eitaa logo
امام حسین ع
18.4هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. 📃 همراه خود نیاور ای شاه زیورآلات 🎙 از 🗓 ۱۴۰۱ 📍 "ع" 🏷 (علیه‌السلام) همراه خود نیاور ای شاه، زیورآلات این‌ها به خانواده دادند قول سوغات کوفه میا حسین جان! کوفه وفا ندارد کوفی بی‌مروّت، شرم و حیا ندارد هجده‌هزار نامه، هجده‌هزار نیزه تفریط پشت تفریط، افراط پشت افراط نامسلمین کوفه با مسلمت چه کردند خوب است تازه این‌جا؛ وای از بلاد شامات ای وای از زنی که در ازدحام باشد من رد شدم خلاصه از کوچه با مکافات با دست بسته وقتی افتادم از بلندی گفتم: عزیز زهرا، قربان قدّ و بالات 👇
4_5994306587387235839.mp3
16.24M
روضه (همراه خود نیاور ای شاه، زیورآلات) 🎥 مراسم عزاداری شب اوّل ماه 🗓 جمعه ۷ مرداد ۱۴۰۱ 🎙 مداح: 📍 (علیه‌السّلام) 🏷
. 📃 عجب سروی؛ عجب ماهی 🎙 از 🗓 ۱۴۰۱ 📍 "ع" 🏷 (علیه‌السلام) عجب سروی؛ عجب ماهی؛ عجب یاقوت و مرجانی عجب جسمی؛ عجب عقلی؛ عجب عشقی؛ عجب جانی عجب ماه بلندی تو که گردون را بگردانی همه شاهان، غلامانند؛ آقاجان! تو سلطانی بخوان تلقین؛ بخوان تلقین بر این ارواح زندانی علی حبّه جنّه، قسیم النّار و الجنّه وصیّ المصطفی! حقّا، امام الانس و الجنّه مسلمانم؛ مسلمان خدای حضرت حیدر دلیل ربنّایم، ربنّای حضرت حیدر همه ایل و تبار من فدای حضرت حیدر همه آرامشم ایوان‌طلای حضرت حیدر درون قبر می‌خوانم برای حضرت حیدر علی حبّه جنّه، قسیم النّار و الجنّه وصیّ المصطفی! حقّا، امام الانس و الجنّه 👇
4_5994306587387235844.mp3
9.37M
زمينه (عجب سروى؛ عجب ماهى؛ عجب ياقوت و مرجانى) 🎥 مراسم عزاداری شب اوّل ماه 🗓 جمعه ۷ مرداد ۱۴۰۱ 🎙 مداح: 📍 (علیه‌السّلام) 🏷
. 📃 حتی تصور بی تو زندگی‌کردن اصلا؛ ابدا 🎙 از 🗓 ۱۴۰۱ 📍 "ع" 🏷 (علیه‌السلام) حتّی تصوّر بی‌تو زندگی کردن، اصلا؛ ابدا حتّی تحمّل یک‌دم از تو دل کندن، حاشا؛ کلا ای عزات، ماتم علی؛ غم معظّم علی میاد از ایوون نجف، دم محرّم علی تربت مطهر حسین، توو دست نوکر حسین سینه‌زنا همه میان به اذن مادر حسین بیا حسین! در آن لحظه‌ای که می‌گویند: به عزّت و شرف «لا اله الا الله» حتّی برای یک‌لحظه بی‌تو سر کردن، اصلا؛ ابدا حتّی تصوّر توو فراق تو مردن، حاشا؛ کلّا هیئتا همه حرم تو؛ حریم محترم تو زینب عقیلةالعرب، مقسّم کرم تو روضه‌های پرشرر تو؛ عشّاق خون‌جگر تو همیشه تحت‌نظر خواهر مقتدر تو زینبی‌ام! در آن شور، در آن پریشانی در آن دمی که نفخ صور می‌رسد از راه حتّی تصوّر یک دم از غمت غافل، اصلا؛ ابدا حتّی تجسّم جنّت بی ابوفاضل، حاشا؛ کلا ای یل دلاور حسین؛ امیر لشگر حسین دنیا و آخرت ما توو دست حیدر حسین یکّه‌تازه فارس‌العرب؛ امیر هاشمی‌نسب تویی خدای جنم و وفا و غیرت و ادب من از ازل به زیر رایةالعبّاسم با دستای اباالفضل، اسیر ثارالله .👇
4_5994306587387235847.mp3
20.04M
زمينه (حتّى تصوّر بى‌تو زندگى كردن، اصلا؛ ابدا) 🎥 مراسم عزاداری شب اوّل ماه 🗓 جمعه ۷ مرداد ۱۴۰۱ 🎙 مداح: 📍 (علیه‌السّلام) 🏷
