.
🔸مراسم هفتگی #دعای_کمیل سحر
📆 زمان:
👈 جمعه 17 بهمن ماه۹۹
🔷 باسخنرانی:
👈 استاد جعفرعلی
🔷 با مداحی:
👈 کربلایی سید رضا نریمانی
🚩مکان:
👈 اصفهان، چهارراه عسگریه، امامزاده شاه میرحمزه علیه السلام
____
🔊 #سخنرانی استاد جعفرعلی
🔊 بخش اول #دعای_کمیل و مناجات
🔊 بخش دوم #دعای_کمیل و روضه
👇👇👇
.
🔹به مناسبت درگذشت آیتالله ضیاءآبادی، کربلایی محمدحسین پویانفر دلنوشتهای را در صفحه شخصی خود منتشر کرد:
#سید_بینظیر
#سید_محمد_ضیاءآبادی
همهچیز...
از دوشنبههای کلاسِ اخلاق شروع شد!
مسجد علیبنالحسین را میگویم...
که پناهی برای مردم بود!
بیشتر وقتها...
گوشه و کنار مسجد...
از جهیزیه و یخچال...
برای نیازمندان پُر بود!
وقتی کِیفَم کوک نبود...
نمازم را به او اقتدا میکردم و...
وقتی از مسجد بیرون میآمدم...
حالَم خوبِ خوب میشد!
گویی از زیارت برگشتهام!
هنوز زنگِ صدایش در گوشم هست که:
جوان! در هر حالی هستی...
نمازت را ترک نکن!
و او...
فقط یک روحانی نبود!
مثل پدری مهربان بود...
که متانت... آرامش... مهربانی و...
مردمداری...
از رفتار و گفتارش...
پیدا بود!
تولّی و تبرّی...
در کلامش جاری بود...
و سیّدخدا، یکرنگ و اهلِ دورویی نبود!
حالا که رفته است...
دارم فکر میکنم:
دیگر جای خالیشان...
با هیچچیزی پُر نمیشود!
برای همیشه...
دلم برای روضههای جمعهی اول ماهِ
منزلشان، تنگ میشود!
او...
هویّتش را...
در خادمی و روضهخوانی یافت...
و به تعبیر خودش...
چون کِرمَکی در آستان حسینی خواند!
کاش من هم...
بتوانم جزء دوستداران
حضرت حسین(علیهالسلام)
در دنیا و آخرت باشم!
گرچه
#آن_ذره_که_در_حساب_ناید_ماییم
.
.
#مقام_معظم_رهبری
#بصیرت
ما ابوذر، مالک، عمار و میثم تمار را کمتر به عبادتشان مدح میکنیم؛ ما آنها را به مواضع تعیین کنندشان و تأثیرشان در جامعه میشناسیم
#نهج_البلاغه
أَيْنَ عَمَّارٌ؟ وَ أَيْنَ ابْنُ التَّيِّهَانِ؟ وَ أَيْنَ ذُو الشَّهَادَتَيْنِ؟وَ أَيْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ تَعَاقَدُوا عَلَى الْمَنِيَّةِ، وَ أُبْرِدَ بِرُؤُوسِهِمْ إِلَى الْفَجَرَةِ
کجاست عمار؟ کجاست ابن تيّهان؟ و کجاست ذوالشهادتين. کجايند مانند آنان از برادرانشان که پيمان بر جانبازى بستند و سرانجام سرهايشان براى فاجران و فاسقان فرستاده شد»
📘#خطبه ۱۸۲
.
مناظره ای شنیدنی .جایگاه علمی امام باقر ع .ولادت امام باقر ع 99.pdf
512.6K
🌸 مناظره ای شنیدنی 🌸
جایگاه علمی امام باقر ع
✅ ولادت امام باقر ع مصادف با اول ماه رجب المرجب سال ۱۳۹۹
✅ با #نشر_مطالب، اهلبیت ع را یاری کنیم.
✅ منبر: ۲۶۳
۹۹/۱۱/۲۱
.
زمان شاه بهتر بود
قبل از انقلاب پدر ما بقّالی داشت و وضع بهتری نسبت به سایر مردم داشتیم، اما شاید یه ذره دنبه ی آبگوشتمون بیشتر از سایرین بود.
