.
|⇦•نقشِ روی کُتَل حسن...
#سینه_زنی و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام به نفس کربلایی حاج اسلام میرزایی
❁༻↷◈↶༺❁
نقشِ روی کُتَل حسن
بیتِ نابِ غزل حسن
السلامُ عَلَی الکریم
السلامُ عَلَی الحسن...
از غم نوشتم، ماتم نوشتم
من جایِ ذکرِ یا حسن، مرهم نوشتم
امامی و بی حرم
عزیزی و محترم
تویی تو یا ذی الکرم
حسن جانم....
از جان نوشتم، احسان نوشتم
منجای ذکرِ یاحسن، باران نوشتم
حریمِ تو آسمان
محبتت بی کران
کریمی و مهربان
حسن جانم...
نورِ صبحِ ازل حسن
ای تو طعمِ عسل حسن
السلامُ عَلَی الکریم
السلامُ عَلَی الحسن...
آقا نوشتم، مولا نوشتم
من جای ذکرِ یا حسن، تنها نوشتم
تویی امامِ حسین
دَمِ مُدامِ حسین
به تو سلامِ حسین
حسنجانم...
یکه تازِ جمل حسن
تو امیری و یَل حسن
السلامُ عَلَی الکریم
السلامُ عَلَی الحسن...
#امام_حسن
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#حاج_اسلام_میرزایی
#ویژه_ایام_صفر
.👇
Mirzaei.Babolharam.net.EmamHasan_3.mp3
2.41M
|⇦•نقشِ روی کُتَل حسن...
#سینه_زنی و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام به نفس کربلایی حاج اسلام میرزایی
.
|⇦•دلی که عاشقه ...
#سینه_زنی و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام به نفس حاج مهدی رسولی
❁༻↷◈↶༺❁
دلی که عاشقه محن داره
تو کشور غصه وطن داره
عاشق اونه که تو دلش هر شب
روضه برا امام حسن داره
میگن خدایِ کَرَمِ آقام
صاحب سفرۀ غمِ آقام
با اون همه مهربونی حالا
بگید چرا بی حرمِ آقام
حسن جانم، حسن جانم...
برای چی نباشه بارونی
چشمای من با این پریشونی
که قبر خاکیشم شده پُشتِ
پنجره های بقیع زندونی
با بی وفا ها هم وفا میکرد
دردای مردم و دوا میکرد
باید بپرسیم ما از اون شامی
با دشمناش چه جوری تا میکرد
حسن جانم، حسن جانم...
چل سالی از یه عده دلگیره
چل ساله که دلش یه جا گیره
هر موقع یاد کوچه می افته
صد دفه زنده میشه میمیره
چل ساله که زخم زبون خورده
خیلی شده خاطرش آزرده
هر باری که مغیره رو دیده
چند روزی خنده رو لباش مرده
مدینه غرق گریه زاری شد
خزونِ زندگیش بهاری شد
راحت شد از اون همه غم وقتی
زهر جفا رو جگرش کاری شد
تابوتشُ رو شونه ها بردن
به سمت بی کرونه ها بردن
از کوچه ای که مادرش رو دید
به زیر تازیونه ها بردن
چشمای قاسم خیس بارونه
حال اباالفضلم دگرگونه
تیرا یه کاری با حسن کردن
پهلوی تابوتش پر از خونه
ای کاش بی نشونه میرفتش
آروم مخفیونه میرفتش
بعد حسن این حرف زینب بود
کاش داداشم شبونه میرفتش
حسن جانم، حسن جانم...
ــــــــــــــــــ
#امام_حسن
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#کربلایی_مهدی_رسولی
#ویژه_ایام_صفر
👇
Rasooli.Babolharam.net.EmamHasan.mp3
1.15M
|⇦•دلی که عاشقه ...