. 📃 تا توی چاه افتادم رسیدی 🎙 از 🗓 ۱۴۰۱ 📍 🏷 (علیه‌السلام) تا توی چاه افتادم، رسیدی منو گرفتی، بالا کشیدی از تو همیشه آقایی دیدم ولی تو از من، خوبی ندیدی چه خوبه دادن سر برا سر! چه خوبه خون‌جیگر برا سر! چه خوبه ناله و اشک برا مشک! چه خوبه چشمای تر برا سر! دلم پر از امید شده با گریه روی سیام، سفید شده با گریه چه خوبه آخرش بگن فلانی آخر برات شهید شده با گریه پشت‌سر هر خوبی، تو بودی محبوب هر محبوبی، تو بودی آرامشی که من رو رها کرد از دل هر آشوبی، تو بودی من به دلم، حیات میدم با گریه سلام به کربلات میدم با گریه تا توو هیاهوی زمین می‌میره دلم و باز نجات میدم با گریه چه خوبه خواستن نور برا نور! چه خوبه این همه شور برا نور! چه خوبه شوق یه نسل برا وصل! دعا برای ظهور، برا نور .👇
4_5994306587387235858.mp3
13.26M
شور (تا توی چاه افتادم، رسیدی) 🎥 مراسم عزاداری شب اوّل ماه 🗓 جمعه ۷ مرداد ۱۴۰۱ 🎙 مداح: 📍 (علیه‌السّلام) 🏷
. (یک‌نفر مانده بود در گودال با سپر میزدند زینب را تیغ ها ) 🎙 مداح: 🏷 یک نفر در میان گودال و صد نفر میزدند زینب را تیغ ها مانده بود در گودال با سپر میزدند زینب را هر چه او بیشتر نفس میزد بیشتر میزدند زینب را هرچه او بیشتر نفس میزد .. بیشتر میزدند زینب را ..  تیغ ها مانده بود در گودال با سِپَر میزدن زینب را ..  یک نفر مانده بود در گودال صدنفر میزدن زینب را .. ............. عین روایته شبای جمعه کربلا شب زیارته عین روایته مادرتم گوشه گودال بی طاقته عین روایته شبای جمعه تو حرم مجلس روضته باد مخالف که به مقتل وزید صورت ماه تو رو زینب ندید کاش که آبی به لبت میرسید ای به فدای غریبِ شهید **** عین روایته شلوغه قتلگاه نزدیکه سه ساعته عین روایته هزار و خورده ای روی تنت جراحته عین روایته بردنه پیرهن تو بدترین غارته به خاک گفتم بشه پیراهنت به آب گفتم تشنه کشتنت به نیزه گفتم که عزیزه تنت بسه همین قدری که پاشیدنت **** عین روایته روضه ی ناموسه تو بدترین مصیبته عین روایته حرفی که نشنیده بودیم حرم اسارته عین روایته دیدن سایه ی زینب هم جسارته هلهله ی دشمنو دارم به یاد یَومٌ فَرِحَت بِه آلُ زیاد موی تو افتاده به دستای باد هیچیکی جواب گریه هامو نداد خواهش میکنم برید کنار من خودم خاکش می کنم منت می کشم خاکش کنم یک نفس راحت میکشم .👇
4_5994306587387235842.mp3
8.07M
روضه (عین روایته؛ شلوغ قتلگاه) 🎥 مراسم عزاداری شب اوّل ماه 🗓 جمعه ۷ مرداد ۱۴۰۱ 🎙 مداح: 📍 (علیه‌السّلام) 🏷
. گریز به قتلگاه (س) ای به طاعاتِ خدا عشقِ تو میزان یاحسین ذاتِ حق را برترین اثبات و برهان یاحسین نامِ نیکت همترازِ آیه های سجده دار راًسِ خونینت سرِ نی خوانده قرآن یاحسین آتشِ هیزم کجا و آتشِ عشقت کجا آن کند خاکسرم این نورباران یاحسین شد ثناخوانت زبانِ قاصرم با این امید مردمِ چشمت مرا سازد خرامان یاحسین بارها از روضه خوانهایت شنیدم که گرفت از تو حاجت گبر و ترسا و مسلمان یاحسین بنده ی ناپاکم اما آرزو دارم شوم کمتر از مور و تو از بهرم سلیمان یاحسین تیرگیهای دلم محتاج انوارت شده پس طلوعی تازه کن خورشیدِ ایمان یاحسین این دلم هم لایقِ انوارِ قدسیِ تو نیست چون که در آن