راستش من خودم یادمه که تازه بعد از انقلاب من مرغ خوردم و البته خداییش الان هم که درآمدی ندارم ، هفته ای چند بار مرغ میخوریم...
همه ی اینا رو گفتم که تفهیم کنم که رفاه نسبی رو همه داریم... هرچند که از مشکلات اقتصادی همه گله مندیم.
خلاصه تا اون روزا رو درک نکرده باشی نمی فهمی انقلاب چی برامون آورد.
بابای دوستم، صبح تا شب زحمت میکشید ولی آخر شب ، درآمدش رو توی کافه خرج میکرد. هم کلاسیه فلجم رو دیده بودم و هنوزم یادم نمیره... با پیروزی انقلاب قطره فلج اطفال و ریشه کنی آن انجام شد.
البته اونایی که بعد انقلاب بدنیا اومدن، شاید این حرفها براشون قابل هضم نباشه... و داستانهای بعضیا رو که حالا دیگه اون روزای سخت قبل از انقلاب رو فراموش کردن و میگن "زمان شاه بهتر بود" را باور کنن... اما واقعیت همین هاییه که میشنوید... ظلم و تبعیض.
خلاصه قدر نعمت این نظام اسلامی رو بدونیم ... خدا نکنه که بقول قدیمیا بشه:یوم البَدتَر
#دهه_فجر
.
.
💥سبک: #مناجات
🎤مداح: #محمد_رضا_طاهری
🏴 #مناجات با #امام_زمان(عج)
من یه مرغ پر پر شکستم اقا جون
باز به این بیچاره بال و پر بده
توی تاریکری شب رو میزنم
به شبای بی کسی سحر بده
تک تک روزای من ابری شده
مثل اسمون که چشم به راهت
بیا که گرمی سردی زمین
اقا وابسته به یک نگاهت
چقدر جمعه ها بی تو بودن و
به رومون اوردن و خسته شدن
چقدر پنجره های عاشقی
بی تو روی دلا مون بسته شدن
چقدر بغض پر از بی کسیا
تو گلو میشکنه با نبودنت
به خدا حرف دلم فقط اینه
یاد که مرگ بی تو یا نبودنت
قربون روزه گرفتنای تو
قربون قنوت دستات اقا جون
نبینم گریه کنی برای من
فدای اشک چشاتون اقا جون
تو اگه دعام نمیکردی همش
زندگیم بوی تباهی میگرفت
روز روشنم با اعمال بدم
به خدا رنگ سیاهی میگرفت
شب هشتم شده و هوایی
دل من برای کربلا اقا
هوای جوون ارباب و دارم
شده دل هوایی پایین پا
بمیرم واسه غریبی حسین
واسه خشکی لب چشم ترش
واسه داغی که گذاشتن رو دلش
واسه غم علی اکبرش
کی میدونه چه غمی تو دلشه
کی میدونه اه بابا یعنی چی
زخمای عمیق نیزه کی دیده
کی میدونه اربا اربا یعنی چی
https://eitaa.com/emame3vom/37760
💥👇
CQACAgQAAx0CRkUDywACC0VgI4SupiaBNq75fDuvbKCSj1838AACbAcAAnbMuFHpMTQ9A2atsx4E.mp3
8.42M
⏯ #مناجات با #امام_زمان(عج)
🍃من یه مرغ پرشکستم آقاجون
🍃باز به این بیچاره بال و پر بده
🎤حاج #محمدرضا_طاهری
.
🌷پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) :
✍ أکثِروا مِن ذِکرِ هادِمِ اللَّذّاتِ، فقیلَ: یا رسولَ اللّه، فما هادِمُ اللَّذّاتِ؟ قالَ: المَوتُ، فإنّ أکیَسَ المؤمنینَ أکثَرُهُم ذِکرا للمَوتِ، وأشَدُّهُم لَهُ استِعدادا ؛
👌 ویران کننده خوشیها را فراوان یاد کنید. عرض شد : ای رسول خدا ، ویران کننده خوشیها چیست؟ فرمودند : مرگ ؛ زیرکترین مؤمنان کسی است که مرگ را بیشتر یاد کند و برای آن آماده تر باشد.