#سینه_زنی و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام به نفس حاج مهدی رسولی
واحد؛ مرهم.mp3
1.58M
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#واحد
🔹مرهم🔹
من موندم و غصه و عزا و ماتم
جز گریه نداره زخم این دل مرهم
جز گریۀ هر شبم ندارم یاری
حتی توی خونه هم ندارم محرم
غمگینتره از گریهها لبخندم
من زیر عبا هم زره میبندم
غم دیده دل بی پناه و تنها
هم از یاران و هم از دشمنها
آه از این مردم که منو آزردن
سجاده رو از زیر پای من بردن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از کوچه نمیگم کوچهمون محشر بود
از در نمیگم که شعلهها از در بود
ای گریهکنا روضۀ من اون لحظهس
که دستای من تو دستای مادر بود
من بودم و غم بود و آه مادر
آتیش میگیرم از نگاه مادر
اون چادر خاکی دلیل آهم
من کشتۀ اون روضۀ جانکاهم
یک عمره که قلبمو شکسته این درد
دستم نرسید به دستای اون نامرد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حالا منم و یه دنیا اشک ناگاه
چشمم که میافته به حسین میگم: آه
حالا منم و یه دنیا داغ حسرت
لا یوم کیومک اباعبدالله
از کرب و بلا من ندارم سهمی
حال دلمو یا حسین میفهمی
داری میبینی آه حسرتهامو
باید ببری این امانتهامو
تو کربوبلا کنار تو بودم کاش
از روی همون نیزه به یاد من باش
شاعر: #رضا_یزدانی
نغمهپرداز: #یوسف_رحیمی
#شهادت_امام_حسن #هفتم_صفر
#بیست_و_هشتم_صفر #امام_حسن
.
#زمینه
#حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#زمزمه
نگفتی من دل دارم رفتی
نگفتی دختر داری رفتی
بدون اینکه بار غم رو
از رو دلم برداری رفتی
حالا من بدون تو کجا برم
حالا من بدون تو چیکار کنم
اونقدر گریه میکنم که نیمه شب
از خواب ناز سرت و بیدار کنم
وای وای وای دلم بابا
وای وای وای سرم بابا
از بس زدنم کمرم بابا
ندیدی ما رو روی ناقه
دیدم رها شد موهات در باد
سرم رو پای عمه بود که
از روی نیزه سرت افتاد
کاش میشد سر تو رو بغل کنم
کاش میشد سر تو رو رها کنه
بابا کی دلش اومد که اینجوی
رگهای گردنت رو جدا کنه
وای وای وای سرت خونی
وای وای وای سرم خونی
گفتی کی میریم به یه مهمونی
یادم نمیره دشمن میگفت
بالای نی دیدی باباتو
رو نیزه دیدم چشمات وا بود
هیچکی نبود ببنده چشماتو
میدیدی که بچه هات تو دست و پان
میدید که بچههات تو آتیشن
میدیدی رو خارای بیابونا
دارن دخترات و بابا میکشن
وای وای وای کجا رفتی
وای وای وای چرا رفتی
دیدم که تو طشت طلا رفتی
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
#پنجم_صفر #شب_سوم_محرم
https://eitaa.com/emame3vom/50030
.👇
.
#شهادت_حضرت_رقیه
خرابه و ماه
دوش گلگون سحری آمد و رفت
غرق در خون قمری آمد و رفت
تا کند سرکشی از دختر خود
کنج ویرانه سری آمد و رفت
کنج ویرانه سری غرق به خون
نزد خونین جگری آمد و رفت
از غم روی پدر ناله کُنان
دختر نوحه گری آمد و رفت
با سر آمده بر روی طبق
به جگرها شرری آمد و رفت
ما سفر کرده ی داغیم خدا
پیش ما همسفری آمد و رفت
ما که دل سوخته بودیم و خموش
آتش شعله وری آمد و رفت
سوی این لانه ی گردیده خراب
مرغ بی بال و پری آمد و رفت
تا غریبانه نمیرد ز فراق
نزد دختر پدری آمد و رفت
به تماشای جگر سوختگان
باز هم چشم تری آمد و رفت
لیلة القدر من امشب اینجاست
در همین جا که سری آمد و رفت
ماند در قلب حرم داغ دگر
تا که خونین گهری آمد و رفت
«یاسر» از داغ دلم با خبر است
غصه ها را خبری آمد و رفت
**
محمود تاری «یاسر»
#شب_سوم_محرم #پنجم_صفر
.
.
.