جا گرفته جرم و عصیان یاحسین معصیت کردم شدم ننگت ولی عارت که نیست من هم از نامت برم فیض فراوان یاحسین گر چه غرق معصیت هستم ولیکن سالهاست چشم کم سویم شده بهر تو گریان یاحسین اشکِ چشمم آبیاری میکند باغ درون بارور میسازدم همچون گلستان یاحسین در غمت هرکس بگرید با دلِ خالی ز ریب میشود روز قیامت شاد و خندان یا حسین آه از آن ساعت فتادی بر زمین از صدر زین خواهرت آمد به سوگت سینه سوزان یا حسین زین مصیبت گر چه طوفانی شد آن دریای صبر گریه کرد اما نشد مغلوب طوفان یاحسین کوهِ صبر و استقامت در غروبی غم فزا ماند با بغضِ گلو و جسمِ بی جان یاحسین در عزایت عالم ایجاد اگر گرید کم است زینبِ کبری برایت شد پریشان یاحسین آنچنان گریم برایت گفت زینب در برت کاز نوایم نینوا آید به افغان یاحسین منتت را میکشند افلاکیان اما دریغ گشته ای مولای این اقوام نادان یاحسین همچو خورشید جهانتابی که پشت ابر خون گشته جسم اطهرت از دیده پنهان یاحسین جای سالم در تنت نبوَد که من بوسم تورا بوسه گاهم را بریده تیغ بران یاحسین جان خواهر عطر مادر میدهد اینجا چرا آمده زهرا ز جنت بر تو مهمان یاحسین گر پدر انگشتری احسان سائل کرده بود داده ای انگشتر و انگشت قربان یا حسین دور نعشت قدسیان سینه زنند و نوحه خوان در عزایت شد معزا عرش رحمان یا حسین طاق ابرویت بوَد دانشگه ایمان و عشق هیئتت باشد (حسن) را چون دبستان یا حسین مینویسد تا به نامت زنده ماند نام او چون تویی زینت به جانش جان جانان یاحسین ✍ .
. سلام الله علیها همتا زنی چو دختر خیرالنسا نبود دختر بسان دختر شیر خدا نبود این دخترازسلاله ایثار و عاشقی ست بی عشق او که شوروصفا باصفانبود زهد وعفاف، گرمی بازار محفلش وصف حیای زینبی اش در حیا نبود شاگرد درس فاطمه و تالی علی آئينه وفاست و چون او دو تا نبود اوکوکبی بودکه فروغش ستودنی ست مهری بود که لایق شأنش سما نبود او بنده بود و حق عبادت ادا نمود یکدم جدا ز بندگی ربنا نبود دشمن اگرچه تیغ و سنانش سلاح بود او را به جز سلاح دعا و بکا نبود چشم فلک ندید،چو زینب به روزگار درک کسی به مرتبه اش آشنا نبود درعرصه های صبروحیا و وقارو شور او یکه تاز بود و جز او مقتدا نبود خلقش تجلی سکنات خدیجه بود نطقش جدا ز هیمنه مرتضا نبود ازخطبه های شعله ورش بود،آشکار جزدرمسیر حق دل او مبتلا نبود زینب اگرنبود، نشانی زدین نبود دیگر نشانی از اثر کربلا نبود درراه حق،قدش خم ومویش سپیدگشت اینها اگر نبود که در دین بقا نبود جز خون دل نخورد ز خوان زمانه اش دردش زیاد بود و ولیکن دوا نبود بنیان کفر و ظلم و ستم را خراب کرد او از لسان و صولت حیدر جدا نبود زینب کجا و کوفه و شام بلا کجا؟ گویا که او ز طایقه هل اتا نبود از کربلا به کوفه و از کوفه تابه شام سهمش به غیر غصه و درد و بلانبود دنیا چه کرد با دل او ، آنهمه ستم در حق او ز راه عداوت روا نبود آن پرچمی که سرخ شد از خون کربلا بی صبر و بی رشادت زینب به پانبود با آنکه گشت هجر و جدایی نصیب او اما دلش ز یاد برادر جدا نبود آمد به قتلگاه ،به یارش نظاره کرد یک سالمی به تن از نیزه ها نبود ✍ ‌.