📔 بحار الأنوار ج۸۲ ص ۱۶۷
.
.
مشق رزم قمر بنی هاشم، در محضر پدر و استادش امیرالمومنین علیه السلام:
یا علی! این کیست میآید شتابان سوی تو؟
با قدی رعنا و بازویی چنان بازوی تو؟
او که میآید، تو احساس جوانی میکنی
باز یادِ رزم و شور پهلوانی میکنی
آمده پیش تو تا مشق سپهداری کند
تا به سبک حیدری تمرینِ کرّاری کند
میزند زانو که رسمت را بیاموزد، علی!
با چه شوقی، بر لبانت چشم میدوزد، علی!
ماندهام در بهت شاگردی که استادش تویی
هم چراغ رفتن و هم نور ایجادش تویی
من شنیدم بارها آن اسم زیبا را، ولی
چیز دیگر بود، عباسی که تو گفتی، علی!
با صدایی مهربان، گفتی: بیا عباس من!
تیغ را بردار، با نام خدا عباس من!
نورِ چشمان علی! پیش پدر چرخی بزن
شیرِ من! شمشیر را بالا ببر، چرخی بزن
این چنین با هر دو دستت تیغ را حرکت بده
دست چپ را هم به وزن تیغ خود عادت بده
فکر کن، هر حالتی بر جنگ حاکم میشود
دستِ چپ، عباس من! یک وقت لازم میشود
الامان از چشم شور و تیر پنهانی، پسر!
کاش میشد چشمهایت را بپوشانی، پسر!
بی نقاب، ای جلوه حسن خدادادی، نجنگ
سعی کن تا میشود بی خـودِ فولادی، نجنگ
تشنهای، فهمیدم از آنجا که شیداتر شدی
تا لبانت خشک شد عباس! زیباتر شدی
خوب میدانم به فکر ذوالفقار افتادهای
بی قراری میکنی، حقّا که حیدر زادهای
رمز از جا کندنش یادت بماند «یا علی» ست
آخر این «لا سَیف» وقفِ «لا فتی الا علی» ست
حالت «عین» علی دارد سرِ تیغ دو دم
من خودم هم «یا علی» میگفتم، آن را میزدم
رزم عباس و علی، به به! چه رزمی میشود!
ساقی و سقا کنار هم، چه بزمی میشود!
مثل اینکه باز دستی آشنا، در میزند
سرخوشی با من؛ ولی این دست خوشتر میزند
خواهشت را از نگاهت خواندهام؛ باشد! برو
درس اینجا ختم شد؛ دیگر حسین آمد، برو
#قاسم_صرافان
کتاب #حیدرانه
انتشارات #فصل_پنجم
.
.
.
لینک #ابرگروه مرثیه و مدح اهلبیت در ایتا "ویژه اشتراک گذاری شعرو سبک مداحان کشوری و اشعار اجرا نشده شعرا و مطالب آموزش مداحی"
http://eitaa.com/joinchat/2371289108C89129d8927
برای پیگیری آموزشهای مداحی هشتک
👈 #آموزش_مداحی را در گروه دنبال بفرمایید
.
.
#امام_زمان #حضرت_ام_کلثوم
با موضوع شهادت حضرت ام کلثوم علیهاالسلام
شعر 27
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
ای روضه خوان صبح و مساء،صاحب الزّمان
ای داغدار کربوبلا ، صاحب الزمان
صاحب عزای عمّه ی قامت خمیده ای
خون، جای اشک، بین عزایش چکیده ای
وقت مرور ِ داغ ِ روی داغ ِ عمّه هاست
گویی که خیمه ات لب ِ گودال کربلاست
داری شبیه عمّه به خود لطمه می زنی
بشکسته از جراحت ِ رگ های گردنی
در بین خاک وخون، بدنی دست و پا زده
او را عدو برای رضای خدا زده
دارد نشان ِ سنگ و عصا روی پیکرش
رفته ز کینه، بر سر ِ سرنیزه ها سرش
اینجا شروع ماتم جانسوز عمّه است
آغاز ِ اشک ِ هرشب و هرروز ِ عمّه است
باید که عمّه همسفر ِ قاتلین شود
در ازدحام کوفه و شام بلا رود
باید میان هلهله ی کوچه های شام
پیش همه شود سپر ِ کینه های بام
باید رود به غربت ِ بازار شامیان
مهمان شود به بزم شراب حرامیان
خون از لبان رأس بریده شود روان
در اصل،قاتلش بشود چوب خیزران
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#بیست_ونهم_جمادی_الثانی
#شهادت_حضرت_ام_کلثوم_علیهاالسلام
#زمینه
جواب:
ویلی ویلی ویلی
حسین حسین حسین....
