.
#روضه_حضرت_زهرا
#استاد_حیدرزاده🎤
امشب این عاشقان شما ، اومدند به شما سلام بدهند ، اما نمیدونند قبرت کجاست ؟ بی بی جانم ، مظلومه عالم فاطمه ، تو مدینه از همه غریب تر مادره مادره مادره ... اگه تو بقیع میری ، ائمه نشانی داره قبرشون ، سنگی هست می ایستی سلام میدی ، زیارت نامه میخونی ، اما تو مدینه کسی نمیدونه قبر مادر کجاست ؟
بی بی جانم (3) :
فرمود مصطفی که جزایش بوَد بهشت
کی جزاش بهشته ؟
( هر کس که تا سه روز
به زهرا کند سلام ... ) 2
میخای سلام بدهی بسم الله ، اما سلامای بی بی با همه فرق میکنه ،
سلام ما سلام ما
به چهره ى خجسته ات
سلام ما سلام ما
به پهلوى شكسته ات
سلام ما سلام ما
به رحمت و به جود تو
سلام ما سلام ما
به چهره ى كبود تو
اِاای ی ی ای ، یه سلامِ دیگه میخام بِدم ، اول از آقا عذرخواهی میکنم ، آقا ببخش ،
سلام ما سلام ما
به صحنه ى مدينه ات
سلام ما سلام ما
به خونِ زخمِ سينه ات
شاعر: #مرتضي_وافي
من مسلمانم ولی وقتی نفس میکشم از سینم خون جاری میشه !
ای مادر (4) ...
(سینه ای کز معرفت
گنجینه ی اسرار بود
کِی سزاوار فشارِ
آن در و دیوار بود ؟
شاعر: آیت الله محمد حسین غروی اصفهانی)
اِاای ی ی ای ، خدا نفس بهت داده از این نالت استفاده کن ، شب شهادت مادر، با امام زمان ناله بزن ، با اون بچه هایی که امشب بی مادر شدند ناله بزن !
اِای اِی اای ای ... اسما میگه بی بی بدنشو شستشو داد ، لباس تمیز تنش کرد ، بچه هارو فرستاده بود مسجد ، فرمود اسما من میخوابم ، پس از ساعتی بیا منو صدا بزن ، بعضی روایات داره ، فرمود اسما وقت نماز بیا منو صدا بزن ، اگه جوابتو ندادم بدون من از دنیا رفته ام !
.👇
4. روضه.mp3
3.47M
قسمت چهارم :
#روضه_حضرت_زهرا
#استاد_حیدر_زاده 🎤
اسما میگه بی بی خوابیدند من پرده ای روی بی بی انداختم ، ساعتی گذشت رفتم داخل حجره صدا زدم : یا بنتِ رسول الله (ص) ، یا فاطمه ، دیدم بی بی جواب نمیده ! ای وای بی بی هم از دنیا رفت چه کنم ؟
اِای اِی اای ای ... خدایا چه کنم ؟ الان بچه ها میان ، جواب بچه ها رو چی بدهم ؟ یه مرتبه دیدم درِ خونه باز شد ، امام حسن دوید تو ، ابی عبدالله دوید !
حسنِ 9 ساله ، حسینِ 7 ساله ، صدا میزنند اسما مادرِ ما کجاست ؟ گفتم عزیزانم مادرتون استراحت میکنه ! فرمودند الان وقت استراحت مادر ما نیست ! عزیزان مادرتون داخل حجره است ، آخ بمیرم بمیرم ! الهی هیچ طفل خردسالی بدن بی جانِ مادرشو نبینه !
اِای اِی اای ای ... میدونی امشب جگرت میسوزه برای چیه ؟ برای اینه که مادر به فرزندی قبولت کرده ، اگه با دردهای مادر بیگانه باشی ، نمیتونی بسوزی ، دردای مادرو حس میکنی میسوزی
وارد حجره شدند ، امام حسن آمد بالای سرِ مادر ، رو صورت مادرو عقب زد ، هی صدا میزنه مادر ، یا اُما ، مادر جواب نداد ! بگم چه کرد ؟ دیدند امام حسن صورتشو رو سینه مادر گذاشت ، هی صدا میزنه مادر من حسنم ، حسنم حسنم ..
صحنه عجیبی بود ! میدونم نالتو گذاشتی برای اینکه بگم امام حسین چیکار میکرد ؟ کار امام حسین با همه فرق داشت ، امام حسین آمد پائین پای مادر ، پاهای مادرو بوسید ، صورتشو به کف پای مادر میزاره ، هی صدا میزنه مادر من حسینم ، یا اباعبدالله ، یا اباعبدالله ...
از ابی عبدالله یاد بگیر مادر داری رو ، هی صورت به کف پای مادر می ماله ...
#فاطمیه #حضرت_زهرا
.