. سلام_االه_علیها سایه ی سرم... ای سایه ی روی سرم ، با سر رسیدی... امشب به مهمانی این دختر رسیدی تو که به ویرانه،صفا دادی عزیزم... از نیزه چندین دفعه افتادی عزیزم؟ ای که شبیه قرص ماهی ، میدرخشی شانه نشد موی سرم ، بابا ببخشی حتما خبر داری که ابرویم شکسته.. از ضربه ای ناجور ،پهلویم شکسته... با چشم تارم زخم هایت را که دیدم یک کربلا را در میان دل کشیدم دردانه ت کنج خرابه نیمه جان است ترتیب دندان های من ،یک در میان است دیدم‌پس از تو ، بغض قوم بی حیا را بزم شراب و ازدحام کوچه ها را از من‌گرفته معجرم را مردکی پست بابا کشید موی سرم را مردکی پست لبخند دختر ها زند آتش به جانم دق میکنم‌آخر از این لکنت زبانم دانی که چهل منزل چه غمهایی کشیدم.. من را ببر به حرمت موی سپیدم... ✍ ..................... . کنون که داغ تو بر سنگ‌ هم اثر بگذارد چه مرهمی ز غمت عمه بر جگر بگذارد برو بهشت که جبریل جای خشت خرابه برای زیر سرت بالشی ز پر بگذارد سه سال داری و صد زخم، باید عمه‌ات امشب برای غسل تنت وقت، بیشتر بگذارد کجاست فاطمه تا بازوی شکسته ببیند علی کجاست به دیوار غصه سر بگذارد منم حسین و، تو عباس، پس رواست که عمه کنار پیکر تو ، دست بر کمر بگذارد تن کبود تو را بین قبر می‌نهم اما هلال قامت رنجیده‌ات اگر بگذارد کنار عمه بمان؛ من نمی‌گذارم از این پس در این خرابه کسی با تو سر به سر بگذارد بمان عزیز دلم قول می‌دهم نگذارم دوباره چوب ، قدم بر لب پدر بگذارد خودم به پای خودم می‌روم دوباره به بازار کفن برات بگیرم سنان اگر بگذارد .
. یا رقیه ای سر در خون خضاب ای لاله ی خوشبوی من لطفاً از پیشم نرو امشب بمان پهلوی من زانوانت را نیاوردی سرم بی بالش است لا اقل بگذار امشب سر روی زانوی من قصد دارم وا کنم این پلکهای بسته را کن تماشایم ولی بابا ! نپرس از موی من برنمی دارم سرت را چون برایم مشکل است خورد شد با تازیانه هر دو تا بازوی من اصلاً امشب من قراری می گذارم با خودت من به ابروی تو می گِریم تو بر ابروی من غصه ی من را نخور آنقدر محکم هم نبود جای سیلی ماند تنها چند شب بر روی من محسن ناصحی ✍ .