روضه خون ِزینب،آخر رفته از تاب
دق کرده مابین ِروضه های ارباب
چارماهه از درداش ،شبها هم بیداره
بعد از اون نیم روز ِ کربلا بیماره
بین بستره یاس مرتضی
سرو قامتش شد از غُصّه تا
با چشمان خیس با آهی حزین
داره زیر لب یاد کربلا :
ویلی ویلی ویلی
حسین حسین حسین....
🌸🌸🌸🌸🌸
یادش مونده گودال،یک شاه بی لشکر
شد با تیغ و نیزه ، پاره پاره پیکر
پیکر بی رأسش ،رفت زیر دست و پا
بعد از اون شد وقت ِ غارت خیمه ها
همسفر شده، ناموس خدا
با زجر وسنان،شمر بی حیا
کرده با حسین،نجوا وقتی که
دیده رأسشو، روی نیزه ها :
ویلی ویلی ویلی
حسین حسین حسین....
🌸🌸🌸🌸🌸
وای از رقص و خنده،وای از آزار شام
بردنش با اجبار ،بین بازار شام
کوچه ی یهودی،تو خاطرش مونده
خون سر اطفال ،قلبش رو سوزونده
وای از کوچه و سنگ کینه ها
مونده رو تنش، زخمای جفا
یاد اون سری که خورد رو زمین
بازم میخونه از شام بلا :
ویلی ویلی ویلی
حسین حسین حسین....
🌸🌸🌸🌸🌸
داره آروم میشه ،گریه ی پیوسته
دیگه امّ کلثوم شد از دنیا خسته
با شهادت،زخماش گرفته التیام
شد شهیده در اصل، از داغ شهر شام
از وقتی که رفت، تو بزم شراب
واسَش شد حیات، بدتر از عذاب
با چوبش یزید ، زد پیش نگاش
روی اون لبی، که نخورده آب
ویلی ویلی ویلی
حسین حسین حسین....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#حضرت_ام_کلثوم
.
.
#حضرت_ام_کلثوم
#دوبیتی حضرت ام کلثوم(س)
ز آه و ناله معلوم است امشب
نوا از نای مظلوم است امشب
الا ای سینه زن ها، نوحه خوان ها
عزای ام کلثوم است امشب
نوای(غریب)
یوسف حق پرست(غریب )
.
.
#حضرت_ام_کلثوم
به یاد کربلا زاری کن امشب
ز دیده خون دل جاری کن امشب
عزایِ ام کلثوم است ای دل
بیا با ما عزاداری کن امشب
نوای(غریب)
یوسف حق پرست(غریب)
.
➖
#میلاد_امام_باقر
#سرود #میلاد_امام_محمد_باقر_۱۳۹۹
#تک_یا_شور
✍ #علی_حاجیان_فر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قبله ی محراب/بهترین مهتاب
شمس عالمتاب/معدن نایاب
برتر از القاب/الگوی طلاب
اومده دنیا/پنجمین ارباب
*طیب و طاهر اومد
*عشقِ ظاهر اومد
*مژده همه شیعه ها
*امام باقر اومد
《شاده دل شیعه بگو / ای جونم
《به برکت قدوم او / ای جونم
《کور بشه چشمای عدو / ای جونم
《علی اکبر شده عمو / ای جونم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مولا یا//باقرالعلوم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در شکوفایی/مثل مولایی
یااباجعفر/عشق سقایی
با مسمایی/حجت مایی
صاحب علم/همه دنیایی
*شیعه بهت مدیونه
*واسه ،تو میخونه
*اعتقادش اینه که
*دشمن تو ملعونه
《دست میکشی روی سرم ای جونم
《عبد امام باقرم ای جونم
《از دعاهای مادرم ای جونم
《عیدی بهم میدی حرم ای جونم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مولا یا//باقرالعلوم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍ #علی_حاجیان_فر
https://eitaa.com/emame3vom/37771
➖.👇
.