#شب_سوم_محرم
#شهادت_حضرت_رقیه
شعر شهادت حضرت رقیه - (نگاش به سمت آسمون،ستاره ها رو می شمرد)
نگاش به سمت آسمون،ستاره ها رو می شمرد
خسته می شد بلند می شد،زخمای پارو می شمرد
یكی دو تا و هفتا زخم،دستی رو پاهاش می كشید
زخمای پا تموم می شد،زخمای دستاشو می دید
به ماه آسمون می گفت،شمع شبستون منی
یاده عمو بخیر كه تو،مثل عمو جون منی
راستی تو از تو آسمون،ببین بابای من كجاست
هش بگو كه دخترت ساكن تو خرابه هاست
بهش بگو دختری كه شونه به موهاش می زدی
جون به لبش رسیده و تو از سفر نیومدی
من را ببخش اگر كه لكنت زبان گرفتم
آخر شكسته دستی دندان شیری ام را
مداح:حاج محمود کریمی
#پنجم_صفر
🔊 سبک 👇👇👇
.
#شهادت_حضرت_رقیه
#زمزمه
خوش اومدی تو از سفر بابا
تورو خدا منو ببر بابا
کجا یهو تو بی خبر بابا
گذاشتی رفتی
دیگه تمومه گریه و زاری
تمومه این شبای بیداری
آخه نگفتی دختری داری
گذاشتی رفتی
نذار بازم بهم جسارت شه
همین لباس پاره غارت شه
منو ببر که عمه راحت شه
بابا بابایی
نبودی از همه کتک خوردم
یه جوری زد که عمه گفت مردم
به خاطر تو طاقت آوردم
بابا بابایی
بیابونا نمیره از یادم
تو راه کوفه جون دادم
تو خواب من از رو ناقه افتادم
رو نیزه بودی
سه سالتو چقدر دادن آزار
گوشای خونیمو دیدی انگار
بذار بگم چی شد توی بازار
رو نیزه بودی
مارو بهم دیگه نشون میدن
به زور النگوهامو دزدیدن
بابا نامحرما منو دیدن
سید مجید بنی فاطمه
#سبک_خوشابحال_نوکرات_ارباب
#شب_سوم_محرم
👇
.
#زمزمه
#شهادت_حضرت_رقیه
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
سبک: دوس دارم نگات کنم توهم منو نگا کنی
▪▪ """ """▪▪ """ """▪▪
خواب دیدم با ذوالجناحت/ اومدی کنار من
دستا تو کشیدی رو / چشمای غصه دار من
دیده بودی توی خواب /چقد پریشونت بودم
روز و شب توی همین/ خرابه گریونت بودم
قلب بی تاب منو / دیدی و با سَر اومدی
مث خورشید، میوونِ /ستاره ها در اومدی
بابا جون خوش اومدی / به کنج ویرانهء ما
روشن از نور تو شد / گوشهء غمخانهء ما
سر به رویِ دامنم / بذار که خیلی خسته ای
این همه راه اومدی /پلکی رو هم نبسته ای
بابا جون به صورتِ / زخمی و گلگونت سلام
به لبِ بریده و / شکسته دندونت سلام
بابا جون به ما میگن/خارجی ، یعنی چی بابا؟
دخترای شامی هم / به ما یتیم میگن چرا؟
بابا جون بِهِم بگو /، «مَنِ الّذی اَیتَمَنی »؟یا به دخترای شامی / بگو بابای منی
بابا جون یادش بخیر/ همیشه رو دوشت بودم
بابا جون یادش بخیر / زینت آغوشت بودم
می کشیدی دستا تو / همیشه رویِ سرِ من
حالا نیست دستای تو / پاک کنه اشک تر من
چی شده دستای تو / میگن بریده ساربان
لب و دندونت رو هم /شکسته چوب خیزران
دوس دارم همین سرت /تا صبح کنارم بمونه
قصه ی کرب و بلا رو / برام از سر بخونه
دوس دارم بِهِم بگی / علی اکبرم کجاست
یا که شش ماهه گلم / علی اصغرم کجاست
یابگی عمو چرا /رفت و سری به ما نزد
وقت غارتِ حرم / سری به خیمه ها نزد
بابا جون یادم میاد / وقت خداحافظی مون
با چه حالی دستامو / سپردی دست عمه جون
از همون لحظه دیگه / عمه برام سپر شده
بس که تازیونه ها / خورده شکسته پر شده
دیگه بسّه بابا جون /که خیلی زحمتش دادم
با خودت ببر منو / چون دیگه از پا افتادم
بابا جون عمه میگه / شدم شبیه مادرت
توی این سه سالگی / خمیده قَدّ دخترت
اومدی توو دل شب / تا دلم آروم بگیره
می دونی بدون تو / دلم از این دنیا سیره
به دلم برات شده /جدایی مون تموم میشه
دل من فقط ، بدون/ کنار تو آروم میشه
ای خدا مثل رقیه / هیشکی بی بابا نشه
تویِ قلب کوچکش / داغ یتیمی جا نشه
""" """▪▪ """ """▪▪ """ """▪▪ """ """
✏رقیه سعیدی (کیمیا)
۱۴۰۰/۶/۱۷
👇
روضه رقیه.س.اول صفر.شریفی.m4a
7.27M
خواب دیدم با ذوالجناحت/ اومدی کنارمن...