. بنا چه بود ؟ بیاید به او سلام کنند بنا چه بود ؟ که همراهی امام‌ کنند رسید آن همه نامه ، از آن همه لبیک بنا چه بود ؟ که همراه او قیام کنند بنا چه بود ؟ بجنگند با فساد یزید که در رکاب ولی کار را تمام کنند حسین با زن و‌ فرزند راه کوفه گرفت بنا چه بود ؟ به ناموسش احترام کنند چه شد ؟ که گفت به عباس و‌ عون زینب را پیاده از سر محمل در آن مقام کنند بنا نبود که از کوفه تا خرابه ی شام نگه به خواهر او از فراز بام کنند بنا نبود به اجبار نیزه و شمشیر ورود ، عائله در مجلس حرام کنند بنا نبود بیاید به قتلگاه ، حسین که دور او‌ ته گودال ازدحام کنند بنا نبود که پیران بر او عصا بزنند چنین به زخم‌ قدیم خود التیام کنند بنا نبود ولی شد ، که روضه های لهوف بناست گریه برایش علی الدوام کنند محسن ناصحی✍ .
. مادرم پیراهن مشکی برایم دوخته با تو بودن را به من از کودکی آموخته چشم وا کردم ، از اول گفت ؛ این مال حسین نوکرت را جز به بزم روضه ات نفروخته هرکجا نام تو آمد گریه کرد اما ببین بیشتر با گریه های من برایت سوخته مادر من مادرت را دوست دارد ، اشک را مادرت زهرا برایم از ازل اندوخته کاش روشن تر کنی در لحظه های آخرم آتشی را که غمت در سینه ام افروخته سوختم با روضه هایت چون شنیدم سوختی ز آتش تیری که اصغر را به دستت دوخته محسن ناصحی✍ .
. با نگاهی به بازگشت حر بن یزید ریاحی(ع) ------------ گرچه دل خسته و با حال تباه آمده ایم تا کند یار به ما نیم نگاه آمده ایم در شب ظلمت خود در بَر ماه آمده ایم « ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم » یا حسین ای که تویی سَید و سالار کرم ای که بر دست کریم تو بود لوح و قلم زده ایم از کرمت در حرم عشق قدم « رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم » یا حسین بن علی ، ماه درخشان بهشت ماه رخشنده و خورشید فروزان بهشت ما جگر سوختگان همره خوبان بهشت « سبزه ی خط تو دیدیم و ز بستان بهشت به طلبکاری آن مهر گیاه آمده ایم » ای که انداخته عشق تو به هر سینه طنین ای که نام تو بود روشنی نقش نگین گنجی از مهر تو دارند به دل اهل یقین « با چنین گنج که شد خازن او روح امین به گدایی به در خانه ی شاه آمده ایم » یا حسین بن علی دست تو لبریز عطاست به خدای ازلی کعبه ی دل کرب و بلاست عاشق روی تو و کوی تو گر غرق خطاست « لنگر حلم تو ای کشتی توفیق بجاست که درین بحر کرم غرق گناه آمده ایم » ما نداریم درین عرصه دگر صبر و قرار برده صبر از دل یاران تو شش گوشه مزار نرود جز به سرشک غمت از چهره غبار « آبرو می رود ای ابر خطاپوش ببار که به دیوان عمل نامه سیاه آمده ایم » "یاسر" از سینه بر آورد فغان ، داد ندا آتش اشک شد از چشمه ی هر چشم رها می کند ناله ی دل سوختگان شعله بپا "حافظ" این خرقه ی پشمینه بینداز که ما از پی قافله با آتش آه آمده ایم ** محمود تاری «یاسر» ٠١ / ۵ / ١٠ .