#شهدا
#تقدیم_به_شهید_سردار_محمد_محمدی_مزینانی
#بیست_و_دوم_بهمن
#سالگرد_شهادت_جانباز_شیمیایی
#دل_سروده_های_مزینانی🌹
ای شیر مرد بیشه ی پیکار
تویِ چشات هیچ التماسی نیس
با زخمهات بازم نشون دادی
از مرگ تو جونت هراسی نیس
وقتی شبیهِ حضرتِ ارباب
با عشق .. مظلومانه سر دادی
دیدن همه دنیا که فریادِ ...
هَیهـات مِـنَ الذِلَه سَر دادی
سروِ قدت تا آسمون رفته
شونه ات مث کوهه .... دلت دریاس
تا دنیا دنیاس رویِ بام عشق
سر دارِ قلبم ، پرچمت بالاس
با بستنِ سربندِ یـــا زهرا
شوق شهادت تو نگات پیچید
تو دشت مجنون چشمای ابریت
روی گلای تشنه می بارید
رفتی و با هر قطره ی خونت
به زندگی روح و نَفَس دادی
رو میدون مین توی دشت فاو
درسِ دفاع از عشقو پس دادی
ای جانجانم ، سربه دارِ عشق
تو عمری ، تو عزت به سر بُردی
از مرز عشق و خون گذشتی تا
از بام غیرت سَـر درآوردی
مجنون شدی و مال و فرزند و
با جون و دل ، نذرِ وطن کردی
گفتی که تا دشمن تو این خاکه
از خاکِ لیلی بر نمیگردی
همسنگر عمار و مِقدادی
تو از تبار پاک سلمانی
با اسم پر آوازه اَت عمری
فخر اهالیِ مزینانی
#منصوره_محمدی_مزینان
#جانباز_شهید
.
.
#شعر_انقلاب
«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود
«خویشی» که سر به دامن تقدیر میگذاشت
کاری جز اعتراف به درماندگی نداشت
از راه مرگ با هدفی پوچ میگذشت
عمری که در تصوّر یک کوچ میگذشت
این شعر نیست، قسمتی از درد مردم است
تاریخ قرنها غم و غربت در آن گم است
دنیا به رغم محکمهها، قیل و قالها
در بند گرگ بود به حکم شغالها
این حکم شوم، نقشۀ دنیای دیگریست
طرح شروع فتنه و بلوای دیگریست
شیطانیان که فاتح این ماجرا شدند
وقت سقوط دهکدهها کدخدا شدند
از خیرشان رسیده فقط شر به دهکده
این قصّه آب میخورد از غرب دهکده
آری، جهان به شوق تکامل فریب خورد
آدم دوباره خیرهسری کرد و سیب خورد
تقصیر ما: حکومت سرکردۀ دروغ
تقدیر ما: جنایت پروردۀ دروغ
آزادی و حقوق برابر بهانه بود
تا که شود برادرمان بردۀ دروغ
افسونِ قرن -کورۀ آتش- غم یهود
افسانه بود غربت گستردۀ دروغ
توحید را به مسلخ تثلیث میکشند
نفرین به این تجلّی بیپردۀ دروغ
هرچند فتنه صبح جهان را سیاه کرد
خورشید سر رسید و فُسون را تباه کرد
آغاز شد حماسۀ آتش عتابها
وسعت گرفت شعلۀ این انقلاب، تا -
- در روزگار سلطۀ صحرای دورهگرد
مردی به نام نامیِ دریا قیام کرد
گلزار جان گرفت به دست بهاریاش
ایمان بیاوریم به لبخند جاریاش
از بند تن رهاست طنین دعای او
«آزادگیست» شِمّهای از ربّنای او
اندیشهاش تجسّم احکام دین ماست
اُسطورۀ مقاومت سرزمین ماست
با این وجود، در دل او غم گذاشتند
آن بیوجودها که سرِ فتنه داشتند
میخواستند بر سر ما سروری کنند
«دینِ نو» آورند که پیغمبری کنند
امّا...نه! مرد باج به گردنکشان نداد
در اوج غم حقارتی از خود نشان نداد