#نوحه_زمزمه
.
#امام_زمان عج
فراق تا به کی آقا؟ بگو چه چاره کنم؟
بگو چگونه بدون شما گذاره کنم؟
کدام جمعه می آیی بگو بدانم تا
چقدر صبحدم جمعه استخاره کنم؟
طریق گریه ام آقا ز ضجه هم که گذشت
دگر چه چاره کنم؟جامه پاره پاره کنم؟
برای دیدنت آقا فقط لبی تر کن
هزار باره بمیرم ، هزار باره کنم
که چشم های من آقا فقط برای شماست
رخ شما که نبینم ، چه را نظاره کنم؟
زبان شعر من الکن که وصفتان گویم
شما شبیه نداری ، چه استعاره کنم؟
عزیز فاطمه راهی نشان بده ، سخنی
فراق تا به کی آقا؟ بگو چه چاره کنم ؟
#محمد_جواد_حیدری ✍
#کوچکترین_جمله_بـرای_بـزرگترین_دعـا
#اللهـم_عـجل_لولیـک_الفـرج
.
YEKNET.IR - shoor 1 - 5 safar 1398 - hamid alimi.mp3
8.72M
🌴عجب روز تلخی
🌴عجب شام تاری
🎤 #حمید_علیمی
⏯ #شور
🔳 #شهادت_حضرت_رقیه(س)
عجب روز تلخی
عجب شام تاری
من و کوچه بازار
عجب روزگاری
چقدر تو شهر سر و صداست
نگاه شام چه بی حیاست
یکی بگه بابام کجاست
بابا بابا ...
عجب ماجرایی
عجب امتحانی
عجب ضرب دستس
عجب خیزرانی
شکسته شد تو طشت یه سر
دوباره حرمت پدر
خدای من منو ببر
بابا بابا ...
عجب سر گذشتی
عجب نی سواری
سر تو شکسته
عجب نیزه داری
بابا بگو چی بود چی شد
سر عمو چی بود چی شد
رگ گلو چی بود چی شد
بابا بابا ...
گر دختر او پیش پدر ناز کند
گره ی کرب و بلای همه را باز کند
انا مدیون الرقیه
همه ی دغدغه ام این شده روز و شب ها
اربعین پای پیاده نجف و کرب و بلا
حسین...
آجرکاللهیاصاحبالزمان ..•
.