#روضه_حضرت_زهرا
#استاد_حیدرزاده 🎤
این یه صحنه بود بچه ها با بدن بیجان مادر روبرو شدند ، یه صحنه هم فردا شب بود وقتی امیرالمومنین بدن رو غسل داد ، اِای اِی اای ای ... نمیدونم این غربت فقط مخصوص اهلبیته ، خدا نکنه مادری که دختر 5 ساله داره از دنیا بره ، اینطوریه : خانوم های همسایه میان این دخترو بغل میگیرن میبرند ، میگن نباشه نبینه ، اما مدینه اینطور نبود ، امیرالمومنین جلو چشم بچه ها بدنِ مادرو غسل میداد ، بندهای کفن رو بست ، یه مرتبه نگاه به بچه ها کرد ، دید دارن مثل ابر بهار گریه میکنند
صدا زد ... بچه ها بیاین ، میگن یه نیگاه بصورت بچه ها کرد ، بچه ها با نگاهشون با بابا حرف میزدند ، بابا بابا بابا ! بابا بزار یه بارِ دیگه مادرو ببینیم ، بچه هارو صدا زد ، تو روایت داره ، اول دخترارو صدا زد ، شاید دید زینب داره بیشتر گریه میکنه ، آی آی آی ...
روایت داره بچه ها دویدند ، بندهای کفن باز شد ، مادر داری ؟ خدامادرتو برات نگهداره ، محبت مادرو هیچ کسی غیر از خدا نداره ، محبت مادرو میخای ببینی بیا بریم مدینه
میگه تا بچه ها دویدند بطرف بدن مادر ، دیدند دستای مادر از کفن بیرون آمد ، یه دست به گردن حسن انداخت ، یه دست به گردن حسین انداخت ، بچه هاشو به سینه چسباند ، امیرالمومنین میفرماید : صدای ناله ای از زهرا بلند شد ، چه صحنه عجیبی بوده ، یه مرتبه منادی ندا داد : یاعلی بچه هارو بردار، یا علی ملائکه آسمان دارند گریه میکنند
نمیدونم امیرالمومنین چطوری بچه هارو از روی بدن مادر برداشت ؟ آیا بچه ها مادر رو رها کردند یا نه ؟ مادر بچه هاشو رها کرد یا نه ، نمیدونم ، اما قطعا با نوازش بوده ...
.👇
6. حضرت زقیه س.mp3
3.68M
قسمت ششم :
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
بگم یا علی با نوازش بچه هارو برداشتی ، اما یا علی نبودی کربلا ، کجای کربلا ؟ وقتی نازدانه ابی عبدالله اومد کنار بدنِ بی سرِ بابا !
اِای اِی اای ای ... خودشو رو بدن بی سرِبابا انداخت ، اون نانجیب صدا زد بروید این دختر رو از رو بدن باباش جدا کنید ، عینِ عبارت مقتلِ : یه نفر نه ، یه عده ای اومدند این دختر رو از رو بدن بابا میکشیدنش ... حسیییین ، هر کجا نشستی ناله بزن یا حسین ...
سیلی مزن بصورتم ای شمرِ بی حیا
من از کنارِ کُشته ی بابا نمی روم
من با علی اکبر و عباس آمده ام
از این دیار بیکس و تنها نمی روم
آی آی ی .. حوائجتو در نظر بگیر ، الان وقتشه ، چشمت اشک آلوده ، الان پناه اوردی به مجلس مادر امشب ، ماه ها منتظر بودی کی شهادت بی بی میاد ، بیای برا مادر گریه کنی ، خدا مادرتو برات نگهداره ، اگر هم از دنیا رفته ، امشب یادش کن ...
برای حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) معنا دارد که به سینه بزنی ، به یاد اون سینه ای که بین درو دیوار شکست ! دستت را هم که میاری بالا ، به یاد اون دستی که با غلاف شمشیر شکستند! و بی بی دردشو به هیچ کسی نگفت ، حتی به امیرالمومنین هم نمیگفت که با من چه کردند؟ فقط اون شبی که امیرالمومنین بدن رو غسل میداد ، دستش که رسید به قلمِ بازو فهمید چه خبره ! لذا بی بی دردشو به کسی نگفت ، شما هم به یاد اون دست و سینه شکسته ، امشب به سینت بزن ، امیدوارم بدنت رو بیمه کنی ، تا ان شاالله امام زمان ارواحنا فداه ظهور کنند ...
به همت جواد افشانی
.
#زمینه
#شور
#زمزمه #فاطمیه
#زبانحال_حضرت_زینب(س)
#سبک_حسین_جان
خدایا
چرا این روزا مادرم حال خوبی نداره
یه گوشه توی بستر اُفتاده و بی قراره
وای مادر
بمیرم
بُریده نفس هاش و اون زخم کاریه پهلووش
تعادل نداره توو دستاش پُر از درده بازووش
وای مادر
شده دیگه از زندگی سیر واویلا
توو این سن کم شد زمینگیر واویلا
دعا میکنه واسه مرگش این شبها
شده با غم و غصه درگیر واویلا
--------------------
هنوزم
نمی گُنجه توو باورم هیزم و دود و آوار
هموناییکه اومدن پشت در واسه آزار
وای مادر
سوزوندن
در خونه رو پیش چشمای مبهوت ماها
تا که مادرم پشت در رفت گرفت شعله بالا
وای مادر
یکی با لگد حمله ور شد واویلا
شکست پهلو و درده سر شد واویلا
در افتاده بود روی مادر فهمیدم
زیر دست و پا بی پسر شد واویلا
-------------------
توو آتیش
جلو چشم بابای مظلوم ما پیکرش سوخت
توو هُرم حرارت تموم سر و معجرش سوخت
وای مادر
مغیره
الهی که از زندگی خیر نبینه چه ها کرد
با اون قنفذ پست با ضرب غلاف عقده وا کرد
وای مادر
یکی واسه یاری نیومد واویلا
مغیره با نامردی میزد واویلا
زمین خورد توی کوچه مادر با صورت
نفسهاش به روی لب اومد واویلا
---------------------
#عباس_قلعه
#ذکر_یافاطمه_سربند_سلیمانی_هاست
👇
....................................