. ما و عنایت دوست بین خوبان جهان خون خدا ما را بس در مسیر غم او تیغ بلا ما را بس ما بجز کرب و بلا هیچ نخواهیم ای دوست یعنی از کُل جهان کرب و بلا ما را بس تشنه ی آب فراتیم و بدان محتاجیم جامی از جوشش آن آب بقا ما را بس هر که آمد بگرفت از در او حاجت را بودن در حرمش همچو گدا ما را بس قدمی رنجه کند کاش که بیمارانیم گردی از جانب او بهر شفا ما را بس هر که دل داده به جایی و کند فریادی در حریم حرمش شور و نوا ما را بس سائلان کرم زاده ی زهرا مائیم گر کند نیم نگاهی ز وفا ما را بس دل به آئينه ی ایوان طلایش بستیم نگه روشن آن آینه ها ما را بس ذَره در پرتو خورشید شود پیدا تر تابش آن مَه خورشید لقا ما را بس این که ما را ز خودش دور نسازد مولا این که ما را بخَرد روز جزا ما را بس چارده قرن اگر سوخته ایم از داغش باز از ماتم او اشک عزا ما را بس گریه جز در غم او نیست کسی را جایز گریه بر ماتم شاه شهدا ما را بس گریه از داغ شهیدان ، ره آنان رفتن سخن نافذ آن روح خدا ما را بس یا حسین ای که سرت گشت جدا از پیکر گریه بر ماتم عظمای شما ما را بس «یاسر» اینجا همه دل خسته پناه آوردیم یک نظر از طرف اهل ولا ما را بس ** محمود تاری «یاسر» ۱۴٠١ / ۵ / ٩ .
. آزاده ی کربلا / حر بن یزید ریاحی / نوحه ------------ از خزان می رسد بوی عطر و بهار آمده حر کند جان خود را نثار می کند جان نثار در قدم های یار آمده تا شود جانفدا یا حسین یا حسین یا حسین ..... مرد آزاده ای دل رهانَد ز بند آمده سر بزیر تا شود سر بلند در حریم ولا کس نبیند گزند شد رها نزد تو از خطا یا حسین یا حسین یا حسین ..... مرد میدان غم آمده بی قرار شعله زد بر دلش جذبه ی روی یار قلب بی تاب او سوزد از این شرار شامل حال او شد عطا یا حسین یا حسین یا حسین ..... کس ندارد چو او این چنین سرنوشت از جحیم آمد و می رود در بهشت زد به تیغش چنان دشمن پست و زشت او گرفته مدال از شما یا حسین یا حسین یا حسین ..... عبد مولا که شد با رخ لاله گون بندگی کرده او در دل خاک و خون شد به دریای خون جان ز جسمش جدا گفت و از من دلت شد رضا یا حسین یا حسین یا حسین ..... ** محمود تاری «یاسر» ٠١ /۵ /١٠ .
. غمخانه ی ویرانه / نوحه ی شب سوم --------------- ناله ای زد شرر بال پروانه را کرده کرب و بلا کنج ویرانه را دختری خون جگر شد فدا یا حسین یا حسین یا حسین ..... دختری در عزا بهر جانانه شد شعله ی آه او شمع ویرانه شد گشته با او فَلک هم‌نوا یا حسین یا حسین یا حسین ..... بار دیگر دلی گشته غرق محن در طبق آمده رأس دور از بدن شد رقیه غمین زد صدا یا حسین یا حسین یا حسین ..... کنج ویران رسید تشنه ای از سفر اشک دختر چکد بر لبان پدر ناله ها از جگر شد رها یا حسین یا حسین یا حسین ..... رأس غرقه به خون شد عیان پیش او تا رود با پدر داده جان پیش او شیون و اشک و آه شد بپا یا حسین یا حسین یا حسین ..... ** محمود تاری «یاسر» ٠١ / ۵ / ٩ .