#حضرت_رقیه - شعر احساسی
#زمزمه
چهار پاره- محاوره و شکسته
سلام چراغ سحر رقیه
خوش اومدی تاج سر رقیه
کجا بودی چرا منو نبُردی
خسته شده همسفر رقیه
یادت میاد اون موقع ها مدینه
میگفتی دخترم پیشم بشینه
حالا نشستم گوشه ی خرابه
الهی چشمت روز بد نبینه
هر موقع از چیزی گلایه داشتم
سر روی شونه ی عمو میذاشم
مدینه روزگار خوبی داشتیم
یادش بخیر عجب عمویی داشتم
بعدِ تو دست بچهها رو بستن
غَما یه جا توی دلم نشستن
گلایه هام زیاده یکیش اینه
ببین زدن دندونمو شکستن
راستی دیدی همه تنم کبوده
یکی بگه گناه من چی بوده
این همه غم دیدم ولی بعضیا
میگن رقیه کربلا نبوده
یه چیز بگو آروم بشه رقیه
تویی جواب خواهش رقیه
راه که میرم دَس به دیوار میگیرم
دیگه نمیبینه چِشِ رقیه
درمونِ هر چی غم دارم بابامه
بابام همونیه که من میخوامه
دیشب تو خواب گفتی «میای پیش من؟
خودت میدونی که من از خدامه
نبودی و همه تنم میلرزید
یکی اومد گوشواره هامو دزدید
هر دفه با غم تو گریه کردم
دختر حرمله بهم میخندید
تشنه بودم رو خاکا آب میریختن
آتیش روی سرِ رباب میریختن
خودم دیدم تو طشت زَر که بودی
روی لبای تو شراب میریختن
مگه ازم خبر نداشتی بابا
چرا منو تنها گذاشتی بابا
حالا که اومدی منو بغل کن
یه وقت نگن دوسم نداشتی بابا
دوریت به زخم جیگرم نمک بود
تفریح زجر و حرمله کتک بود
یه خورده آب واست کنار گذاشتم
خودم دیدم لبات ترک ترک بود
زهرا اومد بالا سرم نبودی
میگفت میای پیش خودم به زودی
با ضرب حرمله پریدم از خواب
بهم میخندیدن یه مشت یهودی
اینو بگم خیلی به هم میریزی
شام نگو چه آدمای هیزی
تو رفتی و حُرمَتمو شکستن
منو میخواستن ببرن کنیزی
خیلی دلم تنگ شده بود برا تو
انگار یه عمره نشنیدم صداتو
کاشکی میشد بازم صدام میکردی
فدات بشم کی بریده رگاتو
سرِ بریده نبینم گریونی
امشبو پیش دخترت مهونی
خودم هوای دندوناتو دارم
میشه یه کم قرآن برام بخونی؟
فِکرِ سَرَم «یه روز بابام میاد» بود
البته با «اگر خدا بخواد» بود
منم ببر،، دنیا که جای من نیست
دنیا همین سه سالِشَم زیاد بود
#محمد_آسلیمی اراک✍
.
.
#اربعین
ای عزیز مصطفی یالیتنا کنا معک
ای شهید سرجدا یالیتنا کنا معک
ای که در صحرای طف گشتی به دست ظالمان
کشته ی راه خدا یالیتنا کنامعک
ای زِ رخسار الهیِ تو پیدا و عیان
شمس و نجم و والضّحی یالیتنا کنا معک
آیه آیه مصحف توحید شرح حُسن توست
ای بهار هل اتیٰ یالیتنا کنا معک
ای جمیع خلق بر تو بنده ی حلقه به گوش
ای خدایت خونبها یالیتنا کنا معک
بین محراب ولایت در قنوت معرفت
بر لبم دارم دعا یالیتنا کنا معک
خیمه ی دین تا قیامت هست ای سلطان عشق
از قیام تو به پا یالیتنا کنا معک
انبیا و اولیا جمله تو را دلباخته
خاکبوسَت اوصیا یالیتنا کنا معک
دست حق روز ازل در جام تقدیرِ تو ریخت
باده ی قالو بَلیٰ یالیتنا کنا معک
ذکر زیبای تو را گوئیم تا پایان عمر
که تویی ارباب ما یالیتنا کنا معک
خاک با یک گوشه چشمی از تو می گردد چو زر
ای نگاهت کیمیا یا لیتنا کنا معک
ای زِ قبل از روز میلادت اَنیسِ فاطمه
هستیِ خیرالنسا یالیتنا کنا معک
اشک در بزم عزایت ای امام اِنس و جِن
داده بر عالم ضیا یالیتنا کنا معک
می خرند اینجا به دینار محبت از همه
هم خلوص و هم ریا یالیتنا کنا معک
روی تو مرعات وَجهُ الله و خویت احمدی
کوی تو دارُالعطا یالیتنا کنا معک
هر گدایی که بیاید بر سر کویت حسین
می شود حاجتروا یالیتنا کنا معک