#زمینه
#شور
#بستر_بیماری
#عباس_قلعه✍
عزیزم
الهی بمیرم به چه وضعی اُفتاده حالت
توی بستری و شکسته شده هردو بالت
ای خانوم
عزیزم
حلال کن منو خونه ی اَمنی واست نداشتم
ببخشم اگه توی این زندگی کم گذاشتم
ای خانوم
چرا روتو از من میگیری زهرا جان
دعا میکنی که بمیری زهرا جان
ببین بچه ها بی قرارن این شبها
کجا بی علی آخه میری زهرا جان
____
عزیزم
نفسهات بُریده میدونم که پهلوت شکسته
تورو اون دوتا بد زدن دست و بازوت شکسته
ای خانوم
عزیزم
نمی تونی از جا بلندشی توون نیست توو پاهات
زمین میخوری دائما سوو نمونده توو چشمات
ای خانوم
تنت پیش چشمای من سوخت زهرا جان
جلوی حسین و حسن سوخت زهرا جان
کسی واسه یاری نیومد توو کوچه
که انگار نه انگار یه زن سوخت زهراجان
____
عزیزم
چرا مجتبی این روزا حال خوبی نداره
توی خواب و بیداری اِنقد همش بیقراره
ای خانوم
عزیزم
گمونم یه چیزایی دیده که حیدر ندیده
بگو چیشده ماجرا چیه رنگش پریده
ای خانوم
چی اومد سرت آخه زهرا توو کوچه
شکستن غرورم رو یکجا توو کوچه
هنوز یادمه پیش چشمام اُفتادی
تورو بد زدن نانجیبا توو کوچه
https://eitaa.com/emame3vom/54628
____
#فاطمیه #حضرت_زهرا
👇
.
#شهادت_حضرت_زهرا
#هجوم_به_خانه_وحی
نوک مسمار به پهلو بخورد یا نخورد
یا به دیوار از آن سو بخورد یا نخورد،
این در سوخته حتما به زمین می افتد
لگدی بین هیاهو بخورد یا نخورد
دست بالا برود روضه به پا خواهد شد
حال بر صورت بانو بخورد یا نخورد
زنده می ماند اگر این نوک سنگین غلاف...
فرقش این است به بازو بخورد یا نخورد
بعد از این فرق ندارد به خدا حال علی
خانه بی فاطمه جارو بخورد یا نخورد
داغ محسن به دل آل علی خواهد ماند
نوک مسمار به پهلو بخورد یا نخورد
#وحید_محمدی ✍
#فاطمیه #حضرت_زهرا
https://eitaa.com/emame3vom/54631
#ذکر_یافاطمه_سربند_سلیمانی_هاست
.
.
#حضرت_زهرا
یک کوچه و یک نگاه تار و کم سو
مسمار در و غلاف تیغ و بازو ...
حق دارد اگر که مادرم می گیرد
یک دست به دیوار و یکی بر پهلو
#وحید_محمدی
#ذکر_یافاطمه_سربند_سلیمانی_هاست
.
.
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
السلام علیک فاطمیه
کوچه کوچه همیشه غم داری
روزهایش چطور می گذرد
خبر از حال مادرم داری؟
در میان تمام هیئت ها
گریه ی فاطمیه معروف است
چه نیازی به بیت الاحزان است
روضه ی فاطمیه مکشوف است
السلام علیک فاطمیه
بگو از کوچه های غم چه خبر
فاطمیه بگو بدانم، آه
دست سنگین چه می کند با سر
راه رفتن میان این کوچه
به گمانم که درد سر دارد
فاطمیه بگو کسی غیر از
پسرش مجتبی خبر دارد؟
که چه شد بین کوچه که مادر
پسرش را به زور پیدا کرد؟
چقدر بود ضرب سیلی که
گره گوشواره را وا کرد؟
پاره ی پیکر رسول الله
بعد کوچه قدش کمانی شد
چادرش روی خاک افتاد و
صورتش رنگ ارغوانی شد
فاطمیه بعید می دانم
روضه ی باز خواندنی باشد
بعد کوچه بعید می دانم
مادر خانه ماندنی باشد
#وحید_محمدی ✍
#ذکر_یافاطمه_سربند_سلیمانی_هاست
.