن زهر را به خورد امام علیه السلام بدهد. همسر امام خواسته او را اجابت كرد و امام علیه السلام با زهر معتصم مسموم گردید...
شیخ عباس قمی (ره) در کتاب شریف "منتهی الآمال" به نقل از " عیون المعجزات" می گوید:
امام جواد
ام الفضل انگور رازقى را زهرآلود كرد و به نزد آن امام مظلوم آورد. وقتی حضرت از آن انگور مسموم تـنـاول نـمـود، اثر زهر در بدن مباركش ظاهر شد. در این هنگام آن ملعونه از کار خود پشیمان شد و گریه و زارى كرد، حضرت فرمود: اکنون كه مرا كشتى گریه مى كنى، به خدا سوگند كه به بلایى مبتلا خواهى شد كه درمان نشود...، و همان شد که امام علیه السلام فرموده بود و با مرضی هلاک شد که درمان پذیر نبود و درنهایت زیانكار دنیا وآخرت گردید.مسعودى در " اثبات الوصیة" می گوید: معتصم و جعفر بن ماءمون هر دو ام فـضـل را واداشتند بر كشتن آن حضرت و جعفر بن مأمون به سزاى این امر در حال مستى به چاه افتاد و او را مرده از چاه بیرون آوردند.
آن نونهـال جویبار امامت در اول سن جوانى در حالی که تنها بیست وپنج بهار از عمر شریفش گذشته بود، از آتـش کینه دشمنان از پا درآمد.شیعیان، اطراف خانه امام مظلوم خویش جمع شدند و چون معتصم درصدد بر آمده بود آنان را از تشییع جنازه آن حضرت باز دارد، شمشیرهایشان را آویخته، براى ایستادگى تا پاى مرگ، هم پیمان شده بودند...
پیکر مطهر آن امام غریب را بعد از غسل و كفن
آوردند و در مقابر قریش در پشت سر جد بزرگـوارش حضرت موسی بن جعفر علیه السلام دفن نمودند، و به حسب ظاهر"واثق باللّه" بر آن حضرت نماز خواند ولی در واقع حضرت امام على النقى علیه السلام از مدینه به طى الا رض آمد و متصدى غسل و كفن و نماز و دفن پدر بزرگوارش شد.
.
.
#جوادالائمه علیهالسلام 19
#مطاعن_دشمنان 261
🔵⚪️ بغض و نفرت امام جواد علیهالسلام از اولی و دومی و آرزوی انتقام از آنان..
👈👈طبری شیعی رضوان الله علیه روایت کرده است:
۱۸/۳۵۸- وأخبرني أبو الحسين محمد بن هارون بن موسى، قال: حدثنا أبي (رضي الله عنه)، قال: أخبرني أبو جعفر محمد بن الحسن بن أحمد بن الوليد، قال حدثنا محمد بن أحمد بن أبي عبدالله البرقي، قال: حدثني زكريا بن آدم، قال:
إني كنت عند الإمام الرضا عليهالسّلام اذ جيء بأبي جعفر عليه السّلام وسنه أقل من أربع سنين، فضرب بيده إلى الأرض ورفع رأسه إلى السماء، فأطال الفكر.
فقال له الإمام الرضا عليهالسلام: بنفسي أنت فيم طال فكرك؟
فقال: فيما صنع بامي فاطمة عليهاالسّلام؛ أما والله لأخرجنهما، ثم لأحرقنهما، ثم لأذرينهما، ثم لأنسفنهما في اليم نسفا؛ فأستدناه وقبل بين عينيه ثم قال: بأبي أنت وامي، أنت لها - يعني الإمامة -.
📝 زکریا ابن آدم گفت: نزد حضرت امام رضا علیهالسلام بودم، آن هنگام امام جواد علیهالسلام را آوردند و سن آن حضرت کمتر از چهار سال بود، دستهای خود را به زمین زد و سر مبارکش را به سوی آسمان بلند کرد.
سپس در فکر طولانی فرو رفت؛ امام رضا علیهالسلام به او فرمودند: جانم فدایت در چه فکرت به طول انجامید؟
فرمودند: در آنچه به مادرم فاطمه علیهاالسلام شد به خدا قسم آن دو نفر را از قبر بیرون میکشم، سپس میسوزانم، سپس بر آنها خشم میگیرم، سپس خاکستر آنها را به دریا میریزم؛ پس امام رضا علیه السلام، امام جواد علیهالسلام را نزد خود طلبید و بین دو دیدگانش را بوسید سپس فرمودند: پدر و مادرم فدایت، تو از برای آن هستی - یعنی امامت - (تو شایستگی امامت را داری و امامت بعد از من از برای تو است).
📚 منابع
1⃣ دلائل الامامة، تالیف طبری شیعی رضوان الله علیه، ص۴۰۰-۴۰۱، چاپ مؤسسة البعثة
2⃣ بحار الانوار، تالیف علامه مجلسی رضوان الله علیه، ج۵۰، ص۵۹، چاپ مؤسسة إحیاء الکتب الاسلامیة
3⃣ مدینة المعاجز، تالیف سید هاشم بحرانی رضوان الله علیه، ج۴، ص۳۱۶، چاپ مؤسسة النعمان
4⃣ الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء علیها السلام، تألیف اسماعیل زنجانی خوئینی رضوان الله علیه، ج۷، ص۱۸۸، چاپ منشورات دلیل ما
5⃣ اثبات الوصیة، تالیف مسعودی، صفحه ۲۳۱-۲۳۲، چاپ دار الاضواء
📝 نکته جالب توجه این است که این روایت را مسعودی عالم و مورخ نامی اهلسنت عمری هم نقل کرده است:
📝 نکته قابل توجه روایت این است که امام رضا علیه السلام عمل امام جواد علیهالسلام را با خوشحالی خود تایید میکنند و آن را نشانهی امامت میدانند؛ پس یکی از نشانههای امامت هر امام معصوم، داشتن بغض قاتلین حضرت زهرا سلام الله علیها است.
🔅#مطالبنابدرمنبر
#فقطحیدرأمیرالمؤمنیناست
🆔
.
روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایام شهادت ابن الرضا حضرتِ جوادالائمه علیه السلام به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
سر را ز خاکِ حجره اگر بر نداشتی
تو رو به قبله بودی و خواهر نداشتی
خواهر نداشتی که اگر بود میشکست
وقتی که بال میزدی و پر نداشتی
از طوس آمدم که بگِریَم در این غمت
یاری به غیر چند کبوتر نداشتی
وقتی که زهر بر جگرت چنگ میکشید
جز یا حسین نالۀ دیگر نداشتی
ختمی گرفته اند برایت کبوتران
لبخند میزدند و تو باور نداشتی
تو تشنه کام و آب زمین ریخت قاتلت
چشمت به آب بود و از آن بر نداشتی
*یه نفر دلش به رحم نیومد ، هی می گفت : جگرم ... نانجیب صدا زد گفت : کنیزا بیان ... گفت : یه جوری هلهله و کف بزنید ، میخوام صداش به گوشم نرسه ...*
کف میزدند دور و برت تا که جان دهی
کف میزدند و تاب به پیکر نداشتی
کف میزدند ولیکن به روی دست
دست ز تن جدای برادر نداشتی
شکر خدا که پیرهنی بود بر تنت
یا زیر نیزه ها تن بی سر نداشتی
شکر خدا که لحظه ی از هوش رفتنت
خواهر نداشتی، غم معجر نداشتی
شاعر : حسن لطفی
____
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شهادت_امام_جواد_علیه_السلام
┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