تا قیامت خادم بزم عزای تو منم
کِی شوم از تو جدا ؟ یالیتنا کنا معک
کَشتیِ دین را تو راندی در دل دریای دَهر
زِابتدا تا انتها یالیتنا کنا معک
ای کریم بن کریم ای آنکه در هنگام جود
شرم کردی از گدا یالیتنا کنا معک
طایر اشکم به اوجِ قله های ماتمت
می زند پر چون هُما یالیتنا کنا معک
عشق و ایثار و جهاد و بردباری و وقار
بر تو دارند اقتدا یالیتنا کنا معک
دوخت بر جسمت لباس لاله رنگ از تیغ و سنگ
دست خیّاط قضا یالیتنا کنا معک
آری از شوقت به وصل دوست قدری کم نشد
هرچه شد بر تو جفا یالیتنا کنا معک
گشت لبریز از مناجاتت تمام کائنات
ای تجلّیِ رضا یالیتنا کنا معک
یک به یک اصحاب تو گشتند قربانی دوست
در مِنای کربلا یالیتنا کنا معک
پیکر پاک جوانت بینِ آن میدان عشق
اِرباً اِرباً شد شَها یالیتنا کنا معک
توخودت دیدی که قاسم بر زمین پا می کشید
بین جمع اشقیا یالیتنا کنا معک
در کنار علقمه هم فرقِ ساقی حرم
هم قد تو شد دوتا یالیتنا کنا معک
اصغر شش ماهه ات ، زد از جفای حرمله
روی دستت دست و پا یالیتنا کنا معک
وقت میدان رفتنت آن خواهر محزونه ات
گفت مهلاً یا اخا یا لیتنا کنا معک
تو فتاده بین گودال و به جنّت مادرت
داشت بس شور و نوا یالیتنا کنا معک
خاک عالم بر سرم ، شد آشنا با حنجرت
خنجر شمر دَغا یالیتنا کنا معک
ظالمان دیدند در وقت عروجت یا حسین
تیره گردیده فضا یالیتنا کنا معک
تو سرت گرم خدا بودو زِ تیغِ قاتلت
رفتی از طَف تا خدا یالیتنا کنا معک
چون سرت از تن جدا شد ناله از دل بر کشید
حضرت خَیرُالوَریٰ یالیتنا کنا معک
بهرِ مظلومیّت تو همچو زهرا ، گریه کرد
شاهِ مُلکِ لافتیٰ یالیتنا کنا معک
از غم جانسوزت ای فرمانروای ملک عشق
شور محشر شد به پا یالیتنا کنا معک
مادرت همواره در گودال می زد با فغان
ناله ی واویلتا یالیتنا کنا معک
چشم اسماعیل هم در ماتمت خون گریه کرد
ای ذبیحِ از قفا یا لیتنا کنا معک
خواهرت نشناخت در گودال اِی خون خدا
جسم خونین تو را یالیتنا کنا معک
عاقبت بانگ اِلَیَّ گشت از حلقومِ تو
بَهرِ زینب رهنما یالیتنا کنا معک
صبر ایوب نبی و صبر زینب ، خواهرت
این کجا و آن کجا یالیتنا کنا معک
در شب شام غریبان در شراری بس مَهیب
سوخت یکسر خیمه ها یالیتنا کنا معک
رأسِ پاکت شد به راه شام و کوفه ای غریب
آفتاب نیزه ها یالیتنا کنا معک
عاقبت آن رأس نورانی شد از جور یزید
زینت طشت طلا یالیتنا کنا معک
نیمه شب در گوشه ی ویرانه اشک دختری
کرد غوغایی به پا یالیتنا کنا معک
گفت ای بابا مگر بودی تو در کنج تنور
خاک آلودی چرا ؟ یالیتنا کنا معک
موضوع : مدح و مرثیه امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا
#امام_حسین
#حاج_امیر_عباسی
#محرم #صفر ۱۴۰۰
Shab05Safar1400[07].mp3
12.13M
دیگر شکستن ندارد، بال و پر کوچک من (#روضه_پایانی) #پنجم_صفر ۱۴۰۰
🔺بانوای: حاج میثم مطیعی
🏴 شب پنجم #صفر١۴٠٠
دیگر شکستن ندارد، بال و پر کوچک من
می ترسم از هم بپاشد ، این پیکر کوچک من
آه ای سر روی زانو ، ای ماه آشفته گیسو
دیشب خودت روضه خواندی ، بر منبر کوچک من
این درد درمان ندارد ، می دانم امکان ندارد
زخم سرت را ببندی ، با معجر کوچک من
غارتگران دل نکندند ، از گوش و از گوشواره
انگشت و انگشتر تو ، انگشتر کوچک من
آتش به جان جهان زد ، دستی که با خیزران زد
یا برلب خونی تو یا بر سر کوچک من
بابا برایم دعا کن ، شام مرا کربلا کن
یک بار دیگر صدا کن: ای دختر کوچک من!