. منی که از تولدم رو پای تو بزرگ شدم حالا تویی رو پای من بابای زیبای خودم ابتا حبک دینی۴ منی که از تولدم تو بغلت بزرگ شدم حالا پاهام پر آبله ست می بینی بابای خودم ابتا حبک دینی .👇
.   ─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ ســـلام بر قلب صبــور تو زینب ! بر اون دو طفلان غیور تو زینب ! اگرچه طفـل اما وارث مــولاینــد طفـــل دبستــان زینب کبـــراینــد اگرچه طفـــل اما فاتـحِ میـــدانند یـار  وفـــادار  شـــاه  شهیــــدانند دو اختــر تابان  دو مـــاه نــورانی هــدیهٔ زینــب بود ، برای قـــربانی *وای از دل زینب(۴)* واسطه شد زینب به محضر مولا تا اذن جــانبـــازی بگیــرن از آقـا اجازهٔ میدون به اون دو مَه سیما گرفتــه شد آخــر با قســـم زهـــرا که اسم زهرا هست کلید هر مشکل پرچـــم "یا زهـرا" زینت هر محفـل *مدد مدد زهرا(۴)* می گفت برادر جان این دو گل پرپر فــدای  زخمـــای تنِ علـــی اکبــــر لباس جنگی رو هر دو به تن کردن قــرار زینـب بود شهیــــد برگــردن دو شیــر میدان با جنگ تماشـــایی نشون دادن از خود، غیرت زهرایی *وای از دل زینب(۴)* نشسته تو خیمه زینب خونین دل دیدن احــوال حسین شده مشــکل به سمت میدان از خیمه نگا می کرد به جان مولایش همه ش دعا میکرد *غریب خواهر وای(۴)* وقتی که آوردن دو طفل خونین بال نیــومد  از خیمـــه برای استـقبــــال دیدن داره زینب ، خیمه رو می بنده تا که حسینــش رو نبیــنه شــرمنــده *غریب خواهر وای(۴)*   ─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ رقیه سعیدی(کیمیا)✍ ۱۴۰۱/۵/۱۰ ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─ .
. ✅ (ع) 🔻 مرحوم حاج اکبر ناظم 1️⃣ بند اول صدای هل من ناصرت شنيدم تورا به زير تيغ خصم ديدم به سوی مقتل از حرم دويدم يتيم مجتبی/ آمده از وفا عمو كنم از تو حمايت جان و سروتنم فدايت 2️⃣ بند دوم ای نازنين چشم حسن به راهت كشته عدو بی‌جرم و بی‌گناهت آغوش من گرديده قتلگاهت ای عزيز حسن/ فتادی در محن عبدالله ای آرام جانم جان داده پيش ديدگانم علیه السلام ✅ شب ششم: حضرت قاسم (ع) 🔻 مرحوم حاج اکبر ناظم 1️⃣ بند اول ای گل نورسته باغ حسن تازه جوان قاسم گل پيرهن لب بگشا بگو تو با من سخن يادگارحسن/ ای مه انجمن چون نِگرم جسم تو بر خاك از دم شمشير و سنان چاك 2️⃣ بند دوم بعد علی‌اكبرم آن مه‌جبين چشم حسين بر تو بُد ای نازنين پا مكشی پيش رُخم بر زمين ای گل ياسمن/ ای عقيق يمن تو هم كه رفتی زِ بَر من زغصه سوزد جگر من. علیه السلام .
. میشکنه سکوت رو تا فریاد باشه خونه ی آل علی آباد باشه علت رزم ابوالفضل همینه تو مدینه دل صغری شاد باشه ای قمر آل حیدر، میندازی پیکرهارو به روی پیکر تامیندازی سرروی سر، میپیچه تکبیر الله اکبر الله اکبر این شیر حیدره الله اکبر تکبیر حیدره این شیوه ی جنگ، تدبیر حیدره درچهره ی او، تصویر حیدره روز مرگ دشمن رزله، چونکه فرمانده ابوالفضله تو زمین دوباره زلزله میوفته دشمن از شادی و هلهله میوفته چرا زرده چهره های خیلی هاشون فشار خولی و حرمله میوفته تسخیر میشه کل میدون رگ غیرت ابوالفضل زده بیرون استادانه رد میشه، میگه یاعلی و جنگ آغاز میشه الله اکبرپشت امامته الله اکبر کوه شجاعته الله اکبر آقای غیرته الله اکبر چشمهاش قیامته قرعه بر نام ابوالفضله،شیر دردام ابوالفضله میره راه پدرش حیدررو عباس میشکنه اُبهت کافررو عباس کوری اونکه فدک رو پاره کردش پاره میکنه امان نامه رو عباس سقا سقا بی همتا روز خوش ندادی به قاتل زهرا بین میدون قوم کافر یکی از تو یکی از زمین میخوردش الله اکبر دست خدا قمر الله اکبر مشکل گشا قمر باب الحسینی یا قاهرالعدو الله اکبر رب الوفا قمر شیعه روی قبله حساسه قبله مون ابروی عباسه شعروسبک کربلائی محسن داداشی 👇