تا که بساط گرگ به هم خورد و جنگ شد
روباه پیر شعبده کرد و پلنگ شد
میخواستند باز بگیرند ماه را
برپا کنند گسترههایی سیاه را
امّا به یُمن مرد و مریدان پاکباز
بدسیرتان شدند هم آغوش خاک، باز
چندی گذشت... حادثه رخ داد و بعد از آن
آمد عزای نیمۀ خرداد و بعد از آن -
- با شوق مرگ، لحظۀ رفتن فرا رسید
از خود گذشت مرد و به درک خدا رسید
او رفته و حکایت او مانده تا هنوز
فرهنگ استقامت او مانده تا هنوز
«امروز» هم فدایی راه ولایتیم
دستی پر از قنوت، پر از استجابتیم
باید که در ادامۀ راهش خطر کنیم
نفرین به ما اگر که دمی فکر سر کنیم
ما «عهد» کردهایم که با «عدل» انقلاب
در محکمه مقابله با زور و زر کنیم
ما عهد کردهایم که در عصر احتمال
فکری به حال «گرچه و امّا - اگر» کنیم
حالا زمان گذشته و کاری نکردهایم!
دیگر چگونه میشود از خود گذر کنیم؟
ما عهد کردهایم، ولی مثل کوفیان
همراه و همنوای علی مثل کوفیان...
ما «عهد» را به مَسند حاشا گذاشتیم
منشور «عدل» را به تماشا گذاشتیم
از یاد بردهایم اشارات مرد را
افشاندهایم در دل او بذر درد را
دیگر اُمید نیست به اندیشههای ما
آن قدر گُم شدیم در اوهام خویش، تا -
- لبخند او به زخم بدل شد، نمک زدیم
اینگونه پایداری خود را محک زدیم
وقتی که گرگ ولوله کرد و به گلّه زد
ما در سکوت قافلهها نِیلبک زدیم
در ازدحام غفلت ما، مکر جان گرفت
چشمان خواب رفتۀ دشمن توان گرفت
آری، دوباره فتنه و بلوا به پا شدهست
نفرین به ما که سفرۀ تزویر وا شدهست
در «عهد» ما که «عدل» فقط در کتابهاست
رستم اسیر فتنۀ افراسیابهاست
با اعتراض، زیره به کرمان نمیبریم
فرصت برای شِکوه زیادست، بگذریم...
باید دوباره دست به دامان او شویم
بیعت کنیم، بلکه مسلمان او شویم
وقتی علی به مسند غربت نشسته است
عمّار او، ابوذر و سلمان او شویم
باید که در صیانتِ از مرد، جان دهیم
در راه او مقاومت از خود نشان دهیم
مردان مرد، دست به دشمن نمیدهند
آزاده ها به بند کسی تن نمیدهند
فرقی نمیکند پس از این «ما»، «تو»، یا «منم»!
چوب حراج خورده مگر خاک میهنم؟
شمشیر باستانیِ شرقیم در مصاف
پروردۀ حماسه و بیزار از غلاف
بعد از حماسه، نوبت عشق و تغزّل است
آری، بهار فصل دگردیسیِ گُل است
با اینکه در مُحاق زمان است، میرسد
روزی که خاستگاه جهان است، میرسد
آن روز ناگزیر که «فرداست» بیگمان
در انحصار چشم کسی نیست آسمان
روز نزول نور به جان جوانهها
روز سقوط سلطۀ تاریکخانهها
روزی که «عدل» حاصل خواب و خیال نیست
این یک حقیقت است، مجاز و محال نیست!
روزی که ماه، مژدۀ چشمانتظارهاست
خورشید، چشم روشنیِ بیقرارهاست
روزی که مردِ منتظرِ سالها سکوت
فریاد استجابت شبزندهدارهاست
«عشقش»، دلیل رفتن سرها به روی دار
آن مردِ مرد، «منتقمِ» سربِه دارهاست
آغاز عدلگستریِ حاکمیّتش
پایانِ حکمرانیِ دنیاتبارهاست
انقلاب_اسلامی #انقلاب_مردم
#حسن_خسروی_وقار
.