شاعر: احمد علوی
#حضرت_رقیه
Shab05Safar1400[02].mp3
5.78M
#زمینه
عمه ببین، دیگه بابام روی نیزهها نیست
بابام میاد، سر و وضعم ولی رو به را نیست
عمه ببین، آخه زخمام که یکی دو تا نیست
عمه ببین، دیگه رو تن رقیه جا نیست
عمه
بعضی از زخمامو دوست دارم
یکیشون نزدیک چشمامه
آخه دیدم کسی که سیلی زد
توی دستش عقیق بابامه
توو کربلا یه نانجیب
که همه میگن یه خنجر داشته
اونو از دست بابام برداشته
شاید اونوقت که بابام سر داشته
دلم خوشه توو روزگار
به همین زخمی که رو چشمامه
همهجا و همیشه باهامه
برا من یادآور بابامه
«من الذی ایتمنی بابا بابا بابا»
عمه ببین، دیگه بابام روی نیزهها نیست
عمه نیگا! زخم لبهاش برات آشنا نیست؟
دستای من، جای خوبی برای بابا نیست
عمه
زخمای دستامو دوست دارم
هنوزم جاهاشو نشمردم
مثلاً این زخمو زدن وقتی
دستمو سمت نیزهها بردم
آخه چرا منو زدن؟
من میخواستم نازش کنم، عمه...
با خودم همرازش کنم، عمه...
این طنابو بازش کنم عمه
حالا دیگه پیش منه
بابایی که خیلی صداش کردم
حالا با این پاهای پُردردم
دیگه دور بابایی میگردم
«من الذی ایتمنی بابا بابا بابا»
شاعر و نغمه پرداز: محمدرضا رضایی
#پنجم_صفر #شب_سوم_محرم
Shab05Safar1400[03].mp3
6.41M
#زمینه
حاج میثم مطیعی 🎤
#پنجم_صفر
شامیا خیلی بدن
اگه نای راه رفتن ندارم، گله ندارم
اگه سر روی خاکا میذارم، گله ندارم
اما شکایت دارم، از دست این نیزه ها
باور نکردم وقتی، سرت رو دیدم بابا
گریه کردم، تنها موندم، اون شب وقتی، تو بیابون جا موندم
باباااا
افتادم روی زمین، حال و روزمو ببین
بی هوا منو زدن، شامیا خیلی بدن
«ای تموم امیدم، ای بابای شهیدم»
اگه سرد و تاریکه خرابه، گله ندارم
اگه رو دستام جای طنابه، گله ندارم
اما شکایت دارم، از دستای اون نامرد
آخه بابا چند روزه، گوشم میسوزه از درد
رد شیم از این...، راستی بابا!، از شیرخواره خبری داری آیا؟
ای وااای
روضه میخونه رباب، وقتیکه میبینه آب
زیر سایه نمیره، از غم تو میمیره
«ای تموم امیدم، ای بابای شهیدم»
اگه رو پایِ تو سر نداشتم گله ندارم
اگه تو غمها بابا نداشتم گله ندارم
اما شکایت دارم از دست این طعنه ها
یه عده پا میذارن به روی خونِت بابا
بعضی وقتا، دلگیر میشم، میدونم که، همیشه هستی پیشم
باباااا
اسم تو روی لبام، سرفرازیه برام
ای تموم امیدم، ای بابای شهیدم
خیلی غصه کشیدم، خیلی طعنه شنیدم
ای تموم امیدم، ای بابای شهیدم
«ای تموم امیدم، ای بابای شهیدم»
شاعر و نغمه پرداز: محمدرضا رضایی
#شب_سوم_محرم #حضرت_رقیه